ابن فارض، عمر بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ')
    جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می')
    خط ۳۵: خط ۳۵:
    '''ابن فارض، ابوحفص شرف‌ الدين عمر بن على بن مرشد بن على''' (576 -632ق)، بزرگ‌ترين سراينده شعر صوفيانه در ادبيات عرب است.
    '''ابن فارض، ابوحفص شرف‌ الدين عمر بن على بن مرشد بن على''' (576 -632ق)، بزرگ‌ترين سراينده شعر صوفيانه در ادبيات عرب است.


    نسبت وى به گفته شيخ على، نواده دخترى او و به استناد خوابى كه او خود ديده بود، به قبيله بنى سعد (قبيله حليمه، مرضعه پيامبر(ص)) مى‌رسيد‌ ‎و اصل خاندانش به شهر حماه، در سرزمين شام تعلق داشت. پدرش از حماه به ديار مصر كه در آن روزگار، مهم‌ترين مركز تمدن اسلامى بود، مهاجرت كرد و چون در محاكم قضايى سهم الارث زنان را بر مردان مى‌نوشت، به «فارض» مشهور شد.
    نسبت وى به گفته شيخ على، نواده دخترى او و به استناد خوابى كه او خود ديده بود، به قبيله بنى سعد (قبيله حليمه، مرضعه پيامبر(ص)) مى‌رسيد‌ ‎و اصل خاندانش به شهر حماه، در سرزمین شام تعلق داشت. پدرش از حماه به ديار مصر كه در آن روزگار، مهم‌ترين مركز تمدن اسلامى بود، مهاجرت كرد و چون در محاكم قضايى سهم الارث زنان را بر مردان مى‌نوشت، به «فارض» مشهور شد.


    شيخ على، جامع ديوان ابن فارض، در ديباچه آن به نقل از منذرى مينویسد: «از ابن فارض درباره تاريخ ولادتش پرسيدم، پاسخ داد چهارم ذيقعده 577 در قاهره. از [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] نيز چنين شنيدم»، ولى ظاهراً در اين‌جا شيخ على را سهوى روى داده است، زيرا این سخن را نه تكمله منذرى تأييد مى‌كند و نه وفيات [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] و این هر دو ولادت ابن فارض را در 4 ذيقعده 576 ضبط كرده‌اند و قول ديگر مورخان نيز همين است.
    شيخ على، جامع ديوان ابن فارض، در ديباچه آن به نقل از منذرى مینویسد: «از ابن فارض درباره تاريخ ولادتش پرسيدم، پاسخ داد چهارم ذيقعده 577 در قاهره. از [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] نيز چنين شنيدم»، ولى ظاهراً در اين‌جا شيخ على را سهوى روى داده است، زيرا این سخن را نه تكمله منذرى تأييد مى‌كند و نه وفيات [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] و این هر دو ولادت ابن فارض را در 4 ذيقعده 576 ضبط كرده‌اند و قول ديگر مورخان نيز همین است.


    ابن فارض مقدمات علوم را نزد پدر فراگرفت. پدرش مردى عالم و زاهد و مدتى نايب الحكم ملك عزيز ايوبى در قاهره بود و گاهى فرزند خویش را هم با خود به مجالس حكم مى‌برد. زهد و ورع او موجب شد كه دعوت سلطان را برای تصدى منصب قاضى القضاتى نپذيرد و سرانجام از امور دولتى دست شوید و در جامع الازهر به ارشاد مردم مشغول شود.
    ابن فارض مقدمات علوم را نزد پدر فراگرفت. پدرش مردى عالم و زاهد و مدتى نايب الحكم ملك عزيز ايوبى در قاهره بود و گاهى فرزند خویش را هم با خود به مجالس حكم مى‌برد. زهد و ورع او موجب شد كه دعوت سلطان را برای تصدى منصب قاضى القضاتى نپذيرد و سرانجام از امور دولتى دست شوید و در جامع الازهر به ارشاد مردم مشغول شود.
    خط ۴۳: خط ۴۳:
    ابن فارض در قاهره به استماع حديث از بهاء الدين قاسم بن عساكر پرداخت و مذهب شافعى را برگزيد. سپس به تصوف روى آورد و به وادى «مستضعفين» در كوه مقطّم رفت و به رياضت و مجاهدت پرداخت. گویند روزى، هنگامى كه به قاهره بازگشته بود و قصد ورود به مدرسه «سيوفيه» داشت، پيرمرد بقالى را ديد كه برخلاف قاعده مقرر وضو مى‌گرفت. ابن فارض به قصد اعتراض با او به سخن گفتن پرداخت، ولى پيرمرد كه از اولياء الله بود، به او گفت كه‌اى عمر! گشايش كار تو در مصر نخواهد بود بلكه در مكه به مقصود خواهى رسيد‌ ‎و اكنون هنگام آن فرارسيده است.
    ابن فارض در قاهره به استماع حديث از بهاء الدين قاسم بن عساكر پرداخت و مذهب شافعى را برگزيد. سپس به تصوف روى آورد و به وادى «مستضعفين» در كوه مقطّم رفت و به رياضت و مجاهدت پرداخت. گویند روزى، هنگامى كه به قاهره بازگشته بود و قصد ورود به مدرسه «سيوفيه» داشت، پيرمرد بقالى را ديد كه برخلاف قاعده مقرر وضو مى‌گرفت. ابن فارض به قصد اعتراض با او به سخن گفتن پرداخت، ولى پيرمرد كه از اولياء الله بود، به او گفت كه‌اى عمر! گشايش كار تو در مصر نخواهد بود بلكه در مكه به مقصود خواهى رسيد‌ ‎و اكنون هنگام آن فرارسيده است.


    پس از این ديدار، به حجاز رفت و مدت 15 سال در كوهستان‌هاى پيرامون مكه به تزكيه نفس پرداخت. سال‌هايى كه در این ناحيه به سرآورد، در زندگى روحانى و ذوقى وى تأثيرات عميق برجاى گذارد، چنان‌كه در «تائيه صغرى»، اشارات بسيار به این دوران دارد و قصيده «داليه» او نيز كه در مصر و بعد از بازگشت از سفر حجاز سروده شده است، آكنده از اشارات و سخنان شورانگيز درباره مكه و اماكن متبرکه آن‌جاست.
    پس از این ديدار، به حجاز رفت و مدت 15 سال در كوهستان‌هاى پيرامون مكه به تزكيه نفس پرداخت. سال‌هايى كه در این ناحيه به سرآورد، در زندگى روحانى و ذوقى وى تأثيرات عمیق برجاى گذارد، چنان‌كه در «تائيه صغرى»، اشارات بسيار به این دوران دارد و قصيده «داليه» او نيز كه در مصر و بعد از بازگشت از سفر حجاز سروده شده است، آكنده از اشارات و سخنان شورانگيز درباره مكه و اماكن متبرکه آن‌جاست.


    از آن شيخ بقال ديگر سخنى در ميان نيست تا آن‌كه به گفته شيخ على، بعد از 15 سال روزى در باطن ابن فارض ندا مى‌دهد كه به قاهره بازآى و بر من نماز بگزار. ابن فارض به قاهره مى‌شتابد و بر جنازه او نماز مى‌گزارد و او را به ترتيبى كه خود وصيت كرده بود، در «قرافه»، در دامنه كوه مقطّم و در مسجد عارض به خاک مى‌سپارد. شيخ على و اكثر تذكره‌نویسان، نام این شيخ را نگفته و از او تنها به عنوان «شيخ بقال» ياد كرده‌اند، اما ابن زيات، نام او را شيخ ابوالحسن على بقال ضبط كرده است و ابن اياس او را به نام شيخ محمد بقال مى‌شناسد.
    از آن شيخ بقال ديگر سخنى در میان نيست تا آن‌كه به گفته شيخ على، بعد از 15 سال روزى در باطن ابن فارض ندا مى‌دهد كه به قاهره بازآى و بر من نماز بگزار. ابن فارض به قاهره مى‌شتابد و بر جنازه او نماز مى‌گزارد و او را به ترتيبى كه خود وصيت كرده بود، در «قرافه»، در دامنه كوه مقطّم و در مسجد عارض به خاک مى‌سپارد. شيخ على و اكثر تذكره‌نویسان، نام این شيخ را نگفته و از او تنها به عنوان «شيخ بقال» ياد كرده‌اند، اما ابن زيات، نام او را شيخ ابوالحسن على بقال ضبط كرده است و ابن اياس او را به نام شيخ محمد بقال مى‌شناسد.


    ابن فارض، پس از بازگشت از حجاز، در صحن خطابه جامع الازهر ساكن شد. وى مورد احترام خاص سلاطين ايوبى و اميران و درباريان بود، ولى هرگز به دربار و درباريان روى خوش نشان نداد و در مجالس آنان حاضر نشد و هرگونه اقدامى را كه از طرف سلاطين برای نزدیک شدن به او به عمل آمد، رد مى‌كرد.
    ابن فارض، پس از بازگشت از حجاز، در صحن خطابه جامع الازهر ساكن شد. وى مورد احترام خاص سلاطين ايوبى و امیران و درباريان بود، ولى هرگز به دربار و درباريان روى خوش نشان نداد و در مجالس آنان حاضر نشد و هرگونه اقدامى را كه از طرف سلاطين برای نزدیک شدن به او به عمل آمد، رد مى‌كرد.


    از آثار او و نيز از آنچه درباره او نوشته‌اند، به روشنى برمى‌آيد كه وى یکى از درخشان‌ترين چهره‌هاى عرفان اسلامى بوده است، اما هرگز نمى‌توان او را یک صوفى به مفهوم متعارف آن به شمار آورد و در چهارچوب نظام تصوف خانقاهى قرار داد. چنان‌كه به گفته فرزندش، او لباس نیکو مى‌پوشيد و بوى خوش به كار مى‌برد و نيز در ديدارى كه با شيخ شهاب‌الدين سهروردى داشته است، سهروردى از وى مى‌خواهد كه اجازه دهد تا فرزندان او را خرقه بپوشاند و به طريقت خود درآورد، ولى او نخست نمى‌پذيرد و مى‌گوید كه «روش ما چنين نيست».
    از آثار او و نيز از آنچه درباره او نوشته‌اند، به روشنى برمى‌آيد كه وى یکى از درخشان‌ترين چهره‌هاى عرفان اسلامى بوده است، اما هرگز نمى‌توان او را یک صوفى به مفهوم متعارف آن به شمار آورد و در چهارچوب نظام تصوف خانقاهى قرار داد. چنان‌كه به گفته فرزندش، او لباس نیکو مى‌پوشيد و بوى خوش به كار مى‌برد و نيز در ديدارى كه با شيخ شهاب‌الدين سهروردى داشته است، سهروردى از وى مى‌خواهد كه اجازه دهد تا فرزندان او را خرقه بپوشاند و به طريقت خود درآورد، ولى او نخست نمى‌پذيرد و مى‌گوید كه «روش ما چنين نيست».
    خط ۵۳: خط ۵۳:
    نام ابن فارض، در حوزه عرفان و تصوف قرن 7ق، در كنار نام كسانى چون [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]] جاى مى‌گيرد و قصايد او مخصوصاً «تائيه كبرى»، همراه با «فصوص الحكم» و «فكوك» در خانقاه‌ها و حلقه‌هاى صوفيه تدريس مى‌شده است.
    نام ابن فارض، در حوزه عرفان و تصوف قرن 7ق، در كنار نام كسانى چون [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]] جاى مى‌گيرد و قصايد او مخصوصاً «تائيه كبرى»، همراه با «فصوص الحكم» و «فكوك» در خانقاه‌ها و حلقه‌هاى صوفيه تدريس مى‌شده است.


    از سرسخت‌ترين مخالفان و دشمنان ابن فارض، تقى‌ الدين [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] (د 728ق) عالم حنبلى است كه به شدت با رقص و سماع ابن فارض مخالف است و او را در كنار كسانى مانند [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]]، ابن سبعين و [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]] مى‌داند.
    از سرسخت‌ترين مخالفان و دشمنان ابن فارض، تقى‌ الدين [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] (د 728ق) عالم حنبلى است كه به شدت با رقص و سماع ابن فارض مخالف است و او را در كنار كسانى مانند [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]]، ابن سبعين و [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]] مى‌داند.


    با وجود مخالفان بسيار، بزرگانى هم بوده‌اند كه مقام ابن فارض را شناخته و از او با القاب و عناوینى چون سلطان عاشقان ياد كرده‌اند. یکى از مدافعان ابن فارض، [[سيوطى]] است كه به عقيده او اعتراض برخى از فقها بر اشعار ابن فارض، نه از سر دشمنى و اهانت است، بلكه به سبب بيم از آن است كه عوام، معناى حقيقى اشعار او را درك نكنند و معناى ظاهر ابيات، آنان را گمراه كند.
    با وجود مخالفان بسيار، بزرگانى هم بوده‌اند كه مقام ابن فارض را شناخته و از او با القاب و عناوینى چون سلطان عاشقان ياد كرده‌اند. یکى از مدافعان ابن فارض، [[سيوطى]] است كه به عقيده او اعتراض برخى از فقها بر اشعار ابن فارض، نه از سر دشمنى و اهانت است، بلكه به سبب بيم از آن است كه عوام، معناى حقيقى اشعار او را درك نكنند و معناى ظاهر ابيات، آنان را گمراه كند.
    خط ۶۲: خط ۶۲:
    #ديوان ابن فارض؛
    #ديوان ابن فارض؛
    #قصيده «تائيه كبرى» يا «نظم السلوك»؛
    #قصيده «تائيه كبرى» يا «نظم السلوك»؛
    #قصيده عرفانى ميميه يا خمريه؛
    #قصيده عرفانى میمیه يا خمريه؛


    ==منابع==
    ==منابع==
    خط ۸۵: خط ۸۵:
    [[شرح ديوان ابن الفارض (قاهره)]]  
    [[شرح ديوان ابن الفارض (قاهره)]]  


    [[تائيه عبدالرحمان جامي ترجمه تائيه ابن فارض]]  
    [[تائيه عبدالرحمان جامی ترجمه تائيه ابن فارض]]  


    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:زندگی‌نامه]]

    نسخهٔ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۱۸

    ابن فارض، عمر بن علی
    نام ابن فارض، عمر بن علی
    نام‌های دیگر ابن الفارض، عمر بن علی

    عمر بن الفارض

    نام پدر
    متولد
    محل تولد
    رحلت 632 ق
    اساتید
    برخی آثار
    کد مؤلف AUTHORCODE4577AUTHORCODE

    ابن فارض، ابوحفص شرف‌ الدين عمر بن على بن مرشد بن على (576 -632ق)، بزرگ‌ترين سراينده شعر صوفيانه در ادبيات عرب است.

    نسبت وى به گفته شيخ على، نواده دخترى او و به استناد خوابى كه او خود ديده بود، به قبيله بنى سعد (قبيله حليمه، مرضعه پيامبر(ص)) مى‌رسيد‌ ‎و اصل خاندانش به شهر حماه، در سرزمین شام تعلق داشت. پدرش از حماه به ديار مصر كه در آن روزگار، مهم‌ترين مركز تمدن اسلامى بود، مهاجرت كرد و چون در محاكم قضايى سهم الارث زنان را بر مردان مى‌نوشت، به «فارض» مشهور شد.

    شيخ على، جامع ديوان ابن فارض، در ديباچه آن به نقل از منذرى مینویسد: «از ابن فارض درباره تاريخ ولادتش پرسيدم، پاسخ داد چهارم ذيقعده 577 در قاهره. از ابن خلكان نيز چنين شنيدم»، ولى ظاهراً در اين‌جا شيخ على را سهوى روى داده است، زيرا این سخن را نه تكمله منذرى تأييد مى‌كند و نه وفيات ابن خلكان و این هر دو ولادت ابن فارض را در 4 ذيقعده 576 ضبط كرده‌اند و قول ديگر مورخان نيز همین است.

    ابن فارض مقدمات علوم را نزد پدر فراگرفت. پدرش مردى عالم و زاهد و مدتى نايب الحكم ملك عزيز ايوبى در قاهره بود و گاهى فرزند خویش را هم با خود به مجالس حكم مى‌برد. زهد و ورع او موجب شد كه دعوت سلطان را برای تصدى منصب قاضى القضاتى نپذيرد و سرانجام از امور دولتى دست شوید و در جامع الازهر به ارشاد مردم مشغول شود.

    ابن فارض در قاهره به استماع حديث از بهاء الدين قاسم بن عساكر پرداخت و مذهب شافعى را برگزيد. سپس به تصوف روى آورد و به وادى «مستضعفين» در كوه مقطّم رفت و به رياضت و مجاهدت پرداخت. گویند روزى، هنگامى كه به قاهره بازگشته بود و قصد ورود به مدرسه «سيوفيه» داشت، پيرمرد بقالى را ديد كه برخلاف قاعده مقرر وضو مى‌گرفت. ابن فارض به قصد اعتراض با او به سخن گفتن پرداخت، ولى پيرمرد كه از اولياء الله بود، به او گفت كه‌اى عمر! گشايش كار تو در مصر نخواهد بود بلكه در مكه به مقصود خواهى رسيد‌ ‎و اكنون هنگام آن فرارسيده است.

    پس از این ديدار، به حجاز رفت و مدت 15 سال در كوهستان‌هاى پيرامون مكه به تزكيه نفس پرداخت. سال‌هايى كه در این ناحيه به سرآورد، در زندگى روحانى و ذوقى وى تأثيرات عمیق برجاى گذارد، چنان‌كه در «تائيه صغرى»، اشارات بسيار به این دوران دارد و قصيده «داليه» او نيز كه در مصر و بعد از بازگشت از سفر حجاز سروده شده است، آكنده از اشارات و سخنان شورانگيز درباره مكه و اماكن متبرکه آن‌جاست.

    از آن شيخ بقال ديگر سخنى در میان نيست تا آن‌كه به گفته شيخ على، بعد از 15 سال روزى در باطن ابن فارض ندا مى‌دهد كه به قاهره بازآى و بر من نماز بگزار. ابن فارض به قاهره مى‌شتابد و بر جنازه او نماز مى‌گزارد و او را به ترتيبى كه خود وصيت كرده بود، در «قرافه»، در دامنه كوه مقطّم و در مسجد عارض به خاک مى‌سپارد. شيخ على و اكثر تذكره‌نویسان، نام این شيخ را نگفته و از او تنها به عنوان «شيخ بقال» ياد كرده‌اند، اما ابن زيات، نام او را شيخ ابوالحسن على بقال ضبط كرده است و ابن اياس او را به نام شيخ محمد بقال مى‌شناسد.

    ابن فارض، پس از بازگشت از حجاز، در صحن خطابه جامع الازهر ساكن شد. وى مورد احترام خاص سلاطين ايوبى و امیران و درباريان بود، ولى هرگز به دربار و درباريان روى خوش نشان نداد و در مجالس آنان حاضر نشد و هرگونه اقدامى را كه از طرف سلاطين برای نزدیک شدن به او به عمل آمد، رد مى‌كرد.

    از آثار او و نيز از آنچه درباره او نوشته‌اند، به روشنى برمى‌آيد كه وى یکى از درخشان‌ترين چهره‌هاى عرفان اسلامى بوده است، اما هرگز نمى‌توان او را یک صوفى به مفهوم متعارف آن به شمار آورد و در چهارچوب نظام تصوف خانقاهى قرار داد. چنان‌كه به گفته فرزندش، او لباس نیکو مى‌پوشيد و بوى خوش به كار مى‌برد و نيز در ديدارى كه با شيخ شهاب‌الدين سهروردى داشته است، سهروردى از وى مى‌خواهد كه اجازه دهد تا فرزندان او را خرقه بپوشاند و به طريقت خود درآورد، ولى او نخست نمى‌پذيرد و مى‌گوید كه «روش ما چنين نيست».

    نام ابن فارض، در حوزه عرفان و تصوف قرن 7ق، در كنار نام كسانى چون ابن عربى و صدرالدين قونوى جاى مى‌گيرد و قصايد او مخصوصاً «تائيه كبرى»، همراه با «فصوص الحكم» و «فكوك» در خانقاه‌ها و حلقه‌هاى صوفيه تدريس مى‌شده است.

    از سرسخت‌ترين مخالفان و دشمنان ابن فارض، تقى‌ الدين ابن تيمیه (د 728ق) عالم حنبلى است كه به شدت با رقص و سماع ابن فارض مخالف است و او را در كنار كسانى مانند ابن عربى، صدرالدين قونوى، ابن سبعين و حلاج مى‌داند.

    با وجود مخالفان بسيار، بزرگانى هم بوده‌اند كه مقام ابن فارض را شناخته و از او با القاب و عناوینى چون سلطان عاشقان ياد كرده‌اند. یکى از مدافعان ابن فارض، سيوطى است كه به عقيده او اعتراض برخى از فقها بر اشعار ابن فارض، نه از سر دشمنى و اهانت است، بلكه به سبب بيم از آن است كه عوام، معناى حقيقى اشعار او را درك نكنند و معناى ظاهر ابيات، آنان را گمراه كند.

    سرانجام وى در 56 سالگى، در روز سه‌شنبه، دوم جمادى الاول 632ق، در صحن خطابه جامع الازهر درگذشت و فرداى آن روز در قرافه، دامنه كوه مقطم، در كنار مسجد معروف به «عارض»، نزدیک آرامگاه شيخ بقال دفن شد.

    آثار

    1. ديوان ابن فارض؛
    2. قصيده «تائيه كبرى» يا «نظم السلوك»؛
    3. قصيده عرفانى میمیه يا خمريه؛

    منابع

    دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج4، ص373.


    وابسته‌ها