۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') |
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
اين کتاب بر اساس روش «تأویلى»، به نگارش درآمده است و مؤلف آن، در زمره مفسرانى است كه قرآن را «ذو بطون» مىدانند و معتقدند كه تنها روش دستيابى به | اين کتاب بر اساس روش «تأویلى»، به نگارش درآمده است و مؤلف آن، در زمره مفسرانى است كه قرآن را «ذو بطون» مىدانند و معتقدند كه تنها روش دستيابى به این بطون و لايههاى تو در تو، «تأویل» است. تأویل كه مهمترين ویژگى ديدگاه متصوفه و عرفا نيز هست، با تأویلى كه به معناى تفسير است و همه مفسران آن را پذيرفتهاند، تفاوت دارد. | ||
قونوى كمتر به نقل اقاویل و نظرات مفسران و قرآنشناسان پرداخته است و غالب گفتههاى او درباره سوره فاتحه، از قلب صيقلى او فيضان مىكند؛ چيزى كه آن را «علم لدنى» گفتهاند و در برابر «علم اكتسابى يا كسبى» قرار دادهاند. | قونوى كمتر به نقل اقاویل و نظرات مفسران و قرآنشناسان پرداخته است و غالب گفتههاى او درباره سوره فاتحه، از قلب صيقلى او فيضان مىكند؛ چيزى كه آن را «علم لدنى» گفتهاند و در برابر «علم اكتسابى يا كسبى» قرار دادهاند. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
قونوى پيش از آغاز به تفسير فاتحه، مقدماتى را قاعدهوار عنوان مىفرمايد و سپس در تفسير از آنها - به اضافه برخى مطالب واردى و كشفى - استفاده كرده و آنها را در ضمن تفسير استطراد مىنمايد. | قونوى پيش از آغاز به تفسير فاتحه، مقدماتى را قاعدهوار عنوان مىفرمايد و سپس در تفسير از آنها - به اضافه برخى مطالب واردى و كشفى - استفاده كرده و آنها را در ضمن تفسير استطراد مىنمايد. | ||
نخست، پس از خطبه، چكيدهاى از بيان حال را بيان مىدارد و سپس اركان كلام غيبى را مطرح كرده و پس از مقدمهاى طريق بحث را ضمن قواعدى كلى كه تعلق به اصول حقايق و علوم الهى دارد بيان مىدارد و دلايل نظرى را از جهت وصول به غايت رد كرده و سپس قانون فكرى را كه نزد صاحبان نظر مطلوب است، عنوان مىكند كه | نخست، پس از خطبه، چكيدهاى از بيان حال را بيان مىدارد و سپس اركان كلام غيبى را مطرح كرده و پس از مقدمهاى طريق بحث را ضمن قواعدى كلى كه تعلق به اصول حقايق و علوم الهى دارد بيان مىدارد و دلايل نظرى را از جهت وصول به غايت رد كرده و سپس قانون فكرى را كه نزد صاحبان نظر مطلوب است، عنوان مىكند كه این هم در نزد برخى نتيجهبخش است و در نزد برخى ديگر، عقيم و اينكه آيا نيازى به قانون هست و يا اينكه فطرت سالم در اكتساب علوم، كافى بوده و بىنياز از قانون است، بحث مىكند. | ||
پس از آن، روش محققان را به زبان اهل تحقيق ايراد مىفرمايد و بعد، در «پيوندى»، فرق بين طالبان معرفت و حقايق علوى را بيان مىدارد و سپس مىگوید: «معرفت حقايق مجرد، از حيث بساطت و تجردشان در مرتبه علمى، محال است» و راز جهل به حقيقت خداى متعال را بيان داشته و پس از آن، وسايل تحصيل علم ذوق و كشف را بيان مىدارد و سپس در «پيوند» ديگرى، حلول و اتحاد را كه بنده با حق اتحاد پيدا نمىكند، رد كرده و گوید: «بلكه دستنویس و آينه تمامنماى صورت مرتبه پروردگارش مىشود» و بعد، بيان مىدارد كه علم خدا، حقيقى و علم بنده، مجازى است، سپس راز بهرهبردارى از علم لدنى را بيان مىدارد. | پس از آن، روش محققان را به زبان اهل تحقيق ايراد مىفرمايد و بعد، در «پيوندى»، فرق بين طالبان معرفت و حقايق علوى را بيان مىدارد و سپس مىگوید: «معرفت حقايق مجرد، از حيث بساطت و تجردشان در مرتبه علمى، محال است» و راز جهل به حقيقت خداى متعال را بيان داشته و پس از آن، وسايل تحصيل علم ذوق و كشف را بيان مىدارد و سپس در «پيوند» ديگرى، حلول و اتحاد را كه بنده با حق اتحاد پيدا نمىكند، رد كرده و گوید: «بلكه دستنویس و آينه تمامنماى صورت مرتبه پروردگارش مىشود» و بعد، بيان مىدارد كه علم خدا، حقيقى و علم بنده، مجازى است، سپس راز بهرهبردارى از علم لدنى را بيان مىدارد. | ||
در «پيوندى» ديگر، قواعدى را درباره الفاظ و اصطلاحاتى كه در | در «پيوندى» ديگر، قواعدى را درباره الفاظ و اصطلاحاتى كه در این کتاب مىآيد، عنوان مىكند؛ از قبيل: غيب مطلق و برزخ نخستين و مرتبه اسماء و حد فاصل و مقام انسان كامل و مرتبه احديت جمع و وجود و اولين مراتب تعين و آخرين مرتبه غيب و اولين مرتبه شهادت نسبت به غيب مطلق و محل نفوذ اقتدار و عمايى كه همان نفس رحمانى است كه بعينه غيب اضافى اول است نسبت به معقول بودن هویتى كه غيب مطلق است (و يا بگو: غيب الهى)، سپس اسرار علم تحقيق را بيان داشته و اينكه چرا تعريف علم جايز نيست و چرا گاهى تعريف آمده؟ و اينكه در وجود چه مقدار علم است بيان داشته و پس از آن، به نعوت و توصيف علم از قدم و حدوث و فعل و انفعال و بداهت و اكتساب و تصور و تصديق و ضرر و منفعت و غير اينها از صفات لازم آن پرداخته و بعد، مراتب علم را بيان داشته و مىگوید: «علم با تجلى ذاتى همراه است، سپس احكام و نسبتهاى علم را بيان مىدارد». | ||
در «پيوندى» ديگر، به سر علم و متعلقات آن پرداخته و بيان مىدارد كه صورت ادراك بهواسطه علم تحقق مىپذيرد و سپس ادوات و آلات توصيل معلومات را كه سهتا است بيان مىدارد: | در «پيوندى» ديگر، به سر علم و متعلقات آن پرداخته و بيان مىدارد كه صورت ادراك بهواسطه علم تحقق مىپذيرد و سپس ادوات و آلات توصيل معلومات را كه سهتا است بيان مىدارد: | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
سپس در «پيوندى»، نسبت اجتماعى را كه تابع حكم مرتبه جمع است - كه اختصاص به حد فاصل دارد - و راز تركيبهاى ششگانه را در عربیت كه اسم با اسم و اسم با فعل و اسم با حرف و غير اينها است بيان مىدارد. | سپس در «پيوندى»، نسبت اجتماعى را كه تابع حكم مرتبه جمع است - كه اختصاص به حد فاصل دارد - و راز تركيبهاى ششگانه را در عربیت كه اسم با اسم و اسم با فعل و اسم با حرف و غير اينها است بيان مىدارد. | ||
پس از همه اينها، در قاعدهاى كلى راز حروف و كلمات و نقطه و حركات حروف و نيز وجود و امكانات و ممكنات و آنچه از مراتب كه بدانها اختصاص دارد و آنچه كه بر آن مىگردد و استناد بدان دارد و نيز راز کتاب بودن عالم - کتابى نوشته شده در صفحهاى گسترده - و غير اينها را كه فراگير اينها است، بيان مىدارد، سپس در قاعده كلى ديگرى، مراتب تميز كه بين حق تعالى و غير او ثابت است و آنچه از اصول اسرار را كه اختصاص به | پس از همه اينها، در قاعدهاى كلى راز حروف و كلمات و نقطه و حركات حروف و نيز وجود و امكانات و ممكنات و آنچه از مراتب كه بدانها اختصاص دارد و آنچه كه بر آن مىگردد و استناد بدان دارد و نيز راز کتاب بودن عالم - کتابى نوشته شده در صفحهاى گسترده - و غير اينها را كه فراگير اينها است، بيان مىدارد، سپس در قاعده كلى ديگرى، مراتب تميز كه بين حق تعالى و غير او ثابت است و آنچه از اصول اسرار را كه اختصاص به این مراتب دارد - بهگونه تبعيت و استلزام - بيان مىدارد، بعد، در قاعده كلى ديگر، باز راز اسماء و اسماء اسماء و مراتب و كمالات آنها را و طلب منسوب بدانها را و فايده «تسميه» و اسماء و تفاوتى كه بين این دو است و اسرار ديگرى را بيان مىدارد، سپس در بابى، راز آغاز و ايجاد و سر وحدت و كثرت و غيب و شهادت و جمع و تفصيل و مقام انسان كامل و راز عشق و احكام آن و راز «بسم الله الرحمن الرحيم» را از برخى وجوه بيان مىدارد. | ||
تا اينجا مقدماتى بود كه پيش از تفسير سوره بيان داشت و اكنون به تفصيل آن مجملات در تفسير و شرح «بسم الله الرحمن الرحيم»، به زبان مرتبه ذوقى (كشفى) مىپردازد كه آشكار كننده كنه آيه است، لذا از اولين تعين اسمى احدى كه كليد مرتبه اسماء است، آغاز مىكند كه نظير آن در نفس انسانى همزه است و «الف» مظهر صورت عماء؛ يعنى نفس رحمانى مىباشد و گوید: «نزدیک ترين حروف از جهت نسبت به «الف»، «باء» است» و سپس به نظريه دورى و حروف عاليات مىپردازد، پس از آن، به تطبيق همزه و «الف» مىپردازد و مىگوید: «نزدیک ترين مراتب از جهت نسبت به اطلاق باطنى نفسى، همزه است و «باء» نزدیک ترين موجودات از جهت نسبت به آن است كه آخرين مرتبه غيب و اولين مراتب شهادت تام مىباشد»، پس از آن به حروف «سين و ميم» مىپردازد و در پى آن، بابى در بطون قرآن و اسرار حروف مىگشايد و از پس آن، شروع به تفسير «الرحمن الرحيم» مىفرمايد كه بنده چگونه بايد پروردگارش را ياد كند و در طى آن، مراتب حضور را بيان مىدارد. | تا اينجا مقدماتى بود كه پيش از تفسير سوره بيان داشت و اكنون به تفصيل آن مجملات در تفسير و شرح «بسم الله الرحمن الرحيم»، به زبان مرتبه ذوقى (كشفى) مىپردازد كه آشكار كننده كنه آيه است، لذا از اولين تعين اسمى احدى كه كليد مرتبه اسماء است، آغاز مىكند كه نظير آن در نفس انسانى همزه است و «الف» مظهر صورت عماء؛ يعنى نفس رحمانى مىباشد و گوید: «نزدیک ترين حروف از جهت نسبت به «الف»، «باء» است» و سپس به نظريه دورى و حروف عاليات مىپردازد، پس از آن، به تطبيق همزه و «الف» مىپردازد و مىگوید: «نزدیک ترين مراتب از جهت نسبت به اطلاق باطنى نفسى، همزه است و «باء» نزدیک ترين موجودات از جهت نسبت به آن است كه آخرين مرتبه غيب و اولين مراتب شهادت تام مىباشد»، پس از آن به حروف «سين و ميم» مىپردازد و در پى آن، بابى در بطون قرآن و اسرار حروف مىگشايد و از پس آن، شروع به تفسير «الرحمن الرحيم» مىفرمايد كه بنده چگونه بايد پروردگارش را ياد كند و در طى آن، مراتب حضور را بيان مىدارد. | ||
اينجا بابى را باز مىكند كه متضمن بيان فواتح كليات مىباشد كه اختصاص به کتاب كبير (جهان وجود) و کتاب صغير (انسان كامل الهى) و کتابهايى كه بين | اينجا بابى را باز مىكند كه متضمن بيان فواتح كليات مىباشد كه اختصاص به کتاب كبير (جهان وجود) و کتاب صغير (انسان كامل الهى) و کتابهايى كه بين این دو کتاب است، دارد. این فواتح، بسيار مفصل و ارزشمند است و متضمن علوم فراوان، سپس به بيان مفاتيح غيبى مىپردازد و از پى آن، به تفسير آيه '''«الحمد لله رب العالمين»''' مىپردازد و آن را در طى مقدمهاى در معنى الوهيت و نيز حمد را با انحاء مختلف و زبانهاى گوناگون آن از جهت قول و ذوق بيان مىدارد و سپس به اشتقاق لفظ جلاله «الله»، و تطابق معانى اسم از جهت ظاهر و باطن مىپردازد و از آنجا به تفسير اسم «رب» متوجه مىشود. | ||
در تفسير اسم «رب» مطالبى گرانقدر را متعرض مىگردد، از قبيل مصلح بودن خداى تعالى و حكم سيادت و سرورى او و حكم ثبات و حكم ملك و حكم تربيت و لوازم احكام و اندراج عبوديت در سيادت و راز تربيت و محل سلطنت اسم «رب» و حكم آن در هر وقتى و اينكه غذاى روح كدام است و غذاى جسد كدام؟ و اينكه اسم «رب» در «عماء» كينونت دارد و حكمت عارفان در اينكه اينان هر قوهاى را در آنچه كه برای آن آفريده شده در كار مىگيرند و انحراف محجوبان - كسانى كه مزاجهاى روحانیشان از اعتدال حقيقى دور است - و اينكه اغذيه در | در تفسير اسم «رب» مطالبى گرانقدر را متعرض مىگردد، از قبيل مصلح بودن خداى تعالى و حكم سيادت و سرورى او و حكم ثبات و حكم ملك و حكم تربيت و لوازم احكام و اندراج عبوديت در سيادت و راز تربيت و محل سلطنت اسم «رب» و حكم آن در هر وقتى و اينكه غذاى روح كدام است و غذاى جسد كدام؟ و اينكه اسم «رب» در «عماء» كينونت دارد و حكمت عارفان در اينكه اينان هر قوهاى را در آنچه كه برای آن آفريده شده در كار مىگيرند و انحراف محجوبان - كسانى كه مزاجهاى روحانیشان از اعتدال حقيقى دور است - و اينكه اغذيه در این امر چه حكمى دارد؟ و راز حلال و حرام بودن غذاها و راز مجاهده و رياضت و اينكه مزاج بر قوه غذا غلبه پيدا مىكند و سپس در تفسير «عالمين»، به زبان ظاهر و زبان باطن - هر دو - مىپردازد و مىگوید: «خداوند، مجموع عالم كبير را از حيث ظاهرش علامت و دليلى بر روح و معناى آن قرار داد و تمام صور عالم و ارواح آن را علامت الوهيت جامع اسماء و نسبتها و بر مجموع عالم قرار داد و انسان كامل را با مجموعش؛ يعنى از حيث صورت و روح و معنا و مرتبهاش، علامتى تمام و دليلى قرار داد كه دلالت بر خداوند سبحان - دلالتى كامل - دارد»، سپس در پایان این مبحث، عوالم را دستهبندى كرده و گوید: «اولين عوالم متعين از «عماء»، عالم مثال مطلق است و بعد عالم تهيم و بعدش عالم قلم و لوح و بعد آن عالم طبيعت - از حيث ظهور حكمش در اجسام به حقيقت هيولا و جسم كلى - و سپس عرش است و همينطور به ترتيب ادامه دارد تا كار منتهى به انسان در عالم دنيا مىشود و پس از آن، عالم برزخ است و در پى آن، عالم حشر است و بعد عالم دوزخ و سپس عالم بهشت و بعدش عالم كثيب (محل مشاهده حق تعالى) و در پایان، مرتبه احديت جمع و وجود است كه معدن و منبع و كانون تمام عوالم مىباشد. | ||
در بابى متعرض تفسير «الرحمن الرحيم» مىشود و مىگوید: «اين رحمان و رحيم، تكرار در آن رحمان و رحيم در بسمله نيست و اسم «الله»، جامع مراتب و موجودات است و «رحمن» تنها بهواسطه دلالتش بر وجود، از آن اخص است و اسم «رحيم» اختصاص به تفصيل حكم وجود و آشكار كردن تعينات آن در موجودات دارد». | در بابى متعرض تفسير «الرحمن الرحيم» مىشود و مىگوید: «اين رحمان و رحيم، تكرار در آن رحمان و رحيم در بسمله نيست و اسم «الله»، جامع مراتب و موجودات است و «رحمن» تنها بهواسطه دلالتش بر وجود، از آن اخص است و اسم «رحيم» اختصاص به تفصيل حكم وجود و آشكار كردن تعينات آن در موجودات دارد». | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
سپس حضرت شيخ(قدسسره) مراتب رحمت را بيان مىدارد كه سه است: مرتبه ظهور و مرتبه بطون و مرتبه جمع و چون رحمت، عين وجود است و وجود هم نور است و حكم عدمى آن ظلمت، پس هر كس كه حكم نور در او تمامتر و فراگيرتر ظاهر شود، او نسبت به حق تعالى سزاوارتر و كاملتر از همه است؛ ازاينروى بود كه رسول خدا(ص) از پروردگارش خواست كه ظاهر و تمام اعضاى ظاهرىاش را و سپس قلب و چشم و گوش باطنىاش را نورانى گرداند و پس از آن خواست كه برایش نورى قرار دهد و اصلا وجودش را نور گرداند. | سپس حضرت شيخ(قدسسره) مراتب رحمت را بيان مىدارد كه سه است: مرتبه ظهور و مرتبه بطون و مرتبه جمع و چون رحمت، عين وجود است و وجود هم نور است و حكم عدمى آن ظلمت، پس هر كس كه حكم نور در او تمامتر و فراگيرتر ظاهر شود، او نسبت به حق تعالى سزاوارتر و كاملتر از همه است؛ ازاينروى بود كه رسول خدا(ص) از پروردگارش خواست كه ظاهر و تمام اعضاى ظاهرىاش را و سپس قلب و چشم و گوش باطنىاش را نورانى گرداند و پس از آن خواست كه برایش نورى قرار دهد و اصلا وجودش را نور گرداند. | ||
سپس آغاز در تفسير آيه '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كرده كه حاوى راز ملك و راز يوم و راز دين است و مفصلا اينكه مالك و يا ملك خوانده شود كدام افضل است، بحث نموده است و در تفسير يوم، وارد بحث اصل زمان كه اسم «دهر» است، مىشود و مىگوید: | سپس آغاز در تفسير آيه '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كرده كه حاوى راز ملك و راز يوم و راز دين است و مفصلا اينكه مالك و يا ملك خوانده شود كدام افضل است، بحث نموده است و در تفسير يوم، وارد بحث اصل زمان كه اسم «دهر» است، مىشود و مىگوید: این هم نسبت معقولى مانند ديگر نسبتهاى اسمايى و حقايق كلى است، پس بين «آن (لحظه)» و دوران كه مظهرش در خارج ادراك مىگردد و بين وجود و امكان كه بهواسطه كشف و معقول در ذهنها ادراك مىشود، اكوان و الوان (موجودات و رنگها) ظاهر مىگردد و احكام دهر و زمان را تفصيل مىدهند، زيرا بهواسطه «آن (لحظه)» دقايق و بهواسطه دقايق، ساعات و بهواسطه، ساعات روزها اندازه مىشود و كار، بهواسطه این حكم چهارگانه و سرّ جامع بين آنها تمامى مىيابد. | ||
و در تفسير «دين» گوید: انسان، جامع تمام اقسام فعل و احكام آن است و او را از حيث مجموع صورت و روحش در زندگانى دنيا، افعال فراوانى است و از حيث روحانیتش - در حال بيرون آمدنش به معراج روحانى - افعال و آثار گوناگون و نتايج فراوانى است با بقاى علاقه بدنى و تقيد با برخى از وجوه... و همينطور او را پس از جدا شدن بهكلى از | و در تفسير «دين» گوید: انسان، جامع تمام اقسام فعل و احكام آن است و او را از حيث مجموع صورت و روحش در زندگانى دنيا، افعال فراوانى است و از حيث روحانیتش - در حال بيرون آمدنش به معراج روحانى - افعال و آثار گوناگون و نتايج فراوانى است با بقاى علاقه بدنى و تقيد با برخى از وجوه... و همينطور او را پس از جدا شدن بهكلى از این نشئه عنصرى، در نشئه برزخى و حشرى و بهشتى و ديگر نشآتش، افعال و احوال مختلف و گوناگونى است، ولى همه تابع نشئه عنصرى و نتيجهيافته از آنند و بهواسطه این نشئه است كه افعال انسان از دنيا به برزخ و سپس به آخرت انتقال مىيابد و در مراتب علوى، تشخص و امتياز پيدا مىكند و حكمش ثبوت و دوام مىيابد، چون او از احكام مزاج عنصرى و لوازم و نتايج آن كه بدان و در آن نفسش ظاهر گشته است، رها نيست؛ برای اينكه او بىنياز از مظهر نيست و مظاهر انسان هميشه از حكم طبيعت رها نمىباشد. | ||
پس از آن در «پيوندى» از | پس از آن در «پيوندى» از این اصل، در افعال مكلفان كه جزا بر آنان مترتب مىشود سخن مىگوید كه هر فعلى كه از انسان صادر مىگردد، آن فعل در هر آسمانى صورتى دارد كه هنگام تعيّن آن فعل در آن عالم، تشخص و امتياز مىيابد و روح این صورت، همان علم فاعل و حضورش به حسب قصد و نيتش در حال فعل مىباشد و باقى ماندن آن صورت، بستگى به امداد حق تعالى دارد و گوید: شرط گذر كردن افعال نیک و حكم آنها از دنيا به آخرت، دو امر است كه هر دو، دو اصل در باب مجازات و دوام صور افعال - از حيث نتايج آنها - مىباشند: یکى، توحيد است و ديگرى، اقرار به روز رستاخيز و اينكه تنها خداست كه جزا مىدهد و اعمال و افعال، داراى مرتبه و داراى آغاز و كمالند؛ آغاز آنها، حركت حبّى و توجه ارادى كلى است كه تعلق به ظهور كمالى دارد و كمال آنها، عبارت است از ظهور نتايج آنها كه غايت هر فعل و عمل است. | ||
گوید: كمال اعمال و نتايج آنها، حصولش، بهواسطه صدور آنها از مقام ذاتى غيبى است و بروزش به مرتبه شهادت كه محل سلطنت و غلبه و حكمرانى اسم «الظاهر» كه خود آينه اسم «الباطن» و جلوهگاه و مقام نفوذ و سريان حكمش مىباشد، تمامى مىيابد و چون در مرتبه شهادت، كمال و تمامى يافت، تمام امر به تفصيل به حق متعال باز خواهد گشت. و گوید: فاعلى جز او نيست، ولى ظهور افعال موقوف بر بندگان است - اگرچه، خود، از جمله افعالند - بنابراین افعال در واقع به ايشان انتساب مىيابد؛ يعنى از حيث ظهور افعال بديشان، نه اينكه اينان فاعل | گوید: كمال اعمال و نتايج آنها، حصولش، بهواسطه صدور آنها از مقام ذاتى غيبى است و بروزش به مرتبه شهادت كه محل سلطنت و غلبه و حكمرانى اسم «الظاهر» كه خود آينه اسم «الباطن» و جلوهگاه و مقام نفوذ و سريان حكمش مىباشد، تمامى مىيابد و چون در مرتبه شهادت، كمال و تمامى يافت، تمام امر به تفصيل به حق متعال باز خواهد گشت. و گوید: فاعلى جز او نيست، ولى ظهور افعال موقوف بر بندگان است - اگرچه، خود، از جمله افعالند - بنابراین افعال در واقع به ايشان انتساب مىيابد؛ يعنى از حيث ظهور افعال بديشان، نه اينكه اينان فاعل این افعالند و حكم صفاتى كه توهم اشتراك بين حق تعالى و خلق مىرود - با اختلاف و احكام و مراتب آنها - اينگونه است. | ||
در «پيوندى» ديگر از همين باب، درباره | در «پيوندى» ديگر از همين باب، درباره این امر كه هر فعلى از افعال نیک كه از انسان صدور مىيابد و بدان امرى از امور را - بهجز حق، هر چه مىخواهد باشد - قصد مىنمايد، او در آن (امر و فعل) از مزدوران محسوب مىشود، نه از بندگان، بحث مىكند و شاخههاى ديگرى از این را بيان مىفرمايد و باز در «پيوند» ديگرى از همين اصل، در احكام اصلى مشروع - يعنى واجب و حرام و مكروه و مباح و مستحب - مفصلا بحث مىفرمايد و جزاى هر كدام از اينها را چه در دنيا و چه در عقبا بيان مىكند و مىگوید: این اقسام از نوع جزا، از فعل تأخر و عقبماندگى ندارند، بلكه از پى صادر شدنش از جانب عملكننده، بر وى مترتب مىگردند و در پایان مىفرمايد: این مقام، اشتمال بر اسرار و رازهايى الهى و كونى دارد كه جدا شريف و ارجمند هستند و آنها را جز بزرگان از اهل حضور و شهود و معرفت و شناخت تام، مشاهده نمىكنند و تفاصيل آنها را جز به مقدار معرفتشان - كه در پى آن حضور ايشان را دارد - نمىدانند. | ||
پس از آن، دنبالهاى كه متضمن راز اوامر و نواهى - كه عذاب اخروى و بهشت بدانها مقرون است - آورده و گوید: آنچه فراگير احوال و گفتار و صفات و افعال ظاهرى و باطنى انسانى است؛ يعنى از خواص و نتيجههايى كه از آنها به دست مىآيد، صورتهاى آن نتايج در طبقات و مراتب آسمانها و برزخها و حشر و بهشت و دوزخ و هرگونه كه خداوند خواسته متعين است؛ يعنى از جهت اثبات و محو و سود و غلبه و مغلوبى - بهواسطه اشتراك دو حكم رحمت و غضب الهى موقت، چه حسى و چه خيالى و چه روحى و چه مثالى... | پس از آن، دنبالهاى كه متضمن راز اوامر و نواهى - كه عذاب اخروى و بهشت بدانها مقرون است - آورده و گوید: آنچه فراگير احوال و گفتار و صفات و افعال ظاهرى و باطنى انسانى است؛ يعنى از خواص و نتيجههايى كه از آنها به دست مىآيد، صورتهاى آن نتايج در طبقات و مراتب آسمانها و برزخها و حشر و بهشت و دوزخ و هرگونه كه خداوند خواسته متعين است؛ يعنى از جهت اثبات و محو و سود و غلبه و مغلوبى - بهواسطه اشتراك دو حكم رحمت و غضب الهى موقت، چه حسى و چه خيالى و چه روحى و چه مثالى... | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، برای هر بخشى در پایانش، به زبان جمع و مطلع، بحثى مستوفى و شيرين دارد، لذا در اينجا از '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آغاز مىكند تا '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كه ثلث اول حمد است. | حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، برای هر بخشى در پایانش، به زبان جمع و مطلع، بحثى مستوفى و شيرين دارد، لذا در اينجا از '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آغاز مىكند تا '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كه ثلث اول حمد است. | ||
بخش دوم تفسير، در تفسير آيه: '''«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»''' آغاز مىشود. نخست، بحث مفصلى راجع به «وجهه» مىفرمايد كه اكثر مردم در | بخش دوم تفسير، در تفسير آيه: '''«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»''' آغاز مىشود. نخست، بحث مفصلى راجع به «وجهه» مىفرمايد كه اكثر مردم در این باره پيرو گمانهاى خویشند و وجوه مختلفى را از خدا در ذهن خود ترسيم داده و آن وجوه را مىپرستند، سپس به بيان وجههاى كه قبله دلهاى متوجهان به حق تعالى و ارواح و عقول و نفوس و خوها و سجاياى ايشان است، پرداخته و سپس در «پيوندى» عبادت ذاتى و عبادت صفاتى را عنوان كرده، سپس به تفسير '''«اياك نستعين»''' پرداخته و مىگوید: اياك در اولى، غير از اياك در دوم است، زيرا اولى اشاره به موجودى است كه شايستگىاش برای پرستش نزد پرستشكننده ثابت شده و نهايت هدف و مقصدش گرديده، ولى در دومى، مطلق این معبود نمىباشد، بلكه از آن جهت است كه وى را این صلاحيت هست كه آن كس را كه وى را مىپرستد يارى كند. | ||
سپس آغاز به تفسير بخش سوم كه اختصاص به بنده دارد، مىكند و در تفسير صراط مستقيم مىگوید: هدايت و ايمان و تقوا را سه مرتبه است: اول و وسط و آخر و آيه 93 سوره مائده را در | سپس آغاز به تفسير بخش سوم كه اختصاص به بنده دارد، مىكند و در تفسير صراط مستقيم مىگوید: هدايت و ايمان و تقوا را سه مرتبه است: اول و وسط و آخر و آيه 93 سوره مائده را در این مقام بس عالى و عرفانى تفسير كرده كه بايد بدان مراجعه كرد. | ||
==وضعيت کتاب== | ==وضعيت کتاب== | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
اين کتاب، توسط عبدالله بن احمد علوى (مصحح دائرةالمعارف عثمانيه) در سال 1369ق / 1949م، در حيدرآباد هند تصحيح شده و در سال 1404ق، از سوى «منشورات مكتبة الارومية» در قم، به قطع وزيرى در یک جلد تجديد چاپ گرديده است.مقدمهاى نيز از طرف مصحح، درباره مزاياى کتاب، شرح حال قونوى، عقيده و مصنفات وى و نسخه اصلى كه کتاب بر اساس آن چاپ شده است، ارائه شده است. | اين کتاب، توسط عبدالله بن احمد علوى (مصحح دائرةالمعارف عثمانيه) در سال 1369ق / 1949م، در حيدرآباد هند تصحيح شده و در سال 1404ق، از سوى «منشورات مكتبة الارومية» در قم، به قطع وزيرى در یک جلد تجديد چاپ گرديده است.مقدمهاى نيز از طرف مصحح، درباره مزاياى کتاب، شرح حال قونوى، عقيده و مصنفات وى و نسخه اصلى كه کتاب بر اساس آن چاپ شده است، ارائه شده است. | ||
نسخه حاضر، از طرف مؤسسه بوستان کتاب، وابسته به دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم با بهرهگيرى از نسخه تصحيح شده مرحوم استاد [[آشتیانی، جلالالدین|سيدجلالالدين آشتيانى]] (كه با نسخ متعدد تطبيق داده شده)، با اشراف علمى آقاى احمد عابدى و تلاش محققان ديگر، تهيه گرديده است. | نسخه حاضر، از طرف مؤسسه بوستان کتاب، وابسته به دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم با بهرهگيرى از نسخه تصحيح شده مرحوم استاد [[آشتیانی، جلالالدین|سيدجلالالدين آشتيانى]] (كه با نسخ متعدد تطبيق داده شده)، با اشراف علمى آقاى احمد عابدى و تلاش محققان ديگر، تهيه گرديده است. این نسخه، شامل عنوانبندى مطالب، پاورقى نسخهبدلها و فهرست آيات و اصطلاحات و موضوعات مىباشد كه با مقدمه كوتاهى از طرف ناشر، در سال 1423ق / 1381ش، در یک جلد چاپ شده است. | ||
ترجمه | ترجمه این اثر، توسط [[خواجوی، محمد|محمد خواجوى]] انجام گرفته است. | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش