۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یگ' به 'یگ') |
جز (جایگزینی متن - 'ید' به 'ید') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
فصل سوم، در باب شیوخ و شاگردان [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] است که در دو مبحث مجزا مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص21-86</ref>. | فصل سوم، در باب شیوخ و شاگردان [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] است که در دو مبحث مجزا مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص21-86</ref>. | ||
باب دوم، در مورد ویژگیهای کتاب حاضر است که در دو فصل مطرح شده است. فصل اول، طی شش مبحث مطرح شده که محقق کتاب در مورد مشخصات و ویژگیهای کتاب بهتفصیل سخن گفته است. مبحث اول آن در باب وجه تسمیه کتاب است و مبحث دوم درباره موضوع و تحلیل محتوای کتاب است که محقق کتاب یکبهیک به تبیین محتوای فصول و ابواب کتاب پرداخته است. مبحث سوم در باب سبب و انگیزه تألیف است که نگارنده در این مورد بیان | باب دوم، در مورد ویژگیهای کتاب حاضر است که در دو فصل مطرح شده است. فصل اول، طی شش مبحث مطرح شده که محقق کتاب در مورد مشخصات و ویژگیهای کتاب بهتفصیل سخن گفته است. مبحث اول آن در باب وجه تسمیه کتاب است و مبحث دوم درباره موضوع و تحلیل محتوای کتاب است که محقق کتاب یکبهیک به تبیین محتوای فصول و ابواب کتاب پرداخته است. مبحث سوم در باب سبب و انگیزه تألیف است که نگارنده در این مورد بیان میدارد که اهالی ثغر در مورد مذهب حق و ویژگیهای آن از نویسنده سؤال کرده بودند و این نوشتار را در جواب سؤال آنها نگاشته است. مبحث چهارم در باب توثیق نسبت این کتاب به اشعری است که محقق بهقطعیت اعلام میدارد که این تألیف به طرق مختلف (که به شرح آنها میپردازد) نسبت آن به [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] ثابت است. مبحث پنجم درباره ارزش علمی این کتاب است که محقق با استناد به شخصیت مهم [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] و اهمیت مباحث مطرحشده در این کتاب، آن را تألیفی ارزشمند معرفی میکند. مبحث ششم، در باب نقد بر تألیف اشعری است که محقق کتاب با ایراد چهار نقد بر این تألیف این مبحث را به پایان میبرد<ref>ر.ک: همان، ص78-112</ref>. | ||
فصل دوم در مورد نسخ خطی کتاب و نسخه بهرهگرفتهشده در نگارش کتاب است که نگارنده آن را در چهار مبحث جداگانه مطرح کره است، که در مبحث چهارم به دخل و تصرفات خود در کتاب، از جمله ذکر آیات و روایات مرتبط با مباحث و اضافاتی دیگر در جهت بهبود استفاده از کتاب، اشاره دارد<ref>ر.ک: همان، ص113-118</ref>. | فصل دوم در مورد نسخ خطی کتاب و نسخه بهرهگرفتهشده در نگارش کتاب است که نگارنده آن را در چهار مبحث جداگانه مطرح کره است، که در مبحث چهارم به دخل و تصرفات خود در کتاب، از جمله ذکر آیات و روایات مرتبط با مباحث و اضافاتی دیگر در جهت بهبود استفاده از کتاب، اشاره دارد<ref>ر.ک: همان، ص113-118</ref>. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
در ادامه به فلسفه بعثت نبی مکرم اسلام(ص) اشاره میکند. به اعتقاد او، پیامبر(ص) در زمانی مبعوث گردید که در آن زمان طغیان باطل به نهایت درجه خود رسیده بود و دین و خداباوری به حداقل مراتب خویش نازل شده بود و هر قومی بهحسب شیطنت و هوای نفس خویش به هر مسلکی که مایل بود درمیآمد، که در این جو آلوده خداوند متعال نبی مکرم اسلام(ص) را ارسال فرمود و مردم را به خدا و عبادت خدای واحد و نه خدایان دیگر دعوت نمود؛ بهوسیله توجه دادن مردم به قدرت و عظمت الهی در خلقت موجودات جهان<ref>ر.ک: همان، ص91</ref>. | در ادامه به فلسفه بعثت نبی مکرم اسلام(ص) اشاره میکند. به اعتقاد او، پیامبر(ص) در زمانی مبعوث گردید که در آن زمان طغیان باطل به نهایت درجه خود رسیده بود و دین و خداباوری به حداقل مراتب خویش نازل شده بود و هر قومی بهحسب شیطنت و هوای نفس خویش به هر مسلکی که مایل بود درمیآمد، که در این جو آلوده خداوند متعال نبی مکرم اسلام(ص) را ارسال فرمود و مردم را به خدا و عبادت خدای واحد و نه خدایان دیگر دعوت نمود؛ بهوسیله توجه دادن مردم به قدرت و عظمت الهی در خلقت موجودات جهان<ref>ر.ک: همان، ص91</ref>. | ||
نویسنده در ادامه در باب خلقت انسان بیان | نویسنده در ادامه در باب خلقت انسان بیان میدارد که انسان معدوم بود و سپس خداوند متعال او را خلق نمود، ولذا انسان موجودی قدیم و ازلی نیست. بعد از تبیین اینکه خداوند متعال خالق کائنات است، بیان میدارد که آنچه فلاسفه در باب خلقت انسان قائل شدهاند مبنی بر اینکه تمام موجودات جهان زاییده طبیعت و ماده هستند و تصادفی به وجود آمدهاند، سخن باطلی بیش نیست. | ||
کلام بعدی وی در مورد وحدانیت خداوند متعال است و اینکه هیچ شریکی برای او متصور نیست؛ استدلال کرده بر این مطلب به قول خداوند متعال در قرآن کریم: '''لو كان فيهما آلهة إلا الله لفسدتا'''. سپس متعرض مطالبی در باب بعث رسل و اعاده انسان در روز قیامت شده و در مورد دعوت نبی مکرم اسلام(ص) بیان | کلام بعدی وی در مورد وحدانیت خداوند متعال است و اینکه هیچ شریکی برای او متصور نیست؛ استدلال کرده بر این مطلب به قول خداوند متعال در قرآن کریم: '''لو كان فيهما آلهة إلا الله لفسدتا'''. سپس متعرض مطالبی در باب بعث رسل و اعاده انسان در روز قیامت شده و در مورد دعوت نبی مکرم اسلام(ص) بیان میدارد که ایشان در مقابل اهل کتاب از محتوای خود کتابهایشان اقامه حجت و دلیل نمود؛ همچنین در ماجرایی از آنها دعوت به مباهله نمود و با آوردن بزرگترین معجزه خویش، یعنی قرآن کریم و معجزاتی که در قرآن ذکر شده است، دعوت به تحدی و همانندآوری نمود. سپس نگارنده به بیان برخی معجزات حسی نبی مکرم اسلام(ص) که از ایشان سر زده است، میپردازد؛ مانند شق القمر، اخبار قطعی الوقوع از آینده، نزدیک آمدن درخت، اخبار ایشان از برخی مطالب غیبی و سایر معجزات صادرشده از ایشان<ref>ر.ک: همان، ص92-93</ref>. | ||
موضوع بعدی مورد بحث، اشاره اشعری است به اتفاق علمای سلف بر حدوث عالم و حادث شدن جهان هستی بهوسیله خداوند متعال و همچنین اقرار به صفات ثبوتیه خداوند که بازگشت جمیع امور و اتفاقات جهان به ید قدرت اوست؛ سپس نگارنده اقرار به این نکته دارد که آنچه که از وحی بر پیامبر اکرم(ص) نازل گردیده است، بهخلاف آن چیزی است که فلاسفه و طرفداران ایشان از اهل بدعت به آن اعتقاد دارند و آن را ترویج میکنند؛ خصوصا اعتقاد آنها در باب جوهر و عرض برای اثبات حدوث عالم؛ که در این زمینه اشعری اکیدا بیان | موضوع بعدی مورد بحث، اشاره اشعری است به اتفاق علمای سلف بر حدوث عالم و حادث شدن جهان هستی بهوسیله خداوند متعال و همچنین اقرار به صفات ثبوتیه خداوند که بازگشت جمیع امور و اتفاقات جهان به ید قدرت اوست؛ سپس نگارنده اقرار به این نکته دارد که آنچه که از وحی بر پیامبر اکرم(ص) نازل گردیده است، بهخلاف آن چیزی است که فلاسفه و طرفداران ایشان از اهل بدعت به آن اعتقاد دارند و آن را ترویج میکنند؛ خصوصا اعتقاد آنها در باب جوهر و عرض برای اثبات حدوث عالم؛ که در این زمینه اشعری اکیدا بیان میدارد که چنین استدلالاتی مخالف و معارض با طریقه انبیا است؛ چراکه در اینگونه استدلالات مقدار زیادی از غموض و گنگی وجود دارد و آنچه که علمای سلف ما برای حدوث جهان به آن استناد کردهاند، از طریق وحی و راهی واضح و آسان است. همچینن از سیره علمای سلف این بوده که در نقل روایت از نبی مکرم اسلام(ص) طریقه احتیاط را پیش میگرفتهاند؛ به اینکه روایاتی را مورد استناد قرار میدادند که عدالت راوی آنها مورد تأیید باشد و گاه به مسافرتهای طولانی میرفتند تا حقیقتی از حقایق بر ایشان روشن شود<ref>ر.ک: همان، ص93-94</ref>. | ||
از جمله باورهای [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] که در این نوشتار بیان داشته این است که: همان طور که خداوند متعال کتاب و دین حقه خویش، یعنی اسلام را از جمیع تحاریف و بلایا حفظ نموده است و نعمت خویش را بهوسیله آن بر امت اسلام تمام کرده است، بر ما واجب است که بهوسیله اخفای مطالب فلسفی و طرح نکردن آن در جامعه و فضای علمی، به حفظ دین و گسترش حقیقی آن بپردازیم؛ چراکه با وجود بیان واضح قرآن و استدلالات شفاف آن مجالی برای طرح غموضات فلسفه نیست؛ لذا [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] در این نوشتار بابی را باز کرده تا در آن واضحات از معتقدات اجماعی که علمای سلف بر آن بودهاند را در پنجاهویک بخش مطرح کند. | از جمله باورهای [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] که در این نوشتار بیان داشته این است که: همان طور که خداوند متعال کتاب و دین حقه خویش، یعنی اسلام را از جمیع تحاریف و بلایا حفظ نموده است و نعمت خویش را بهوسیله آن بر امت اسلام تمام کرده است، بر ما واجب است که بهوسیله اخفای مطالب فلسفی و طرح نکردن آن در جامعه و فضای علمی، به حفظ دین و گسترش حقیقی آن بپردازیم؛ چراکه با وجود بیان واضح قرآن و استدلالات شفاف آن مجالی برای طرح غموضات فلسفه نیست؛ لذا [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] در این نوشتار بابی را باز کرده تا در آن واضحات از معتقدات اجماعی که علمای سلف بر آن بودهاند را در پنجاهویک بخش مطرح کند. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
اجماع پنجم در باب اشکال و مناقشه طولانی به مکتب معتزله است؛ به اینکه چطور معتزله اسماء الهی را اثبات کردهاند بدون اثبات صفات الهی و حال آنکه از جهت عقلی ابتدا باید صفات الهی ثابت شود بعد اسماء الهی از آن مشتق شود؛ چطور معتزله بدون اثبات مشتقمنه، قائل به ثبوت مشتق شدهاند<ref>ر.ک: همان، ص95</ref>. | اجماع پنجم در باب اشکال و مناقشه طولانی به مکتب معتزله است؛ به اینکه چطور معتزله اسماء الهی را اثبات کردهاند بدون اثبات صفات الهی و حال آنکه از جهت عقلی ابتدا باید صفات الهی ثابت شود بعد اسماء الهی از آن مشتق شود؛ چطور معتزله بدون اثبات مشتقمنه، قائل به ثبوت مشتق شدهاند<ref>ر.ک: همان، ص95</ref>. | ||
اجماع ششم در مورد کلام الهی است، که نگارنده با استناد به ادله قرآنی و روایی از کلام [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]]، این صفت را برای خداوند متعال به اثبات میرساند و اقرار صحابه بر این مطلب را شاهد صدقی بر این مدعا | اجماع ششم در مورد کلام الهی است، که نگارنده با استناد به ادله قرآنی و روایی از کلام [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]]، این صفت را برای خداوند متعال به اثبات میرساند و اقرار صحابه بر این مطلب را شاهد صدقی بر این مدعا میداند. | ||
در ادامه مصنف به ذکر سایر اجماعات اعتقادی مورد اتفاق بزرگان اهل سنت میپردازد؛ اجماعاتی چون: وجود صفت بینایی و شنوایی برای خداوند متعال، اجماع بر آمدن خداوند در صحنه قیامت برای قضاوت بین عباد با استناد به آیات قرآن کریم و سایر اجماعاتی از این دست. | در ادامه مصنف به ذکر سایر اجماعات اعتقادی مورد اتفاق بزرگان اهل سنت میپردازد؛ اجماعاتی چون: وجود صفت بینایی و شنوایی برای خداوند متعال، اجماع بر آمدن خداوند در صحنه قیامت برای قضاوت بین عباد با استناد به آیات قرآن کریم و سایر اجماعاتی از این دست. |
ویرایش