منصوری، ذبیح‌الله: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
خط ۴۴: خط ۴۴:
ذبیح‎الله حکیم الهی دشتی فرزند اسماعیل، معروف به ذبیح‎الله منصوری، با نام‎های مستعار پیشتاز و ناصر، پرکارترین مترجم تاریخ مطبوعات ایران، روزنامه‎نگار، نویسنده و به گفته خودش قهرمان بوکس سبک‎وزن ایران بوده است<ref>ر.ک: انسان‎شناسی و فرهنگ</ref>.
ذبیح‎الله حکیم الهی دشتی فرزند اسماعیل، معروف به ذبیح‎الله منصوری، با نام‎های مستعار پیشتاز و ناصر، پرکارترین مترجم تاریخ مطبوعات ایران، روزنامه‎نگار، نویسنده و به گفته خودش قهرمان بوکس سبک‎وزن ایران بوده است<ref>ر.ک: انسان‎شناسی و فرهنگ</ref>.


او در مدرسه آلیانس (سنندج) کردستان درس خواند که فرانسوی‎ها آن را اداره می‎کردند. پس از چندی با مأموریت پدر در کرمانشاه به آن شهر رفت و زبان فرانسه را از پزشکی که این زبان را می‎دانست فراگرفت. در بازگشت به تهران و درگذشت پدر، عهده‎دار مخارج خانواده شد و به‎ناچار از تحصیل دست کشید و در سال ۱۳۰۱ش، با تأسیس روزنامه کوشش با سمت مترجم داستان و مقاله و مطالب علمی در آن روزنامه شروع به کار کرد<ref>همان</ref>.
او در مدرسه آلیانس (سنندج) کردستان درس خواند که فرانسوی‎ها آن را اداره می‌کردند. پس از چندی با مأموریت پدر در کرمانشاه به آن شهر رفت و زبان فرانسه را از پزشکی که این زبان را می‎دانست فراگرفت. در بازگشت به تهران و درگذشت پدر، عهده‎دار مخارج خانواده شد و به‎ناچار از تحصیل دست کشید و در سال ۱۳۰۱ش، با تأسیس روزنامه کوشش با سمت مترجم داستان و مقاله و مطالب علمی در آن روزنامه شروع به کار کرد<ref>همان</ref>.


در سال ۱۳۰۶، درحالی‎که در روزنامه کوشش کار می‎کرد، با روزنامه اطلاعات نیز شروع به همکاری کرد که مدت‎ها ادامه یافت و از آغاز انتشار روزنامه کیهان هم به مدت شش سال، چندین کتاب برای این روزنامه ترجمه کرد که همه به‎صورت پاورقی به چاپ می‎رسید. بعدها با روزنامه ایران ما، روزنامه داد، مجله خواندنی‎ها، روزنامه باختر، روزنامه اختر امروز، مجله ترقی، مجله تهران مصور، مجله روشنفکر، مجله سپید و سیاه، مجله امید ایران، روزنامه پست تهران و سرانجام مجله دانستنی‎ها همکاری داشت. او دیر ازدواج کرد و دارای یک دختر و یک پسر شد. مادرش از خانواده علما و روحانیون شهر سنندج بود<ref>همان</ref>.
در سال ۱۳۰۶، درحالی‎که در روزنامه کوشش کار می‌کرد، با روزنامه اطلاعات نیز شروع به همکاری کرد که مدت‎ها ادامه یافت و از آغاز انتشار روزنامه کیهان هم به مدت شش سال، چندین کتاب برای این روزنامه ترجمه کرد که همه به‎صورت پاورقی به چاپ می‎رسید. بعدها با روزنامه ایران ما، روزنامه داد، مجله خواندنی‎ها، روزنامه باختر، روزنامه اختر امروز، مجله ترقی، مجله تهران مصور، مجله روشنفکر، مجله سپید و سیاه، مجله امید ایران، روزنامه پست تهران و سرانجام مجله دانستنی‎ها همکاری داشت. او دیر ازدواج کرد و دارای یک دختر و یک پسر شد. مادرش از خانواده علما و روحانیون شهر سنندج بود<ref>همان</ref>.


وی در سال ۱۲۹۹، وقتی به تهران آمد، می‎خواست در رشته دریانوردی تحصیل کند، ولی در روزنامه کوشش به ترجمه چند کتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال یافت. گفته می‌شود حدود ۱۴۰۰ کتاب و نشریه منتشر کرده که از پرفروش‎ترین کتاب‎ها به زبان فارسی می‎باشند. وی بسیار ساده می‎زیست و به همسر و دو فرزند خود علاقه فراوانی داشت. ایشان علاقه خاصی به کرد و کردستان داشتند، اما به دلیل شرایط خفقان آن دوران موفق به ارائه آثار خویش به زبان کردی نشدند، اما در اکثر آثار ایشان می‎توان به دلبستگی ایشان به مادها و... به‎عنوان نمادهای کرد پی برد<ref>همان</ref>.
وی در سال ۱۲۹۹، وقتی به تهران آمد، می‎خواست در رشته دریانوردی تحصیل کند، ولی در روزنامه کوشش به ترجمه چند کتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال یافت. گفته می‌شود حدود ۱۴۰۰ کتاب و نشریه منتشر کرده که از پرفروش‎ترین کتاب‎ها به زبان فارسی می‎باشند. وی بسیار ساده می‎زیست و به همسر و دو فرزند خود علاقه فراوانی داشت. ایشان علاقه خاصی به کرد و کردستان داشتند، اما به دلیل شرایط خفقان آن دوران موفق به ارائه آثار خویش به زبان کردی نشدند، اما در اکثر آثار ایشان می‎توان به دلبستگی ایشان به مادها و... به‎عنوان نمادهای کرد پی برد<ref>همان</ref>.
خط ۵۲: خط ۵۲:
او نویسنده‎ای بود بسیار متواضع و دیرجوش و گوشه‎گیر. ایشان یکی از معدود نویسندگان و مترجمان بسیار توانایی است که ایران تاکنون به خود دیده‎است. بدون شک می‎توان ایشان را از ستون‎های اصلی نویسندگی و ترجمه ایران‎زمین به حساب آورد و بسیاری از افرادی که کتاب‎های ایشان را مطالعه نموده‎اند، به توانایی خارق‎العاده ایشان در نگارش و به کار بردن اصطلاحات ادبی، اذعان می‎نمایند و بنا بر اعتراف بسیاری از نویسندگان و مترجمان، ایشان نویسنده‎ای افسانه‎ای می‎باشند. بنا بر شواهد و دلایل موجود، بسیاری از کارهای ایشان که به نام ترجمه چاپ شده است، توسط خود ایشان تألیف گشته، اما بنا بر ضعف فرهنگی آن دوران ایران و تمایل ناشران برای چاپ آثار ترجمه از نویسندگان خارجی، ایشان کارهایشان را به‎ناچار به نام ترجمه چاپ می‎نمایند<ref>همان</ref>.
او نویسنده‎ای بود بسیار متواضع و دیرجوش و گوشه‎گیر. ایشان یکی از معدود نویسندگان و مترجمان بسیار توانایی است که ایران تاکنون به خود دیده‎است. بدون شک می‎توان ایشان را از ستون‎های اصلی نویسندگی و ترجمه ایران‎زمین به حساب آورد و بسیاری از افرادی که کتاب‎های ایشان را مطالعه نموده‎اند، به توانایی خارق‎العاده ایشان در نگارش و به کار بردن اصطلاحات ادبی، اذعان می‎نمایند و بنا بر اعتراف بسیاری از نویسندگان و مترجمان، ایشان نویسنده‎ای افسانه‎ای می‎باشند. بنا بر شواهد و دلایل موجود، بسیاری از کارهای ایشان که به نام ترجمه چاپ شده است، توسط خود ایشان تألیف گشته، اما بنا بر ضعف فرهنگی آن دوران ایران و تمایل ناشران برای چاپ آثار ترجمه از نویسندگان خارجی، ایشان کارهایشان را به‎ناچار به نام ترجمه چاپ می‎نمایند<ref>همان</ref>.


وی در ۱۹ خردادماه ۱۳۶۵ش، در بیمارستان شریعتی در سن ۸۹، سالگی درگذشت. منصوری حدود ۵۰ سال نوشت و ترجمه کرد. نگاهی به آثاری که از وی برجا مانده و مقایسه آن‎ها با مدت عمر او از این حکایت می‎کند که او هنگام راه رفتن و خوردن هم مشغول نوشتن و ترجمه بوده است<ref>همان</ref>.
وی در ۱۹ خردادماه ۱۳۶۵ش، در بیمارستان شریعتی در سن ۸۹، سالگی درگذشت. منصوری حدود ۵۰ سال نوشت و ترجمه کرد. نگاهی به آثاری که از وی برجا مانده و مقایسه آن‎ها با مدت عمر او از این حکایت می‌کند که او هنگام راه رفتن و خوردن هم مشغول نوشتن و ترجمه بوده است<ref>همان</ref>.


==آثار==
==آثار==
خط ۹۸: خط ۹۸:
تنها کتابی که «ذبیح‎الله منصوری» نام خود را به‎عنوان نویسنده بر آن نهاده، کتاب «علوم اسلامی در قرن اول هجری» است، که البته بیشتر درباره علوم اسلامی در سده‎های چهارم و پنجم هجری است<ref>همان</ref>.
تنها کتابی که «ذبیح‎الله منصوری» نام خود را به‎عنوان نویسنده بر آن نهاده، کتاب «علوم اسلامی در قرن اول هجری» است، که البته بیشتر درباره علوم اسلامی در سده‎های چهارم و پنجم هجری است<ref>همان</ref>.


او کتاب‎های بسیاری نگاشته و در سبک نویسندگی خود، دارای روش خاصی بود؛ اما طرف‎دار سبک بسط و گسترش کتب بود. او به کتاب‎های اصلی وفادار نبود. در بسیاری از موارد اطلاعات خویش را نیز به کتاب‎ها می‎افزود. او معتقد بود ترجمه بر دو گونه است: نوعی که در آن مترجم لغت به لغت ترجمه می‎کند و به متن اصلی وفادار است و نوعی دیگر که خود آن را اقتباس می‎نامید که مترجم این اختیار را داشت که ایده اولیه نویسنده را گسترش دهد. نقل است که اصلا شخصیتی به نام «پل آمیر» در تاریخ ادبیات فرانسه وجود ندارد. عده‎ای معتقدند «خداوند الموت» پرداخته ذهن منصوری بوده است<ref>همان</ref>.
او کتاب‎های بسیاری نگاشته و در سبک نویسندگی خود، دارای روش خاصی بود؛ اما طرف‎دار سبک بسط و گسترش کتب بود. او به کتاب‎های اصلی وفادار نبود. در بسیاری از موارد اطلاعات خویش را نیز به کتاب‎ها می‎افزود. او معتقد بود ترجمه بر دو گونه است: نوعی که در آن مترجم لغت به لغت ترجمه می‌کند و به متن اصلی وفادار است و نوعی دیگر که خود آن را اقتباس می‎نامید که مترجم این اختیار را داشت که ایده اولیه نویسنده را گسترش دهد. نقل است که اصلا شخصیتی به نام «پل آمیر» در تاریخ ادبیات فرانسه وجود ندارد. عده‎ای معتقدند «خداوند الموت» پرداخته ذهن منصوری بوده است<ref>همان</ref>.


با نگاهی به نوشته‎های منصوری درمی‎یابیم که وی بیش از آنکه مترجم باشد، نویسنده‎ای توانا بوده است. کتاب‎های او از نظر تاریخی سندیت دقیقی ندارند... در برخی از اوقات نوشته‎های او با تاریخ واقعی در تضاد هستند. برای نمونه در مورد قتل خواجه نظام‎الملک در کتاب خداوند الموت می‎خوانیم: «وقتی محمد طبسی به نهاوند رسید، به او گفتند خواجه در شکارگاه است و او به قرق رفت و تقاضای ملاقات کرد. در محضر خواجه وی ناگهان دید که یکی از دو غلام‎بچه با خنجر به وی حمله کرد و او را به قتل رساند». اما در واقع خواجه نظام‎الملک در شب جمعه دوازدهم ماه رمضان سال ۴۸۵ق، در راه بغداد در محلی به نام صحنه توسط یکی از فدائیان حسن صباح به نام بوطاهر ارانی به قتل رسیده است<ref>همان</ref>.
با نگاهی به نوشته‎های منصوری درمی‎یابیم که وی بیش از آنکه مترجم باشد، نویسنده‎ای توانا بوده است. کتاب‎های او از نظر تاریخی سندیت دقیقی ندارند... در برخی از اوقات نوشته‎های او با تاریخ واقعی در تضاد هستند. برای نمونه در مورد قتل خواجه نظام‎الملک در کتاب خداوند الموت می‎خوانیم: «وقتی محمد طبسی به نهاوند رسید، به او گفتند خواجه در شکارگاه است و او به قرق رفت و تقاضای ملاقات کرد. در محضر خواجه وی ناگهان دید که یکی از دو غلام‎بچه با خنجر به وی حمله کرد و او را به قتل رساند». اما در واقع خواجه نظام‎الملک در شب جمعه دوازدهم ماه رمضان سال ۴۸۵ق، در راه بغداد در محلی به نام صحنه توسط یکی از فدائیان حسن صباح به نام بوطاهر ارانی به قتل رسیده است<ref>همان</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش