اندیشه‌های کلامی علامه حلی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'مى‌كردند' به 'می‌كردند'
جز (جایگزینی متن - 'ميدارد' به 'می‌دارد')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'مى‌كردند' به 'می‌كردند')
خط ۶۳: خط ۶۳:
اشعريان معتقد بودند كه صفات ذاتى خداوند نه وابسته به ذات اوست و نه عين آن. بلكه اين صفات وابسته به ذوات ازلى يا معانى خارجى است كه قائم به ذات اوست. بنابراین خداوند عالِم است به علم ازلى و قادر است به قدرت ازلى و متصف به ديگر صفاتى است كه ازلى در ذات او هستند. اين معانى نه عين خداوند است و نه غير او.<ref>همان، ص172</ref>  
اشعريان معتقد بودند كه صفات ذاتى خداوند نه وابسته به ذات اوست و نه عين آن. بلكه اين صفات وابسته به ذوات ازلى يا معانى خارجى است كه قائم به ذات اوست. بنابراین خداوند عالِم است به علم ازلى و قادر است به قدرت ازلى و متصف به ديگر صفاتى است كه ازلى در ذات او هستند. اين معانى نه عين خداوند است و نه غير او.<ref>همان، ص172</ref>  


معتزليان وجود اين معانى را متناقض با توحيد مى‌دانستند و آن را رد مى‌كردند. استدلال ايشان اين بود كه عقيده به صفات ازلى براى خداوند كه از ذات او صدور نيافته است بناچار دلالت بر ذوات خارجى زايد بر ذات او دارد كه متناقض با وحدت ذات اوست.<ref>همان</ref>  
معتزليان وجود اين معانى را متناقض با توحيد مى‌دانستند و آن را رد می‌كردند. استدلال ايشان اين بود كه عقيده به صفات ازلى براى خداوند كه از ذات او صدور نيافته است بناچار دلالت بر ذوات خارجى زايد بر ذات او دارد كه متناقض با وحدت ذات اوست.<ref>همان</ref>  


علامه نظريه سنتى معتزليان را مبنى بر اينكه صفات ذاتى خداوند وابسته به ذات او (لذاته) مى‌باشد به‌طور كامل تأييد مى‌كند اما از رأى فيلسوفان كه صفات را امورى وجودى نمى‌دانستند خود را برحذر داشت.<ref>همان، ص173</ref>  
علامه نظريه سنتى معتزليان را مبنى بر اينكه صفات ذاتى خداوند وابسته به ذات او (لذاته) مى‌باشد به‌طور كامل تأييد مى‌كند اما از رأى فيلسوفان كه صفات را امورى وجودى نمى‌دانستند خود را برحذر داشت.<ref>همان، ص173</ref>  
خط ۷۳: خط ۷۳:
رازى در مقام يك اشعرى، به‌طور كلى مكلف بودن خداوند به تكليف را رد ميكرد. اما در هنگام بحث از اينكه اعاده حيات واقعاً خواهد بود، او نه تنها از كتاب و سنت و اجماع مدد مى‌گرفت بلكه دو دليل عقلى را كه بر اساس اصولى بود كه به سادگى با موضع سنتى اشعريان هماهنگى نداشت به آن مى‌افزود. اما وى در استدلال دومش بر اساس اصول غير اشعرى بحث مى‌كرد. او ادعا مى‌كرد كه خداوند بنده را براى (راحت) و (لذت) آفريده است. در اين دنيا نمى‌توان به چنين هدفى رسيد‌ ‎زيرا لذت واقعى وجود ندارد. لذت در اين دنيا فقط براى دفع ضرر است. بنابراین او چنين نتيجه مى‌گرفت كه خداوند سبب حشر بنده در آخرت مى‌شود تا از لذت حقيقى بهره‌مند شود. اگر چنين نبود وصف كردن خداوند به صفت «محسن» و «رحيم» و «غنى» مغاير با اين بود.<ref>همان، ص208</ref>  
رازى در مقام يك اشعرى، به‌طور كلى مكلف بودن خداوند به تكليف را رد ميكرد. اما در هنگام بحث از اينكه اعاده حيات واقعاً خواهد بود، او نه تنها از كتاب و سنت و اجماع مدد مى‌گرفت بلكه دو دليل عقلى را كه بر اساس اصولى بود كه به سادگى با موضع سنتى اشعريان هماهنگى نداشت به آن مى‌افزود. اما وى در استدلال دومش بر اساس اصول غير اشعرى بحث مى‌كرد. او ادعا مى‌كرد كه خداوند بنده را براى (راحت) و (لذت) آفريده است. در اين دنيا نمى‌توان به چنين هدفى رسيد‌ ‎زيرا لذت واقعى وجود ندارد. لذت در اين دنيا فقط براى دفع ضرر است. بنابراین او چنين نتيجه مى‌گرفت كه خداوند سبب حشر بنده در آخرت مى‌شود تا از لذت حقيقى بهره‌مند شود. اگر چنين نبود وصف كردن خداوند به صفت «محسن» و «رحيم» و «غنى» مغاير با اين بود.<ref>همان، ص208</ref>  


فصل پايانى كتاب در مورد مساله پاداش و كيفر (وعد و وعيد) است. در اين فصل به نظريه‌هاى اشاعره و معتزله در رابطه با بحث‌هايى همچون: پاداش و كيفر، مسأله مسلمان مرتكب گناه كبيره، عفو، شفاعت و توبه كه به عبارتى همه آنها راه‌هاى پرهيز از عذاب محتوم است پرداخته شده است. نویسنده در رابطه با شفاعت مينويسد: «اصل شفاعت براى مسلمانان ارتباط نزدیکى با مسأله عفو الهى دارد. معتزليان تصديق داشتند كه شفاعت فقط براى كسانى رواست كه شايسته پاداش در آخرت باشند تا اين شفاعت حظ آنان را در آخرت افزون كند. علامه و عرف اماميه اين را رد مى‌كردند. آنان معتقد بودند كه شفاعت فقط در مورد مسلمانان مرتكب گناهان كبيره معقول است به‌طورى كه عذابى كه سزاوار آنهاست از ايشان برداشته شود».<ref>همان، ص219-240</ref>  
فصل پايانى كتاب در مورد مساله پاداش و كيفر (وعد و وعيد) است. در اين فصل به نظريه‌هاى اشاعره و معتزله در رابطه با بحث‌هايى همچون: پاداش و كيفر، مسأله مسلمان مرتكب گناه كبيره، عفو، شفاعت و توبه كه به عبارتى همه آنها راه‌هاى پرهيز از عذاب محتوم است پرداخته شده است. نویسنده در رابطه با شفاعت مينويسد: «اصل شفاعت براى مسلمانان ارتباط نزدیکى با مسأله عفو الهى دارد. معتزليان تصديق داشتند كه شفاعت فقط براى كسانى رواست كه شايسته پاداش در آخرت باشند تا اين شفاعت حظ آنان را در آخرت افزون كند. علامه و عرف اماميه اين را رد می‌كردند. آنان معتقد بودند كه شفاعت فقط در مورد مسلمانان مرتكب گناهان كبيره معقول است به‌طورى كه عذابى كه سزاوار آنهاست از ايشان برداشته شود».<ref>همان، ص219-240</ref>  


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش