۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
اما دليل صدوق براى آوردن اين داستان آن بوده كه روشن شود غيبت و اختفا و استتار اهل ايمان در هنگام غلبه ستمگران و دشمنان دين و انتظار فرج، تنها در اعتقادات شيعه وجود نداشته، بلكه در زندگى بسيارى از پيامبران و صالحان، از جمله عابدانى كه در حوزه حكومت پدر بوداسف مىزيستند، سابقه داشته است. [[علامه مجلسى]] نيز اين داستان را ستوده است. | اما دليل صدوق براى آوردن اين داستان آن بوده كه روشن شود غيبت و اختفا و استتار اهل ايمان در هنگام غلبه ستمگران و دشمنان دين و انتظار فرج، تنها در اعتقادات شيعه وجود نداشته، بلكه در زندگى بسيارى از پيامبران و صالحان، از جمله عابدانى كه در حوزه حكومت پدر بوداسف مىزيستند، سابقه داشته است. [[علامه مجلسى]] نيز اين داستان را ستوده است. | ||
مجلسى روايت صدوق را در «عين الحيات» خود به فارسی ساده و روانى ترجمه كرده و به جاى آنكه مانند صدوق از اين داستان در يك مبحث كلامى و اعتقادى استفاده كند، به پندهاى اخلاقى آن توجه كرده و آن را مشتمل بر حكم شريفه انبيا(ع) و مواعظ لطيفه حكما دانسته است. اين ترجمه، بارها در ضمن «عين الحيات» يا به صورت رساله جداگانه، رونويسى يا چاپ و منتشر شده و سيد قريش | مجلسى روايت صدوق را در «عين الحيات» خود به فارسی ساده و روانى ترجمه كرده و به جاى آنكه مانند صدوق از اين داستان در يك مبحث كلامى و اعتقادى استفاده كند، به پندهاى اخلاقى آن توجه كرده و آن را مشتمل بر حكم شريفه انبيا(ع) و مواعظ لطيفه حكما دانسته است. اين ترجمه، بارها در ضمن «عين الحيات» يا به صورت رساله جداگانه، رونويسى يا چاپ و منتشر شده و سيد قريش حسینى از علماى شيعى سده سيزدهم نيز در كتاب «[[حيات الابرار]]» خود آن را آورده است.<ref>[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]، ج 4، ص128، ج 17، ص91</ref> | ||
داستان زندگى بوداسف، در ايران و سپس در جهان اسلام، سرمشق بعضى از بزرگزادگان شد، از جمله وليعهد يكى از شاهان اشكانى و افرادى از شاهزادگان و ناموران اين خاندان، بوداصفت، مناصب دنيوى و وابستگىهاى مادى را رها كردند و سالهاى طولانى به زهد و رياضت و عبادت و سفر در طلب حقيقت پرداختند و در نشر و ترويج آيين بودايى در چين و ديگر جاها و تعليم و ترجمه متون آن، از جمله به زبان چينى، اهتمام نمودند .<ref>زرينكوب، 1357 ش، ص4 - 6؛ اوستا، ج 2، ص30 - 34</ref> | داستان زندگى بوداسف، در ايران و سپس در جهان اسلام، سرمشق بعضى از بزرگزادگان شد، از جمله وليعهد يكى از شاهان اشكانى و افرادى از شاهزادگان و ناموران اين خاندان، بوداصفت، مناصب دنيوى و وابستگىهاى مادى را رها كردند و سالهاى طولانى به زهد و رياضت و عبادت و سفر در طلب حقيقت پرداختند و در نشر و ترويج آيين بودايى در چين و ديگر جاها و تعليم و ترجمه متون آن، از جمله به زبان چينى، اهتمام نمودند .<ref>زرينكوب، 1357 ش، ص4 - 6؛ اوستا، ج 2، ص30 - 34</ref> |
ویرایش