۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'میشود' به 'میشود') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
| سال نشر = 1383 ش | | سال نشر = 1383 ش | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01201AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =2 | | چاپ =2 | ||
| شابک =964-03-4992-5 | | شابک =964-03-4992-5 | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در ابتدای این رساله مقدمهای آمده است شامل پند و اندرز به برادران و شرایط سلوک سالکان. در این مقدمه راوی ماجرا، از دوستان مخلص میخواهد که گوش فرا دهند تا وی طرفی از اندوه خویش باز گوید. آنگاه او ضمن خرده گیری و نکوهش از دوستیهای روزگار خود که به رفتار بازرگانان با یکدیگر میماند تنها برادری دوستانی را خالص و معتبر میداند که پیوندشان از قرابت الهی و مجاورت علوی مایه میگیرد. بعد از این مقدمه راوی، دوستان خود را نصیحت میکند و در این وصیت، نمونهای از زیباترین و شاعرانهترین سخن پارسی بیان شده است. راوی برادران حقیقت را به صیانت نفس و ریاضت تن سفارش میکند و دشواری کار آدمی را یادآور میشود.<ref>شرح رسالة الطیر، شارح گمنام، ص۶۵</ref> | در ابتدای این رساله مقدمهای آمده است شامل پند و اندرز به برادران و شرایط سلوک سالکان. در این مقدمه راوی ماجرا، از دوستان مخلص میخواهد که گوش فرا دهند تا وی طرفی از اندوه خویش باز گوید. آنگاه او ضمن خرده گیری و نکوهش از دوستیهای روزگار خود که به رفتار بازرگانان با یکدیگر میماند تنها برادری دوستانی را خالص و معتبر میداند که پیوندشان از قرابت الهی و مجاورت علوی مایه میگیرد. بعد از این مقدمه راوی، دوستان خود را نصیحت میکند و در این وصیت، نمونهای از زیباترین و شاعرانهترین سخن پارسی بیان شده است. راوی برادران حقیقت را به صیانت نفس و ریاضت تن سفارش میکند و دشواری کار آدمی را یادآور میشود.<ref>شرح رسالة الطیر، شارح گمنام، ص۶۵</ref> | ||
شارح در این سطور، با تبیین تکامل موجودات به این نکته اشاره میکند که استعداد آدمی به اکتساب شکوفا میشود و بی ریاضت و رنج ملکه فاضله حاصل | شارح در این سطور، با تبیین تکامل موجودات به این نکته اشاره میکند که استعداد آدمی به اکتساب شکوفا میشود و بی ریاضت و رنج ملکه فاضله حاصل نمیشود: «افعال جمیله و علوم حقیقی موقوف بر حصول استعداد است و استعداد بالقوه است و این لطافت از قوت به فعل آوردن ممکن است و این امکان موقوف است بر شرایط». وی در ادامه تاکید میکند که هر کسی شرایط حصول استعداد را ندارد و اگر استعداد نباشد خلق و خوی زیبا حاصل نمیشود و بر فرض اینکه قومی ظاهر مزین و متناسب هم داشته باشند، باطن آنها از زشتی و بدی خالی نیست. | ||
وی در ادامه با اشاره به اقسام معرفت متذکر | وی در ادامه با اشاره به اقسام معرفت متذکر میشود که گروهی به جهل خود جاهلاند و در جهل مرکب به سر میبرند و گروهی با تظاهر به اخلاق حسن بازار گرمی میکنند، شرح این کلام را به اینگونه خاتمه می- دهد: «فیالجمله دوستی حقیقی میان دو کس باشد که یکدیگر به حق المعرفه شناسند و بر هیئت نفس یکدیگر مطلع باشند، به نوعی از اطلاع که آن به یقین انجامد، چه دوستی یقین بعد از حصول معرفت یکدیگر بود و پیداست که حقیقت ذات و کیفیت نفس یکدیگر که شناسند و چون در مطلوب متفق باشند مودت ایشان بیش از آن باشد که میان دو مسافر در یک طریق مخوف از راه صورت ضربا للمثل و این معنی را شرحی طویل است و بر این قدر اختصار کنیم». | ||
از جمله رموزی که [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] بکار برده «زهر خوردن» است. شارح این رمز را در تبیین بعد عملی انسان دانسته و چنین استدلال میکند: «چه در اعتدال نفوس شهوانی و غضبی و آنچه ازین قوت تولد میکند و رغبت صادق گردانیدن به مفارقت این جهانی و جهد کردن در آن به حقیقت از زهر خوردن کمتر نیست». نیاز به مرشد و معلم مطلبی است که در تاکید بر آن آمده است: «اما آنک گفت هر که را بال نبود، پر و بال بدست آوردن در ما تقدم، گفته آمد که هر که را قوت آن نبود که به مجرد حدس او را علوم معلوم گردد، ما بقی به استاد مرشد و معلم و حدود وسطی محتاج باشد».<ref>شرح رسالة الطیر، شارح گمنام، ص۷۹</ref> | از جمله رموزی که [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] بکار برده «زهر خوردن» است. شارح این رمز را در تبیین بعد عملی انسان دانسته و چنین استدلال میکند: «چه در اعتدال نفوس شهوانی و غضبی و آنچه ازین قوت تولد میکند و رغبت صادق گردانیدن به مفارقت این جهانی و جهد کردن در آن به حقیقت از زهر خوردن کمتر نیست». نیاز به مرشد و معلم مطلبی است که در تاکید بر آن آمده است: «اما آنک گفت هر که را بال نبود، پر و بال بدست آوردن در ما تقدم، گفته آمد که هر که را قوت آن نبود که به مجرد حدس او را علوم معلوم گردد، ما بقی به استاد مرشد و معلم و حدود وسطی محتاج باشد».<ref>شرح رسالة الطیر، شارح گمنام، ص۷۹</ref> |
ویرایش