فوائد الصفوية: تاریخ سلاطین و امرای صفوی پس از سقوط دولت صفویه: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'مى‌كردند' به 'می‌كردند')
    جز (جایگزینی متن - '| تعداد جلد =1 | کد پدیدآور =' به '| تعداد جلد =1 | کتابخانۀ دیجیتال نور = | کد پدیدآور =')
    خط ۲۰: خط ۲۰:
    | سال نشر = 1367 ش  
    | سال نشر = 1367 ش  


    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE3258AUTOMATIONCODE
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE03258AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور  =
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =

    نسخهٔ ‏۲۰ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۱۰

    فواید الصفویه: تاریخ سلاطین و امرای صفوی پس از سقوط دولت صفویه
    فوائد الصفوية: تاریخ سلاطین و امرای صفوی پس از سقوط دولت صفویه
    پدیدآورانمیراحمدی‏، مریم (مصحح) قزوینی، ابوالحسن بن ابراهیم (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرتاریخ سلاطین و امرای صفوی پس از سقوط دولت صفویه فواید الصفویه
    ناشروزارت فرهنگ و آموزش عالی، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی (پژوهشگاه)
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1367 ش
    چاپ1
    موضوعایران - تاریخ - افشاریان، 1148 - 1218ق. ایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏1176‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏4‎‏ف‎‏9

    فوائد الصفويهاثر ابوالحسن بن ابراهيم قزوينى است كه به زبان فارسى متعلق به قرن 12هجرى مى‌باشد. نكته جالبى كه اين نوشته را ممتاز مى‌كند، پرداختن به تاريخ و رويدادهاى خاندان صفوى، پس از سقوط سلسله صفوى در سال 1135ق/ 1722م توسط افاغنه است.

    ساختار

    كتاب حاضر، شامل يك مقدمه و دو بخش است، اين دو بخش تحت عنوان مقدمه اولى و دومى معرفى شده است. در بخش اول از احوال سلاطين صفويه سخن به ميان آمده است و در بخش دوم كه شامل سه مقاله است، مقاله اول در ذكر طبقه افاغنه غلزه، مقاله دوم، در ذكر افشاريه، و مقاله سوم در ذكر طبقه افاغنه ابداليه درانيه مى‌باشد.

    گزارش محتوا

    خاندان صفوى هم زمان با حكومت‌هاى بعدى در ايران؛ يعنى افاغنه، افشار، زند و قاجار، برخى به طور رسمى بر بخشى از ايران، و بعضى به طور صورى حكومت كردند:

    شاه طهماسب دوم (در دوره افاغنه)، شاه عباس سوم (در عصر افشار)، شاه اسماعيل سوم (در عصر زند) و سرانجام ابوالفتح سلطان محمد ميرزا با عنوان سلطان محمد ثانى (در اوايل قاجار) و تنى چند؛ مانند ميرزا سيد محمد (سليمان ميرزا) با لقب سليمان دوم در مشهد، و سيد احمد در کرمان مدتى به حكومت نشستند.

    ابوالحسن قزوينى، كتاب «فوايد الصفويه» را به نام همين ابوالفتح سلطان محمد ميرزا در هند به تحرير درآورد و در سال 1211 ه.ق تقديم وى كرد.

    مؤلف همواره در بازگو كردن مسائل تاريخى هر مقطع، كتاب شناخته شده و مرجعى از همان مقطع را انتخاب كرده است. به طور مثال در بازگويى وقايع دوران شاه عباس، خود را از كتاب منشأ و شناخته شده «عالم آراى عباسى»، تأليف اسكندر بيك تركمان (منشى) بى‌نياز نديده و آن را به عنوان منبع اصلى مورد استفاده قرار داده است، مؤلف از كتاب‌هاى معتبر ديگرى نيز به همين ترتيب استفاده كرده است كه در اين جا به طور خلاصه از آن‌ها ياد مى‌شود:

    1- «احسن التواريخ»، تأليف حسن بيگ روملو.

    2- «حبيب السير»، تأليف غياث‌الدين خواندمير.

    3- «لب التواريخ»، تأليف مير يحيى قزوينى.

    4- «خلد برين»، تأليف محمد يوسف قزوينى واله (جلد هشتم).

    5- «تاريخ فرشته»، تأليف محمد قاسم استرآبادى.

    اين اثر در زمانى به سلطان ابوالفتح محمد ميرزا صفوى تقديم شد كه وى در هندوستان اقامت داشت. به شهادت مؤلف، فقط ده نسخه خطى از اين كتاب تقرير شده است. با توجه به اين كه در قرن هيجدهم ميلادى نفوذ و تسلط انگليس در هندوستان در مراحل خاص خود بوده است، لذا جاى تعجبى نيست كه نسخه‌هايى از اين اثر به افسران انگليسى موجود در هندوستان و نيز به افراد سرشناس وقت هديه شود.

    در مرحله بعدى، آن چه كه اثرى مانند «فوايد الصفويه»، تأليف ابوالحسن قزوينى در سال 1211 هجرى قمرى را اهميت مى‌بخشد، «انتخاب موضوع و زمان آن» است. اين اثر در واقع بيشتر به خاندان صفوى و دورانى مى‌پردازد، كه سلسله صفويه در ايران سقوط كرده است و افاغنه بر بخش‌هايى از ايران به عنوان حاكم اصلى ايران، حكم مى‌راندند.

    «مشروعيت» خاندان صفوى را، مؤلف با عبارت «خاندان امامت نشان و خلافت پناه» حتى تا آغاز قرن سيزدهم هجرى قمرى بازگو مى‌كند. صرف‌نظر از زمينه مذهبى، اين نكته بسيار قابل توجه است كه با وجودى كه مؤلف، كتاب خود را در سال 1211 هجرى قمرى؛ يعنى در آغاز حكومت سلسله قاجار نوشته است و در واقع لزومى نداشته است كه از خاندان صفوى به نيكى ياد كند؛ اما كماكان اين امر را يادآور مى‌شود؛ در حالى كه حكمرانان بعدى؛ مثلاًمؤسس افشار را «نادر غادر» مى‌نامد.

    البته به دفعات و در صفحات مختلف تأكيد مى‌كند كه مسائل و «وقايع ماضيه را بى‌تعصب» نوشته است، و نيز اين نكته را يادآور مى‌شود كه مطالب مسموع را «بى‌زياده و نقصان در اين دوران درج مى‌سازد».

    گذشته از زندگى و سرگذشت شاهان بدون تخت صفوى كه به طور صورى حكومت می‌كردند، برخى از اين خاندان نيز عازم هندوستان شدند و در واقع به نوعى «خود تبعيدى» تن در دادند، و رهسپار كشور همسايه، هند كه از ديرباز روابط دوستانه‌اى با دربار صفوى داشت، شدند.

    در سراسر كتاب از سرزمين عثمانى، به نام سرزمين «روم» ياد مى‌شود كه در آن ايام دلالت بر برقرارى روابط سياسى و نيز برخوردهاى نظامى مى‌كند.

    در ارتباط با برقرارى مناسبات، گاه حتى ازدواج‌هاى سياسى نيز صورت مى‌گرفت؛ مثلاًدربار ايران و هند براى روابط نزدیک ‌تر، مبادرت به چنين ازدواجى مى‌كنند، و نيز پناهندگى همايون شاه به دربار صفوى نمونه ديگرى از حسن روابط ايران و هند است.

    نكته جالب ديگر ارتباط سياسى مناطق تركستان و آسياى مركزى با ايران عصر صفوى است، كه با عنوان «خان كلان تركستان» از آن ياد مى‌شود.

    مطلب بعدى مسائل اجتماعى و فرهنگى است. مثلاًرفتار شاه عباس با شاعر آن عصر مولانا شاهى تكلوى شاعر است كه شعرى در «منقبت شاه ولايت- سلام الله» سروده بود و به دستور شاه، هم وزن خود «زر» دريافت كرد.

    يا اين كه شاه عباس به جاده سازى و ارتباط بين شهرها توجه بسيار داشت. از جمله اين كه دستور داد در مسيرهاى غربى تا پايتخت؛ يعنى اصفهان، و از آن جا به شمال ايران و سواحل بحر خزر منزلگاه‌هاى بين راه در فاصله‌هاى هر بيست و چهار كيلومتر ساخته شود و وسايل رفاهى مسافران از ظروف و اشياء و غيره در اين مكان‌ها فراهم و همچنين فضاى سبز در مسير راه ايجاد گردد.

    مورد جالب ديگر ممنوع كردن استعمال تنباكو است كه به دستور شاه صفى اول صورت گرفت. همچنين توجه شاهان صفوى؛ مانند شاه صفى اول به مسائل اقليت‌هاى مسيحى ايران، ارامنه است. شرحى از شركت شاه صفى اول در مراسم عيد مذهبى آنان آورده شده كه نشان‌گر آن است كه توجه خاص شاه عباس به مسأله مسيحيان، همچنان در زمان جانشينان وى نيز مى‌توانست، ادامه داشته باشد.

    فوايد الصفويه اثرى است كه از اوايل قرن سيزدهم هجرى قمرى به جاى مانده است؛ يعنى زمانى كه بين دوران «بازگشت ادبى» و زبان كنونى ما است كه مرحله حساسى را پشت سر مى‌گذاشته است. در قرن دوازدهم و سيزدهم هجرى قمرى/ هيجدهم و نوزدهم ميلادى و قبل از مشروطيت الفاظ زبان محاوره و عامه، كمتر مورد توجه بوده است و حتى نويسندگان به علت به كار بردن زبان و الفاظ عامه مورد ايراد قرار گرفته‌اند.

    گذشته از موارد خاصى كه به ويژگى‌هاى «سبک هندى» و به عبارتى «سبک اصفهانى» ارتباط دارد، برخى نكات ظريف زبان شناسى در اين اثر ديده مى‌شود كه به گذشته‌هاى دورتر باز مى‌گردد. از جمله به كار بردن برخى اصطلاحات؛ مانند «منزل بريدن»، به معنى «اسكان يافتن» را بايد ذكر كرد كه هم اكنون نيز در گويش‌هاى مركزى ايران به همين صورت به كار مى‌رود.

    همچنين به كار بردن فعل «شدن»، به معنى «رفتن» است كه هنوز مثلاًدر لهجه‌هاى خراسانى حفظ شده است و به زبان‌هاى ايرانى ميانه باز مى‌گردد.

    همچنين به كار بردن لغات تركى - جدا از اصطلاحات تركى و مغولى امور لشكرى و كشورى متداول در عصر صفوى - است. مؤلف به راحتى كلماتى؛ مانند «قورق» (- قرق به معنى بازداشتن و منع) و نيز «طوى» به معنى عروسى و جشن را به كار مى‌برد.

    البته همان گونه كه شيوه اين عصر بوده است، در اين متن نيز ماضى نقلى، بدون كامل شدن و فعل كمكى به كار گرفته شده است. كلمه لشكر به صورت «لشگر» آمده و نيز به جاى «گزارش، گذارش» نوشته شده است. به كارگيرى «واو» عطف براى اتصال جملات - بدون به كار بردن فعل كامل - و نيز شروع جمله با كلمه «چون» - بدون معنى حقيقى آن - هم چنان در اين متن ديده مى‌شود.

    مصحح به خود اجازه داده است كه كليه اين موارد را مطابق با رسم‌الخط متداول كنونى تطبيق دهد، البته به نام قديم اماكن؛ مانند شهر «لكهنو» كه امروزه بيشتر به صورت «لكنهو» متداول است، براى حفظ امانت و بر اساس «فرهنگ آنندراج» به همان صورت باقى ماند.

    در «فوايد الصفويه» نيز القابى كه گاه حاكى از موقعيت شهر است؛ مانند «دار السلطنت قزوين و اصفهان، دار القرار قندهار و دار الاماره كلكته» و يا «دار المؤمنين» و يا «دار الاسلام» آمده است.

    در «فوايد الصفويه»، همان گونه كه از دوران صفوى معمول است، به دنبال هر اسمى صفتى مى‌آيد كه اغلب بيش از تناسب معنوى، تناسب لفظى و با نوعى جناس لفظى مورد نظر بوده است؛ مانند «... كثير الفتوح موفور السرور، فايض النور و غيره». گاه به كارگيرى تعبيرات و استعارات زياد كه كم و بيش در عبارات ديده مى‌شود، عبارات ناصحيحى را نيز؛ مانند «اين ننگ به عار من نمى‌گنجد» به جاى گذاشته است؛ اما از استعمال كلمات جمع در جمع كه در متون عصر صفوى به چشم مى‌خورد، مانند امورات و اخبارات، در «فوايد الصفويه» كمتر ديده مى‌شود. در واقع ابوالحسن قزوينى در سراسر متن سعى وافر در ساده‌نويسى و درست‌نويسى كرده است، و جداى از وزن و قافيه در عبارات او، بايد در نوشته وى بيشتر در جستجوى نكته‌هاى تاريخى و اجتماعى تا لطف شعرى بود.

    همچنين مصحح لازم ديده كه برخى نكات تاريخى را به صورت توضيح در پاورقى اين متن يادآور شود، و مطالب ياد شده توسط ابوالحسن قزوينى را با متون ديگر هم عصر نيز تطبيق دهد.

    معانى لغات از «فرهنگ معين» و «برهان قاطع» و «فرهنگ آنندراج» استخراج شده است.

    ابوالحسن قزوينى، دو تاريخ براى سال تأليف كتاب «فوايدالصفويه» ذكر مى‌كند، يكى در سال 1207 هجرى قمرى، و ديگرى 1211 هجرى قمرى. همچنين بر اساس نوع خط، انشاء و سبک نگارش روشن گرديد كه تكمله و ذيل‌هايى در سنوات بعدى به اصل كتاب اضافه شده كه دقيقا در سال‌هاى 1212ق تا 1218ق به متن افزوده شده است.

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب كتاب در ابتداى آن و فهرست‌هاى كتاب‌ها، كتاب‌شناسى مصحح، نام كسان و جاى‌ها در انتهاى كتاب قيد شده است.

    منابع مقاله

    متن و مقدمه كتاب