مذاهب الإسلاميين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ـ' به ''
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'ـ' به '')
خط ۴۶: خط ۴۶:
نویسنده در ابتدای مباحث، معمولاً به منابع مهمی که می‎تواند مورد استفاده قرار گیرد اشاره کرده است؛ به‎عنوان مثال در رابطه با تأسیس دولت الموت توسط اسماعیلیه نزاریه به کتاب «[[جامع التواريخ]]» [[رشیدالدین فضل‌الله|فضل‎الله همدانی]] و «[[تاریخ جهانگشاى جوینى|تاریخ جهان‎گشا]]» [[جوینی، عطا ملک بن محمد|عطاملک جوینی]] اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص1060</ref>‎.
نویسنده در ابتدای مباحث، معمولاً به منابع مهمی که می‎تواند مورد استفاده قرار گیرد اشاره کرده است؛ به‎عنوان مثال در رابطه با تأسیس دولت الموت توسط اسماعیلیه نزاریه به کتاب «[[جامع التواريخ]]» [[رشیدالدین فضل‌الله|فضل‎الله همدانی]] و «[[تاریخ جهانگشاى جوینى|تاریخ جهان‎گشا]]» [[جوینی، عطا ملک بن محمد|عطاملک جوینی]] اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص1060</ref>‎.
   
   
این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که‎ بنا‎ به برخی شـباهت‎ها، اخـوان‎الصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نه‎چندان‎ علمی‎ و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی‎ است که‎ چنین‎ ایده‎‎ای دارند. وی در این کتاب بـا فـصلی‎ تحت‎ عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين‎ إخـوان‎الصفا‎ في مـسألة‎ الإبداع‎» به‎ بررسی تفاوت‎های نظری اخوان‎الصفا و اسـماعیلیه پرداخـته‎ است‎. بدوی به‎درستی تأکید می‎کند: درحالی‎که اسماعیلیه هیچ اعتقادی به‎ مسئله‎ فیض نـدارند، اخـوان‎الصفا در «الرسائل»، بنیان‎ اعتقادات خود را بـر‎ این قاعده نـوافلاطونی بـنیان نـهاده‎اند؛ کما‎ اینکه‎ فارابی نیز در «آراء أهل المـدينة الفـاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای‎ نظریه‎ اخوان در این باب چنین است‎ که‎ عـلت‎ بـقای عقل، امداد‎ حضرت‎ باری‎ تعالی به‎واسطه فـیضی است‎ که‎ بر آن افـاضه مـی‎شود و نیز علت تمامیت و کمال عـقل، اسـتعداد قبول این فیض است‎. از‎ دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه‎ روحانیه‎ای‎ است که‎ بنا‎ بـه‎ فـیض عقل، وجود می‎یابد‎. اخوان نـخستین ظـهور این فـیض را جوهر بسیط روحـانیه‎‎ای (عـقل فعال) می‎دانند که در نهایت‎ کـمال‎ و فـضیلت، نور محض و حامل جمیع صور‎ اشیا‎ است‎. بنا‎ به نظر‎ بدوی‎، اخوان‎ هرگاه از ابداع سخن می‎گویند – به‎عنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المـخلوقات» - ‎مـنظورشان همین فیض است.  
این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که‎ بنا‎ به برخی شباهت‎ها، اخوان‎الصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نه‎چندان‎ علمی‎ و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی‎ است که‎ چنین‎ ایده‎‎ای دارند. وی در این کتاب با فصلی‎ تحت‎ عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين‎ إخوان‎الصفا‎ في مسألة‎ الإبداع‎» به‎ بررسی تفاوت‎های نظری اخوان‎الصفا و اسماعیلیه پرداخته‎ است‎. بدوی به‎درستی تأکید می‎کند: درحالی‎که اسماعیلیه هیچ اعتقادی به‎ مسئله‎ فیض ندارند، اخوان‎الصفا در «الرسائل»، بنیان‎ اعتقادات خود را بر‎ این قاعده نوافلاطونی بنیان نهاده‎اند؛ کما‎ اینکه‎ فارابی نیز در «آراء أهل المدينة الفاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای‎ نظریه‎ اخوان در این باب چنین است‎ که‎ علت‎ بقای عقل، امداد‎ حضرت‎ باری‎ تعالی به‎واسطه فیضی است‎ که‎ بر آن افاضه می‎شود و نیز علت تمامیت و کمال عقل، استعداد قبول این فیض است‎. از‎ دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه‎ روحانیه‎ای‎ است که‎ بنا‎ به‎ فیض عقل، وجود می‎یابد‎. اخوان نخستین ظهور این فیض را جوهر بسیط روحانیه‎‎ای (عقل فعال) می‎دانند که در نهایت‎ کمال‎ و فضیلت، نور محض و حامل جمیع صور‎ اشیا‎ است‎. بنا‎ به نظر‎ بدوی‎، اخوان‎ هرگاه از ابداع سخن می‎گویند – به‎عنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المخلوقات» - ‎منظورشان همین فیض است.  


بدوی نفس این اخـتلاف مـیان اخـوان و اسـماعیلیه در امـر ابداع و فیض‎ را مـبنا قـرار داده و نتیجه می‎گیرد که اخوان در مواضع بسیار، اسماعیلیه را به تمسخر گرفته و آنها را مسبعه می‎نامند. نویسنده کتاب بـه این کـلام اخوان استناد می‎کند‎: «مسبعه‎، توغّل بسیار مـی‎کنند، در کشـف اشـیای هـفت‎گانه تـا در آنـها، مفاهیم عجیب و غریبی را اظهار دارند». همچنین بدوی می‎گوید: از این عبارات معلوم می‎شود که اخوان‎الصفا خود را از‎ اسماعیلیه‎ نمی‎شمارند، پس اگر ما علاوه بر آنچه ذکر شد، موارد دیگری از تفاوت‎های جدی میان اخـوان و اسماعیلیه را متذکر شویم، یقین پیدا می‎کنیم‎ که‎ اخوان‎الصفا مستقل از اسماعیلیه بوده‎ و اسماعیلی‎ محسوب نمی‎شوند و بلکه هرکدام مذهب جداگانه‎ای دارند؛ به همین دلیل بسیار حیرت می‎کنیم از اینکه می‎بینیم برخی اصرار دارند اخوان را اسـماعیلی دانـسته و مذهب‎ هر‎ دو را واحد و مشابه‎ بدانند‎<ref>ر.ک: بلخاری قهی، حسن، ص73-72؛ متن کتاب، ص979-978</ref>‎.  
بدوی نفس این اختلاف میان اخوان و اسماعیلیه در امر ابداع و فیض‎ را مبنا قرار داده و نتیجه می‎گیرد که اخوان در مواضع بسیار، اسماعیلیه را به تمسخر گرفته و آنها را مسبعه می‎نامند. نویسنده کتاب به این کلام اخوان استناد می‎کند‎: «مسبعه‎، توغّل بسیار می‎کنند، در کشف اشیای هفت‎گانه تا در آنها، مفاهیم عجیب و غریبی را اظهار دارند». همچنین بدوی می‎گوید: از این عبارات معلوم می‎شود که اخوان‎الصفا خود را از‎ اسماعیلیه‎ نمی‎شمارند، پس اگر ما علاوه بر آنچه ذکر شد، موارد دیگری از تفاوت‎های جدی میان اخوان و اسماعیلیه را متذکر شویم، یقین پیدا می‎کنیم‎ که‎ اخوان‎الصفا مستقل از اسماعیلیه بوده‎ و اسماعیلی‎ محسوب نمی‎شوند و بلکه هرکدام مذهب جداگانه‎ای دارند؛ به همین دلیل بسیار حیرت می‎کنیم از اینکه می‎بینیم برخی اصرار دارند اخوان را اسماعیلی دانسته و مذهب‎ هر‎ دو را واحد و مشابه‎ بدانند‎<ref>ر.ک: بلخاری قهی، حسن، ص73-72؛ متن کتاب، ص979-978</ref>‎.  


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش