رسالة إلی أهل الثغر: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک'
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله')
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
خط ۴۲: خط ۴۲:
فصل سوم، در باب شیوخ و شاگردان [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] است که در دو مبحث مجزا مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص21-86</ref>.
فصل سوم، در باب شیوخ و شاگردان [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] است که در دو مبحث مجزا مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص21-86</ref>.


باب دوم، در مورد ویژگی‎های کتاب حاضر است که در دو فصل مطرح شده است. فصل اول، طی شش مبحث مطرح شده که محقق کتاب در مورد مشخصات و ویژگی‎های کتاب به‎تفصیل سخن گفته است. مبحث اول آن در باب وجه تسمیه کتاب است و مبحث دوم درباره موضوع و تحلیل محتوای کتاب است که محقق کتاب یک‎به‎یک به تبیین محتوای فصول و ابواب کتاب پرداخته است. مبحث سوم در باب سبب و انگیزه تألیف است که نگارنده در این مورد بیان می‎دارد که اهالی ثغر در مورد مذهب حق و ویژگی‎های آن از نویسنده سؤال کرده بودند و این نوشتار را در جواب سؤال آنها نگاشته است. مبحث چهارم در باب توثیق نسبت این کتاب به اشعری است که محقق به‎قطعیت اعلام می‎دارد که این تألیف به طرق مختلف ‏‎(که به شرح آنها می‎پردازد) نسبت آن به [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] ثابت است. مبحث پنجم درباره ارزش علمی این کتاب است که محقق با استناد به شخصیت مهم [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] و اهمیت مباحث مطرح‎شده در این کتاب، آن را تألیفی ارزشمند معرفی می‎کند. مبحث ششم، در باب نقد بر تألیف اشعری است که محقق کتاب با ایراد چهار نقد بر این تألیف این مبحث را به پایان می‎برد<ref>ر.ک: همان، ص78-112</ref>.
باب دوم، در مورد ویژگی‎های کتاب حاضر است که در دو فصل مطرح شده است. فصل اول، طی شش مبحث مطرح شده که محقق کتاب در مورد مشخصات و ویژگی‎های کتاب به‎تفصیل سخن گفته است. مبحث اول آن در باب وجه تسمیه کتاب است و مبحث دوم درباره موضوع و تحلیل محتوای کتاب است که محقق کتاب یک‎به‎یک به تبیین محتوای فصول و ابواب کتاب پرداخته است. مبحث سوم در باب سبب و انگیزه تألیف است که نگارنده در این مورد بیان می‎دارد که اهالی ثغر در مورد مذهب حق و ویژگی‎های آن از نویسنده سؤال کرده بودند و این نوشتار را در جواب سؤال آنها نگاشته است. مبحث چهارم در باب توثیق نسبت این کتاب به اشعری است که محقق به‎قطعیت اعلام می‎دارد که این تألیف به طرق مختلف ‏‎(که به شرح آنها می‎پردازد) نسبت آن به [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] ثابت است. مبحث پنجم درباره ارزش علمی این کتاب است که محقق با استناد به شخصیت مهم [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] و اهمیت مباحث مطرح‎شده در این کتاب، آن را تألیفی ارزشمند معرفی می‌کند. مبحث ششم، در باب نقد بر تألیف اشعری است که محقق کتاب با ایراد چهار نقد بر این تألیف این مبحث را به پایان می‎برد<ref>ر.ک: همان، ص78-112</ref>.


فصل دوم در مورد نسخ خطی کتاب و نسخه بهره‎گرفته‎شده در نگارش کتاب است که نگارنده آن را در چهار مبحث جداگانه مطرح کره است، که در مبحث چهارم به دخل و تصرفات خود در کتاب، از جمله ذکر آیات و روایات مرتبط با مباحث و اضافاتی دیگر در جهت بهبود استفاده از کتاب، اشاره دارد<ref>ر.ک: همان، ص113-118</ref>.
فصل دوم در مورد نسخ خطی کتاب و نسخه بهره‎گرفته‎شده در نگارش کتاب است که نگارنده آن را در چهار مبحث جداگانه مطرح کره است، که در مبحث چهارم به دخل و تصرفات خود در کتاب، از جمله ذکر آیات و روایات مرتبط با مباحث و اضافاتی دیگر در جهت بهبود استفاده از کتاب، اشاره دارد<ref>ر.ک: همان، ص113-118</ref>.


نگارنده ([[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]])، کتاب خویش را با حمد و ثنای الهی و صلوات بر نبی مکرم اسلام(ص) آغاز کرده است، سپس خطاب خویش را در نوشتن کتاب متوجه اهالی ثغر (ظاهرا اهالی شهر یا محلی به نام ثغر بوده‎اند) کرده است و ایشان را صاحبان نعماتی معرفی کرده است که به‎خاطر آن نعمات، لازم است بسیار حمد و ثنای الهی را به‎جا آورند و بیانات خود را بر مبنای آنچه که علمای سلف تا زمان اشعری بر آن بوده‎اند ذکر می‎کند.
نگارنده ([[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]])، کتاب خویش را با حمد و ثنای الهی و صلوات بر نبی مکرم اسلام(ص) آغاز کرده است، سپس خطاب خویش را در نوشتن کتاب متوجه اهالی ثغر (ظاهرا اهالی شهر یا محلی به نام ثغر بوده‎اند) کرده است و ایشان را صاحبان نعماتی معرفی کرده است که به‎خاطر آن نعمات، لازم است بسیار حمد و ثنای الهی را به‎جا آورند و بیانات خود را بر مبنای آنچه که علمای سلف تا زمان اشعری بر آن بوده‎اند ذکر می‌کند.


در ادامه به فلسفه بعثت نبی مکرم اسلام(ص) اشاره می‎کند. به اعتقاد او، پیامبر(ص) در زمانی مبعوث گردید که در آن زمان طغیان باطل به نهایت درجه خود رسیده بود و دین و خداباوری به حداقل مراتب خویش نازل شده بود و هر قومی به‎حسب شیطنت و هوای نفس خویش به هر مسلکی که مایل بود درمی‎آمد، که در این جو آلوده خداوند متعال نبی مکرم اسلام(ص) را ارسال فرمود و مردم را به خدا و عبادت خدای واحد و نه خدایان دیگر دعوت نمود؛ به‎وسیله توجه دادن مردم به قدرت و عظمت الهی در خلقت موجودات جهان<ref>ر.ک: همان، ص91</ref>.
در ادامه به فلسفه بعثت نبی مکرم اسلام(ص) اشاره می‌کند. به اعتقاد او، پیامبر(ص) در زمانی مبعوث گردید که در آن زمان طغیان باطل به نهایت درجه خود رسیده بود و دین و خداباوری به حداقل مراتب خویش نازل شده بود و هر قومی به‎حسب شیطنت و هوای نفس خویش به هر مسلکی که مایل بود درمی‎آمد، که در این جو آلوده خداوند متعال نبی مکرم اسلام(ص) را ارسال فرمود و مردم را به خدا و عبادت خدای واحد و نه خدایان دیگر دعوت نمود؛ به‎وسیله توجه دادن مردم به قدرت و عظمت الهی در خلقت موجودات جهان<ref>ر.ک: همان، ص91</ref>.


نویسنده در ادامه در باب خلقت انسان بیان می‎دارد که انسان معدوم بود و سپس خداوند متعال او را خلق نمود، ولذا انسان موجودی قدیم و ازلی نیست. بعد از تبیین اینکه خداوند متعال خالق کائنات است، بیان می‎دارد که آنچه فلاسفه در باب خلقت انسان قائل شده‎اند مبنی بر اینکه تمام موجودات جهان زاییده طبیعت و ماده هستند و تصادفی به وجود آمده‎اند، سخن باطلی بیش نیست.
نویسنده در ادامه در باب خلقت انسان بیان می‎دارد که انسان معدوم بود و سپس خداوند متعال او را خلق نمود، ولذا انسان موجودی قدیم و ازلی نیست. بعد از تبیین اینکه خداوند متعال خالق کائنات است، بیان می‎دارد که آنچه فلاسفه در باب خلقت انسان قائل شده‎اند مبنی بر اینکه تمام موجودات جهان زاییده طبیعت و ماده هستند و تصادفی به وجود آمده‎اند، سخن باطلی بیش نیست.
خط ۵۴: خط ۵۴:
کلام بعدی وی در مورد وحدانیت خداوند متعال است و اینکه هیچ شریکی برای او متصور نیست؛ استدلال کرده بر این مطلب به قول خداوند متعال در قرآن کریم: '''لو كان فيهما آلهة إلا الله لفسدتا'''. سپس متعرض مطالبی در باب بعث رسل و اعاده انسان در روز قیامت شده و در مورد دعوت نبی مکرم اسلام(ص) بیان می‎دارد که ایشان در مقابل اهل کتاب از محتوای خود کتاب‎هایشان اقامه حجت و دلیل نمود؛ همچنین در ماجرایی از آنها دعوت به مباهله نمود و با آوردن بزرگ‎ترین معجزه خویش، یعنی قرآن کریم و معجزاتی که در قرآن ذکر شده است، دعوت به تحدی و همانندآوری نمود. سپس نگارنده به بیان برخی معجزات حسی نبی مکرم اسلام(ص) که از ایشان سر زده است، می‎پردازد؛ مانند شق القمر، اخبار قطعی الوقوع از آینده، نزدیک آمدن درخت، اخبار ایشان از برخی مطالب غیبی و سایر معجزات صادرشده از ایشان<ref>ر.ک: همان، ص92-93</ref>.
کلام بعدی وی در مورد وحدانیت خداوند متعال است و اینکه هیچ شریکی برای او متصور نیست؛ استدلال کرده بر این مطلب به قول خداوند متعال در قرآن کریم: '''لو كان فيهما آلهة إلا الله لفسدتا'''. سپس متعرض مطالبی در باب بعث رسل و اعاده انسان در روز قیامت شده و در مورد دعوت نبی مکرم اسلام(ص) بیان می‎دارد که ایشان در مقابل اهل کتاب از محتوای خود کتاب‎هایشان اقامه حجت و دلیل نمود؛ همچنین در ماجرایی از آنها دعوت به مباهله نمود و با آوردن بزرگ‎ترین معجزه خویش، یعنی قرآن کریم و معجزاتی که در قرآن ذکر شده است، دعوت به تحدی و همانندآوری نمود. سپس نگارنده به بیان برخی معجزات حسی نبی مکرم اسلام(ص) که از ایشان سر زده است، می‎پردازد؛ مانند شق القمر، اخبار قطعی الوقوع از آینده، نزدیک آمدن درخت، اخبار ایشان از برخی مطالب غیبی و سایر معجزات صادرشده از ایشان<ref>ر.ک: همان، ص92-93</ref>.


موضوع بعدی مورد بحث، اشاره اشعری است به اتفاق علمای سلف بر حدوث عالم و حادث شدن جهان هستی به‎وسیله خداوند متعال و همچنین اقرار به صفات ثبوتیه خداوند که بازگشت جمیع امور و اتفاقات جهان به ید قدرت اوست؛ سپس نگارنده اقرار به این نکته دارد که آنچه که از وحی بر پیامبر اکرم(ص) نازل گردیده است، به‎خلاف آن چیزی است که فلاسفه و طرف‎داران ایشان از اهل بدعت به آن اعتقاد دارند و آن را ترویج می‎کنند؛ خصوصا اعتقاد آنها در باب جوهر و عرض برای اثبات حدوث عالم؛ که در این زمینه اشعری اکیدا بیان می‎دارد که چنین استدلالاتی مخالف و معارض با طریقه انبیا است؛ چراکه در این‎گونه استدلالات مقدار زیادی از غموض و گنگی وجود دارد و آنچه که علمای سلف ما برای حدوث جهان به آن استناد کرده‎اند، از طریق وحی و راهی واضح و آسان است. همچینن از سیره علمای سلف این بوده که در نقل روایت از نبی مکرم اسلام(ص) طریقه احتیاط را پیش می‎گرفته‎اند؛ به اینکه روایاتی را مورد استناد قرار می‎دادند که عدالت راوی آنها مورد تأیید باشد و گاه به مسافرت‎های طولانی می‎رفتند تا حقیقتی از حقایق بر ایشان روشن شود<ref>ر.ک: همان، ص93-94</ref>.
موضوع بعدی مورد بحث، اشاره اشعری است به اتفاق علمای سلف بر حدوث عالم و حادث شدن جهان هستی به‎وسیله خداوند متعال و همچنین اقرار به صفات ثبوتیه خداوند که بازگشت جمیع امور و اتفاقات جهان به ید قدرت اوست؛ سپس نگارنده اقرار به این نکته دارد که آنچه که از وحی بر پیامبر اکرم(ص) نازل گردیده است، به‎خلاف آن چیزی است که فلاسفه و طرف‎داران ایشان از اهل بدعت به آن اعتقاد دارند و آن را ترویج می‌کنند؛ خصوصا اعتقاد آنها در باب جوهر و عرض برای اثبات حدوث عالم؛ که در این زمینه اشعری اکیدا بیان می‎دارد که چنین استدلالاتی مخالف و معارض با طریقه انبیا است؛ چراکه در این‎گونه استدلالات مقدار زیادی از غموض و گنگی وجود دارد و آنچه که علمای سلف ما برای حدوث جهان به آن استناد کرده‎اند، از طریق وحی و راهی واضح و آسان است. همچینن از سیره علمای سلف این بوده که در نقل روایت از نبی مکرم اسلام(ص) طریقه احتیاط را پیش می‎گرفته‎اند؛ به اینکه روایاتی را مورد استناد قرار می‎دادند که عدالت راوی آنها مورد تأیید باشد و گاه به مسافرت‎های طولانی می‎رفتند تا حقیقتی از حقایق بر ایشان روشن شود<ref>ر.ک: همان، ص93-94</ref>.
   
   
از جمله باورهای [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] که در این نوشتار بیان داشته این است که: همان طور که خداوند متعال کتاب و دین حقه خویش، یعنی اسلام را از جمیع تحاریف و بلایا حفظ نموده است و نعمت خویش را به‎وسیله آن بر امت اسلام تمام کرده است، بر ما واجب است که به‎وسیله اخفای مطالب فلسفی و طرح نکردن آن در جامعه و فضای علمی، به حفظ دین و گسترش حقیقی آن بپردازیم؛ چراکه با وجود بیان واضح قرآن و استدلالات شفاف آن مجالی برای طرح غموضات فلسفه نیست؛ لذا [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] در این نوشتار بابی را باز کرده تا در آن واضحات از معتقدات اجماعی که علمای سلف بر آن بوده‎اند را در پنجاه‎ویک بخش مطرح کند.
از جمله باورهای [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] که در این نوشتار بیان داشته این است که: همان طور که خداوند متعال کتاب و دین حقه خویش، یعنی اسلام را از جمیع تحاریف و بلایا حفظ نموده است و نعمت خویش را به‎وسیله آن بر امت اسلام تمام کرده است، بر ما واجب است که به‎وسیله اخفای مطالب فلسفی و طرح نکردن آن در جامعه و فضای علمی، به حفظ دین و گسترش حقیقی آن بپردازیم؛ چراکه با وجود بیان واضح قرآن و استدلالات شفاف آن مجالی برای طرح غموضات فلسفه نیست؛ لذا [[اشعری، علی بن اسماعیل|اشعری]] در این نوشتار بابی را باز کرده تا در آن واضحات از معتقدات اجماعی که علمای سلف بر آن بوده‎اند را در پنجاه‎ویک بخش مطرح کند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش