فهرست ما قبل الفهرست (آثار ایرانی پیش از اسلام): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'نامه ای' به 'نامهای') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[اذکایی، پرویز]] ( | [[اذکایی، پرویز]] (نویسنده) | ||
نسخهٔ ۱۱ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۲۴
فهرست ما قبل الفهرست (آثار ایرانی پیش از اسلام) | |
---|---|
پدیدآوران | اذکایی، پرویز (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | فهرست ما قبل الفهرست (آثار مکتوب ايراني پيش از اسلام) |
ناشر | آستان قدس رضوی، بنياد پژوهشهای اسلامى |
مکان نشر | ايران - مشهد مقدس |
سال نشر | 1375ش |
چاپ | 1 |
موضوع | 1.ادبيات ايراني - پيش از اسلام - سرگذشتنامه و کتابشناسی
2.خط - تاريخ 3.علوم قديم |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | Z 7085 /الف9الف4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
فهرست ما قبل الفهرست (آثار ایرانی پیش از اسلام)، اثر پرویز اذکایی، دانشنامهای جامع و سندی معتمد و مرجعی معتبر در تاریخ فرهنگ، دین، دانش، حکمت و آداب ایرانی به زبان فارسی است.
همان طور که «فهرست» ابن ندیم مشتمل بر ذکر آثار مکتوب طی سدههای نخستین اسلامی است - در موضوعهای مختلف علوم و فنون و آداب و تاریخ و سیر - فهرست حاضر نیز متضمن شرح آثار ایرانی (پهلوی و سریانی) ما قبل اسلامی است که قسمت اعظم آنها، هم به دوره اسلامی انتقال یافته است[۱]
ساختار
کتاب از دو جلد تشکیل شده است که جلد اول آن شامل یک مقدمه و دو بخش است و پایان آن مستدرکات آمده است.
جلد دوم کتاب در طب است، شامل سه مدخل به نامهای طب بابلی، طب مغانی و طب در عهد ساسانی. در پایان کتاب پیوستها و اضافات ذکر شده است.
در پایان هر دو جلد تصاویری از الفبا و خطوط سومری، مانوی، میخی، پهلوی، آرامی، عیلامی و... آمده است.
گزارش محتوا
اذکائی در مقدمه اشاره میکند که چگونه مادان در سال 216ق.م، «دولت آشور را برانداختند» و پارسها به سال 935ق.م، بابل را تصرف کردند و بیش از هزار سال بر تمام بین النهرین مسلط شدند. بدین ترتیب بین النهرین با شهرهای مهمش نظیر بابل و تیسفون، پیوسته یکی از ایالات شاهنشاهیهای ایران باستان بوده است. نویسنده از اینجا نتیجه میگیرد که به همین سبب در طول حکومت ساسانی، این ایالت، «آسورستان» نامیده شده است[۲]
درباره تأثیر زبان سریانی و آرامی در ایران، نویسنده بر اهمیت اشارات دیگر دانشمندان ایرانی که زبان آرامی و نظام خطی الفبایی اش، ابزارهای رسمی اداری و ادبی شاهنشاهی هخامنشیان شده بوده است، تأکید میکند[۳]
سهم دیگر سریانیان مربوط میشود به نقش آنها در انتقال میراث یونانی به مسلمین. نویسنده با ارجاع به اثر الیری توضیح میدهد که این انتقال از طریق ترجمههای سریانی از آثار یونانی به توسط دانشمندان مسیحی - اغلب نسطوری و بعضا یعقوبی - در مدارس و مکاتب بین النهرین و سوریه طی قرون 4 تا 7م اتفاق افتاده است. پس از آن، اذکائی کمی از موضوع منحرف میشود تا درباره زمینه تاریخی سریانیان بحث کند. او توضیح میدهد که سریانیان یا آسوریها - چنان که ایرانیها میگویند - ایرانیان آرامی زبانی بودهاند که طی دوران پادشاهی پارتیان و ساسانیان مسیحی شدند و از کلیسای آسوری پیروی کردند. یکی از مناطق سریانی زبان به جز بابل در جنوب عراق و حران در شمال، شهر ادسا (رها) بود که زبان سریانی و مسیحیت از آنجا به سمت شهرهای غربی ایران گسترش یافت[۴]
اذکائی از دانشمندان و محققان علاقه مند به آثار عجم میخواهد که یکباره این پندار نادرست را از سر به در کنند که ]گویا[ خط و زبان سریانی بخشی از میراث ایرانی نبوده است. برای دفاع از این مدعا، او از دانشمندان بزرگ ایرانی عهد اسلامی نظیر «ابن مقفع»، «حمزه اصفهانی»، «ابن الندیم» و «ابوعبدالله خوارزمی» نام میبرد که «به یک کلام هم داستانند که سخن ]کذا[ ایرانیان بر پنج زبان روان میگردیده است: پهلوی، دری، پارسی، خوزی و سریانی»، که این زبان اخیر، زبان سرزمین سریان سورستان یا همان عراق است. او سپس اقامه دلیل میکند که چرا زبان شناسان معاصر، زبان سریانی را جزو زبانهای ایرانی فهرست نکردهاند و توضیح میدهد که این بدان سبب است که سریانی، زبانی سامی است که برخلاف پهلوی جزو زبانهای آریایی ]هند و اروپایی[ به حساب نمیآید. اما در این خصوص ابدا تردیدی نیست که ایرانیان باستان، زبان سریانی ]آرامی[ را به عنوان زبان خود برگزیده بودهاند؛ چنان که «در دوران اسلامی نیز زبان عربی را برای مقاصد ادبی، علمی و فلسفی در تألیفات خود به کار گرفتند». از واسطه این مقام زبان سریانی است که اذکائی نقشی را که این زبان در ایران باستانی برعهده داشته با نقش زبان عربی در دوره اسلامی مقایسه میکند[۵] نویسنده، مردم سریانی زبان را به دو گروه تقسیم میکند: یکی گروهی که تحت استیلای رومیان به سر میبردند که یعقوبیان هستند و دیگری، آنها که در بلاد ایران میزیستهاند و به نسطوریان مشهورند. هنگامی که رومیان در سال 974م مدرسه ادسا را تعطیل کردند، نسطوریان به نصیبین آمدند و در آنجا مدرسه ای تأسیس کردند که آن هم اشتهار یافت. «اختلاف میان این دو فرقه مسیحی، بازتابیاست از منازعات بین امپراتوری روم و ایران. در واقع، این منازعات بیش از آنکه دینی باشد، سیاسی بوده است»[۶] کتاب، اساسا مشتمل است بر تحقیقی درباره جایگاه علم در شاهنشاهی ایران باستان و آثاری که در طول آن دوره نوشته شده است. نویسنده کوشیده است نشان دهد که علم، نخست در شاهنشاهی عظیم ایران - که ایران بزرگ و بین النهرین را در بر میگرفت - آغاز شده و سپس از آنجا به جهان غرب بسط یافته است[۷]
نویسنده بی آنکه گرفتار تعصبات مذهبی شود، در اغلب موارد چون محققی واقعی جلوه میکند. او در درجه اول صریحا تصدیق میکند که حقوق اسلامی مبتنی است بر حقوق رومی در زمانی که در سوریه و مصر بدان عمل میشده است؛ در این باره مینویسد: «اینکه مسلمانان، نخستین بار در سوریه و مصر با حقوق و قانون رومی تماس پیدا کردهاند، امری یقینی است. هنگامی که این ایالات را مسخر کردند، با نظام کاملی درباره مالکیت زمین و قانون عقود و مقررات بازرگانی که اعراب ساده بیابان گرد با آن آشنایی نداشتند، روبه رو شدند. بسیاری از این مقررات را پذیرفتند و نمیتوانستند نپذیرند و همینها سپس وارد حقوق اسلامی شد».
دیگر آنکه گفتار او در باب سیبویه فارسی، دانشمند ایرانی که «صرف و نحو عربی را بر گرته دستور زبان سریانی بنا کرده است»، تصدیق دلیرانه دیگری است درباره تأثیرات غیر اسلامی بر نهادهای اسلامی. سدیگر و جالب تر آنکه، اذکائی به کرات دید عینی خود در تحقیق را به غرور ملی درآمیخته است. در صفحه «ج» از برتراند راسل، فیلسوف شهیر معاصر، نقل میکند که «ایرانیان مردمی عمیقا متدین و قویا متفکر بودهاند» که پس از پذیرش اسلام، «از اسلام چیزی ساختند بسیار جالب تر و دینی تر و فلسفی تر از آنچه به تصور پیغمبر و آل او درآمده است».
این عبارت، بیانی است بسیار جسورانه با توجه به اینکه مسلمانان معقتدند که قرآن، کلام خداوند است که توسط پیامبرش، محمد(ص)، فرو فرستاده شده است[۸]
اذکائی خط و زبان عربی و سریانی را از یک اصل مشترک میداند که اولی ادامه طبیعی دومی است. او همچنین معتقد است که خط پهلوی و عربی قدیم، هر دو مبتنی بر خط آرامی هستند که نیای خط سریانی هم هست. نویسنده سپس با پرداختن به تاریخ عهد باستان به تمدن عیلام در جنوب غربی ایران اشاره میکند و اینکه چگونه عیلامیان خط بابلی را - که خود ادامه خط سومری است - اقتباس کردند. درباره کتابت در فرمانروایی مادها، نویسنده به قول ملک الشعرای بهار استناد میکند که در نوشته ای به نام «میخی مادی» حروف الفبای آن خط را 24 حرف یاد کرده که 63 حرف آن از الفبای میخی آشوری اخذ شده است[۹]
نویسنده، بعد از آن به شاهنشاهی هخامنشی میپردازد و به سنگ نوشته مشهور داریوش اول (684-125ق.م) که آن را برای جاودان کردن پیروزیهایش برافراشته، اشاره میکند. در نسخه عیلامی این کتیبه، داریوش میگوید: «من یک نوع دیگر نبشته نوشتم به»آریایی«که سابقا وجود نداشت، بر روی لوحههای گلین و بر روی پوست». اذکائی میافزاید، جمعی از دامنشدان اعتقاد دارند که این جمله اشاره ای است به آغاز استفاده از الفبای آرامی برای تنظیم اسناد به زبان ایرانی که آن اسناد برخلاف کتیبههای میخی سنگی، «بر روی لوحههای گلین و پوست» نیز نوشته میشد. خط میخی هخامنشی پس از انقراض این حکومت به کلی منسوخ شد، اما خط الفبایی آرامی - که در سراسر شاهنشاهی پارسیان به کار میرفت - در تمام خاورمیانه تا هند گسترش یافت. در واقع این خط، تقریبا منشأ تمامی خطوط الفبایی شد که اکنون در جهان به کار میرود. اهمیت خاص چنین خط و زبانی در عهد هخامنشی نه تنها در این واقعیت است که آرامی زبان اصلی تاجران و مهاجران امپراتوری بوده، بلکه در این هم هست که مکاتبات دولتی و مراسلات بین حکومت مرکزی و ادارات شهربانی/ساتراپیها بدان صورت تحریر میپذیرفت[۱۰]
مؤلف مطالب بسیار ارزشمندی را درباره متون فلسفی، علمی و طبی نیز مطرح میکند.
وضعیت کتاب
پاورقیها به مستندسازی محتویات کتاب اختصاص یافته است.
فهرست محتویات هر جلد در ابتدای آن جلد آمده است.