دیوان عماد خراسانی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:
اگر شعر را در معنی حقیقی‎اش به جای آوریم (نه فقط فن و صنعت‎گری و مهارت در تمشیت امر وزن و قافیه و کلمات) بی‎شک عماد در غزل‎سرایی از شعرای برجسته و طراز اول معاصر است و در قیاسی وسیع‎تر اصلاً سخن او از این‎وآن متمایز است. به‎خوبی می‎توان فرق گذاشت بین غزل او و دیگران.<ref>همان، ص19</ref> به‎عنوان‎مثال [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]] در شعری گفته:
اگر شعر را در معنی حقیقی‎اش به جای آوریم (نه فقط فن و صنعت‎گری و مهارت در تمشیت امر وزن و قافیه و کلمات) بی‎شک عماد در غزل‎سرایی از شعرای برجسته و طراز اول معاصر است و در قیاسی وسیع‎تر اصلاً سخن او از این‎وآن متمایز است. به‎خوبی می‎توان فرق گذاشت بین غزل او و دیگران.<ref>همان، ص19</ref> به‎عنوان‎مثال [[ظهیر فاریابی، طاهر بن محمد|ظهیر فاریابی]] در شعری گفته:


'''هزار توبه شکسته‎ست زلف پر شکنش***کجا به چشم درآید شکست حال منش'''
{{شعر}}


'''همیشه اشک چو باران ز دیده می‎بارم***مگر که تازه بماند رخ چو نسترنش'''
{{ب|'' هزار توبه شکسته‎ست زلف پر شکنش''|2='' کجا به چشم درآید شکست حال منش''}}
 
{{ب|'' همیشه اشک چو باران ز دیده می‎بارم''|2='' مگر که تازه بماند رخ چو نسترنش''}}
'''در آب دیده من غرق شد چو نیلوفر***خیال قد چو شمشاد و روی چون سمنش'''
{{ب|'' در آب دیده من غرق شد چو نیلوفر''|2='' خیال قد چو شمشاد و روی چون سمنش''}}
{{پایان شعر}}


سعدی این تغزل را در غزلی این‎گونه استقبال کرده:
سعدی این تغزل را در غزلی این‎گونه استقبال کرده:


'''رها نمی‎کند ایام در کنار منش*** که داد خود بستانم به بوسه از دهنش'''
{{شعر}}
 
{{ب|'' رها نمی‎کند ایام در کنار منش''|2='' که داد خود بستانم به بوسه از دهنش''}}
'''همان کمند بگیرم که صید خاطر خلق***بد آن‎همی کند، و درکشم به خویشتنش'''
{{ب|'' همان کمند بگیرم که صید خاطر خلق''|2='' بد آن‎همی کند، و درکشم به خویشتنش''}}
 
{{ب|'' خوشا تفرج نوروز خاصه در شیراز''|2='' که برکند دل مرد مسافر از وطنش''}}
'''خوشا تفرج نوروز خاصه در شیراز***که برکند دل مرد مسافر از وطنش'''
{{پایان شعر}}


بسیاری با این طرح غزل‎ها گفته‎اند و عماد خراسانی نیز دراین‎ارتباط به استقبال رفته و می‎گوید:
بسیاری با این طرح غزل‎ها گفته‎اند و عماد خراسانی نیز دراین‎ارتباط به استقبال رفته و می‎گوید:


'''شکست پنجه پرهیز زلف پرشکنش*** درید جامه تقوی ز موج پیرهنش'''
{{شعر}}
 
{{ب|'' شکست پنجه پرهیز زلف پرشکنش''|2='' درید جامه تقوی ز موج پیرهنش''}}
'''به چشم جادوی مستش قسم که در عجبم***خدای را که چه سحر آفریده در سخنش'''
{{ب|'' به چشم جادوی مستش قسم که در عجبم''|2='' خدای را که چه سحر آفریده در سخنش''}}
 
{{ب|'' به راه زهد دگر کی، کجا توانم رفت''|2=''  مگر رها کندم چشم مست راهزنش''}}
'''به راه زهد دگر کی، کجا توانم رفت*** مگر رها کندم چشم مست راهزنش'''
{{ب|'' پری‎رخی است که گاهی توانمش دیدن''|2='' فرشته‎ایست که اکنون زمین بود وطنش''}}
 
{{ب|'' اگر کسی ز فریب چنین فرشته رهد''|2=''دگر یقین نفریبد هزار اهرمنش''}}
'''پری‎رخی است که گاهی توانمش دیدن***فرشته‎ایست که اکنون زمین بود وطنش'''
{{ب|'' رها نمی‎کنمش گر به چنگم افتد، حیف''|2='' «رها نمی‎کند ایام در کنار منش»''<ref>ر.ک: همان، ص22-23</ref>}}.
 
{{پایان شعر}}
'''اگر کسی ز فریب چنین فرشته رهد*** دگر یقین نفریبد هزار اهرمنش'''
 
'''رها نمی‎کنمش گر به چنگم افتد، حیف***«رها نمی‎کند ایام در کنار منش»'''.<ref>ر.ک: همان، ص22-23</ref>


به تعبیر اخوان ثالث: کتاب در پیش روی خواننده است و می‎بیند که در بسیاری از غزل‎های عماد، چگونه رقت‎حال و شور و سوز سخن با لطف مقال و بلاغت و شیوایی توأمان است و چگونه وی دیبای زربفت و گهربفت رنگین تار و پودی در مطاوی کتاب خود گسترده است.
به تعبیر اخوان ثالث: کتاب در پیش روی خواننده است و می‎بیند که در بسیاری از غزل‎های عماد، چگونه رقت‎حال و شور و سوز سخن با لطف مقال و بلاغت و شیوایی توأمان است و چگونه وی دیبای زربفت و گهربفت رنگین تار و پودی در مطاوی کتاب خود گسترده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش