۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
كيانيان، ديگر سلسله پادشاهى ایران به شمار مىروند كه نخستين شاه آنان كيقباد از نوادگان نوذر بن منوچهر بود و به گفته نویسنده 120 سال ملك و دولت را در دست داشت. پس از او ماجراى پادشاهى كيكاووس نقل شده است و نویسنده بيشتر به داستان سياوش در روزگار او مىپردازد. پس از كشته شدن سياوش و تولد كيخسرو، فرنگيس (فرىگيس) او را پنهانى در تركستان پرورش داد و هنگامى كه كاووس از اين ماجرا آگاه شد، گيو بن گودرز را فرمان داد كه او را از تركستان بياورد تا پادشاهى را به او بسپارد. نویسنده لهراسب را به خصالى مانند مردانگى و فصاحت مىستايد؛ اما به هر روى او را به درشتخويى و كينهجويى نيز منسوب مىكند و زمان دولت او را 120 سال مىداند. | كيانيان، ديگر سلسله پادشاهى ایران به شمار مىروند كه نخستين شاه آنان كيقباد از نوادگان نوذر بن منوچهر بود و به گفته نویسنده 120 سال ملك و دولت را در دست داشت. پس از او ماجراى پادشاهى كيكاووس نقل شده است و نویسنده بيشتر به داستان سياوش در روزگار او مىپردازد. پس از كشته شدن سياوش و تولد كيخسرو، فرنگيس (فرىگيس) او را پنهانى در تركستان پرورش داد و هنگامى كه كاووس از اين ماجرا آگاه شد، گيو بن گودرز را فرمان داد كه او را از تركستان بياورد تا پادشاهى را به او بسپارد. نویسنده لهراسب را به خصالى مانند مردانگى و فصاحت مىستايد؛ اما به هر روى او را به درشتخويى و كينهجويى نيز منسوب مىكند و زمان دولت او را 120 سال مىداند. | ||
گشتاسب، بهمن، داراىِ اكبر (دارى بهمن)، دارابن دارا (داراى اصغر)، اسكندر، اردشير بابكان، شاپور بن اردشير و هرمز بن شاپور بن اردشير هر يك پس از ديگرى بر تخت پادشاهى ایران نشستند. پس از هرمز، نوبت به بهرام | گشتاسب، بهمن، داراىِ اكبر (دارى بهمن)، دارابن دارا (داراى اصغر)، اسكندر، اردشير بابكان، شاپور بن اردشير و هرمز بن شاپور بن اردشير هر يك پس از ديگرى بر تخت پادشاهى ایران نشستند. پس از هرمز، نوبت به بهرام رسيد و او به رويارويى با مانى پرداخت؛ يعنى نخست گرايشى به وى نشان داد؛ اما با فريبكارى، او و پيروانش را كشت. هنگامى كه هرمز درگذشت، يكى از زنان او باردار بود. از اينرو، تاج شاهى را بر سر وى آويختند تا اينكه فرزندى به نام ذوالاكتاف زاييد. او نخست به ديار عرب رفت و به كشتن شمارى از آنان پرداخت و كتفهاى برخى از آنان را شكافت و از اينرو، ذوالاكتاف خوانده شد. | ||
پس از او يزدجرد اثيم (بزهكار) روى كار آمد كه به دليل خونريزى و گرفتن مال مردم چنين نام گرفت و سرانجام بر اثر لگد اسبى، درگذشت. بهرام گور، فرزند او بود كه در باديه عرب نزد نعمان بن منذر بزرگ شد و هنگامى كه به بلوغ | پس از او يزدجرد اثيم (بزهكار) روى كار آمد كه به دليل خونريزى و گرفتن مال مردم چنين نام گرفت و سرانجام بر اثر لگد اسبى، درگذشت. بهرام گور، فرزند او بود كه در باديه عرب نزد نعمان بن منذر بزرگ شد و هنگامى كه به بلوغ رسيد از شاه شدن كسرا در ایران خشمگين شد و با پشتيبانى نعمان و سپاهى از عربان به تيسفون آمد و به غارت و كشتن دست زد و شاه شد. او فرزندى به نام يزدجرد داشت كه «سليم» يا نرم لقب گرفت و به گفته نویسنده اثرى يادشدنى از او نمانده است؛ اما هرمز و فيروز (پسران او) پس از مرگ پدرشان با يكديگر منازعه كردند و سرانجام فيروز بر هرمز چيره شد و به حكومت رسيد. وى دو پسر به نامهاى پلاش و قباد داشت و به گفته نویسنده، پيدايى مزدك از روىدادهاى مهم دوران قباد بود. | ||
آخرين بخش كتاب، «ذكر پادشاهى انوشيروان بن قباد و صفت عدل» اوست كه نویسنده در آن به دادگرى وى، كشته شدن مزدك، وزيرى بوذرجمهر و ولادت حضرت رسولاكرم(ص) در روزگار او اشاره مىكند. | آخرين بخش كتاب، «ذكر پادشاهى انوشيروان بن قباد و صفت عدل» اوست كه نویسنده در آن به دادگرى وى، كشته شدن مزدك، وزيرى بوذرجمهر و ولادت حضرت رسولاكرم(ص) در روزگار او اشاره مىكند. |
ویرایش