۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اي ' به 'ای ') |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
# مصحح و منقح نبودن اغلب مصادر در این دو موضوع و عدم دسترسى به کلیه مصادر و نیز فهرستنویسى و عنوانبندى نشدن بعضى از کتب قابلدسترسی توسط مؤلفان آنها، نواقص ناگزیرى را در این تألیف سبب شدهاند<ref>همان، صفحه هفت- هشت</ref>. | # مصحح و منقح نبودن اغلب مصادر در این دو موضوع و عدم دسترسى به کلیه مصادر و نیز فهرستنویسى و عنوانبندى نشدن بعضى از کتب قابلدسترسی توسط مؤلفان آنها، نواقص ناگزیرى را در این تألیف سبب شدهاند<ref>همان، صفحه هفت- هشت</ref>. | ||
نخستین نکته شایان ذکر درباره کتاب، این است که در این معجم، بهجای توجه به محتوا و مندرجات این متون، عناوین فصلهای آنها اساس کار قرار گرفته است. کاملاً روشن است که فهرست بسیاری از کتابها، گویای محتوای آنها نیست و چهبسا مطالب فراوانی که در عنوان غیر مناسب جای گرفته باشد. بهعلاوه | نخستین نکته شایان ذکر درباره کتاب، این است که در این معجم، بهجای توجه به محتوا و مندرجات این متون، عناوین فصلهای آنها اساس کار قرار گرفته است. کاملاً روشن است که فهرست بسیاری از کتابها، گویای محتوای آنها نیست و چهبسا مطالب فراوانی که در عنوان غیر مناسب جای گرفته باشد. بهعلاوه پارهای از کتابها یا اصلاً عنوانی ندارند و یا دارای عناوین بسیار کلی هستند<ref>ر.ک: سبحانی، محمدتقی، ص49</ref>. | ||
با تمام محاسن مذکور برای کتاب، انتقاداتی برای آن ذکر شده است، از جمله آنکه تقسیم کتاب به دو بخش مجزا (کلام و فلسفه) چندان مناسب نیست؛ زیرا از یک دوران کوتاه که بگذریم، سرنوشت این دو علم در فرهنگ و تمدن اسلامی با یکدیگر گره خورده و موضوعات و مسائل آن کاملاً مشابه و همافق است. این تفکیک، گذشته از آنکه سبب تکرار بسیاری از عناوین در هردو قسمت شده، کار را بر تدوینکنندگان این اثر نیز سخت و دشوار کرده است؛ مثلاً در فهرست منابع این قسمت از آثاری نام برده شده که درست به نظر نمیرسد؛ برای نمونه در بخش معجم فلسفی از شرح مواقف، رسائل [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، مباحث مشرقیه استفاده شده که تقریباً همگی جزء منابع کلامی است. برعکس کتاب «[[الدرة الفاخرة في تحقيق مذاهب الصوفية و المتكلمين و الحكماء المتقدمين|الدرة الفاخرة]] جامی» و «التصورات» [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] در معجم کلام آورده شده است. جالب اینجاست که «[[تهافت الفلاسفة]]» که در نقد فلسفه و اثبات اقوال متکلمین است، در بخش فلسفه آمده و «[[تلخیص المحصل]]» [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] که نوشته یک فیلسوف در رد متکلمین و اثبات مدعیات فلسفی است در بخش کلام استفاده شده است<ref>همان</ref>. | با تمام محاسن مذکور برای کتاب، انتقاداتی برای آن ذکر شده است، از جمله آنکه تقسیم کتاب به دو بخش مجزا (کلام و فلسفه) چندان مناسب نیست؛ زیرا از یک دوران کوتاه که بگذریم، سرنوشت این دو علم در فرهنگ و تمدن اسلامی با یکدیگر گره خورده و موضوعات و مسائل آن کاملاً مشابه و همافق است. این تفکیک، گذشته از آنکه سبب تکرار بسیاری از عناوین در هردو قسمت شده، کار را بر تدوینکنندگان این اثر نیز سخت و دشوار کرده است؛ مثلاً در فهرست منابع این قسمت از آثاری نام برده شده که درست به نظر نمیرسد؛ برای نمونه در بخش معجم فلسفی از شرح مواقف، رسائل [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، مباحث مشرقیه استفاده شده که تقریباً همگی جزء منابع کلامی است. برعکس کتاب «[[الدرة الفاخرة في تحقيق مذاهب الصوفية و المتكلمين و الحكماء المتقدمين|الدرة الفاخرة]] جامی» و «التصورات» [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] در معجم کلام آورده شده است. جالب اینجاست که «[[تهافت الفلاسفة]]» که در نقد فلسفه و اثبات اقوال متکلمین است، در بخش فلسفه آمده و «[[تلخیص المحصل]]» [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسی]] که نوشته یک فیلسوف در رد متکلمین و اثبات مدعیات فلسفی است در بخش کلام استفاده شده است<ref>همان</ref>. | ||
مدخلهای انتخاب شده برای هر قسمت نیز چندان مناسب نیست. برای نمونه در معجم فلسفی با عنوان «امامة» برمیخوریم که مباحث امامت خاصه را نیز در بر میگیرد؛ مثلاً در ذیل این مدخل، عناوین زیر به چشم میخورد: امامت ائمه اثناعشر بعد از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]، امامت حضرت حجت(ع)، در وجود صاحب العصر(عج) و... یا در مدخل «نبی» به عناوین زیر بر میخوریم: اثبات نبوت محمد(ص)، اوصاف النبی و خصائصه، خاتمیت حضرت رسول(ص) و... بدیهی است که هیچیک از این عناوین جزء مسائل فلسفه نیست و اگر احیاناً در یک کتاب فلسفی آمده باشد، به دلیل گرایشان کلامی مصنف آن است. در مقابل در بخش کلام با عناوینی چون امکان، امتناع، واجبالوجود، افلاک و... مواجه میشویم. مدخل «سوفسطائیه» در معجم کلام آمده و در معجم فلسفه نیامده است، با آنکه میدانیم [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] در شفا، [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] در مطارحات و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اسفار این موضوع را مورد بحث قرار | مدخلهای انتخاب شده برای هر قسمت نیز چندان مناسب نیست. برای نمونه در معجم فلسفی با عنوان «امامة» برمیخوریم که مباحث امامت خاصه را نیز در بر میگیرد؛ مثلاً در ذیل این مدخل، عناوین زیر به چشم میخورد: امامت ائمه اثناعشر بعد از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]، امامت حضرت حجت(ع)، در وجود صاحب العصر(عج) و... یا در مدخل «نبی» به عناوین زیر بر میخوریم: اثبات نبوت محمد(ص)، اوصاف النبی و خصائصه، خاتمیت حضرت رسول(ص) و... بدیهی است که هیچیک از این عناوین جزء مسائل فلسفه نیست و اگر احیاناً در یک کتاب فلسفی آمده باشد، به دلیل گرایشان کلامی مصنف آن است. در مقابل در بخش کلام با عناوینی چون امکان، امتناع، واجبالوجود، افلاک و... مواجه میشویم. مدخل «سوفسطائیه» در معجم کلام آمده و در معجم فلسفه نیامده است، با آنکه میدانیم [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] در شفا، [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] در مطارحات و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در اسفار این موضوع را مورد بحث قرار دادهاند. بهعلاوه، بسیاری از عناوین این دو بخش مشترک هستند و در هردو قسمت تکرار شده است که با ادغام دو معجم میتوان از آن پرهیز کرد<ref>همان</ref>. | ||
در گزینش منابع نیز ضابطه مشخصی وجود نداشته است؛ مثلاً کتاب «[[المطالب العالية من العلم الإلهي|المطالب العالية]]» [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] که از مهمترین آثار [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر]] است یا کتابهای دیگرش مثل «[[أصولالدين]]»، «[[عصمة الأنبياء]]»، «[[القضاء و القدر]]» و «[[شرح عيون الحكمة]]» و... فراموش شده، ولی کتاب «مناظرات» او که علاوه بر اندک بودن حجم آن، محتوای علمی چندانی نیز ندارد، در معجم مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین کتابهایی چون «الإنتصار» ابن خیاط، «[[شرح المقاصد|شرح مقاصد]]» [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]]، «[[المحصل]]» [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، «[[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص الحكم]]» منسوب به [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، «بیان الحق بضمان الصدق» لوکری و... در لیست منابع معجم نیست<ref>همان</ref>. | در گزینش منابع نیز ضابطه مشخصی وجود نداشته است؛ مثلاً کتاب «[[المطالب العالية من العلم الإلهي|المطالب العالية]]» [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] که از مهمترین آثار [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر]] است یا کتابهای دیگرش مثل «[[أصولالدين]]»، «[[عصمة الأنبياء]]»، «[[القضاء و القدر]]» و «[[شرح عيون الحكمة]]» و... فراموش شده، ولی کتاب «مناظرات» او که علاوه بر اندک بودن حجم آن، محتوای علمی چندانی نیز ندارد، در معجم مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین کتابهایی چون «الإنتصار» ابن خیاط، «[[شرح المقاصد|شرح مقاصد]]» [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]]، «[[المحصل]]» [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، «[[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص الحكم]]» منسوب به [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، «بیان الحق بضمان الصدق» لوکری و... در لیست منابع معجم نیست<ref>همان</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
اشکال دیگر معجم این است که متصدیان، تعریف مشخصی از فلسفه ندارد. در لابهلای مدخلهای فلسفی به عناوین ریاضی؛ مثل عدد، شکل و زاویه و عناوین طبیعی؛ مثل ارض، معادن، الشعاع و... و عناوین منطقی؛ مثل قیاسات و موضوعاتی در علم نجوم؛ مثل الکواکب، الفلک و مسائل فلکیات، موسیقی، کیمیا کهانة، مفاهیم اخلاق و حکمت عملی؛ مثل شجاعت، جبن، غضب و... بر میخوریم<ref>همان، ص50-51</ref>. | اشکال دیگر معجم این است که متصدیان، تعریف مشخصی از فلسفه ندارد. در لابهلای مدخلهای فلسفی به عناوین ریاضی؛ مثل عدد، شکل و زاویه و عناوین طبیعی؛ مثل ارض، معادن، الشعاع و... و عناوین منطقی؛ مثل قیاسات و موضوعاتی در علم نجوم؛ مثل الکواکب، الفلک و مسائل فلکیات، موسیقی، کیمیا کهانة، مفاهیم اخلاق و حکمت عملی؛ مثل شجاعت، جبن، غضب و... بر میخوریم<ref>همان، ص50-51</ref>. | ||
ظاهراً ایشان فلسفه را به معنای قدیم آنکه شامل همه علوم و معارف نظری میشده، | ظاهراً ایشان فلسفه را به معنای قدیم آنکه شامل همه علوم و معارف نظری میشده، گرفتهاند، حالآنکه نهتنها از منابع اصلی در علم منطق، طبیات، موسیقی و حکمت عملی استفاده نشده، بلکه عناوین موجود در معجم در خصوص علومی مثل منطق و نجوم و موسیقی کمتر از آن است که شایسته چنین عنوانی باشد. وانگهی در ص 75 مدخلی تحت عنوان «عبادات» آورده شده که عناوین فرعی زیر را شامل میشود: احوال السالکین، اکسیر العارفین، التسلیم، التقوی و... چنین عناوینی در هیچ معنایی از فلسفه نمیگنجد<ref>همان، ص51</ref>. | ||
در معجم کلامی نیز همین مشکل وجود دارد و معلوم نیست که قلمرو علم کلام چگونه ترسیم شده است؛ مثلاً مشخص نیست که بحث از فرق و مذاهب را جزء کلام میدانند یا خیر. در همان حال که کتاب ملل و نحل شهرستانی از جمله مآخذ ین بخش آورده شده و در گوشه و کنار این ملل و مذاهب مختلف یاد شده، ولی از منابع ملل و فرق نظیر مقامات الاسلامیین، الفرق بین الفرق، الفصل و...، استفاده نشده است و مباحث مطرح شده در ملل و فرق بسیار اندک و غیرقابل اعتنا است<ref>همان</ref>. | در معجم کلامی نیز همین مشکل وجود دارد و معلوم نیست که قلمرو علم کلام چگونه ترسیم شده است؛ مثلاً مشخص نیست که بحث از فرق و مذاهب را جزء کلام میدانند یا خیر. در همان حال که کتاب ملل و نحل شهرستانی از جمله مآخذ ین بخش آورده شده و در گوشه و کنار این ملل و مذاهب مختلف یاد شده، ولی از منابع ملل و فرق نظیر مقامات الاسلامیین، الفرق بین الفرق، الفصل و...، استفاده نشده است و مباحث مطرح شده در ملل و فرق بسیار اندک و غیرقابل اعتنا است<ref>همان</ref>. | ||
پارهای از مدخلها که با فلسفه و کلام کاملاً بیگانه است در این معجم آورده شده است. این در حالی است که پارهای از عناوین اصلی فلسفه و کلام در این معجم وجود ندارد؛ مثلاً در معجم فلسفی(ص105) با مدخلی به نام «کلام» بر میخوریم که در ذیل آن عناوین زیر به چشم میخورد: اجادة الانسان الکلام المترجل، انشاء الکلام الجدید ایسر علی الادباء من ترفیع القدیم، الموازنة بین النثر و الشعر و... معلوم نیست که این عناوین با چه توجیهی در معجم فلسفی گنجانده شده است<ref>همان</ref>. | |||
مثال دیگر: در معجم فلسفی(ص 3)، مدخلی بهعنوان «الآلات» آمده که عناوین زیر را شامل میشود: اسامی الآلات و ما یتبعها، آلات التناسل، کیفیّة صناعة الآلات و اصلاحها و... اینگونه موارد کم نیست؛ برای مثال بنگرید به مدخل «قرآن» در معجم فلسفی(ص 97) یا «عبادت» در(ص 75) <ref>همان</ref>. | مثال دیگر: در معجم فلسفی(ص 3)، مدخلی بهعنوان «الآلات» آمده که عناوین زیر را شامل میشود: اسامی الآلات و ما یتبعها، آلات التناسل، کیفیّة صناعة الآلات و اصلاحها و... اینگونه موارد کم نیست؛ برای مثال بنگرید به مدخل «قرآن» در معجم فلسفی(ص 97) یا «عبادت» در(ص 75) <ref>همان</ref>. | ||
از دیگر اشکالات مهم این مجموعه آن است که در ذیل هر عنوان، معمولاً به یک یا دو منبع اکتفا شده و تمام مآخذ مربوط را | از دیگر اشکالات مهم این مجموعه آن است که در ذیل هر عنوان، معمولاً به یک یا دو منبع اکتفا شده و تمام مآخذ مربوط را نیاوردهاند؛ برای مثال در ذیل قاعده الواحد (الواحد لا یصدر عنه الاّ الواحد)(ص 146)، تنها به چند مدرک اشاره شده است. یا در زیر عنوان «اقسام وحدت» تنها به أصل الأصول و اسفار ارجاع شده است، درصورتیکه این مسئله در متون بسیاری مورد بحث قرار گرفته است. | ||
همچنین در مورد «اقسام فلسفه» تنها به [[مفاتيح العلوم|مفاتیح العلوم]] ارجاع شده(ص 94)، حالآنکه در اکثر آثار فلسفی مخصوصاً در شفاء، حکمة الاشراق و اسفار بهطورجدی مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است. اهمیت این مطلب بهویژه زمانی دانسته میشود که به یاد آوریم فیلسوفان و متکلمان در اینگونه مباحث اختلافنظر دارند و مراجعه به یک منبع، محقق را از دیگر منابع بینیاز نمیکند؛ خصوصاً آنکه در بسیاری موارد معجم مذکور منابع اصلی را نشان نمیدهد<ref>همان</ref>. | همچنین در مورد «اقسام فلسفه» تنها به [[مفاتيح العلوم|مفاتیح العلوم]] ارجاع شده(ص 94)، حالآنکه در اکثر آثار فلسفی مخصوصاً در شفاء، حکمة الاشراق و اسفار بهطورجدی مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است. اهمیت این مطلب بهویژه زمانی دانسته میشود که به یاد آوریم فیلسوفان و متکلمان در اینگونه مباحث اختلافنظر دارند و مراجعه به یک منبع، محقق را از دیگر منابع بینیاز نمیکند؛ خصوصاً آنکه در بسیاری موارد معجم مذکور منابع اصلی را نشان نمیدهد<ref>همان</ref>. | ||
در ذیل هر مدخل غالباً ً با استفاده از منابع، تعریفی نیز از آن ارائه شده است. در | در ذیل هر مدخل غالباً ً با استفاده از منابع، تعریفی نیز از آن ارائه شده است. در پارهای موارد این تعریفات چندان مناسب نیست و یا از زاویه نگاه یک مکتب فلسفی و کلامی خاصی مطرح شده و نمیتواند یک تعریف عام و قابلقبول باشد: | ||
مثلاً در تعریف «توحید» از مقابسات نقل شده که: التوحید هو اعتراف النفس بالواحد لوجدانها ایّاه واحدا من حیث هو واحد لا من حیث قیل انّه واحد(ص 29 فلسفه). این تعریف گذشته از ابهام آن، به توحید الهی ربط ندارد<ref>همان، ص52</ref>. | مثلاً در تعریف «توحید» از مقابسات نقل شده که: التوحید هو اعتراف النفس بالواحد لوجدانها ایّاه واحدا من حیث هو واحد لا من حیث قیل انّه واحد(ص 29 فلسفه). این تعریف گذشته از ابهام آن، به توحید الهی ربط ندارد<ref>همان، ص52</ref>. |
ویرایش