أساليب بلاغية؛ الفصاحة - البلاغة - المعاني: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی')
    جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک')
    خط ۴۱: خط ۴۱:
    بخش اول، در دو فصل زير، تنظيم شده است:
    بخش اول، در دو فصل زير، تنظيم شده است:


    فصل اول، به بررسى لغوى و اصطلاحى «فصاحت» اختصاص يافته و در آن، ضمن بحث از فصاحت در قرآن و احاديث، به ترتيب كلام و ديدگاه علما و بزرگان زير، پيرامون آن، مطرح گرديده است: [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]؛ [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]]؛ [[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]]؛ ثعلب؛ ابن المعتز؛ قدامه؛ ابن وهب؛ العسكرى؛ ابن سنان؛ عبدالقاهر؛ الرازى؛ [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]؛ السكاكى؛ [[ابن‌مالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]] و خطيب قزوینى.<ref>متن کتاب، ص11 - 42</ref>در همين فصل خاطرنشان شده است كه برخى از بزرگان، تفاوتى بين واژه فصاحت و بلاغت نگذاشته‌اند، بلكه يكى را به‌جاى ديگرى به كار برده‌اند؛ مثلاً[[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، بلاغت را چنين تعريف كرده است: «كلام را در صورتى مى‌توان بليغ دانست كه لفظ و معنا با هم به گوش و دل برسند؛ نه اينكه ورود لفظ به گوش، زودتر از ورود معناى آن به دل باشد»؛ در اين تعريف، فصاحت و بلاغت، با هم درآميخته‌اند.<ref>همان، ص13</ref>
    فصل اول، به بررسى لغوى و اصطلاحى «فصاحت» اختصاص يافته و در آن، ضمن بحث از فصاحت در قرآن و احاديث، به ترتيب كلام و ديدگاه علما و بزرگان زير، پيرامون آن، مطرح گرديده است: [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]؛ [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]]؛ [[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]]؛ ثعلب؛ ابن المعتز؛ قدامه؛ ابن وهب؛ العسكرى؛ ابن سنان؛ عبدالقاهر؛ الرازى؛ [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]؛ السكاكى؛ [[ابن‌مالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]] و خطيب قزوینى.<ref>متن کتاب، ص11 - 42</ref>در همين فصل خاطرنشان شده است كه برخى از بزرگان، تفاوتى بين واژه فصاحت و بلاغت نگذاشته‌اند، بلكه یکى را به‌جاى ديگرى به كار برده‌اند؛ مثلاً[[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، بلاغت را چنين تعريف كرده است: «كلام را در صورتى مى‌توان بليغ دانست كه لفظ و معنا با هم به گوش و دل برسند؛ نه اينكه ورود لفظ به گوش، زودتر از ورود معناى آن به دل باشد»؛ در اين تعريف، فصاحت و بلاغت، با هم درآميخته‌اند.<ref>همان، ص13</ref>


    نویسنده در ادامه، عبارتى را از [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] (267ق) نقل كرده كه وى ضمن بحث از الفاظ، شعر را به چهار گونه زير تقسيم كرده است:
    نویسنده در ادامه، عبارتى را از [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] (267ق) نقل كرده كه وى ضمن بحث از الفاظ، شعر را به چهار گونه زير تقسيم كرده است:


    1. شعرى كه هم لفظش زيباست و هم معنايش نيكو؛
    1. شعرى كه هم لفظش زيباست و هم معنايش نیکو؛


    2. شعرى كه لفظش زيباست، ولى از فايده خالى است؛
    2. شعرى كه لفظش زيباست، ولى از فايده خالى است؛


    3. شعرى كه معناى آن نيكو، ولى الفاظ آن قاصر است؛
    3. شعرى كه معناى آن نیکو، ولى الفاظ آن قاصر است؛


    4. شعرى كه لفظ و معناى آن، هر دو متأخر است.<ref>همان، ص18</ref>
    4. شعرى كه لفظ و معناى آن، هر دو متأخر است.<ref>همان، ص18</ref>
    خط ۵۵: خط ۵۵:
    در فصل دوم نيز ضمن بررسى لغوى و اصطلاحى بلاغت، ديدگاه علماى زير مورد بحث و بررسى قرار گرفته است: [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]؛ [[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]]؛ العسكرى؛ ابن سنان؛ عبدالقاهر؛ الرازى؛ [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]؛ سكاكى و خطيب قزوینى.<ref>همان، ص51 - 60</ref>
    در فصل دوم نيز ضمن بررسى لغوى و اصطلاحى بلاغت، ديدگاه علماى زير مورد بحث و بررسى قرار گرفته است: [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]؛ [[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]]؛ العسكرى؛ ابن سنان؛ عبدالقاهر؛ الرازى؛ [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]؛ سكاكى و خطيب قزوینى.<ref>همان، ص51 - 60</ref>


    به نظر نویسنده، بلاغت از كلماتى است كه استعمال آن در كتب ادب، شايع بوده و در بسيارى از مواقع، با فصاحت هم‌معنى گرفته شده و در برخى مواضع، اين دو كلمه به‌جاى يكديگر استعمال شده است. اين واژه در لغت به معناى انتها و وصول شناخته شده و در لسان عرب، «تبلغ بالشيء» وصول به مراد دانسته شده است.<ref>همان، ص51</ref>
    به نظر نویسنده، بلاغت از كلماتى است كه استعمال آن در كتب ادب، شايع بوده و در بسيارى از مواقع، با فصاحت هم‌معنى گرفته شده و در برخى مواضع، اين دو كلمه به‌جاى یکديگر استعمال شده است. اين واژه در لغت به معناى انتها و وصول شناخته شده و در لسان عرب، «تبلغ بالشيء» وصول به مراد دانسته شده است.<ref>همان، ص51</ref>


    در بخش دوم، به علم معانى پرداخته شده است. نویسنده، مباحث مربوطه را بر طبق تقسيم سكاكى، به بيان، معانى، محسنات لفظيه و معنویه و بديع، تقسيم كرده است.<ref>همان، ص65</ref>
    در بخش دوم، به علم معانى پرداخته شده است. نویسنده، مباحث مربوطه را بر طبق تقسيم سكاكى، به بيان، معانى، محسنات لفظيه و معنویه و بديع، تقسيم كرده است.<ref>همان، ص65</ref>


    نویسنده پيرامون هريك از اين علوم، ابتدا به تعريف آن پرداخته و سپس، با كمك شواهد قرآنى و اشعار عربى، جوانب مختلف آن علم را تشريح نموده است.
    نویسنده پيرامون هریک از اين علوم، ابتدا به تعريف آن پرداخته و سپس، با كمك شواهد قرآنى و اشعار عربى، جوانب مختلف آن علم را تشريح نموده است.


    علم معانى، از جمله اصطلاحاتى است كه بلاغيون آن را بر مباحث بلاغى كه مربوط به جمله و عوارض آن از جمله تقديم و تأخير، ذكر و حذف، تعريف و تنكير، قصر، فصل و وصل و ايجاز و اطناب مى‌باشد، اطلاق كرده‌اند.<ref>همان، ص67</ref>
    علم معانى، از جمله اصطلاحاتى است كه بلاغيون آن را بر مباحث بلاغى كه مربوط به جمله و عوارض آن از جمله تقديم و تأخير، ذكر و حذف، تعريف و تنكير، قصر، فصل و وصل و ايجاز و اطناب مى‌باشد، اطلاق كرده‌اند.<ref>همان، ص67</ref>

    نسخهٔ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۲۵

    أسالیب بلاغیة الفصاحة البلاغة المعاني
    أساليب بلاغية؛ الفصاحة - البلاغة - المعاني
    پدیدآورانمطلوب، احمد (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرالفصاحه - البلاغه - المعانی
    ناشروکالة المطبوعات
    مکان نشرکویت -
    سال نشر1980 م
    چاپ1
    موضوعادبیات عربی - تاریخ و نقد

    زبان عربی - بدیع

    زبان عربی - معانی و بیان

    شعر عربی - تاریخ و نقد
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏PJA‎‏ ‎‏2028‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏الف‎‏5
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    أساليب بلاغية، الفصاحة - البلاغة - المعاني، اثر احمد مطلوب، کتابى است به زبان عربى، پيرامون فنون بلاغت و بررسى موضوعاتى از قبيل فصاحت، بلاغت و مباحثى كه در دانش معانى از قديم مطرح بوده است.

    ساختار

    کتاب، با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در دو بخش و هر بخش در چندين فصل، تنظيم شده است.

    نویسنده در ابتدا، «فصاحت» را از لحاظ لغوى و اصطلاحى، مورد بحث و بررسى قرار داده و سپس به علم معانى و مباحث مختلف آن پرداخته است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، پس از اشاره به جايگاه علم معانى، موضوع بخش‌هاى کتاب، بيان و توضيح مختصرى پيرامون آن‌ها ارائه گرديده است.

    بخش اول، در دو فصل زير، تنظيم شده است:

    فصل اول، به بررسى لغوى و اصطلاحى «فصاحت» اختصاص يافته و در آن، ضمن بحث از فصاحت در قرآن و احاديث، به ترتيب كلام و ديدگاه علما و بزرگان زير، پيرامون آن، مطرح گرديده است: جاحظ؛ ابن قتيبه؛ مبرد؛ ثعلب؛ ابن المعتز؛ قدامه؛ ابن وهب؛ العسكرى؛ ابن سنان؛ عبدالقاهر؛ الرازى؛ ابن اثير؛ السكاكى؛ ابن مالك و خطيب قزوینى.[۱]در همين فصل خاطرنشان شده است كه برخى از بزرگان، تفاوتى بين واژه فصاحت و بلاغت نگذاشته‌اند، بلكه یکى را به‌جاى ديگرى به كار برده‌اند؛ مثلاًجاحظ، بلاغت را چنين تعريف كرده است: «كلام را در صورتى مى‌توان بليغ دانست كه لفظ و معنا با هم به گوش و دل برسند؛ نه اينكه ورود لفظ به گوش، زودتر از ورود معناى آن به دل باشد»؛ در اين تعريف، فصاحت و بلاغت، با هم درآميخته‌اند.[۲]

    نویسنده در ادامه، عبارتى را از ابن قتيبه (267ق) نقل كرده كه وى ضمن بحث از الفاظ، شعر را به چهار گونه زير تقسيم كرده است:

    1. شعرى كه هم لفظش زيباست و هم معنايش نیکو؛

    2. شعرى كه لفظش زيباست، ولى از فايده خالى است؛

    3. شعرى كه معناى آن نیکو، ولى الفاظ آن قاصر است؛

    4. شعرى كه لفظ و معناى آن، هر دو متأخر است.[۳]

    در فصل دوم نيز ضمن بررسى لغوى و اصطلاحى بلاغت، ديدگاه علماى زير مورد بحث و بررسى قرار گرفته است: جاحظ؛ مبرد؛ العسكرى؛ ابن سنان؛ عبدالقاهر؛ الرازى؛ ابن اثير؛ سكاكى و خطيب قزوینى.[۴]

    به نظر نویسنده، بلاغت از كلماتى است كه استعمال آن در كتب ادب، شايع بوده و در بسيارى از مواقع، با فصاحت هم‌معنى گرفته شده و در برخى مواضع، اين دو كلمه به‌جاى یکديگر استعمال شده است. اين واژه در لغت به معناى انتها و وصول شناخته شده و در لسان عرب، «تبلغ بالشيء» وصول به مراد دانسته شده است.[۵]

    در بخش دوم، به علم معانى پرداخته شده است. نویسنده، مباحث مربوطه را بر طبق تقسيم سكاكى، به بيان، معانى، محسنات لفظيه و معنویه و بديع، تقسيم كرده است.[۶]

    نویسنده پيرامون هریک از اين علوم، ابتدا به تعريف آن پرداخته و سپس، با كمك شواهد قرآنى و اشعار عربى، جوانب مختلف آن علم را تشريح نموده است.

    علم معانى، از جمله اصطلاحاتى است كه بلاغيون آن را بر مباحث بلاغى كه مربوط به جمله و عوارض آن از جمله تقديم و تأخير، ذكر و حذف، تعريف و تنكير، قصر، فصل و وصل و ايجاز و اطناب مى‌باشد، اطلاق كرده‌اند.[۷]

    از جمله مباحث مطرح‌شده در اين بخش، عبارتند از: نظريه نظم، نقد روش سكاكى، خبر و انشاء، احوال جمله، فصل و وصل، ايجاز و اطناب، خروج از مقتضاى ظاهر و...

    وضعيت کتاب

    فهرست مطالب و آثار مؤلف، در انتهاى کتاب آمده است.

    پاورقى‌ها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.

    پانویس

    1. متن کتاب، ص11 - 42
    2. همان، ص13
    3. همان، ص18
    4. همان، ص51 - 60
    5. همان، ص51
    6. همان، ص65
    7. همان، ص67


    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.