۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابننفيس، علي بن ابيحزم' به 'ابن نفیس، علی بن ابیحزم') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
}} | }} | ||
'''شرح الوريقات في المنطق'''، اثر ادیب، منطقی و طبیب مشهور علاءالدین (ابوالعلاء) علی بن ابی الحزم قرشی دمشقی (متوفی 687ق) مشهور به ابن نفیس، شرح کتاب دیگرش «الوريقات في المنطق» است. تعلیقات کتاب به قلم عمار | '''شرح الوريقات في المنطق'''، اثر ادیب، منطقی و طبیب مشهور [[ابن نفیس، علی بن ابیحزم|علاءالدین (ابوالعلاء) علی بن ابی الحزم قرشی دمشقی]] (متوفی 687ق) مشهور به [[ابن نفیس، علی بن ابیحزم|ابن نفیس]]، شرح کتاب دیگرش «الوريقات في المنطق» است. تعلیقات کتاب به قلم [[طالبي، عمار جمعي|عمار طالبی]]، [[زيداني، فريد|فرید زیدانی]] و [[مليت، فؤاد|فؤآد ملیت]] است. | ||
== ساختار== | == ساختار== | ||
این اثر بر طبق کتاب وریقات مشتمل بر یک مقدمه و نه کتاب است. مقدمه مشتمل بر سه فصل است. نویسنده در این کتاب به سخنان ارسطو استناد کرده و از او با لفظ «معلم» یاد کرده است. | این اثر بر طبق کتاب وریقات مشتمل بر یک مقدمه و نه کتاب است. مقدمه مشتمل بر سه فصل است. نویسنده در این کتاب به سخنان [[ارسطو]] استناد کرده و از او با لفظ «معلم» یاد کرده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی از «الوریقات» بهعنوان چهلمین اثر ابن نفیس چنین آمده است: «الوریقات، در منطق که نسخهای از آن در بادلیان موجود است»<ref>ر.ک: سجادی، سید صادق، ص55</ref>. در مقدمه محققین پس از اشاره مختصر به شرححالش به 31 اثر از وی اشاره شده است. در رابطه با آثار منطقی او چنین میخوانیم: اما کتب منطقی ابن نفیس، -باوجوداینکه اشاره شده که ابن نفیس آثاری در منطق نوشته است- مستقیماً در فهارسی که موجود است ذکر نشده است. از او سه اثر الوریقات، شرح الوریقات و عکس النقیض و نیز شرح کتاب الهداية في المنطق و شرح الإشارات و التنبيهات در اختیار ماست<ref>ر.ک: مقدمه محقق، صفحه ح-خ</ref>. | در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی از «الوریقات» بهعنوان چهلمین اثر [[ابن نفیس، علی بن ابیحزم|ابن نفیس]] چنین آمده است: «الوریقات، در منطق که نسخهای از آن در بادلیان موجود است»<ref>ر.ک: سجادی، سید صادق، ص55</ref>. در مقدمه محققین پس از اشاره مختصر به شرححالش به 31 اثر از وی اشاره شده است. در رابطه با آثار منطقی او چنین میخوانیم: اما کتب منطقی [[ابن نفیس، علی بن ابیحزم|ابن نفیس]]، -باوجوداینکه اشاره شده که [[ابن نفیس، علی بن ابیحزم|ابن نفیس]] آثاری در منطق نوشته است- مستقیماً در فهارسی که موجود است ذکر نشده است. از او سه اثر الوریقات، شرح الوریقات و عکس النقیض و نیز شرح کتاب الهداية في المنطق و شرح الإشارات و التنبيهات در اختیار ماست<ref>ر.ک: مقدمه محقق، صفحه ح-خ</ref>. | ||
نویسنده در ابتدای کتاب آن را شرحی بر کتاب دیگر خود الوریقات دانسته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5</ref>. | نویسنده در ابتدای کتاب آن را شرحی بر کتاب دیگر خود الوریقات دانسته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5</ref>. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
نویسنده در فصل اول مقدمه، همانند دیگر متون منطقی نیاز به منطق مطرح کرده مینویسد: «نیاز به علوم مشهور مشخص است اما ازآنجاکه در رابطه با منطق اینگونه نیست بهتر آن است که در ابتدا وجه نیاز به آن را بیان کنیم»<ref>ر.ک: همان</ref>. او آدمی را نیازمند به تکمیل نفس بهواسطه علم میداند؛ چراکه علم کمال و شرف را برای آدمی تحصیل میکند که کمال مطلوب است. سپس علم را به دو قسم علمی (نظری) و عملی تقسیم میکند. هدف از تحصیل قسم اول با علم به آن کامل میشود؛ اما قسم دوم با عمل به آن کامل و هدف حاصل میشود. همچنین علم را به تصور و تصدیق تقسیم و هر یک را به فطری و اکتسابی تقسیم کرده است. با این مقدمه، دلیل نیاز به منطق و فایده آن را شناخت روش صحیح کسب تصور و تصدیق اکتسابی درباره اشیا و تشخیص صحیح از فاسد دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص7-5</ref>. | نویسنده در فصل اول مقدمه، همانند دیگر متون منطقی نیاز به منطق مطرح کرده مینویسد: «نیاز به علوم مشهور مشخص است اما ازآنجاکه در رابطه با منطق اینگونه نیست بهتر آن است که در ابتدا وجه نیاز به آن را بیان کنیم»<ref>ر.ک: همان</ref>. او آدمی را نیازمند به تکمیل نفس بهواسطه علم میداند؛ چراکه علم کمال و شرف را برای آدمی تحصیل میکند که کمال مطلوب است. سپس علم را به دو قسم علمی (نظری) و عملی تقسیم میکند. هدف از تحصیل قسم اول با علم به آن کامل میشود؛ اما قسم دوم با عمل به آن کامل و هدف حاصل میشود. همچنین علم را به تصور و تصدیق تقسیم و هر یک را به فطری و اکتسابی تقسیم کرده است. با این مقدمه، دلیل نیاز به منطق و فایده آن را شناخت روش صحیح کسب تصور و تصدیق اکتسابی درباره اشیا و تشخیص صحیح از فاسد دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص7-5</ref>. | ||
در فصل دوم نیز تعریف، فایده و موضوع منطق بحث شده است. ابن نفیس منطق را اینگونه تعریف میکند: «علمی است که در آن راه تشخیص بین حد و تعریف صحیح و جانشینش از تعریف فاسد و ناصحیح و بین قیاس صحیح و جانشینش از قیاس فاسد شناخته میشود». فایده منطق نیز همانند دیگر آثار منطقی حفظ ذهن از خطای در فکر دانسته شده است: «مراعات منطق، ذهن را از خطای در فکر حفظ میکند». همچنین موضوع منطق معقولات ثانوی است<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>. | در فصل دوم نیز تعریف، فایده و موضوع منطق بحث شده است. [[ابن نفیس، علی بن ابیحزم|ابن نفیس]] منطق را اینگونه تعریف میکند: «علمی است که در آن راه تشخیص بین حد و تعریف صحیح و جانشینش از تعریف فاسد و ناصحیح و بین قیاس صحیح و جانشینش از قیاس فاسد شناخته میشود». فایده منطق نیز همانند دیگر آثار منطقی حفظ ذهن از خطای در فکر دانسته شده است: «مراعات منطق، ذهن را از خطای در فکر حفظ میکند». همچنین موضوع منطق معقولات ثانوی است<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>. | ||
سومین فصل از مقدمه، پاسخ به برخی شبهات است؛ از جمله در شک سوم میخوانیم: عدهای علوم را تحصیل کرده و نیاز به منطق پیدا نکردهاند و اگر به علم منطق نیاز بود مردم پیش از پیدایش آن باید به علوم نظری جاهل میبودند. | سومین فصل از مقدمه، پاسخ به برخی شبهات است؛ از جمله در شک سوم میخوانیم: عدهای علوم را تحصیل کرده و نیاز به منطق پیدا نکردهاند و اگر به علم منطق نیاز بود مردم پیش از پیدایش آن باید به علوم نظری جاهل میبودند. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
# محمولی که موضوع در ذات و مـاهیت بـدان احتیاج دارد؛ مثل جسم بودن برای انـسان. یـا محمولی که قوامبخش به ماهیت موضوع خویش است. | # محمولی که موضوع در ذات و مـاهیت بـدان احتیاج دارد؛ مثل جسم بودن برای انـسان. یـا محمولی که قوامبخش به ماهیت موضوع خویش است. | ||
# محمولی که قوامبخش به ذات شیء اسـت و از آن خـارج نـیست. | # محمولی که قوامبخش به ذات شیء اسـت و از آن خـارج نـیست. | ||
# کـلی مـحمولی کـه یا تمام ماهیت موضوع و یا داخل در ذات موضوع است<ref>ر.ک: ملکیان، محمدباقر، ص 74</ref>. ابن نفیس در یک تقسیم، کلی را به ذاتی و عرضی تقسیم میکند و ذاتی را مشتمل بر آنچه داخل در ماهیت موضوع است میداند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17-16</ref>. | # کـلی مـحمولی کـه یا تمام ماهیت موضوع و یا داخل در ذات موضوع است<ref>ر.ک: ملکیان، محمدباقر، ص 74</ref>. [[ابن نفیس، علی بن ابیحزم|ابن نفیس]] در یک تقسیم، کلی را به ذاتی و عرضی تقسیم میکند و ذاتی را مشتمل بر آنچه داخل در ماهیت موضوع است میداند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17-16</ref>. | ||
در کتاب دوم مقولات یا قاطیغوریاس (کاتگوریای) مطرح شده است. نویسنده این فصل را از جمله مباحث منطق نمیداند؛ چراکه منطق به حقایق وجود کاری ندارد؛ اما ازآنجاکه معلم اول (ارسطو) برای کثرت مثال از آن یاد کرده او هم تبعیت میکند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص34</ref>. ارسطو هم در مقولات (قاطیغوریاس) و هم در جدل (طوبیقا) از مقولات نام برده و تعداد آنها را بالغبر ده مقوله دانسته است<ref>ر.ک: سعیدی مهر، محمد، ص139</ref>. ابن نفیس نیز در فصل چهارم از مقولات دهگانه نام برده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص38</ref>. | در کتاب دوم مقولات یا قاطیغوریاس (کاتگوریای) مطرح شده است. نویسنده این فصل را از جمله مباحث منطق نمیداند؛ چراکه منطق به حقایق وجود کاری ندارد؛ اما ازآنجاکه معلم اول (ارسطو) برای کثرت مثال از آن یاد کرده او هم تبعیت میکند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص34</ref>. [[ارسطو]] هم در مقولات (قاطیغوریاس) و هم در جدل (طوبیقا) از مقولات نام برده و تعداد آنها را بالغبر ده مقوله دانسته است<ref>ر.ک: سعیدی مهر، محمد، ص139</ref>. [[ابن نفیس، علی بن ابیحزم|ابن نفیس]] نیز در فصل چهارم از مقولات دهگانه نام برده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص38</ref>. | ||
در کتاب باریر مینیاس مباحث مختلفی چون اقسام لفظ مفرد و مؤلف، اقسام قضایا و موضوع و محمول مطرح شده است. در رابطه با لفظ مفرد چنین میخوانیم: هر لفظ مفردی یا اسم است یا کلمه یا ادات؛ زیرا یا به لحاظ مفهومی مستقل نیست که ادات است یا مستقل است و دلالت بر آن معنا و مفهوم در یکی از زمانهای معین سهگانه میکند که کلمه (فعل) است و یا دلالت بر مفهوم بدون زمان میکند که اسم است<ref>ر.ک: همان، ص49</ref>. | در کتاب باریر مینیاس مباحث مختلفی چون اقسام لفظ مفرد و مؤلف، اقسام قضایا و موضوع و محمول مطرح شده است. در رابطه با لفظ مفرد چنین میخوانیم: هر لفظ مفردی یا اسم است یا کلمه یا ادات؛ زیرا یا به لحاظ مفهومی مستقل نیست که ادات است یا مستقل است و دلالت بر آن معنا و مفهوم در یکی از زمانهای معین سهگانه میکند که کلمه (فعل) است و یا دلالت بر مفهوم بدون زمان میکند که اسم است<ref>ر.ک: همان، ص49</ref>. | ||
کتاب انولوطیقا مشتمل بر دو جمله است: جمله اول شامل پانزده فصل و جمله دوم با موضوع توابع قیاس شامل هفت فصل است. نویسنده در ابتدای کتاب سه صورت قیاس، استقراء و تمثیل را برای احتجاج و استدلال مطرح و هر یک را تعریف کرده است<ref>ر.ک: همان، ص87</ref>. پسازآن لازم دیده که در ضمن مقدمهای مصطلحات مستعمل در کتاب مانند قضیه، جهت، حد وسط و مانند آن را تفسیر کند<ref>ر.ک: همان، ص90</ref>. ابن نفیس ادله فقهی را عبارت از کتاب، سنت، اجماع، قیاس و استصحاب حال دانسته و هر یک را توضیح داده است<ref>ر.ک: همان، ص231</ref>. | کتاب انولوطیقا مشتمل بر دو جمله است: جمله اول شامل پانزده فصل و جمله دوم با موضوع توابع قیاس شامل هفت فصل است. نویسنده در ابتدای کتاب سه صورت قیاس، استقراء و تمثیل را برای احتجاج و استدلال مطرح و هر یک را تعریف کرده است<ref>ر.ک: همان، ص87</ref>. پسازآن لازم دیده که در ضمن مقدمهای مصطلحات مستعمل در کتاب مانند قضیه، جهت، حد وسط و مانند آن را تفسیر کند<ref>ر.ک: همان، ص90</ref>. [[ابن نفیس، علی بن ابیحزم|ابن نفیس]] ادله فقهی را عبارت از کتاب، سنت، اجماع، قیاس و استصحاب حال دانسته و هر یک را توضیح داده است<ref>ر.ک: همان، ص231</ref>. | ||
کتاب انولوطیقای دوم یا کتاب برهان نیز مشتمل بر یک مقدمه و دو جمله است. در جمله اول برهان و در جمله دوم حد مورد بحث قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص242</ref>. | کتاب انولوطیقای دوم یا کتاب برهان نیز مشتمل بر یک مقدمه و دو جمله است. در جمله اول برهان و در جمله دوم حد مورد بحث قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص242</ref>. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
کتاب سوفسطیقا در موضوع مغالطات تألیف شده است. نویسنده در ابتدای این کتاب توضیح داده که همانگونه که پزشک سموم و مواد مضر را میشناسد تا از آنها پرهیز کند و بر حذر دارد، باید مغالطه را فراگرفت و در موارد لازم به کار گرفت. گاهی جدلی از چیره شدن بر معاند حقیقت به طریق جدل عاجز میماند و نیاز به مغالطه پیدا میکند؛ همانگونه که گاه یک فیلسوف از برهان عاجز میشود و محتاج جدل میشود<ref>ر.ک: همان، ص344</ref>. | کتاب سوفسطیقا در موضوع مغالطات تألیف شده است. نویسنده در ابتدای این کتاب توضیح داده که همانگونه که پزشک سموم و مواد مضر را میشناسد تا از آنها پرهیز کند و بر حذر دارد، باید مغالطه را فراگرفت و در موارد لازم به کار گرفت. گاهی جدلی از چیره شدن بر معاند حقیقت به طریق جدل عاجز میماند و نیاز به مغالطه پیدا میکند؛ همانگونه که گاه یک فیلسوف از برهان عاجز میشود و محتاج جدل میشود<ref>ر.ک: همان، ص344</ref>. | ||
در کتاب رطوبیقی به موضوع خطابه پرداخته شده است. خطابه صناعتی قیاسی است که فایدهاش اقناع جمهور در جزئیات که مثلاً انجام شده یا نه، عادل است یا جائر، کاری بزرگ یا کوچک است. ابن نفیس معتقد است که خطیب فاضل کسی نیست که همه را قانع کند؛ بلکه کسی است که درباره هر چیزی بهاندازه سخن بگوید مانند طبیبی که هرچند نمیتواند همه را درمان کند ولی خللی در حرفهاش ایجاد نمیشود<ref>ر.ک: همان، ص353</ref>. | در کتاب رطوبیقی به موضوع خطابه پرداخته شده است. خطابه صناعتی قیاسی است که فایدهاش اقناع جمهور در جزئیات که مثلاً انجام شده یا نه، عادل است یا جائر، کاری بزرگ یا کوچک است. [[ابن نفیس، علی بن ابیحزم|ابن نفیس]] معتقد است که خطیب فاضل کسی نیست که همه را قانع کند؛ بلکه کسی است که درباره هر چیزی بهاندازه سخن بگوید مانند طبیبی که هرچند نمیتواند همه را درمان کند ولی خللی در حرفهاش ایجاد نمیشود<ref>ر.ک: همان، ص353</ref>. | ||
آخرین کتاب، قطوریقی یا کتاب شعر، رساله مختصری در دو صفحه است. ابن نفیس در این رساله حرکات و کارهای مردم را در زندگی و تصرفاتشان بر مبنای تخیل دانسته است. او تخیل شاعر را بهمنزله اقناع در خطابه یا تعلیم در علوم و آنچه نزد شنونده از تخیل حاصل میشود را مانند اقناع در خطابه و یقین در علوم دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص358</ref>. | آخرین کتاب، قطوریقی یا کتاب شعر، رساله مختصری در دو صفحه است. [[ابن نفیس، علی بن ابیحزم|ابن نفیس]] در این رساله حرکات و کارهای مردم را در زندگی و تصرفاتشان بر مبنای تخیل دانسته است. او تخیل شاعر را بهمنزله اقناع در خطابه یا تعلیم در علوم و آنچه نزد شنونده از تخیل حاصل میشود را مانند اقناع در خطابه و یقین در علوم دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص358</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش