أسرار المعارف: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۳۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۵: خط ۳۵:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در مقدمه به موضوع و چگونگی نگارش کتاب، اشاره شده است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص2-6</ref>.
در مقدمه به موضوع و چگونگی نگارش کتاب، اشاره شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/34839/1/2 ر.ک: مقدمه، ص2-6]</ref>.


نویسنده در بخش اول کتاب که موسوم به «أسرار المعارف» می‎باشد، در مورد عارف، درویش، صوفی، خلافت، اهل توحید و... سخن گفته است. انسانیت، سلوک باطن، آداب ظاهر، سلوک تصوف، تمییز درویش از غیر، ظهور امام مهدی(عج)، اصول مدنیت، نصیحت به عرفا و... دیگر عناوینی هستند که در این کتاب، محور بحث قرار گرفته‎اند.
نویسنده در بخش اول کتاب که موسوم به «أسرار المعارف» می‎باشد، در مورد عارف، درویش، صوفی، خلافت، اهل توحید و... سخن گفته است. انسانیت، سلوک باطن، آداب ظاهر، سلوک تصوف، تمییز درویش از غیر، ظهور امام مهدی(عج)، اصول مدنیت، نصیحت به عرفا و... دیگر عناوینی هستند که در این کتاب، محور بحث قرار گرفته‎اند.


نویسنده در ابتدای بخش نخست، تصوف را مانند گوهری در قعری محیط دانسته که عمق آن، به اندازه عمر آدمی است و نهنگان بسیار در اطراف آن صدف است و بدیهی است که چنین گوهری را به محض ادعا و تصور، نتوان به دست آورد، بلکه تحصیل آن، شرایطی دارد که عمل به آن هم بدون تأییدات الهی و عنایات ازلی ممکن نباشد. از جمله این شروط، گذشتن از جان و مال و مرادات دنیوی است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7-8</ref>.
نویسنده در ابتدای بخش نخست، تصوف را مانند گوهری در قعری محیط دانسته که عمق آن، به اندازه عمر آدمی است و نهنگان بسیار در اطراف آن صدف است و بدیهی است که چنین گوهری را به محض ادعا و تصور، نتوان به دست آورد، بلکه تحصیل آن، شرایطی دارد که عمل به آن هم بدون تأییدات الهی و عنایات ازلی ممکن نباشد. از جمله این شروط، گذشتن از جان و مال و مرادات دنیوی است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/34839/1/7 ر.ک: متن کتاب، ص7-8]</ref>.


وی شرط دیگر را خدمت غواصی دانسته و در تشبیهی زیبا، دستیابی به تصوف حقیقی را چنین به تصویر کشیده است: «دیگر از شرایط، خدمت غواصی است که وضع فرو رفتن در این بحر و وقت آن را بداند و جای آن را بشناسد و از تدبیر دفع نهنگ آگاه باشد و او را بیاموزد و نفسی که ماهیان دریا راست از وی طلب کند؛ تا اگر زمان غوصش دراز کشد، خستگی نیابد و از راه نماند و قوت قلبی که از هیبت و تلاطم بحر مضطرب نگردد، از وی بیابد و بصیرتی که آن صدف را که گوهر در اوست از غیر آن تمیز دهد، به نظر او حاصل کند و طور نفس را که در آب چگونه باید کشید که خسته نگردد، از وی بیاموزد و از وضع و وقت و جای فرو شدن مطلع بود... و از هجوم جانوارن بحری نترسد و از کثرت عمق بحر مضطرب نشود و به واهمه نیفتد» و تازه بعد از همه این امور و طی تمام این عقبات و حفظ مقامات، وی کار را موقوف به خواست خدا و نصیب و روزی او دانسته است.<ref>ر.ک: همان، ص8</ref>.
وی شرط دیگر را خدمت غواصی دانسته و در تشبیهی زیبا، دستیابی به تصوف حقیقی را چنین به تصویر کشیده است: «دیگر از شرایط، خدمت غواصی است که وضع فرو رفتن در این بحر و وقت آن را بداند و جای آن را بشناسد و از تدبیر دفع نهنگ آگاه باشد و او را بیاموزد و نفسی که ماهیان دریا راست از وی طلب کند؛ تا اگر زمان غوصش دراز کشد، خستگی نیابد و از راه نماند و قوت قلبی که از هیبت و تلاطم بحر مضطرب نگردد، از وی بیابد و بصیرتی که آن صدف را که گوهر در اوست از غیر آن تمیز دهد، به نظر او حاصل کند و طور نفس را که در آب چگونه باید کشید که خسته نگردد، از وی بیاموزد و از وضع و وقت و جای فرو شدن مطلع بود... و از هجوم جانوارن بحری نترسد و از کثرت عمق بحر مضطرب نشود و به واهمه نیفتد» و تازه بعد از همه این امور و طی تمام این عقبات و حفظ مقامات، وی کار را موقوف به خواست خدا و نصیب و روزی او دانسته است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/34839/1/8 ر.ک: همان، ص8]</ref>.


وی سپس به این نکته اشاره می‎کند که دستیابی به این گوهر، منحصر است به دو اصل و هزار شرط که اصل اول، گذشتن از جان و ترک آمال دنیوی و اخروی و مرادات ظاهری و باطنی و اصل دوم، طلب دلیلی که افسون جانوارن بحری را بداند و از تدبیر دفع نهنگ، آگاه باشد<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>.
وی سپس به این نکته اشاره می‎کند که دستیابی به این گوهر، منحصر است به دو اصل و هزار شرط که اصل اول، گذشتن از جان و ترک آمال دنیوی و اخروی و مرادات ظاهری و باطنی و اصل دوم، طلب دلیلی که افسون جانوارن بحری را بداند و از تدبیر دفع نهنگ، آگاه باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/34839/1/9 ر.ک: همان، ص9]</ref>.


وی سپس از مدعیان و جماعتی که در عمر خود به‎جز فکر لقمه و لباس از حلال و حرام اندوهی نداشته و بر بزرگانی همچون محی‎الدین و رکن‎الدین سمنانی طعن وارد کردند، نالیده و آنان را از جنس مدرسین معقول و منقولی دانسته که از بوی مطبخ همسایه قوت گرفته و ناطقه یافته‎اند و معتقد است: «در صد قرن، یکی چون علاءالدوله سمنانی نیاید و روزگار چون محی‎الدین یکی یاد ننماید»<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>.
وی سپس از مدعیان و جماعتی که در عمر خود به‎جز فکر لقمه و لباس از حلال و حرام اندوهی نداشته و بر بزرگانی همچون محی‎الدین و رکن‎الدین سمنانی طعن وارد کردند، نالیده و آنان را از جنس مدرسین معقول و منقولی دانسته که از بوی مطبخ همسایه قوت گرفته و ناطقه یافته‎اند و معتقد است: «در صد قرن، یکی چون علاءالدوله سمنانی نیاید و روزگار چون محی‎الدین یکی یاد ننماید»<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/34839/1/11 ر.ک: همان، ص11]</ref>.


وی در ادامه، ضمن تقسیم مدعیان حقیقت، به بیان این نکته پرداخته است که انقیاد و عبودیت حقیقی، بر پنج اصل استوار است: حاضر شدن عبد به خدمت مولا در همه اوقات شبانه‎روز (که به زبان شرع آن را نماز می‎گویند)؛ کف نفس از هر چیزی که عبد را از حضور مولا کسل کند و دیرتر حاضر شود (که در زبان شرع به آن روزه گفته می‎شود)؛ صرف نمودن مال مولا که به او داده در راه محبت مولا (که در زبان شرع به آن زکات گفته می‎شود)؛ شناختن مراتب عبودیت و دریافتن نکات و دقایق ارادت که با مراعات آن حدود، به بالاترین درجه قرب می‎رسد (که منظور حج می‎باشد) و دوستی اهل‎بیت و خواص و اتباع مولا (که در زبان شرع، به آن ولایت گفته می‎شود). در ادامه، به توضیح هریک از این امور در شریعت و ارکان، اجزا و شرایط آن پرداخته شده است.<ref>ر.ک: همان، ص17-19</ref>.
وی در ادامه، ضمن تقسیم مدعیان حقیقت، به بیان این نکته پرداخته است که انقیاد و عبودیت حقیقی، بر پنج اصل استوار است: حاضر شدن عبد به خدمت مولا در همه اوقات شبانه‎روز (که به زبان شرع آن را نماز می‎گویند)؛ کف نفس از هر چیزی که عبد را از حضور مولا کسل کند و دیرتر حاضر شود (که در زبان شرع به آن روزه گفته می‎شود)؛ صرف نمودن مال مولا که به او داده در راه محبت مولا (که در زبان شرع به آن زکات گفته می‎شود)؛ شناختن مراتب عبودیت و دریافتن نکات و دقایق ارادت که با مراعات آن حدود، به بالاترین درجه قرب می‎رسد (که منظور حج می‎باشد) و دوستی اهل‎بیت و خواص و اتباع مولا (که در زبان شرع، به آن ولایت گفته می‎شود). در ادامه، به توضیح هریک از این امور در شریعت و ارکان، اجزا و شرایط آن پرداخته شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/34839/1/17 ر.ک: همان، ص17-19]</ref>.


در ادامه، به بیان اوصاف اهل طریقت و انسان کامل پرداخته شده است که از جمله آن‎ها عبارت است از اینکه: خودرو و خودسر نباشد؛ اظهار منیت به داشتن علم و کمال و مقامی نکند؛ با کسی سخن به وقاحت نگوید؛ حرام نخورد؛ گوش به تهمت و غیبت و لغو و کذب ندهد و... <ref>ر.ک: همان، ص21-22</ref>.
در ادامه، به بیان اوصاف اهل طریقت و انسان کامل پرداخته شده است که از جمله آن‎ها عبارت است از اینکه: خودرو و خودسر نباشد؛ اظهار منیت به داشتن علم و کمال و مقامی نکند؛ با کسی سخن به وقاحت نگوید؛ حرام نخورد؛ گوش به تهمت و غیبت و لغو و کذب ندهد و... <ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/34839/1/21 ر.ک: همان، ص21-22]</ref>.


نویسنده در پایان بخش نخست کتاب (نکته 73)، خواننده را از انکار تصوف برحذر داشته و چنین گفته است: «ای برادر عزیز به اشتباه نیفتی! گفتم هر گردی گردو نیست، نه آنکه گردو گرد نیست؛ گفتم به دعوی شیخی و مرشدی و نوشته تنها قناعت مکن، نه اینکه اینها چیزی نیست» و سپس به کلامی از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اشاره نموده و چنین استنباط کرده است که: «[[امام على(ع)|علی(ع)]] فرمود: مبین قرآن منم و بدون امر و اطاعت من در کاغذ و مرکب چیزی نیست؛ نپنداری که او(ع) نفی قرآن کرد، بلکه تعظیم قرآن نمود؛ یعنی در قرآن، اسرار و دقایقی است که باید از من به‎ ظهور رسد و بدون ولایت من، به آن اسرار نتوان رسید»<ref>ر.ک: همان، ص72</ref>.
نویسنده در پایان بخش نخست کتاب (نکته 73)، خواننده را از انکار تصوف برحذر داشته و چنین گفته است: «ای برادر عزیز به اشتباه نیفتی! گفتم هر گردی گردو نیست، نه آنکه گردو گرد نیست؛ گفتم به دعوی شیخی و مرشدی و نوشته تنها قناعت مکن، نه اینکه اینها چیزی نیست» و سپس به کلامی از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اشاره نموده و چنین استنباط کرده است که: «[[امام على(ع)|علی(ع)]] فرمود: مبین قرآن منم و بدون امر و اطاعت من در کاغذ و مرکب چیزی نیست؛ نپنداری که او(ع) نفی قرآن کرد، بلکه تعظیم قرآن نمود؛ یعنی در قرآن، اسرار و دقایقی است که باید از من به‎ ظهور رسد و بدون ولایت من، به آن اسرار نتوان رسید»<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/34839/1/72 ر.ک: همان، ص72]</ref>.


بخش دوم کتاب، دربردارنده رساله «میزان ‎المعرفة و برهان ‎الحقيقة» است. نویسنده در این رساله، به بیان نکاتی اخلاقی و مطالبی مربوط به سیر و سلوک پرداخته است؛ از جمله اینکه انسانیت موقوف به آداب ظاهری و سلوک باطنی است. نویسنده، معتقد است که رفع نقصان و رسیدن به کمال عرفان، حق انسان و ادراک آدمیت، فایده اصلی از خلقت عالم و امکان و تحصیل این مرتبه عظمی، منحصر در دو چیز است: رعایت آداب ظاهر که آن را شریعت گویند و دیگری تنزیه باطن که آن را تصوف خوانند<ref>ر.ک: همان، ص81</ref>.
بخش دوم کتاب، دربردارنده رساله «میزان ‎المعرفة و برهان ‎الحقيقة» است. نویسنده در این رساله، به بیان نکاتی اخلاقی و مطالبی مربوط به سیر و سلوک پرداخته است؛ از جمله اینکه انسانیت موقوف به آداب ظاهری و سلوک باطنی است. نویسنده، معتقد است که رفع نقصان و رسیدن به کمال عرفان، حق انسان و ادراک آدمیت، فایده اصلی از خلقت عالم و امکان و تحصیل این مرتبه عظمی، منحصر در دو چیز است: رعایت آداب ظاهر که آن را شریعت گویند و دیگری تنزیه باطن که آن را تصوف خوانند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/34839/1/81 ر.ک: همان، ص81]</ref>.


دیگر مطالب مطرح‎شده، عبارتند از اینکه دریافت مرتبه انسانیت، منحصر به سلوک تصوف است؛ تمییز اهل معنی از مدعی؛ تحقیق در بیان ظهور حضرت مهدی(عج)؛ اوصاف و اعمالی که متعلق به سلوک صوفی و اصل توحید و عرفان است؛ آداب متعلق به رسوم معاشرت و اصول مدنیت؛ اوصافی که مناسب ارباب عقول نیست و ترکش بر اهل دانش واجب است و ارتکابش موجب افسوس و پشیمانی است.<ref>ر.ک: همان، ص85-133</ref>.
دیگر مطالب مطرح‎شده، عبارتند از اینکه دریافت مرتبه انسانیت، منحصر به سلوک تصوف است؛ تمییز اهل معنی از مدعی؛ تحقیق در بیان ظهور حضرت مهدی(عج)؛ اوصاف و اعمالی که متعلق به سلوک صوفی و اصل توحید و عرفان است؛ آداب متعلق به رسوم معاشرت و اصول مدنیت؛ اوصافی که مناسب ارباب عقول نیست و ترکش بر اهل دانش واجب است و ارتکابش موجب افسوس و پشیمانی است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/34839/1/85 ر.ک: همان، ص85-133]</ref>.


خاتمه کتاب، به چند شعر آراسته شده که از جمله آنها، می‎توان به شعر زیر اشاره نمود:{{شعر}}{{ب|''الهی ببخش آنچه از ما خطاست''|2=''ز تو نیکی آمد بدی‎ها ز ماست''}}{{ب|''شرور از عدم گفت و خیر از وجود''|2='' عدم را کجا بود بود و نمود''}}{{ب|''همه خیر، از هستی ایزد است ''|2=''ز ما باشد ار قول و فعلی بد است''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص130</ref>.
خاتمه کتاب، به چند شعر آراسته شده که از جمله آنها، می‎توان به شعر زیر اشاره نمود:{{شعر}}{{ب|''الهی ببخش آنچه از ما خطاست''|2=''ز تو نیکی آمد بدی‎ها ز ماست''}}{{ب|''شرور از عدم گفت و خیر از وجود''|2='' عدم را کجا بود بود و نمود''}}{{ب|''همه خیر، از هستی ایزد است ''|2=''ز ما باشد ار قول و فعلی بد است''}}{{پایان شعر}}<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/34839/1/130 ر.ک: همان، ص130]</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
خط ۸۱: خط ۸۱:


[[رده:سال97-1تیر الی31]]
[[رده:سال97-1تیر الی31]]
[[رده:25 دی الی 24 بهمن(97)]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش