۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== ساختار ==' به '==ساختار==') |
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
سابقهى تمدن ايرانى، كوششهاى مادى و معنوى ايرانيان برای انتقال حكومت از امويان به عباسيان و آگاهى آنان از ارزش اين انتقال و نداشتن اعتماد و اطمينان به اعراب شام برای تحكيم پايههاى حكومت خود و... | سابقهى تمدن ايرانى، كوششهاى مادى و معنوى ايرانيان برای انتقال حكومت از امويان به عباسيان و آگاهى آنان از ارزش اين انتقال و نداشتن اعتماد و اطمينان به اعراب شام برای تحكيم پايههاى حكومت خود و... | ||
اين اسباب، باعث قدرت ايرانيان و غلبه فرهنگ ايرانى شده و | اين اسباب، باعث قدرت ايرانيان و غلبه فرهنگ ايرانى شده و یکى از ابزارهاى اين غلبه فرهنگى، ترجمه كتب فارسی به عربى بود كه در رأس اين مترجمان، [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|عبدالله بن مقفع]] قرار دارد. | ||
«[[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]]، آثار گرانبهايى بر جاى نهاد. از اين کتابها، «خداىنامه» را در سير ملوك ايران و کتاب «آييننامه» را در عادات و آداب ايرانيان در 1000 صفحه و کتاب «التاج» را در سيرت انوشيروان و کتاب «الدرة اليتيمة» يا «اليتيمة» را در اخبار بزرگان | «[[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]]، آثار گرانبهايى بر جاى نهاد. از اين کتابها، «خداىنامه» را در سير ملوك ايران و کتاب «آييننامه» را در عادات و آداب ايرانيان در 1000 صفحه و کتاب «التاج» را در سيرت انوشيروان و کتاب «الدرة اليتيمة» يا «اليتيمة» را در اخبار بزرگان نیکوكار و کتاب «مزدك» را از زبان پهلوى به عربى ترجمه كرد. اين آثار در موضوع تاريخ و متعلقات آن مىباشد. | ||
وى، سه کتاب از كتب [[ارسطو]] را كه از يونانى به پهلوى ترجمه شده بود، از پهلوى به عربى ترجمه كرد. اين آثار، عبارتند از: «قاطيغورياس» يا «مقولات عشر» و «بارىارمينياس» يا «العبارة» و نيز «أنالوطيقا» يا «تحليل قياس» و نيز ترجمه کتاب «ايساغوجى» يا «مدخل» از «فورفيوس صورى» بدو منسوب است. | وى، سه کتاب از كتب [[ارسطو]] را كه از يونانى به پهلوى ترجمه شده بود، از پهلوى به عربى ترجمه كرد. اين آثار، عبارتند از: «قاطيغورياس» يا «مقولات عشر» و «بارىارمينياس» يا «العبارة» و نيز «أنالوطيقا» يا «تحليل قياس» و نيز ترجمه کتاب «ايساغوجى» يا «مدخل» از «فورفيوس صورى» بدو منسوب است. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
اين اثر مختصر و كوچك، حاوى كلمات حكمتآميز در اخلاق و حسن معاشرت است. از سياق عبارت و آشفتگى در تركيب بعضى جملهها و برخى تعقيدات برمىآيد كه اثر، | اين اثر مختصر و كوچك، حاوى كلمات حكمتآميز در اخلاق و حسن معاشرت است. از سياق عبارت و آشفتگى در تركيب بعضى جملهها و برخى تعقيدات برمىآيد كه اثر، یک تأليف خالص نباشد، بلكه مقدارى از آن را از زبان ديگرى به عربى ترجمه نموده است. وى، در مقدمه اثر، در سبب تأليف خود مىگويد: «آن را بدان جهت ترتيب دادم تا دلهاى مردمان را آباد سازد و بصيرتشان را جلا دهد و افكارشان را حيات بخشد و شيوهى تدبير و تدبر را به آنها بياموزد و به محامد امور و مكارم اخلاق راهنمايىشان نمايد.» | ||
«الادب الصغير»، در پيرامون سياست اجتماع و تهذيب نفس و عادت آن به اعمال صالح و معرفت خالق است. وى، در اين اثر سعى دارد مجموعهاى از اندرزهاى اخلاقى - دينى، همراه با نكاتى در آيين كشوردارى را فراهم آورد. | «الادب الصغير»، در پيرامون سياست اجتماع و تهذيب نفس و عادت آن به اعمال صالح و معرفت خالق است. وى، در اين اثر سعى دارد مجموعهاى از اندرزهاى اخلاقى - دينى، همراه با نكاتى در آيين كشوردارى را فراهم آورد. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
فصول کتاب، به كلياتى در امور اخلاقى، تربيتى و دينى با سبک هاى متعدد ادبى اختصاص دارد. | فصول کتاب، به كلياتى در امور اخلاقى، تربيتى و دينى با سبک هاى متعدد ادبى اختصاص دارد. | ||
مؤلف، در اين اثر سعى دارد كه آنگونه خصال | مؤلف، در اين اثر سعى دارد كه آنگونه خصال نیک را كه آدمى بايد خود را به آنها بيارايد و نقايصى را كه بايد از آنها دورى جويد، برای او بيان كند و علم و بصيرت در كارها و حزم و ثبات و فرمانبردارى از دين را در نظر او بيارايد. | ||
سخنان مربوط به والى و سلطان، در تمامى اثر پراكنده است و دربخش خاصى گردآورى نشده است. | سخنان مربوط به والى و سلطان، در تمامى اثر پراكنده است و دربخش خاصى گردآورى نشده است. | ||
روش و شيوه تأليف [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] در اين اثر، از نظم و پيوستگى خاصى پيروى نمىكند و مجموعهاى است از آراء و اقوال پراكنده و بدون ارتباط با | روش و شيوه تأليف [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] در اين اثر، از نظم و پيوستگى خاصى پيروى نمىكند و مجموعهاى است از آراء و اقوال پراكنده و بدون ارتباط با یکديگر. | ||
اين اثر، بيشتر بيان كننده آراء ايرانيان در باب حكومت و روابط ميان سلطان و رعيت است. عدهاى را عقيده چنين است كه اين اثر، | اين اثر، بيشتر بيان كننده آراء ايرانيان در باب حكومت و روابط ميان سلطان و رعيت است. عدهاى را عقيده چنين است كه اين اثر، یکى از مآخذ مهمى است كه ما را با سياست داخلى دولت ساسانى آشنا مىكند. | ||
نكته مهمى كه در اين کتاب مورد بحث و توجه است، تكيهاى است كه نويسنده، در هر موردى بر عقل دارد؛ يعنى استناد او به تعاليم دينى، بس اندك است. اخلاق در نظر او چيزى است بيش از هر چه به عقل پيوسته و عقل است كه حسن يا قبح را از هم تميز مىدهد و آنها را بر حسب طبيعت خود مىشناسناسد، بى آنكه به دين يا دستورى نيازمند باشد. اسلوب اين اثر هم متأثر از فرهنگ ايرانى است و هم تحت تأثير فرهنگ يونانى و هندى، اما تأثير يونانى در چند مورد آشكار است؛ از آن جمله، در آنگونه آراء كه لذتى را بر لذتى ديگر تفضيل مىدهد. | نكته مهمى كه در اين کتاب مورد بحث و توجه است، تكيهاى است كه نويسنده، در هر موردى بر عقل دارد؛ يعنى استناد او به تعاليم دينى، بس اندك است. اخلاق در نظر او چيزى است بيش از هر چه به عقل پيوسته و عقل است كه حسن يا قبح را از هم تميز مىدهد و آنها را بر حسب طبيعت خود مىشناسناسد، بى آنكه به دين يا دستورى نيازمند باشد. اسلوب اين اثر هم متأثر از فرهنگ ايرانى است و هم تحت تأثير فرهنگ يونانى و هندى، اما تأثير يونانى در چند مورد آشكار است؛ از آن جمله، در آنگونه آراء كه لذتى را بر لذتى ديگر تفضيل مىدهد. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
اثرى است به زبان عربى كه در قالب پندنامه و در آيين كشوردارى، تدابير سياسى، آداب و رسوم دربارى و قواعد اخلاقى مىباشد. | اثرى است به زبان عربى كه در قالب پندنامه و در آيين كشوردارى، تدابير سياسى، آداب و رسوم دربارى و قواعد اخلاقى مىباشد. | ||
اين اثر، از | اين اثر، از یک مقدمه و دو باب تشكيل يافته است. باب اول، خطابى است به سلطان و ارتباط او با رعيت و ارتباط رعيت با او. مؤلف، در باب اول، بسيارى از سخنان متقدمان و تجارب متأخران را آورده است و نصايح خود به سلطان را به دو بخش تقسيم كرده است. در بخشى كه مربوط به شخص سلطان است، او را اندرز مىدهد كه با رعيت پيوند داشته باشد و از ساعات كار خود نكاهد و به ساعات استراحت و شهوترانى و خواب خود نيفزايد و از مديحهگويى خشنود نشود و كارى نكند كه از شكوه و هيبت او كاسته گردد. | ||
در قسمت ديگر، درباره ارتباط و علاقه سلطان با رعيت سخن مىگويد و سلطان را به احوالپرسى از مردم و شتاب نكردن در ثواب و عقاب ايشان و امثال اين امور سفارش مىكند. همچنين از مطالبى چون انواع سلطنت سخن گفته است. بخش دوم، در اندرز به همنشين سلطان و وزير است. مؤلف، همنشين والى و سلطان را از زيادهروى در تملق، دروغگويى و تظاهر به خدمت برحذر داشته و به رازدارى تشويق كرده است. وزير را نيز به مدارا با دوستان و عمل به راهنمايىهاى درست فراخوانده است. | در قسمت ديگر، درباره ارتباط و علاقه سلطان با رعيت سخن مىگويد و سلطان را به احوالپرسى از مردم و شتاب نكردن در ثواب و عقاب ايشان و امثال اين امور سفارش مىكند. همچنين از مطالبى چون انواع سلطنت سخن گفته است. بخش دوم، در اندرز به همنشين سلطان و وزير است. مؤلف، همنشين والى و سلطان را از زيادهروى در تملق، دروغگويى و تظاهر به خدمت برحذر داشته و به رازدارى تشويق كرده است. وزير را نيز به مدارا با دوستان و عمل به راهنمايىهاى درست فراخوانده است. | ||
مؤلف، در باب دوم اقوال حكما را در باب حسن سلوك مردم با | مؤلف، در باب دوم اقوال حكما را در باب حسن سلوك مردم با یکديگر و رفتار دوستان با یکديگر جمعآورى كرده است و خطاب او در اين باب، به همگان است. او، معتقد است كه دوستان در زندگى، پشتيبان آدمى و آينهى عيبنماى او هستند و تنها راز دل با آنان توان گفت. وى، در اين باب، بيش از باب اول، به اصول اخلاقى توجه كرده و به مباحثى همچون نگاهبانى نفس، دورى از حسد، جوانمردى، بخشش، پارسايى و دورى از دنيادوستى پرداخته است. | ||
اين اثر، بر خلاف «الادب الصغير»، حاوى مطالبى است به هم مرتبط و منسجم و منقسم بر حسب موضوع و تا حدودى همراه با تفصيل. متن كامل اين اثر، در قسمت دوم(ص 51 تا 99) گنجانده شده است. | اين اثر، بر خلاف «الادب الصغير»، حاوى مطالبى است به هم مرتبط و منسجم و منقسم بر حسب موضوع و تا حدودى همراه با تفصيل. متن كامل اين اثر، در قسمت دوم(ص 51 تا 99) گنجانده شده است. | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
بيانى است در نقد نظام حكومتى و وجوه اصلاح آن، بر مبناى تشكيلات حكومت ايرانى. اين اثر، داراى | بيانى است در نقد نظام حكومتى و وجوه اصلاح آن، بر مبناى تشكيلات حكومت ايرانى. اين اثر، داراى یک مقدمه و چند فصل مىباشد. مؤلف، نخست، به آماده ساختن منصور (خليفه عباسى) برای پذيرفتن مطالب رساله مىپردازد، سپس به تفصيل دردهاى اجتماعى، نواقص و نقاط ضعف را بيان مىكند و از اينكه حكام و سلاطين تا كنون در اصلاح امور اجتماع، اهتمام كافى به خرج ندادهاند، سخن مىگويد و بعد راههاى اصلاح را نشان مىدهد و آنها را طى فصولى بيان مىدارد. | ||
[[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]]، نخست، درباره سپاه و لشكر سخن مىگويد و بخش بزرگى از رساله خود را بدان اختصاص مىدهد، زيرا دولت جديد التأسيس و وسيع عباسى بدان نيازمند بوده است. محور كلام او سپاه خراسان است. او نقطه آغازين اصلاح سپاه را، وضع قانون مىداند تا برای آنها روشن شود كه چه كارهايى را بايد انجام دهند و از چه كارهايى بايد اجتناب نمايند، سپس از خليفه مىخواهد ميان سپاه و ميان ادارهى امور مالى حائل شود، زيرا متولى امر خراج شدن، به جنگاورى سپاه زيان مىرساند و آن را به ستم بر رعيت و خارج شدن از طاعت سلطان وامىدارد. | [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]]، نخست، درباره سپاه و لشكر سخن مىگويد و بخش بزرگى از رساله خود را بدان اختصاص مىدهد، زيرا دولت جديد التأسيس و وسيع عباسى بدان نيازمند بوده است. محور كلام او سپاه خراسان است. او نقطه آغازين اصلاح سپاه را، وضع قانون مىداند تا برای آنها روشن شود كه چه كارهايى را بايد انجام دهند و از چه كارهايى بايد اجتناب نمايند، سپس از خليفه مىخواهد ميان سپاه و ميان ادارهى امور مالى حائل شود، زيرا متولى امر خراج شدن، به جنگاورى سپاه زيان مىرساند و آن را به ستم بر رعيت و خارج شدن از طاعت سلطان وامىدارد. | ||
آنگاه، مؤلف، راه انتخاب فرماندهان را نشان مىدهد كه بايد از ميان بهترين افراد سپاه برگزيده شوند. در پایان، اشاره مىكند كه بايد به جزئيات احوال سپاهيان آگاه بود و از اخبار و حالاتشان مطلع گرديد، زيرا اين | آنگاه، مؤلف، راه انتخاب فرماندهان را نشان مىدهد كه بايد از ميان بهترين افراد سپاه برگزيده شوند. در پایان، اشاره مىكند كه بايد به جزئيات احوال سپاهيان آگاه بود و از اخبار و حالاتشان مطلع گرديد، زيرا اين یک نوع دورانديشى است كه از بروز شر قبل از شروع آن ممانعت مىكند. | ||
آنگاه به سخن در مورد مردم عراق مىپردازد و سلطان را سفارش مىكند كه همواره در امور مملكت به آنها اعتماد كند و مدافع آنها باشد، زيرا اينان از بنى اميه ستم فراوان ديدهاند. | آنگاه به سخن در مورد مردم عراق مىپردازد و سلطان را سفارش مىكند كه همواره در امور مملكت به آنها اعتماد كند و مدافع آنها باشد، زيرا اينان از بنى اميه ستم فراوان ديدهاند. | ||
مؤلف، در ادامه رساله، موضوع مهم ديگرى؛ يعنى آشفتگى وضع قضائى را مورد بحث قرار مىدهد و از آشوب و اضطرابى كه در اثر آشفتگى وضع قضائى پديد مىآيد و ستمى كه از اين راه به مردم مىرسد، سخن مىگويد و آشكار مىسازد كه چگونه در | مؤلف، در ادامه رساله، موضوع مهم ديگرى؛ يعنى آشفتگى وضع قضائى را مورد بحث قرار مىدهد و از آشوب و اضطرابى كه در اثر آشفتگى وضع قضائى پديد مىآيد و ستمى كه از اين راه به مردم مىرسد، سخن مىگويد و آشكار مىسازد كه چگونه در یک حادثه واحد دو رأى متناقض صادر شده است. او، اصلاح اين كار را در وضع یک قانون رسمى كه در همه ممالك اسلامى بر طبق آن عمل شود، مىداند و مىگويد كه بايد اين قانون به رهبرى عقل و بر پايهى عدالت تدوين گردد. | ||
مؤلف، آنگاه به سخن درباره مردم شام مىپردازد و سپس درباره صحابه و ياران سخن مىگويد و خاطرنشان مىكند كه خليفه بايد در حسن انتخاب خواص خود بكوشد، زيرا خواص خليفه، شكوه و زينت او هستند. او، لازم مىداند كه صحابه و ياران خليفه، صاحب رأى و امين و عادل و داراى حسب و نسب باشند. در ادامه، به سخن در امر خراج؛ يعنى مالياتى كه به زمين تعلق مىگيرد، مىپردازد و راه اصلاح آن را اينگونه بيان مىدارد كه كسانى، جهت انجام اين امور انتخاب شوند و بر كار آنها دقيقاً نظارت شود و چون خيانتى از | مؤلف، آنگاه به سخن درباره مردم شام مىپردازد و سپس درباره صحابه و ياران سخن مىگويد و خاطرنشان مىكند كه خليفه بايد در حسن انتخاب خواص خود بكوشد، زيرا خواص خليفه، شكوه و زينت او هستند. او، لازم مىداند كه صحابه و ياران خليفه، صاحب رأى و امين و عادل و داراى حسب و نسب باشند. در ادامه، به سخن در امر خراج؛ يعنى مالياتى كه به زمين تعلق مىگيرد، مىپردازد و راه اصلاح آن را اينگونه بيان مىدارد كه كسانى، جهت انجام اين امور انتخاب شوند و بر كار آنها دقيقاً نظارت شود و چون خيانتى از یکى از آنها سرزد، ديگرى را به جاى او گمارند. | ||
مؤلف، قبل از پایان يافتن رساله، نظرى هم به جزيرة العرب مىافكند و از سلطان مىخواهد كه مصالح آن ديار را از نظر دور ندارد. در ادامه، مىگويد: اگر خليفه صالح باشد، در زندگى مردم تأثيرى بسزا دارد... عامه مردم، | مؤلف، قبل از پایان يافتن رساله، نظرى هم به جزيرة العرب مىافكند و از سلطان مىخواهد كه مصالح آن ديار را از نظر دور ندارد. در ادامه، مىگويد: اگر خليفه صالح باشد، در زندگى مردم تأثيرى بسزا دارد... عامه مردم، نیکوحال نشوند مگر آنكه خواص كشور به صلاح آيند و خواص كشور به صلاح نيايند مگر آنكه امام و پيشواى آنها صالح باشد. متن كامل اين رساله، در قسمت دوم کتاب(ص 133 - 153) گنجانده شده است. | ||
... | ... |
ویرایش