۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR14468J1.jpg | عنوان =درباره هنر شعر | عنوانهای دیگر...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
}} | }} | ||
'''درباره هنر شعر'''، اثر ارسطو، با ترجمه سهیل محسن | '''درباره هنر شعر'''، اثر ارسطو، با ترجمه [[افنان، سهيل محسن|سهیل محسن افنان]]، کتابی است درباره شعر که تحت عناوین «فن شعر»، «هنر شاعری»، «بوطیقا»، «نامه ارسطاطالیس درباره هنر شعر»، «ارسطو و فن شعر»، توسط مترجمین و ناشرین متفاوت، در سالهای مختلف، منتشر شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب با دو مقدمه از ناشر و مترجم آغاز و مطالب در سه بخش، عرضه شده است. | کتاب با دو مقدمه از ناشر و مترجم آغاز و مطالب در سه بخش، عرضه شده است. | ||
اثر حاضر، یکی از اولین متون فلسفی در حوزه هنر و نقد ادبی است. به گفته برخی از شارحان، ارسطو در این کتاب، در مسیر نقد آرای افلاطون در باب شعر حرکت کرده است. البته تحلیلها و مبانی بدیع ارسطویی در این اثر نیز همچون دیگر آثار او مشهود است<ref>ر.ک: بینام، خبرگزاری مهر</ref>. | اثر حاضر، یکی از اولین متون فلسفی در حوزه هنر و نقد ادبی است. به گفته برخی از شارحان، [[ارسطو]] در این کتاب، در مسیر نقد آرای افلاطون در باب شعر حرکت کرده است. البته تحلیلها و مبانی بدیع ارسطویی در این اثر نیز همچون دیگر آثار او مشهود است<ref>ر.ک: بینام، خبرگزاری مهر</ref>. | ||
این کتاب، سومین اثری است که از سهیل محسن | این کتاب، سومین اثری است که از [[افنان، سهيل محسن|سهیل محسن افنان]]، پس از واژهنامه فلسفی و پیدایش اصطلاحات فلسفی در زبان عربی و فارسی از سوی انتشارات حکمت چاپ و منتشر شده است. این ترجمه در واقع نخستین ترجمه فن شعر [[ارسطو]] به زبان فارسی و تنها ترجمه آن از زبان یونانی است که بیش از شصت سال پیش در لندن به چاپ رسید. این اثر علاوه بر ترجمه هنر شعر اثر ارسطو، دربردارنده مقدمه محققانه افنان بر متن و توضیحات پرنکته و سودمندی است که وی به فراخور موضوع به مطلب افزوده است<ref>بینام، کتاب</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
نگارنده در کتاب حاضر تلاش کرده با برگردان نامه شعر ارسطو از یونانی به فارسی به زبانی ساده، مخاطب را با یکی از چشمههای دانش باخترزمین آشنا سازد. وی معتقد است در دوره بیداری، آشنایی درست با فیلسوفهای یونانی بیشتر از هرچیز دیگری برای ما لازم است؛ چراکه تنها از این راه میتوان به جوهر فرهنگ اروپایی رسید و افق اندیشه خویش را توسعه بخشید. از سویی، یکتا وصف ایران باستان در نوشته یونانیان باقی مانده است. به همین دلیل نگارنده در دیباچه کتاب، تاریخ پیوستگی فرهنگی دو کشور ایران باستان و یونان را بیان و بیشترین اسنادی را که تاکنون به دست آمده، ذکر میکند. وی در ادامه توضیح میدهد که یکی از سختیهای نامه ارسطو در زبان است و دیگری در اندیشه، که او در فارسی کردن متن یونانی، راه میانه را برگزیده و ترجمهاش نه کلمهبهکلمه است، نه آزادانه و در عبارتهای ویژه حکیم اول، برخلاف بیشتر مترجمان، چیزی از خود به آن اضافه نکرده و عین سخن را تحریر کرده است<ref>ر.ک: بینام، معرفیهای گزارشی، ص98</ref>. | نگارنده در کتاب حاضر تلاش کرده با برگردان نامه شعر ارسطو از یونانی به فارسی به زبانی ساده، مخاطب را با یکی از چشمههای دانش باخترزمین آشنا سازد. وی معتقد است در دوره بیداری، آشنایی درست با فیلسوفهای یونانی بیشتر از هرچیز دیگری برای ما لازم است؛ چراکه تنها از این راه میتوان به جوهر فرهنگ اروپایی رسید و افق اندیشه خویش را توسعه بخشید. از سویی، یکتا وصف ایران باستان در نوشته یونانیان باقی مانده است. به همین دلیل نگارنده در دیباچه کتاب، تاریخ پیوستگی فرهنگی دو کشور ایران باستان و یونان را بیان و بیشترین اسنادی را که تاکنون به دست آمده، ذکر میکند. وی در ادامه توضیح میدهد که یکی از سختیهای نامه ارسطو در زبان است و دیگری در اندیشه، که او در فارسی کردن متن یونانی، راه میانه را برگزیده و ترجمهاش نه کلمهبهکلمه است، نه آزادانه و در عبارتهای ویژه حکیم اول، برخلاف بیشتر مترجمان، چیزی از خود به آن اضافه نکرده و عین سخن را تحریر کرده است<ref>ر.ک: بینام، معرفیهای گزارشی، ص98</ref>. | ||
در بخش نخست با عنوان «دیباچه»، مترجم مقدمهای محققانه بر این اثر نگاشته است. او به موضوعاتی نظیر دانش یونانی در ایرانزمین، ارسطو نزد دانشمندان اسلامی، ترجمههای سوریانی و عربی رساله شعر، گزارشنامههای فارابی و ابن سینا و ابن رشد و همچنین تاریخ رساله شعر پرداخته است<ref>ر.ک: بینام، کتاب</ref>. | در بخش نخست با عنوان «دیباچه»، مترجم مقدمهای محققانه بر این اثر نگاشته است. او به موضوعاتی نظیر دانش یونانی در ایرانزمین، [[ارسطو|ارسطو]] نزد دانشمندان اسلامی، ترجمههای سوریانی و عربی رساله شعر، گزارشنامههای فارابی و ابن سینا و ابن رشد و همچنین تاریخ رساله شعر پرداخته است<ref>ر.ک: بینام، کتاب</ref>. | ||
پیرامون تاریخ رساله شعر، به این نکته اشاره شده است که دانشمندان اسلامی، از همان اوایل با رساله شعر آشنا شدند و گزارشنامههای مختلف دلیل است بر اینکه با وجود نفهمیدن مقصود حقیقی ارسطو و اصول و ترتیب نمایش، این رساله مورد توجه بود، اما تاریخش در دورههای اخیر خود یونان و اوایل رومانی، درست روشن نیست. گویا چندان اهمیت نیافته، ذکرش در کتب کمتر آمده و اثری از گزارشهای یونانی در شرح آن نیست، جز تفسیر ثامسطیوس که ابن ندیم و فارابی ذکر کردهاند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص69</ref>. | پیرامون تاریخ رساله شعر، به این نکته اشاره شده است که دانشمندان اسلامی، از همان اوایل با رساله شعر آشنا شدند و گزارشنامههای مختلف دلیل است بر اینکه با وجود نفهمیدن مقصود حقیقی [[ارسطو]] و اصول و ترتیب نمایش، این رساله مورد توجه بود، اما تاریخش در دورههای اخیر خود یونان و اوایل رومانی، درست روشن نیست. گویا چندان اهمیت نیافته، ذکرش در کتب کمتر آمده و اثری از گزارشهای یونانی در شرح آن نیست، جز تفسیر ثامسطیوس که ابن ندیم و فارابی ذکر کردهاند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص69</ref>. | ||
بخش دوم «درباره هنر شعر (نامه ارسطوطالیس)» نام دارد. در این بخش ابتدا به ترتیب رساله شعر اشاره شده و سپس، به ملخص آن و در نهایت، ترجمه فارسی آن ارائه گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص73-133</ref>. | بخش دوم «درباره هنر شعر (نامه ارسطوطالیس)» نام دارد. در این بخش ابتدا به ترتیب رساله شعر اشاره شده و سپس، به ملخص آن و در نهایت، ترجمه فارسی آن ارائه گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص73-133</ref>. | ||
ارسطوطالیس در هفده سالگی، به آکادیمثیای افلاطون پیوست و آنجا بیست سال دانش آموخت و استاد او را عقل مدرسه نامید. سیر اندیشه ارسطو را میتوان از حیث زمان دو قسمت کرد: یکی دوره افلاطونی که تا پایان زندگی استاد ادامه داشت و دیگر هنگامی که به گفته خود، حقیقت را از وفاداری به دوستان بهتر دانسته، در پژوهش، راهی جداگانه گرفت و این نبود مگر نتیجه طبیعی طرز تفکر دو فیلسوف. افلاطون صاحب نظریه مثل یا صور عقاید را حقیقت پنداشته، اشیاء را فقط در پرتو آن حقیقی میشمرد و | [[ارسطو|ارسطوطالیس]] در هفده سالگی، به آکادیمثیای افلاطون پیوست و آنجا بیست سال دانش آموخت و استاد او را عقل مدرسه نامید. سیر اندیشه [[ارسطو]] را میتوان از حیث زمان دو قسمت کرد: یکی دوره افلاطونی که تا پایان زندگی استاد ادامه داشت و دیگر هنگامی که به گفته خود، حقیقت را از وفاداری به دوستان بهتر دانسته، در پژوهش، راهی جداگانه گرفت و این نبود مگر نتیجه طبیعی طرز تفکر دو فیلسوف. افلاطون صاحب نظریه مثل یا صور عقاید را حقیقت پنداشته، اشیاء را فقط در پرتو آن حقیقی میشمرد و [[ارسطو]]، اشیاء را وسیله دانستن حقیقت قرار داده، مبادی کلی را به راه استدلال که امروزه روش علمی مینامیم، استنتاج میکرد و چون به بحث و تدوین مظاهر گوناگون عقل آدمی پرداخت، بالطبع به موضوع شعر و شعرا برخورد که افلاطون سخت از آنها انتقاد کرده بود. پس در سرتاسر نامهای که از آثار اخیر اوست، بدون بردن نام استاد، در رد انتقادات او همت کرد<ref>ر.ک: همان، ص73</ref>. | ||
افلاطون آثار شاعران را از وجهه اخلاق زیانآور و از وجهه دانایی دور از راستی میشمرد و نزد | افلاطون آثار شاعران را از وجهه اخلاق زیانآور و از وجهه دانایی دور از راستی میشمرد و نزد [[ارسطو]]، شاعران چه مردمانی خوب باشند چه بد و گفتارشان چه راست باشد چه دروغ، شعر از جمله فعالیتهای هوش و هنر آدمی است، دارای صفات و وظایف مخصوصه و چنانکه برای آگاهی از اجزای جانور و قوت و وظیفه هر جزء، تشریح و مشاهده میبایست و شعر نیز باید همانگونه تجزیه و تدقیق گردد. از این گذشته، هنر شعر مشروط به فایده اخلاقی نیست، بلکه مشروط به بخشیدن لذت است و وظیفه ترگودیا آنکه از راه پاکسازی یا کثارسیس، عواطف ترس و شفقت، لذت بخشد و خشنودی آورد<ref>ر.ک: همان، ص73-74</ref>. | ||
به اعتقاد نویسنده، این نظریه کثارسیس، پاسخ ارسطو است به انتقادات افلاطون و اگر امروز فهم کامل کثارسیس برای ما دشوار است و تفسیرش مایه اختلافات زیاد گشته، شک نتوان داشت وی نخستین کسی است که ارزش اخلاقی و زیبایی را از هم جدا کرده و هرکدام را قیاسی مخصوص میدهد<ref>ر.ک: همان، ص74</ref>. | به اعتقاد نویسنده، این نظریه کثارسیس، پاسخ [[ارسطو]] است به انتقادات افلاطون و اگر امروز فهم کامل کثارسیس برای ما دشوار است و تفسیرش مایه اختلافات زیاد گشته، شک نتوان داشت وی نخستین کسی است که ارزش اخلاقی و زیبایی را از هم جدا کرده و هرکدام را قیاسی مخصوص میدهد<ref>ر.ک: همان، ص74</ref>. | ||
آخرین بخش کتاب، «گزارشنامه» نامیده شده است که علاوه بر گزارشنامه، دربردارنده فهرست اصطلاحات، فهرست کتابها و نمایه میباشد. در این بخش، با ذکر مراجع دیگر، امکان بررسی بیشتر درباره موضوع به مخاطب داده شده است و از ادبیات اروپایی سخنی به میان نیامده است؛ چراکه نمیتوان گفت: ارسطو تا چه اندازه با این ادبیات آشنایی داشته است، ولی رجوع به بزرگان ایران مانند ابن سینا ضروری به نظر میرسد. ضمن آنکه در پایان کتاب فهرست برخی از اصطلاحات ادبی ارسطو آورده شده است<ref>ر.ک: بینام، معرفیهای گزارشی، ص98</ref>. | آخرین بخش کتاب، «گزارشنامه» نامیده شده است که علاوه بر گزارشنامه، دربردارنده فهرست اصطلاحات، فهرست کتابها و نمایه میباشد. در این بخش، با ذکر مراجع دیگر، امکان بررسی بیشتر درباره موضوع به مخاطب داده شده است و از ادبیات اروپایی سخنی به میان نیامده است؛ چراکه نمیتوان گفت: [[ارسطو]] تا چه اندازه با این ادبیات آشنایی داشته است، ولی رجوع به بزرگان ایران مانند [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] ضروری به نظر میرسد. ضمن آنکه در پایان کتاب فهرست برخی از اصطلاحات ادبی ارسطو آورده شده است<ref>ر.ک: بینام، معرفیهای گزارشی، ص98</ref>. | ||
افنان در انتهای کتاب تعدادی از اصطلاحات ادبی ارسطو را ارائه داده و میگوید: «در پایان مشتی از اصطلاحات ادبی ارسطو را دادهایم؛ نهتنها برای پسند پژوهندگان، بلکه به امید یاری نویسندگان که در نقد ادب به واژههای مخصوص این هنر نیازمندند. اینجا میتوانند میان اصطلاحات یونانی، انگلیسی و فرانسوی و عربی ابوبشر و ابن سینا و ابن رشد مقارنه کنند»<ref>ر.ک: بینام، کتاب</ref>. | افنان در انتهای کتاب تعدادی از اصطلاحات ادبی [[ارسطو]] را ارائه داده و میگوید: «در پایان مشتی از اصطلاحات ادبی ارسطو را دادهایم؛ نهتنها برای پسند پژوهندگان، بلکه به امید یاری نویسندگان که در نقد ادب به واژههای مخصوص این هنر نیازمندند. اینجا میتوانند میان اصطلاحات یونانی، انگلیسی و فرانسوی و عربی ابوبشر و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و ابن رشد مقارنه کنند»<ref>ر.ک: بینام، کتاب</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش