۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '==وابستهها==') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
}} | }} | ||
'''تاريخ القرآن'''، تألیف [[شاهین، عبدالصبور|عبدالصبور شاهین]]، از جمله آثار معاصر پیرامون تاریخ علوم قرآن است که در آن موضوعات مختلفی چون مسئله حروف هفتگانه [حدیث الأحرف السبعة]، کتابت قرآن، قرائات شاذ و تحدی مورد بررسی قرار گرفته است. مؤلف این اثر را درآمدی بر بررسی علمی و عمیق یکی از مهمترین مسائل تاریخ و زبان قرآن، یعنی قرائتهای شاذ دانسته است<ref>ر.ک: شاهین، عبدالصبور، صفحه بیستوشش</ref>. | '''تاريخ القرآن'''، تألیف [[شاهین، عبدالصبور|عبدالصبور شاهین]]، از جمله آثار معاصر پیرامون تاریخ علوم قرآن است که در آن موضوعات مختلفی چون مسئله حروف هفتگانه [حدیث الأحرف السبعة]، کتابت قرآن، قرائات شاذ و تحدی مورد بررسی قرار گرفته است. مؤلف این اثر را درآمدی بر بررسی علمی و عمیق یکی از مهمترین مسائل تاریخ و زبان قرآن، یعنی قرائتهای شاذ دانسته است.<ref>ر.ک: شاهین، عبدالصبور، صفحه بیستوشش</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
مباحث مطرحشده در فصول مختلف کتاب، بهاختصار بدین شرح است: | مباحث مطرحشده در فصول مختلف کتاب، بهاختصار بدین شرح است: | ||
فصل اول: بررسى و پژوهش پیرامون حدیث حروف هفتگانه با ارجاع به ضمیمه کتاب است. کسانى که به تفسیر مدلول حروف هفتگانه پرداختهاند، تنها به سخن موجزى از بیان حدیث پیامبر(ص) بسنده کردهاند که فرمود: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است». آنها به بیان مختصر دیدگاههایى در تأویل«حروف» و تأویل عدد «هفت» اکتفا نمودهاند و حال آنکه شأن حدیث در تاریخ قرآن مهم است؛ بهطورىکه هیچ حدیثى به اندازه این حدیث، مشکلات اعتقادى، تاریخى و زبانى به وجود نیاورده است. موضعگیرى مشخص در تعیین مراد حدیث بهطور کلى موجب روشن شدن مشکل قرائتها، گردیده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص49؛ همان، ص3</ref>. | فصل اول: بررسى و پژوهش پیرامون حدیث حروف هفتگانه با ارجاع به ضمیمه کتاب است. کسانى که به تفسیر مدلول حروف هفتگانه پرداختهاند، تنها به سخن موجزى از بیان حدیث پیامبر(ص) بسنده کردهاند که فرمود: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است». آنها به بیان مختصر دیدگاههایى در تأویل«حروف» و تأویل عدد «هفت» اکتفا نمودهاند و حال آنکه شأن حدیث در تاریخ قرآن مهم است؛ بهطورىکه هیچ حدیثى به اندازه این حدیث، مشکلات اعتقادى، تاریخى و زبانى به وجود نیاورده است. موضعگیرى مشخص در تعیین مراد حدیث بهطور کلى موجب روشن شدن مشکل قرائتها، گردیده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص49؛ همان، ص3</ref>. | ||
شیعه صحت حدیث احرف سبعه را منکر است و اگر حدیث زید بن ارقم ساخته شیعه مىبود، حداقل مىبایست در مجامع روایى شیعى ثبت مىشد<ref>ر.ک: شاهین، عبدالصبور، ص30</ref>. | شیعه صحت حدیث احرف سبعه را منکر است و اگر حدیث زید بن ارقم ساخته شیعه مىبود، حداقل مىبایست در مجامع روایى شیعى ثبت مىشد<ref>ر.ک: شاهین، عبدالصبور، ص30</ref>. | ||
فصل دوم: بررسى مسئله متن قرآن میان شفاهى و مکتوب بودن و همچنین بررسى آشنایى پیامبر(ص) با نوشتن و نقش کاتبان و حافظان وحى، مباحث این فصل را تشکیل میدهد. بررسی دیدگاههای مختلف مستشرقین پیرامون «امی» بودن پیامبر، از مباحث اصلی این فصل است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص101-91</ref>. | فصل دوم: بررسى مسئله متن قرآن میان شفاهى و مکتوب بودن و همچنین بررسى آشنایى پیامبر(ص) با نوشتن و نقش کاتبان و حافظان وحى، مباحث این فصل را تشکیل میدهد. بررسی دیدگاههای مختلف مستشرقین پیرامون «امی» بودن پیامبر، از مباحث اصلی این فصل است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص101-91</ref>. | ||
فصل سوم: بررسى مشکل اصالت و شیوههاى کتابت که وحى در روزگار پیامبر(ص) به آن نوشته مىشد. نویسنده در این فصل با استفاده از آثار [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] و [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] و منابع معاصر چون «حياة اللغة العربية» حفنی ناصف و «مصادر الشعر الجاهلي و قيمتها التاريخية» ناصرالدین اسد به بررسی تاریخ خط عربی پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص109-108</ref>. | فصل سوم: بررسى مشکل اصالت و شیوههاى کتابت که وحى در روزگار پیامبر(ص) به آن نوشته مىشد. نویسنده در این فصل با استفاده از آثار [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] و [[قلقشندی، احمد بن علی|قلقشندی]] و منابع معاصر چون «حياة اللغة العربية» حفنی ناصف و «مصادر الشعر الجاهلي و قيمتها التاريخية» ناصرالدین اسد به بررسی تاریخ خط عربی پرداخته است.<ref>ر.ک: همان، ص109-108</ref>. | ||
نقطهگذاری و اعجام نیز بعد از کتابت عثمان دگرگون شد؛ بهطورى که رسمالخط دربردارنده وجوه زیادى گردید، ولى عثمان، قرائتهاى مباح و جایز را در محدوده اجازه عام [در حدیث حروف هفتگانه] که مخالف با رسمالخط او بود، منع نمود و بعضى از حروف را لغو کرد و بر برخى باقى ماند<ref>ر.ک: همان، ص115؛ شاهین، عبدالصبور، ص70</ref>. | نقطهگذاری و اعجام نیز بعد از کتابت عثمان دگرگون شد؛ بهطورى که رسمالخط دربردارنده وجوه زیادى گردید، ولى عثمان، قرائتهاى مباح و جایز را در محدوده اجازه عام [در حدیث حروف هفتگانه] که مخالف با رسمالخط او بود، منع نمود و بعضى از حروف را لغو کرد و بر برخى باقى ماند<ref>ر.ک: همان، ص115؛ شاهین، عبدالصبور، ص70</ref>. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
فصل پنجم: بررسى وضع متن قرآن بعد از وفات پیامبر(ص) در روزگار ابو بکر، عمر و عثمان و رد شبهات تاریخى یا ریشهاى که پیرامون این دوره افکنده شده است. [[ابن ابیداود، عبدالله بن سلیمان|ابن ابیداود]] از مصعب در رابطه با کار عثمان در گردآوری قرآن چنین نقل میکند که کسی منکر کار عثمان نشد. [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثیر]] نیز در الكامل نیز چنین مینویسد: على[ع] هم در اینباره گفت: «اگر عثمان این کار را نمىکرد، من به آن اقدام مىکردم. وقتى على[ع] به کوفه رسید، مردى برخاست و بر کار عثمان در گردآورى مصحف ایراد گرفت، ولى على[ع] بانگ برآورد و گفت: ساکت باش! وى هرچه کرد با مشورت ما کرد؛ اگر من هم بهجاى او بودم، چنین مىکردم»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص153؛ شاهین، عبدالصبور، ص127</ref>. | فصل پنجم: بررسى وضع متن قرآن بعد از وفات پیامبر(ص) در روزگار ابو بکر، عمر و عثمان و رد شبهات تاریخى یا ریشهاى که پیرامون این دوره افکنده شده است. [[ابن ابیداود، عبدالله بن سلیمان|ابن ابیداود]] از مصعب در رابطه با کار عثمان در گردآوری قرآن چنین نقل میکند که کسی منکر کار عثمان نشد. [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثیر]] نیز در الكامل نیز چنین مینویسد: على[ع] هم در اینباره گفت: «اگر عثمان این کار را نمىکرد، من به آن اقدام مىکردم. وقتى على[ع] به کوفه رسید، مردى برخاست و بر کار عثمان در گردآورى مصحف ایراد گرفت، ولى على[ع] بانگ برآورد و گفت: ساکت باش! وى هرچه کرد با مشورت ما کرد؛ اگر من هم بهجاى او بودم، چنین مىکردم»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص153؛ شاهین، عبدالصبور، ص127</ref>. | ||
فصل ششم: بررسى مشکل مصحفهاى منصوب به بسیارى از صحابه و تابعین و نیز بررسى ادعاى خاورشناسان مبنى بر اینکه مصحف عثمان که مسلمانان آن را پذیرفتهاند، مصحفى است نمایانگر طبقه اشراف در جامعه اسلامى [اریستوکراسى]، سپس – بالطبع - ارائه پژوهشهایى در تعدادى از مصحفهاى مشهور در تاریخ قرآن مثل مصحف ابن مسعود، ابى، ابن عباس و على[ع] است<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص18؛ همان، صفحه بیستوپنج</ref>. | فصل ششم: بررسى مشکل مصحفهاى منصوب به بسیارى از صحابه و تابعین و نیز بررسى ادعاى خاورشناسان مبنى بر اینکه مصحف عثمان که مسلمانان آن را پذیرفتهاند، مصحفى است نمایانگر طبقه اشراف در جامعه اسلامى [اریستوکراسى]، سپس – بالطبع - ارائه پژوهشهایى در تعدادى از مصحفهاى مشهور در تاریخ قرآن مثل مصحف ابن مسعود، ابى، ابن عباس و على[ع] است.<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص18؛ همان، صفحه بیستوپنج</ref>. | ||
فصل هفتم: پژوهشی است درباره آغاز قرائتهاى شاذ یا تصحیح پدیده شاذ در قرائت؛ همچنین بررسى رویکردهاى چندگانه در معیارهاى درستى و شاذ قرائتهاى قرآنى و دفع شبهههایى که در پى رسمالخط عثمانى در قرائتها به وجود آمده است. ظهور مصحف نمونه [امام] در حقیقت اعلام حکم شذوذ بر هر آنچه بود که از آن مصحف خارج بوده است. در واقع، این، همان معناى مورد نظر از توصیف قرائت به شاذ مىباشد؛ یعنى جدایى از روش مصحف نمونه [امام] بدون جرح و تعدیل. در این زمان، هنوز براى روایت معیارهاى «تواتر»، «صحیح»، «ضعیف» و «منکر» وضع نشده بود. با گذر زمان، این قرائتها - که در صدر اسلام در ضمن حروف هفتگانه مقبول بوده است - با تعارضات شدیدى مواجه شد که تصویر این تعارضات را در مخالفت حجاج بن یوسف نسبت به قرائت ابن مسعود، در ربع آخر قرن اول، مشاهده مىکنیم. بدین ترتیب، شذوذ از عیوب روایتها شد؛ بدین معنا که هرچه که از متن اجماعشده [مصحف امام] خارج مىنمود، شاذ، یعنى ضعیف یا منکر نامیده مىگشت<ref>ر.ک: متن کتاب، ص216؛ همان، ص237</ref>. | فصل هفتم: پژوهشی است درباره آغاز قرائتهاى شاذ یا تصحیح پدیده شاذ در قرائت؛ همچنین بررسى رویکردهاى چندگانه در معیارهاى درستى و شاذ قرائتهاى قرآنى و دفع شبهههایى که در پى رسمالخط عثمانى در قرائتها به وجود آمده است. ظهور مصحف نمونه [امام] در حقیقت اعلام حکم شذوذ بر هر آنچه بود که از آن مصحف خارج بوده است. در واقع، این، همان معناى مورد نظر از توصیف قرائت به شاذ مىباشد؛ یعنى جدایى از روش مصحف نمونه [امام] بدون جرح و تعدیل. در این زمان، هنوز براى روایت معیارهاى «تواتر»، «صحیح»، «ضعیف» و «منکر» وضع نشده بود. با گذر زمان، این قرائتها - که در صدر اسلام در ضمن حروف هفتگانه مقبول بوده است - با تعارضات شدیدى مواجه شد که تصویر این تعارضات را در مخالفت حجاج بن یوسف نسبت به قرائت ابن مسعود، در ربع آخر قرن اول، مشاهده مىکنیم. بدین ترتیب، شذوذ از عیوب روایتها شد؛ بدین معنا که هرچه که از متن اجماعشده [مصحف امام] خارج مىنمود، شاذ، یعنى ضعیف یا منکر نامیده مىگشت<ref>ر.ک: متن کتاب، ص216؛ همان، ص237</ref>. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
فصل نهم: تحدی از جمله موضوعات قرآنی است که نویسنده در این فصل به بررسی تاریخی آن پرداخته است. نویسنده در بخشی از این فصل تأکید میکند که بر روی زمین دینی وجود ندارد که به لحاظ قدرت در اقناع و انتشار، با اسلام برابری کند<ref>ر.ک: همان، ص268</ref>؛ اما دشمنان کمترین فرصتی را برای به دست آوردن چیزی هرچند اندک، برای مناقشه در اسلام از دست نمیدهند. | فصل نهم: تحدی از جمله موضوعات قرآنی است که نویسنده در این فصل به بررسی تاریخی آن پرداخته است. نویسنده در بخشی از این فصل تأکید میکند که بر روی زمین دینی وجود ندارد که به لحاظ قدرت در اقناع و انتشار، با اسلام برابری کند<ref>ر.ک: همان، ص268</ref>؛ اما دشمنان کمترین فرصتی را برای به دست آوردن چیزی هرچند اندک، برای مناقشه در اسلام از دست نمیدهند. | ||
الفرقان الحق نام کتاب مسیحی جدیدی است که منسوب به دو تن از کاهنان است و در سال 1999م، به چاپ رسید. نام این کتاب که مقارن با دروغ و خدعه است را دروغگویان مبشر برای نامیدن کتابی برگزیدهاند که مشتمل بر اکاذیب مبشرین است<ref>ر.ک: همان، ص270-269</ref>. | الفرقان الحق نام کتاب مسیحی جدیدی است که منسوب به دو تن از کاهنان است و در سال 1999م، به چاپ رسید. نام این کتاب که مقارن با دروغ و خدعه است را دروغگویان مبشر برای نامیدن کتابی برگزیدهاند که مشتمل بر اکاذیب مبشرین است.<ref>ر.ک: همان، ص270-269</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش