۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR14798.jpg|بندانگشتی|شهریار، سید محمدحسین]] | [[پرونده:NUR14798.jpg|بندانگشتی|شهریار، سید محمدحسین]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type= | ! نام!! data-type="authorName" |شهریار، سید محمدحسین | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
|data-type= | | data-type="authorOtherNames" |بهجت تبریزی، محمدحسین | ||
شهریار تبریزی، محمدحسین | شهریار تبریزی، محمدحسین | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
|data-type= | | data-type="authorfatherName" |سید اسماعیل موسوی معروف به حاج میرآقا خشگنابی | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
|data-type= | | data-type="authorbirthDate" |1285ش | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
|data-type= | | data-type="authorBirthPlace" |تبریز | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
|data-type= | | data-type="authorDeathDate" |1367ش | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|data-type= | | data-type="authorTeachers" | | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type= | | data-type="authorWritings" |انقلاب در شعر شهریار | ||
حافظ به روایت شهریار، شرح یکصد غزل | حافظ به روایت شهریار، شرح یکصد غزل | ||
|- class="articleCode" | |||
|-class= | |||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type= | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE14798AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۲: | ||
مردمآزار شدم، وای بر من. | مردمآزار شدم، وای بر من. | ||
در سال 1310ش مجموعهای از غزلیاتش توسط کتابخانه خیام با مقدمه ملک الشعراء | در سال 1310ش مجموعهای از غزلیاتش توسط کتابخانه خیام با مقدمه [[بهار، محمدتقی|ملک الشعراء بهار]]، [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] و [[پژمان بختیاری]] چاپ شد. بهار در این مقدمه، او را افتخار شرق نامید<ref>همان</ref>. | ||
در حدود 1325ش، شهریار بر اثر بحرانهای شدید روحی و دلشکستگی، بیمار شد و به تبریز رفت و مادرش (کوکب خانم) را همراه خود به تهران میآورد و طی چهار پنج سالی، مادرش ضمن پرستاری از فرزند بیمارش، با او به زبان آذری صحبت کرده و خاطرات دوران گذشته را بازگو میکرد. شهریار به تأثیر نفوذ سحرآمیز مادر و بازگویی گذشتهها و قصههای دلکش دوران کودکی، کمکم مردگان ذهنیاش جان گرفته، تابلوهای گذشتهها دوباره در ذهنش رنگآمیزی و نمایان میشوند. وی به انگیزه میل و آرزوی مادر، میخواهد سرودی هم به شیوه ترانههای محلی داشته باشد که در ذائقه محلیها و بهویژه در کام همبازیهای دوران بچگیاش شیرینتر نماید. بدین ترتیب، شهریار طی سال 1329 و 1330ش، بخش نخست «سلام بر حیدربابا» را در تهران سرود<ref>همان</ref>. | در حدود 1325ش، شهریار بر اثر بحرانهای شدید روحی و دلشکستگی، بیمار شد و به تبریز رفت و مادرش (کوکب خانم) را همراه خود به تهران میآورد و طی چهار پنج سالی، مادرش ضمن پرستاری از فرزند بیمارش، با او به زبان آذری صحبت کرده و خاطرات دوران گذشته را بازگو میکرد. شهریار به تأثیر نفوذ سحرآمیز مادر و بازگویی گذشتهها و قصههای دلکش دوران کودکی، کمکم مردگان ذهنیاش جان گرفته، تابلوهای گذشتهها دوباره در ذهنش رنگآمیزی و نمایان میشوند. وی به انگیزه میل و آرزوی مادر، میخواهد سرودی هم به شیوه ترانههای محلی داشته باشد که در ذائقه محلیها و بهویژه در کام همبازیهای دوران بچگیاش شیرینتر نماید. بدین ترتیب، شهریار طی سال 1329 و 1330ش، بخش نخست «سلام بر حیدربابا» را در تهران سرود<ref>همان</ref>. |
ویرایش