الذخيرة في الحقيقة: تفاوت میان نسخهها
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR01107J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۸ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۳۶
نام کتاب | الذخیرة في الحقیقة |
---|---|
نام های دیگر کتاب | کتاب الذخیره فی الحقیقه |
پدیدآورندگان | اعظمی، محمد حسن (محقق)
یمانی، علی بن ولید (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 215 /و2ذ3 |
موضوع | اسماعیلیه - عقاید
کلام اسماعیلیه |
ناشر | دار الثقافة |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1971 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE1107AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
كتاب«الذخيرة فى الحقيقة»در موضوع كلام و بيان عقائد اسماعيليه مىباشد كه به زبان عربى توسط
على بن وليد متوفى سال 612 هجرى قمرى از علماء مشهور اسماعيليه در قرن هفتم هجرى نوشته شده است.
در بيان عقائد اسماعيليه از غير پيروان آنان چندين كتاب تاكنون تأليف شده است از آنجمله مىتوان
به كتابى از مرحوم شيخ مفيد در اين زمينه اشاره كرد كه در ابطال عقائد اسماعيليه نوشته است.
از جملۀ عقائد متفاوت اسماعيليه با شيعيان اثنا عشريّه مىتوان به بحث امامت و معاد و
صفات الهى اشاره كرد كه براى روشن شدن مطالب كتاب و بهطور كلى عقائد و اعتقادات اسماعيليه
به بخشهايى از كتاب الذخيرة فى الحقيقة اشاره مىكنيم.
ساختار و گزارش محتوا:
اين كتاب داراى سى و چهار فصل مىباشد كه فصل اول آن به توحيد اختصاص داده شده است.
در مورد صفات الهى در اين فصل چنين مىگويد:تمام صفات شريفۀ الهى به نسبت مبدعات و مخترعات الهى
به خداوند نسبت داده مىشوند و از خود خداوند خبر داده نمىشود مگر به نفى حاصل موجودات و محمولاتشان.
در فصل دوم دوم كتاب راجع به ابتداء خلقت كه روحانى بوده است سخن گفته شده است
اين عقيده در مقابل كسانى است كه قائل شدهاند ابتداء خلقت با جسم شروع شده سپس روح خلق
گرديده است كه منشاء اين عقيده هم ظواهر آيات و رواياتى هستند كه مىگويند بعد از سرشته
شدن گل آدم روح بدان دميده شده است.
خلقت عقل اول را به عنوان اولين مخلوق الهى و سرآغاز خلقت معرفى كرده است كه اين عقيدهتقريبا متفق عليه بين مذاهب مختلف مىباشد بيان منبعث اول و عقل عاشر نيز مطالبى است
كه على بن وليد در مورد آنها مطالبى را نوشته است.
مؤلف فصل ششم كتاب را به عقول سبعه و مراحل آنها اختصاص داده است.با توجه به اينكه از عقائد
مهمّۀ اسماعيليه قائل شدن باطن براى هر ظاهرى است.امور ظاهرى مثل آسمان و كواكب را به
كلّى مؤثر در عالم مىدانند و براى هركدام از سيارات وظيفهاى قائلند مثلا خورشيد و مريخ و ماه
و زحل و مشترى و عطارد را متصدى امورى مثل رطوبت،يبوست،برودت و حرارت مىدانند در
اين زمينه مطالب مبسوطى را بيان داشتهاند كه همين فصل ششم كتاب مفصلا به اين مسله پرداخته
است.شمس و قمر را به رياست امور عالم و توحيد،گرما و سرما و باد و بخار و دود را به ناطق و
اساس در امور دينى تشبيه مىكند.
براى روشن شدن مقام و مرتبۀ هركدام از ناطق و اساس در امور دينى اسماعيليه كه جايگاه ويژهاى
بين آنان دارند به سلسله مراتب اسماعيليه در رابطه با دين اشاره مىكنيم.
آنها به كسانى كه تازه به آيين اسماعيليه گرويده باشند مستجيب مىگويند و كسانى را كه مؤمناند ولى مرتكب
خطا در امور دينى مىشوند مأذول خطاب مىكنند در مرحلۀ بالاتر كسى را كه به تعبير آنان به مقام دعوت
رسيده باشد داعى مىنامند و از بين آنان كسانى را كه به مقام رياست برسند حجت ناميده مىشوند
بالاتر از حجت امام است و منظور از امام آن فردى است كه به لحاظ علمى و عملى مستغنى از معلّم باشد.
هرامامى داراى 12 حجت است و پيشروان از ائمه آنهايىاند كه به مقام وصايت و اساس رسيدهباشند.در نهايت بالاترين مقام در نزد آنان عبارتست از ناطق كه در واقع واسطهاى مىشود بين خدا
و بندگان.
فصل هفتم كتاب دربارۀ خلقت انسان است اولين مطلبى كه ابن وليد در اينجا متذكر مىگردد بيان
ادوار كواكب سبعه است او مىگويد دورۀ هركدام از اين كواكب هفت هزار ساله مىباشد كه شب و روز
هركدام با ديگرى متفاوت است.در اين ترتيب زحل را اولين از كواكب سبعه مىشمارد و بدين معنا كه
اولين تأثيرگذار به لحاظ برودت،حرارت،بخار و دود و...بر روى زمين سيارۀ زحل مىباشد.
آنها آخرين سياره را در اين ترتيب زهره مىدانند.
در فصل بعدى راجع به ظهور شخص كامل و مشخصات آن سخن به ميان آمده است.وى شخص كامل را
منتخب از بيست و هشت نفرى مىداند كه در عالم انسانى غور كردهاند.آنها عدد بيست و هشت را به
تعداد حروف معجم و تعداد حروف لا حول و لا قوة الاّ باللّه العلى العظيم به حساب آورده و
انتخاب كامل را از ميان آنان بوسيلۀ عقول سبعه و كواكب سبعه مىدانند.
مؤلف در مورد مستجيب و كسى كه به آنها گرويده است معتقد است كه چنين شخصى به مثابۀ جنينى است
كه از سلب پدر به رحم مادر وارد شده و در آستانه قدم نهادن به حيات قرار گرفته است.
وى سپس در فصول بعدى به مراتب انسانهاى مؤمن و وارسته اشاره مىكند و در اين رابطه به
حديثى كه جابر بن يزيد جعفى از ملاقاتش با امام باقر عليه السلام نقل كرده است اشاره مىكند كه
امام عليه السلام در آن ملاقات به مقام سلمان فارسى اشاره نموده و مسائلى را راجع به خودجابر متذكر مىگردد.همچنين در اين فصل به ديگر مراتبى كه اسماعيليه قائلند و قبلا ذكرش گذشت
اشاراتى دارد.آنگاه به ترتيب راجع به امامت و خلافت مسائلى را به تطبيق بر امور طبيعت مانند
دوران جنين و ماههايى كه جنين در شكم مادر سپرى مىكند و امثالهم بيان مىكند.به اين صورت
كه دوران تسرى كه عهد امامت قائلند را به دوران جنين منطبق دانسته و دوران كشف را كه با
خروج قائم و ظهور آن شروع مىشود را به خروج جنين از شكم مادر تشبيه مىكند.
در فصل شانزدهم كتاب مؤلف بعد از بيان مسائلى كه عناوينش به ترتيب گذشت وارد
مبحث رشد چنين مىشود و طبائعى كه جنين داراست و به كمك آنها دورۀ رشد را سپرى مىكند
مىگردد.در نهايت همين را نيز تطبيق بر امور دينى مىكند.
در فصل بعدى كه تسلسل ائمه نام دارد دوران امامت ظاهرى كه از اسماعيل فرزند ابراهيم
خليل الرّحمن شروع شده و امامت باطنى كه از اسحق فرزند ديگر حضرت ابراهيم آغاز مىگردد را بيان
مىكند.او فرزندان اسماعيل را هياكل نورانيۀ مستقرى مىنامد كه نسلهاى آنها تا رسيدن به
عبد المطلب و فرزندانش مستمر مىباشند.وى اولاد اسحق را حجب مستور مستودعى كه
قائم غائب از اولاد و سلسلۀ او مىباشد مىداند.آنها تا جايى اين سلسله را ادامه
مىدهند كه مىرسد به فرزندان عبد المطلب يعنى عبد اللّه و ابو طالب و آنها را نيز به صامت و ناطق
تقسيم مىكند و عبد اللّه را مثل فرزندش محمّد صامت و ابو طالب را مثل فرزند خود على بن ابيطالب
ناطق مىپندارند كه همين حالت را در امام حسن و امام حسين عليهما السلام نيز معتقدند و امام مجتبى(ع)را امام صامت و سيد الشهدا عليه السلام را ناطق دانستهاند.
در ديگر مرحله از كتاب ابن وليد رابطۀ امير المؤمنين را با پيغمبر صلى اللّه عليهما يادآور مىشود و بيان
مىدارد كه حضرت على(ع)چه بهرههايى از پيغمبر(ص)برده و به چه مقاماتى به واسطۀ بودن در محضر
نبوى نائل گرديده است.سپس اشارهاى به مقام جد و فتح و خيال كه به ترتيب از جد و عمو و پدر
حضرت على به ايشان رسيده است اشاره مىكند.
مقام حضرت زهراى مرضيه عليها السلام نيز كه در بين اسماعيليه جايگاه بسيار ويژه و منحصر به فردى است
فصل بيستم كتاب ابن وليد را به خود اختصاص داده است تعابيرى كه مؤلف به كار برده براى روش
اين مقام ويژه عينا به اين ترتيب است.و كانت فاطمه عليها السلام هيكلا شريفا و شخصا نورانيا
لطيفا زبدة الاسلام و جوهر المنتقلين من استخرج من ظاهر دعوة ابيها صلوات اللّه عليه.نويسنده
ازدواج حضرت زهرا با امير المؤمنين عليهما السلام را مايۀ كمال ايشان دانسته و تولد حسين را
نشانۀ اين كمال شمرده است.
ابن وليد محمد بن اسماعيل را كه مقامش را اوضح از بيان مىداند خاتم دورۀ شرايع انبياء
دانسته است.
بحث از نطقاء و اوصياء و ائمه فصل بيست و دوم كتاب الذخيرة فى الحقيقة مىباشد مؤلف
هفت ناطق را متولى هريك از اقاليم سبعه مىداند و به عظمت ائمه و اوصياء اشاره كوتاهى دارد.
اسماعيليه طبق بيان ابن وليد در مورد كثائف ائمه و بروج دوازدهگانه به ارتباطاتى عجيبقائلند كه در فصل بيست و سوم و بيست و چهارم بدانها پرداخته است.
بعد از عاقبت منحرفين كه اهل ايمان به اصول دين هستند ولى در اعمال دچار خطايايى
شدهاند گفته وارد بيان عاقبت مؤمنين مىشود.آنهايى كه ظاهر دعوت رسول اللّه صلى اله عليه و آله
را پذيرفته و از مواليان امير المومنين و فاطمۀ بتول سلام عليها و معتقد به امامت حسن مسموم و
حسين مقتول مىباشد نهايت امر اين مؤمنان را صعود به سيارۀ زهره مىداند كه عاقبتى است
خوب و خوش براى اهل ايمان.مخالفين نيز آنهايىاند كه معتقد به ولايت و نبوت نبوده و به عاقبت
عذاب و گرفتارى دچار خواهند شد.
همج و رعاع نيز گروه ديگرى هستند كه در فصل بيست و هشت آنها را محكوم به مقابله با قائم منتظر
دانسته و عاقبتشان گرفتارى به شمشير غضب آن حضرت را به ايشان ترسيم كرده است.
ابن وليد محل صعود عقول را نيز در دو فصل بعدى شرح داده و متنعم بودن مؤمنى كه با ايمان و عمل
رشد كرده و به مقاماتى رسيده است را نيز در فصل ديگرى بازگو كرده است.
آخرين فصلهاى كتاب الذخيرة فى الحقيقة به اين ترتيباند:عاقبت جن،مهبط نفوس
معصيتكاران و عدم قصاص در نكاح.
نسخۀ حاضر
نسخۀ حاضر كه در قطع رحلى است انتشارات دار الثقافۀ در بيروت و در سال 1971 براى اولين
بار چاپ كرده است كه محمد حسن الاعظمى تحقيق دربارۀ اين كتاب را عهدهدار بوده كه نهايتا آنرا به چاپ
سپرده است او در آخر كتاب فقط يك فهرست مطالب براى كتاب آورده و آنرا تمام كرده است.
پیوندها
مطالعه کتاب الذخیرة في الحقیقة در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور