مذاهب الإسلاميين: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
خط ۴۲: خط ۴۲:
در بخش دوم کتاب، سایر مذاهب اسلامی دارای افکار فلسفی بررسی شده است؛ چراکه این کتاب در موضوع فلسفه اسلامی است نه تاریخ فرق دینی. به ‎همین‎خاطر در بررسی فرق اسلامی، غیر از جهت فلسفی یا افکار خاصی که بر استدلال عقلی مبتنی است، چیزی دیگر مد نظر نبوده است. پس جریانات باطنیه اصلی مانند اسماعیلیه، قرامطه و نصیریه مطرح شده است که همگی رویکرد باطنی دارند؛ یعنی نصوص مقدسه یا شبه مقدسه را تأویل می‎برند؛ تأویلی باطنی که با معنای ظاهری آن نصوص اختلاف کاملی دارد؛ برای اینکه بین این معنا و رویکردهای جدید برای کسب قدرت و گسترش حکومت موافقت ایجاد کنند. از اینجاست که این جریانات، با گرایش‎های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مهمی مرتبط هستند<ref>ر.ک: مقدمه، دومین صفحه</ref>‎.
در بخش دوم کتاب، سایر مذاهب اسلامی دارای افکار فلسفی بررسی شده است؛ چراکه این کتاب در موضوع فلسفه اسلامی است نه تاریخ فرق دینی. به ‎همین‎خاطر در بررسی فرق اسلامی، غیر از جهت فلسفی یا افکار خاصی که بر استدلال عقلی مبتنی است، چیزی دیگر مد نظر نبوده است. پس جریانات باطنیه اصلی مانند اسماعیلیه، قرامطه و نصیریه مطرح شده است که همگی رویکرد باطنی دارند؛ یعنی نصوص مقدسه یا شبه مقدسه را تأویل می‎برند؛ تأویلی باطنی که با معنای ظاهری آن نصوص اختلاف کاملی دارد؛ برای اینکه بین این معنا و رویکردهای جدید برای کسب قدرت و گسترش حکومت موافقت ایجاد کنند. از اینجاست که این جریانات، با گرایش‎های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مهمی مرتبط هستند<ref>ر.ک: مقدمه، دومین صفحه</ref>‎.


اسماعیلیه پیروان خود را به یک سری امور نسبت به ائمه الزام می‎کنند. قاضی نعمان مغربی، کتابی با عنوان «الهمة في آداب اتباع الأئمة» را به این موضوع اختصاص داده که نویسنده، این امور را در یازده مورد خلاصه نموده است؛ از جمله اینکه بر پیروان ائمه لازم است که نفس خود را ادب کنند و اعمالشان در خفا و آشکار موافق با ائمه باشد و از مخالفت با آنها پرهیز کنند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1048</ref>‎.  
اسماعیلیه پیروان خود را به یک سری امور نسبت به ائمه الزام می‌کنند. قاضی نعمان مغربی، کتابی با عنوان «الهمة في آداب اتباع الأئمة» را به این موضوع اختصاص داده که نویسنده، این امور را در یازده مورد خلاصه نموده است؛ از جمله اینکه بر پیروان ائمه لازم است که نفس خود را ادب کنند و اعمالشان در خفا و آشکار موافق با ائمه باشد و از مخالفت با آنها پرهیز کنند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1048</ref>‎.  


نویسنده در ابتدای مباحث، معمولاً به منابع مهمی که می‎تواند مورد استفاده قرار گیرد اشاره کرده است؛ به‎عنوان مثال در رابطه با تأسیس دولت الموت توسط اسماعیلیه نزاریه به کتاب «[[جامع التواريخ]]» [[رشیدالدین فضل‌الله|فضل‎الله همدانی]] و «[[تاریخ جهانگشاى جوینى|تاریخ جهان‎گشا]]» [[جوینی، عطا ملک بن محمد|عطاملک جوینی]] اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص1060</ref>‎.
نویسنده در ابتدای مباحث، معمولاً به منابع مهمی که می‎تواند مورد استفاده قرار گیرد اشاره کرده است؛ به‎عنوان مثال در رابطه با تأسیس دولت الموت توسط اسماعیلیه نزاریه به کتاب «[[جامع التواريخ]]» [[رشیدالدین فضل‌الله|فضل‎الله همدانی]] و «[[تاریخ جهانگشاى جوینى|تاریخ جهان‎گشا]]» [[جوینی، عطا ملک بن محمد|عطاملک جوینی]] اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص1060</ref>‎.
   
   
این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که‎ بنا‎ به برخی شباهت‎ها، اخوان‎الصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نه‎چندان‎ علمی‎ و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی‎ است که‎ چنین‎ ایده‎‎ای دارند. وی در این کتاب با فصلی‎ تحت‎ عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين‎ إخوان‎الصفا‎ في مسألة‎ الإبداع‎» به‎ بررسی تفاوت‎های نظری اخوان‎الصفا و اسماعیلیه پرداخته‎ است‎. بدوی به‎درستی تأکید می‎کند: درحالی‎که اسماعیلیه هیچ اعتقادی به‎ مسئله‎ فیض ندارند، اخوان‎الصفا در «الرسائل»، بنیان‎ اعتقادات خود را بر‎ این قاعده نوافلاطونی بنیان نهاده‎اند؛ کما‎ اینکه‎ فارابی نیز در «آراء أهل المدينة الفاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای‎ نظریه‎ اخوان در این باب چنین است‎ که‎ علت‎ بقای عقل، امداد‎ حضرت‎ باری‎ تعالی به‎واسطه فیضی است‎ که‎ بر آن افاضه می‎شود و نیز علت تمامیت و کمال عقل، استعداد قبول این فیض است‎. از‎ دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه‎ روحانیه‎ای‎ است که‎ بنا‎ به‎ فیض عقل، وجود می‎یابد‎. اخوان نخستین ظهور این فیض را جوهر بسیط روحانیه‎‎ای (عقل فعال) می‎دانند که در نهایت‎ کمال‎ و فضیلت، نور محض و حامل جمیع صور‎ اشیا‎ است‎. بنا‎ به نظر‎ بدوی‎، اخوان‎ هرگاه از ابداع سخن می‎گویند – به‎عنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المخلوقات» - ‎منظورشان همین فیض است.  
این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که‎ بنا‎ به برخی شباهت‎ها، اخوان‎الصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نه‎چندان‎ علمی‎ و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی‎ است که‎ چنین‎ ایده‎‎ای دارند. وی در این کتاب با فصلی‎ تحت‎ عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين‎ إخوان‎الصفا‎ في مسألة‎ الإبداع‎» به‎ بررسی تفاوت‎های نظری اخوان‎الصفا و اسماعیلیه پرداخته‎ است‎. بدوی به‎درستی تأکید می‌کند: درحالی‎که اسماعیلیه هیچ اعتقادی به‎ مسئله‎ فیض ندارند، اخوان‎الصفا در «الرسائل»، بنیان‎ اعتقادات خود را بر‎ این قاعده نوافلاطونی بنیان نهاده‎اند؛ کما‎ اینکه‎ فارابی نیز در «آراء أهل المدينة الفاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای‎ نظریه‎ اخوان در این باب چنین است‎ که‎ علت‎ بقای عقل، امداد‎ حضرت‎ باری‎ تعالی به‎واسطه فیضی است‎ که‎ بر آن افاضه می‎شود و نیز علت تمامیت و کمال عقل، استعداد قبول این فیض است‎. از‎ دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه‎ روحانیه‎ای‎ است که‎ بنا‎ به‎ فیض عقل، وجود می‎یابد‎. اخوان نخستین ظهور این فیض را جوهر بسیط روحانیه‎‎ای (عقل فعال) می‎دانند که در نهایت‎ کمال‎ و فضیلت، نور محض و حامل جمیع صور‎ اشیا‎ است‎. بنا‎ به نظر‎ بدوی‎، اخوان‎ هرگاه از ابداع سخن می‎گویند – به‎عنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المخلوقات» - ‎منظورشان همین فیض است.  


بدوی نفس این اختلاف میان اخوان و اسماعیلیه در امر ابداع و فیض‎ را مبنا قرار داده و نتیجه می‎گیرد که اخوان در مواضع بسیار، اسماعیلیه را به تمسخر گرفته و آنها را مسبعه می‎نامند. نویسنده کتاب به این کلام اخوان استناد می‎کند‎: «مسبعه‎، توغّل بسیار می‎کنند، در کشف اشیای هفت‎گانه تا در آنها، مفاهیم عجیب و غریبی را اظهار دارند». همچنین بدوی می‎گوید: از این عبارات معلوم می‎شود که اخوان‎الصفا خود را از‎ اسماعیلیه‎ نمی‎شمارند، پس اگر ما علاوه بر آنچه ذکر شد، موارد دیگری از تفاوت‎های جدی میان اخوان و اسماعیلیه را متذکر شویم، یقین پیدا می‎کنیم‎ که‎ اخوان‎الصفا مستقل از اسماعیلیه بوده‎ و اسماعیلی‎ محسوب نمی‎شوند و بلکه هرکدام مذهب جداگانه‎ای دارند؛ به همین دلیل بسیار حیرت می‎کنیم از اینکه می‎بینیم برخی اصرار دارند اخوان را اسماعیلی دانسته و مذهب‎ هر‎ دو را واحد و مشابه‎ بدانند‎<ref>ر.ک: بلخاری قهی، حسن، ص73-72؛ متن کتاب، ص979-978</ref>‎.  
بدوی نفس این اختلاف میان اخوان و اسماعیلیه در امر ابداع و فیض‎ را مبنا قرار داده و نتیجه می‎گیرد که اخوان در مواضع بسیار، اسماعیلیه را به تمسخر گرفته و آنها را مسبعه می‎نامند. نویسنده کتاب به این کلام اخوان استناد می‌کند‎: «مسبعه‎، توغّل بسیار می‌کنند، در کشف اشیای هفت‎گانه تا در آنها، مفاهیم عجیب و غریبی را اظهار دارند». همچنین بدوی می‎گوید: از این عبارات معلوم می‎شود که اخوان‎الصفا خود را از‎ اسماعیلیه‎ نمی‎شمارند، پس اگر ما علاوه بر آنچه ذکر شد، موارد دیگری از تفاوت‎های جدی میان اخوان و اسماعیلیه را متذکر شویم، یقین پیدا می‌کنیم‎ که‎ اخوان‎الصفا مستقل از اسماعیلیه بوده‎ و اسماعیلی‎ محسوب نمی‎شوند و بلکه هرکدام مذهب جداگانه‎ای دارند؛ به همین دلیل بسیار حیرت می‌کنیم از اینکه می‎بینیم برخی اصرار دارند اخوان را اسماعیلی دانسته و مذهب‎ هر‎ دو را واحد و مشابه‎ بدانند‎<ref>ر.ک: بلخاری قهی، حسن، ص73-72؛ متن کتاب، ص979-978</ref>‎.  


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش