ابن هشام، عبدالله بن یوسف: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
'''اِبْنِ هِشام، ابومحمد جمالالدين عبدالله بن يوسف انصارى'''، نحوى عصر ممالیک مصر مىباشد. اطلاعات ما از زندگى او، به اندازه شهرت و بلندى آوازه وى نيست. نخستين و عمدهترين منبعى كه شرح حال او را آورده، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]] است كه حدود یک سده پس از وى مىزيسته است و منابع كهن پس از او چيزى بر اطلاعات اندك وى نيفزودهاند. | '''اِبْنِ هِشام، ابومحمد جمالالدين عبدالله بن يوسف انصارى'''، نحوى عصر ممالیک مصر مىباشد. اطلاعات ما از زندگى او، به اندازه شهرت و بلندى آوازه وى نيست. نخستين و عمدهترين منبعى كه شرح حال او را آورده، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]] است كه حدود یک سده پس از وى مىزيسته است و منابع كهن پس از او چيزى بر اطلاعات اندك وى نيفزودهاند. | ||
سلسله نسب ابن هشام به قبيله خزرج، از انصار پيامبر(ص)، مىرسد و نسبت انصارى وى از | سلسله نسب ابن هشام به قبيله خزرج، از انصار پيامبر(ص)، مىرسد و نسبت انصارى وى از همین جاست. وى در قاهره زاده شد و همانجا پرورش يافت. در آن روزگار، الملك الناصر محمد بن قلاوون بر مصر حكم مىراند و با پایان يافتن آشوبها و كشمكشها و اخراج صليبيان، مصر امنيت خود را باز يافته و به یکى از بزرگترين پايگاههاى علم و ادب آن روز تبديل شده بود. ابن هشام در چنين شرايطى در قاهره به تحصيل علم پرداخت. ابتدا قرائات قرآن، مقدمات صرف و نحو، حديث و لغت را فراگرفت و سپس نزد استادان بنامى چون عبداللطيف بن مرحَّل، شمسالدين محمد بن سراج، تاج الدين تبريزى و تاج الدين فاكهانى به تكمیل این علوم پرداخت. همچنين از فراگيرى شعر و ادب نيز غفلت نورزيد و ديوان زُهير بن ابى سُلمى را نزد ابوحيان غرناطى كه از 679ق در مصر اقامت داشت، فراگرفت. علم حديث را از بدر الدين ابن جماعه آموخت و فقه شافعى را نيز نزد تقى الدين سبکىخواند. ابن هشام از میان همه استادانش به ابن مرحّل علاقهاى خاص داشت و بيشترين دست مايه علمى خود در نحو را از او برگرفت. | ||
از سفرهاى احتمالى وى اطلاعى در دست نيست، جز اينكه، مىدانيم وى دوبار حج گزارده است. وى پس از طى مدارج علمى، به تدريس و تأليف روى آورد و در قبه منصوريه به تدريس و تفسير قرآن مشغول شد و مدتى نيز در شاطبيه احاديثى را كه از ابن جماعه شنيده بود، روايت مىكرد. از شاگردان معروف او مىتوان ابن ملاح طرابلسى، ابن ملقن، محمد بن احمد بن نویرى، ابراهيم بن محمد بن عنان و فرزندش محب الدين ابن هشام را نام برد. | از سفرهاى احتمالى وى اطلاعى در دست نيست، جز اينكه، مىدانيم وى دوبار حج گزارده است. وى پس از طى مدارج علمى، به تدريس و تأليف روى آورد و در قبه منصوريه به تدريس و تفسير قرآن مشغول شد و مدتى نيز در شاطبيه احاديثى را كه از ابن جماعه شنيده بود، روايت مىكرد. از شاگردان معروف او مىتوان ابن ملاح طرابلسى، ابن ملقن، محمد بن احمد بن نویرى، ابراهيم بن محمد بن عنان و فرزندش محب الدين ابن هشام را نام برد. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
وى به زودى در نحو شهرتى عظيم به دست آورد و سرآمد همگنان شد و حتى بر استادانش برترى يافت و آثارش در فراسوى مرزهاى مصر و شام به دست دانشپژوهان و انديشمندان افتاد. [[ابن خلدون]] از جمله كسانى است كه کتاب مغنى وى را در مغرب يافته و به گفته خود از آن بهرهها برده و جامعيت کتاب را دليل بر مقام ارجمند مؤلف و توان علمى او دانسته است. وى كه سخت شيفته آثار ابن هشام شده بود، در ستايش او راه افراط پيمود، چندانكه او را از [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبویه]] نيز برتر خواند. | وى به زودى در نحو شهرتى عظيم به دست آورد و سرآمد همگنان شد و حتى بر استادانش برترى يافت و آثارش در فراسوى مرزهاى مصر و شام به دست دانشپژوهان و انديشمندان افتاد. [[ابن خلدون]] از جمله كسانى است كه کتاب مغنى وى را در مغرب يافته و به گفته خود از آن بهرهها برده و جامعيت کتاب را دليل بر مقام ارجمند مؤلف و توان علمى او دانسته است. وى كه سخت شيفته آثار ابن هشام شده بود، در ستايش او راه افراط پيمود، چندانكه او را از [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبویه]] نيز برتر خواند. | ||
وى نخست حنفى مذهب بود، سپس به مذهب شافعى روى آورد و چون در مدارس شافعى به مقام شايستهاى نرسيد، در 756ق به مذهب حنبلى گراييد تا بتواند در مدارس حنبلیان به مقام استادى دست يابد؛ از | وى نخست حنفى مذهب بود، سپس به مذهب شافعى روى آورد و چون در مدارس شافعى به مقام شايستهاى نرسيد، در 756ق به مذهب حنبلى گراييد تا بتواند در مدارس حنبلیان به مقام استادى دست يابد؛ از همینرو کتاب مختصر خرقى را كه لازمه تدريس در این مدارس بود، در مدتى اندك حفظ كرد و بدينسان به مقصود خود نايل آمد. بدينسان ملاحظه مىشود كه وى نيز همانند سلف خود [[ابنمالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]]، در راه رسيدن به مقاصد خویش، از تغيير مذهب ابائى نداشته است. | ||
ابن هشام با استادش ابوحيان غرناطى، دشمنى بسيار داشت. برخى این دشمنى را ناشى از حسادت ابن هشام نسبت به مقام برجسته و بارز ابوحيان مىدانند. به گفته [[شوکانی، محمد|شوكانى]] چون ابوحيان بزرگترين نحوى روزگار خود به شمار مىرفت، ابن هشام مىخواست از راه رقابت و در افتادن با او، برای خود شهرتى كسب كند، اما دشمنى او احتمالاً انگيزه ديگرى نيز داشته است و آن اينكه ابن هشام كه سخت شيفته و حامى آثار [[ابنمالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]] بود و نسبت به آراء نحوى او تعصب خاصى داشت، نمىتوانست انتقادات شديد ابوحيان را نسبت به آراء و آثار [[ابنمالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]] تحمل كند و از اينرو با وى از در مخالفت و دشمنى درآمد. | ابن هشام با استادش ابوحيان غرناطى، دشمنى بسيار داشت. برخى این دشمنى را ناشى از حسادت ابن هشام نسبت به مقام برجسته و بارز ابوحيان مىدانند. به گفته [[شوکانی، محمد|شوكانى]] چون ابوحيان بزرگترين نحوى روزگار خود به شمار مىرفت، ابن هشام مىخواست از راه رقابت و در افتادن با او، برای خود شهرتى كسب كند، اما دشمنى او احتمالاً انگيزه ديگرى نيز داشته است و آن اينكه ابن هشام كه سخت شيفته و حامى آثار [[ابنمالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]] بود و نسبت به آراء نحوى او تعصب خاصى داشت، نمىتوانست انتقادات شديد ابوحيان را نسبت به آراء و آثار [[ابنمالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]] تحمل كند و از اينرو با وى از در مخالفت و دشمنى درآمد. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
بيشتر تأليفات ابن هشام همانند ديگر نحویان همروزگارش شرح، تفسير و اختصار است و چنانكه مىدانيم از اواسط سده 5ق به بعد كه در واقع بايد آن را دوران ركود علم نحو خواند، نحویان هيچ ابداع و ابتكارى از خود نداشتند و حتى نحویان معروفى چون [[ابنمالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]] نيز بيشتر به تلخيص، شرح و نظم آثار ديگران روى مىآوردند. ابن هشام نيز از این قاعده مستثنى نبود، با اينهمه، به درستى نمىدانيم كه گرايش شديد مردم نسبت به آثار او از چيست و چرا پس از قرنها هنوز برخى آثار او همچنان در صدر كتب درسى قرار دارد. | بيشتر تأليفات ابن هشام همانند ديگر نحویان همروزگارش شرح، تفسير و اختصار است و چنانكه مىدانيم از اواسط سده 5ق به بعد كه در واقع بايد آن را دوران ركود علم نحو خواند، نحویان هيچ ابداع و ابتكارى از خود نداشتند و حتى نحویان معروفى چون [[ابنمالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]] نيز بيشتر به تلخيص، شرح و نظم آثار ديگران روى مىآوردند. ابن هشام نيز از این قاعده مستثنى نبود، با اينهمه، به درستى نمىدانيم كه گرايش شديد مردم نسبت به آثار او از چيست و چرا پس از قرنها هنوز برخى آثار او همچنان در صدر كتب درسى قرار دارد. | ||
وى وابسته به مكتب نحوى خاصى نيست، زيرا در زمان او كشمكش و درگيرى بين مكتبهاى نحوى بصره و كوفه، ديگر فروكش كرده بود و نحویان تعصبى نسبت به شخص يا مكتب خاصى نداشتند، از | وى وابسته به مكتب نحوى خاصى نيست، زيرا در زمان او كشمكش و درگيرى بين مكتبهاى نحوى بصره و كوفه، ديگر فروكش كرده بود و نحویان تعصبى نسبت به شخص يا مكتب خاصى نداشتند، از همینرو وى در آثار خود به آراء نحویان بصره و كوفه هر دو استناد كرده است، هرچند كه آراء منطقى بصريان به هر حال در سراسر آثار او ديده مىشود. | ||
وى تقريباً همه شهرت خود را لااقل در شرق جهان اسلام، مديون کتاب مغنى خویش است كه مورد تمجيد و ستايش بسيار اهل علم، بهویژه [[ابن خلدون]] قرار گرفته است. ابن هشام کتاب مغنى را نخست در 749ق در مكه تأليف كرد، اما به گفته خود وى در راه بازگشت به مصر مفقود شد. او بار ديگر در 756ق كه به مكه رفت، مجدداً به تأليف آن پرداخت. کتاب مغنى از همان آغاز، مورد توجه بسيار علما قرار داشت و هماكنون نيز پس از گذشت قرنها همچنان در زمره کتابهاى درسى مدارس | وى تقريباً همه شهرت خود را لااقل در شرق جهان اسلام، مديون کتاب مغنى خویش است كه مورد تمجيد و ستايش بسيار اهل علم، بهویژه [[ابن خلدون]] قرار گرفته است. ابن هشام کتاب مغنى را نخست در 749ق در مكه تأليف كرد، اما به گفته خود وى در راه بازگشت به مصر مفقود شد. او بار ديگر در 756ق كه به مكه رفت، مجدداً به تأليف آن پرداخت. کتاب مغنى از همان آغاز، مورد توجه بسيار علما قرار داشت و هماكنون نيز پس از گذشت قرنها همچنان در زمره کتابهاى درسى مدارس علمیه است و امروزه در ایران بيش از هر جاى ديگر به آن توجه دارند. | ||
وى سرودههايى نيز به شيوه شعر دانشمندان داشته كه در برخى منابع ابياتى از آنها آمده است. وى در قاهره درگذشت و در مقبره صوفيه مدفون شد. ابن نباته مصرى شاعر معاصر وى او را رثا گفته است. | وى سرودههايى نيز به شيوه شعر دانشمندان داشته كه در برخى منابع ابياتى از آنها آمده است. وى در قاهره درگذشت و در مقبره صوفيه مدفون شد. ابن نباته مصرى شاعر معاصر وى او را رثا گفته است. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
#الالغاز، اثرى است درباره مشكلات نحوى. | #الالغاز، اثرى است درباره مشكلات نحوى. | ||
#اوضح المسالك الى الفيه [[ابنمالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]]. | #اوضح المسالك الى الفيه [[ابنمالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]]. | ||
# | #تتمیم الفوائد بسرد ابيات الشواهد. | ||
#تخليص الشواهد و تلخيص الفوائد. | #تخليص الشواهد و تلخيص الفوائد. | ||
#الجامع الصغير. | #الجامع الصغير. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
آثار يافت نشده: | آثار يافت نشده: | ||
#اقامه الدليل على صحة النحيل؛ 2. التحصيل و التفصيل لکتاب التذييل و | #اقامه الدليل على صحة النحيل؛ 2. التحصيل و التفصيل لکتاب التذييل و التكمیل | ||
#التذكرة، در 15 جلد | #التذكرة، در 15 جلد | ||
#الجامع الكبير | #الجامع الكبير |
نسخهٔ ۱۳ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۲۰
نام | ابن هشام، عبدالله بن یوسف |
---|---|
نامهای دیگر | ابن هشام، ابومحمد جمال الدین عبدالله بن یوسف
ابن هشام الانصاری |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 761 ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE7774AUTHORCODE |
اِبْنِ هِشام، ابومحمد جمالالدين عبدالله بن يوسف انصارى، نحوى عصر ممالیک مصر مىباشد. اطلاعات ما از زندگى او، به اندازه شهرت و بلندى آوازه وى نيست. نخستين و عمدهترين منبعى كه شرح حال او را آورده، ابن حجر عسقلانى است كه حدود یک سده پس از وى مىزيسته است و منابع كهن پس از او چيزى بر اطلاعات اندك وى نيفزودهاند.
سلسله نسب ابن هشام به قبيله خزرج، از انصار پيامبر(ص)، مىرسد و نسبت انصارى وى از همین جاست. وى در قاهره زاده شد و همانجا پرورش يافت. در آن روزگار، الملك الناصر محمد بن قلاوون بر مصر حكم مىراند و با پایان يافتن آشوبها و كشمكشها و اخراج صليبيان، مصر امنيت خود را باز يافته و به یکى از بزرگترين پايگاههاى علم و ادب آن روز تبديل شده بود. ابن هشام در چنين شرايطى در قاهره به تحصيل علم پرداخت. ابتدا قرائات قرآن، مقدمات صرف و نحو، حديث و لغت را فراگرفت و سپس نزد استادان بنامى چون عبداللطيف بن مرحَّل، شمسالدين محمد بن سراج، تاج الدين تبريزى و تاج الدين فاكهانى به تكمیل این علوم پرداخت. همچنين از فراگيرى شعر و ادب نيز غفلت نورزيد و ديوان زُهير بن ابى سُلمى را نزد ابوحيان غرناطى كه از 679ق در مصر اقامت داشت، فراگرفت. علم حديث را از بدر الدين ابن جماعه آموخت و فقه شافعى را نيز نزد تقى الدين سبکىخواند. ابن هشام از میان همه استادانش به ابن مرحّل علاقهاى خاص داشت و بيشترين دست مايه علمى خود در نحو را از او برگرفت.
از سفرهاى احتمالى وى اطلاعى در دست نيست، جز اينكه، مىدانيم وى دوبار حج گزارده است. وى پس از طى مدارج علمى، به تدريس و تأليف روى آورد و در قبه منصوريه به تدريس و تفسير قرآن مشغول شد و مدتى نيز در شاطبيه احاديثى را كه از ابن جماعه شنيده بود، روايت مىكرد. از شاگردان معروف او مىتوان ابن ملاح طرابلسى، ابن ملقن، محمد بن احمد بن نویرى، ابراهيم بن محمد بن عنان و فرزندش محب الدين ابن هشام را نام برد.
وى به زودى در نحو شهرتى عظيم به دست آورد و سرآمد همگنان شد و حتى بر استادانش برترى يافت و آثارش در فراسوى مرزهاى مصر و شام به دست دانشپژوهان و انديشمندان افتاد. ابن خلدون از جمله كسانى است كه کتاب مغنى وى را در مغرب يافته و به گفته خود از آن بهرهها برده و جامعيت کتاب را دليل بر مقام ارجمند مؤلف و توان علمى او دانسته است. وى كه سخت شيفته آثار ابن هشام شده بود، در ستايش او راه افراط پيمود، چندانكه او را از سيبویه نيز برتر خواند.
وى نخست حنفى مذهب بود، سپس به مذهب شافعى روى آورد و چون در مدارس شافعى به مقام شايستهاى نرسيد، در 756ق به مذهب حنبلى گراييد تا بتواند در مدارس حنبلیان به مقام استادى دست يابد؛ از همینرو کتاب مختصر خرقى را كه لازمه تدريس در این مدارس بود، در مدتى اندك حفظ كرد و بدينسان به مقصود خود نايل آمد. بدينسان ملاحظه مىشود كه وى نيز همانند سلف خود ابن مالك، در راه رسيدن به مقاصد خویش، از تغيير مذهب ابائى نداشته است.
ابن هشام با استادش ابوحيان غرناطى، دشمنى بسيار داشت. برخى این دشمنى را ناشى از حسادت ابن هشام نسبت به مقام برجسته و بارز ابوحيان مىدانند. به گفته شوكانى چون ابوحيان بزرگترين نحوى روزگار خود به شمار مىرفت، ابن هشام مىخواست از راه رقابت و در افتادن با او، برای خود شهرتى كسب كند، اما دشمنى او احتمالاً انگيزه ديگرى نيز داشته است و آن اينكه ابن هشام كه سخت شيفته و حامى آثار ابن مالك بود و نسبت به آراء نحوى او تعصب خاصى داشت، نمىتوانست انتقادات شديد ابوحيان را نسبت به آراء و آثار ابن مالك تحمل كند و از اينرو با وى از در مخالفت و دشمنى درآمد.
بيشتر تأليفات ابن هشام همانند ديگر نحویان همروزگارش شرح، تفسير و اختصار است و چنانكه مىدانيم از اواسط سده 5ق به بعد كه در واقع بايد آن را دوران ركود علم نحو خواند، نحویان هيچ ابداع و ابتكارى از خود نداشتند و حتى نحویان معروفى چون ابن مالك نيز بيشتر به تلخيص، شرح و نظم آثار ديگران روى مىآوردند. ابن هشام نيز از این قاعده مستثنى نبود، با اينهمه، به درستى نمىدانيم كه گرايش شديد مردم نسبت به آثار او از چيست و چرا پس از قرنها هنوز برخى آثار او همچنان در صدر كتب درسى قرار دارد.
وى وابسته به مكتب نحوى خاصى نيست، زيرا در زمان او كشمكش و درگيرى بين مكتبهاى نحوى بصره و كوفه، ديگر فروكش كرده بود و نحویان تعصبى نسبت به شخص يا مكتب خاصى نداشتند، از همینرو وى در آثار خود به آراء نحویان بصره و كوفه هر دو استناد كرده است، هرچند كه آراء منطقى بصريان به هر حال در سراسر آثار او ديده مىشود.
وى تقريباً همه شهرت خود را لااقل در شرق جهان اسلام، مديون کتاب مغنى خویش است كه مورد تمجيد و ستايش بسيار اهل علم، بهویژه ابن خلدون قرار گرفته است. ابن هشام کتاب مغنى را نخست در 749ق در مكه تأليف كرد، اما به گفته خود وى در راه بازگشت به مصر مفقود شد. او بار ديگر در 756ق كه به مكه رفت، مجدداً به تأليف آن پرداخت. کتاب مغنى از همان آغاز، مورد توجه بسيار علما قرار داشت و هماكنون نيز پس از گذشت قرنها همچنان در زمره کتابهاى درسى مدارس علمیه است و امروزه در ایران بيش از هر جاى ديگر به آن توجه دارند.
وى سرودههايى نيز به شيوه شعر دانشمندان داشته كه در برخى منابع ابياتى از آنها آمده است. وى در قاهره درگذشت و در مقبره صوفيه مدفون شد. ابن نباته مصرى شاعر معاصر وى او را رثا گفته است.
آثار
- اعتراض الشرط على الشرط، شامل مباحثى است درباره جملههاى شرطى
- الاعراب في (عن) قواعد الاعراب.
- اقامه الدليل على صحه التمثيل و فساد التأویل.
- الالغاز، اثرى است درباره مشكلات نحوى.
- اوضح المسالك الى الفيه ابن مالك.
- تتمیم الفوائد بسرد ابيات الشواهد.
- تخليص الشواهد و تلخيص الفوائد.
- الجامع الصغير.
- رساله في انتصاب «لغهً» و «فضلاً» و اعراب «ايضاً» و «هلّم جراً».
- رساله المباحث المرضيه المتعلقه بمن الشرطيه.
- شذور الذهب في معرفه كلام العرب.
- شرح جمل زجاجى.
- شرح قصيده بانت سعاد، شرحى است بر قصيده معروف كعب ابن زهير در مدح پيامبر اكرم(ص).
- شرح قصيدة اللغزية في المسائل النحویة
- شرح اللمحة البدرية في علم اللغة العربية
- فوح الشذا في مسأله كذا، شرحى است بر کتاب الشذا في احكام لذا، تأليف ابوحيان غرناطى.
- قطر الندى و بل الصدى، رساله كوچكى است در نحو.
- القواعد الصغرى.
- المسائل السفویة في النحو.
- مسائل في اعراب القرآن.
- مغنى اللبيب عن كتب الاعاريب، مهمترين اثر اوست.
- موقد الاذهان و موقظ الوسنان.
آثار خطى:
- الروضة الادبية في شواهد علوم العربية
- شوارد الملح و موارد المنح
- مختصر الانتصاف من الكشاف، كه خلاصه الانتصاف تأليف ابن منير است.
- رساله في استعمال المنادى في تسع آيات من القرآن الكريم
آثار يافت نشده:
- اقامه الدليل على صحة النحيل؛ 2. التحصيل و التفصيل لکتاب التذييل و التكمیل
- التذكرة، در 15 جلد
- الجامع الكبير
- رفع الخصاصة عن قراء الخلاصة
- شرح التسهيل
- عمدة الطالب في تحقيق تصريف ابن الحاجب.
منابع
دايرة المعارف بزرگ اسلامى ج5 ص114.
وابستهها
حاشیه الدسوقی علی مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب
أوضح المسالک إلی ألفیة ابن مالک
شرح شذور الذهب في معرفة کلام العرب
موصل الطلاب إلی قواعد الإعراب لإبن هشام الأنصاري المصري
المنصف من الکلام علی مغنی ابن هشام
شرح التصريح علي التوضيح علي ألفية إبن مالک في النحو
شرح قطر الندي و بل الصدي و معه کتاب الهدی، بتحقیق شرح قطر الندی
مغني اللبيب عن کتب الأعاريب (سنگي)