مشروعیت سقیفه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '(عليهالسلام)' به ' عليهالسلام') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
سقيفه بني ساعده | سقيفه بني ساعده | ||
| ناشر = | | ناشر = | ||
امام علي بن ابيطالب | امام علي بن ابيطالب عليهالسلام | ||
| مکان نشر = ايران - قم | | مکان نشر = ايران - قم | ||
| سال نشر =مجلد1: 1389ش | | سال نشر =مجلد1: 1389ش |
نسخهٔ ۶ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۶:۱۷
مشروعیت سقیفه | |
---|---|
پدیدآوران | داودي، سعيد (نويسنده) گروه معارف و علوم اسلامی (زیرنظر) |
ناشر | امام علي بن ابيطالب عليهالسلام |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1389ش |
چاپ | 2 |
شابک | 978-964-533-079-6 |
موضوع | خلافت سقيفه بني ساعده |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 223/54 /د2م5 |
مشروعیت سقیفه از سری کتابهای «مسائل سؤال برانگیز در تاریخ اسلام» اثر سعید داودی، است که درباره یکی از مهمترین وقایع صدر اسلام و بعد از وفات پیامبر(ص)؛ یعنی سقیفه بنی ساعده نوشته شده است.
نویسنده در این کتاب، به دنبال بررسی این نکته است که حادثه انتخاب خلیفه اول، در فرهنگ سیاسى اسلام یک انتخاب دمکراتیک بود و یا سهمخواهى قبایل مختلف و پیروزى یک گروه بر گروههاى دیگر؟ آیا نحوه انتخاب خلیفه اول امروزه قابل تأسى مسلمین در نحوه گزینش حاکمان خویش است؟ و آیا مىتوان آن را بهعنوان یک نقطه روشن و برجسته تاریخ اسلام براى جهانیان عرضه کرد، به آن افتخار نمود و در عرصه جهانى به دفاع از آن برخاست و آن را راهبردى عقلایى به شمار آورد؟ اینها انبوه سؤالاتى است که پیرامون داستان سقیفه بنىساعده را گرفته و نویسنده در نوشتار حاضر، به دنبال پاسخ بدان است[۱]
باور نویسنده بر آن است که نقل و بررسى این حادثه مهم تاریخ اسلام، افق تازهاى را به روى جوانان حقیقتجو و پژوهشگران منصف مىگشاید و راهیابى به حقیقت را هموارتر مىسازد[۲]
ساختار
کتاب با مقدمه کوتاهی با نام «اشاره» از نویسنده آغاز و مطالب بدون تبویب یا فصلبندی خاصی، در چهار محور، ساماندهی شده است.
تلاش نویسنده بر آن است که در مباحث کتاب، از منابع مورد قبول برادران اهل سنت استفاده شود و حقایق تاریخى بهصورت روشن و شفاف مورد بررسى قرار گیرد تا جاى شک و تردید در آن باقى نماند[۳]
گزارش محتوا
در مقدمه، به سؤالبرانگیز بودن داستان سقیفه بنی ساعده و خلیفهای که در آن مکان انتخاب شد اشاره گردیده و این سؤال مطرح شده است که آیا خلافت مسلمین قاعدهاى دارد یا خیر؟ آیا طبق میزان روشن و قانون معینى باید براى مسلمانان خلیفه برگزید و یا انتخاب خلیفه از روش مشخصى پیروى نمىکند؟ آیا انتخاب خلیفه پس از پیامبر(ص) باید با نص و معرفى آن حضرت باشد و یا به انتخاب مردم؟ اگر انتخاب با اجماع مسلمین و یا اهل حل و عقد، یعنى خبرگان امت است؛ کدام خبرگان؟ و آیا مىشود این شیوه را با تهدید و زور اعمال کرد؟[۴]
آنچه در این نوشتار مورد توجه است، نگاهى به شیوه انتخاب خلیفه اول و ارزیابى مشروعیت چنین انتخابى است و پاسخ به این سؤال که آیا حقیقتاً سقیفه بنىساعده صلاحیت براى انتخاب خلیفه را داشته و مانند مجالس مشورتى امروز مکانى براى انتخاب حاکم بوده که نخبگان امت در آنجا اجتماع کرده و با مشورت و رایزنى و سپس با رأىگیرى خلیفهاى را براى رهبرى امت برگزینند و یا آنچه در آنجا اتفاق افتاد، حادثهاى ناگهانى و بدون تأمل بوده است؟[۵]
در محور نخست، چگونگی شکلگیری ماجراى سقیفه بنىساعده مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این حادثه در کتب تاریخى و حدیثى اهل سنت بهطور گسترده نقل شده است، هرچند در نقل جزئیات تفاوتهایى مشاهده مىشود، ولى اصل ماجرا، قریب به یکدیگر بازگو شده است. نویسنده پیش از نقل حادثه، به ذکر چند نکته پرداخته است ازجمله آنکه:
- این ماجرا در روز وفات پیامبر(ص) اتفاق افتاد.
- زمانى که جنازه شریف پیامبر(ص) هنوز بر زمین بود، ماجراى سقیفه و بیعت براى ابوبکر پیش آمد و فرداى آن روز براى دفن آن حضرت اقدام کردند و برخى نیز گفتهاند آن حضرت سه روز پس از وفاتش به خاک سپرده شد.
- عمر در ساعات اولى که پیامبر(ص) رحلت کرد، مىگفت: او نمرده است و مرگش را انکار مىکرد[۶]
وی در ادامه این سؤال را مطرح کرده است که چه انگیزهاى موجب شد که عمر ارتحال پیامبر(ص) را انکار کند و معتقدان به آن را منافق بنامد! درحالیکه انبیاى گذشته نیز از دنیا رفتهاند و مرگ براى همه انسانهاست و هر کس یک روز از این دنیا کوچ خواهد کرد. علاوه بر آن، آیات قرآن- که مسلمانان همیشه آنها را مىخواندند و مىشنیدند- بهروشنی گواهى مىدهد که پیامبر(ص) نیز روزى رحلت خواهد کرد و نمىتوان باور کرد که عمر این آیات را نشنیده باشد[۷] به نظر وی، عمده دلیل این انکار، آن است که هنگام رحلت پیامبر(ص) ابوبکر در مدینه حضور نداشت و خوف آن بود که در این فرصت کسى به خلافت مسلمین برگزیده شود که مورد رضایت عمر نبوده باشد. لذا با طرح این مسائل و تهدید مسلمانان، توجه آنان را از خلافت پیامبر منصرف ساخت و پسازآنکه ابوبکر آمد و آن آیات را خواند، عمر پذیرفت[۸]
در ادامه، به تشریح ماجرای سقیفه، بر اساس دو گزارش (طبری به نقل از عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیعمره انصاری و صحيح البخاري به نقل از ابن عباس از عمر)، پرداخته شده است[۹]
نویسنده پس از تشریح چگونگی شکلگیرى سقیفه و معرفى ابوبکر براى خلافت و اینکه این واقعه، امرى ناگهانى و طى یک سلسله حوادث و برخوردها و کشمکشها صورت گرفت و چگونه پسازآنکه بشیر بن سعد و عمر و ابوعبیده بهسرعت با ابوبکر بیعت نمودند، جمعى از انصار نیز با ابوبکر بیعت کردند، در محور دوم، به ادامه ماجرا و بررسی عکسالعملها در این رابطه پرداخته است[۱۰]
حوادث سقیفه و پیامدهای آن، بهخوبی از نقش خلیفه دوم در انتخاب و تثبیت خلافت ابوبکر حکایت میکند، ازاینرو در محور سوم، به بررسی نقش عمر بن خطاب در تثبیت خلافت ابوبکر پرداخته شده و به این نکته تأکید شده است که از زمان پیامبر(ص)، به سبب الفت، نزدیکى و مشابهتهاى این دو با یکدیگر، آن حضرت به هنگام عقد اخوت میان مسلمانان، بین ابوبکر و عمر عقد اخوت بست و حمایتهاى متقابلی میان ابوبکر و عمر وجود داشت که در ماجراى سقیفه خود را کاملاً نشان داد. لذا تا نیامدن ابوبکر، عمر مرگ پیامبر(ص) را انکار مىکرد و پس از آمدن ابوبکر از «سُنح» و خواندن آیاتى، عمر آن را پذیرفت و هنگامیکه خبر اجتماع انصار در سقیفه به گوش عمر رسید، او ابوبکر را فرا خواند و با هم به سقیفه رفتند. آنجا نیز نخست ابوبکر خلافت عمر و یا ابوعبیده جراح را مطرح ساخت، اما عمر با استناد به مصاحبت ابوبکر با پیامبر در غار و اینکه او مسنتر است، دست برد و با ابوبکر بیعت کرد و آنگاه به راه افتاد و هر کس را که مىدید، دستش را به دست ابوبکر بهعنوان بیعت مىمالید. او مخالفان خلافت ابوبکر را در سقیفه با لگدمال کردن سعد بن عباده و توهین به او و آنگاه تهدید بنىهاشم و زبیر و دیگران و همچنین حمله و یورش به خانه فاطمه زهرا(س) خاموش ساخت[۱۱]
در آخرین محور، به بررسى کلی مطالب ارائه شده و ارزیابى آن اختصاص یافته و در این زمینه، به نکاتی اشاره شده است، ازجمله: آنکه گردهمایی سقیفه، یک شورای منتخب نبود، بلکه عدهاى از انصار براى آنکه خلافت را به نفع خود تمام کند، اجتماعى تشکیل دادند و عدهاى از مهاجران با آنها به رقابت برخاستند و با بهرهگیرى زیرکانه از رقابت اوس و خزرج به مقصود خود رسیدند و استدلال هر یک از انصار و مهاجران بر یکدیگر، نشان داد که براى تصرف خلافت، رقابتى جدى میان آنها وجود داشت و نحوه استدلالها نیز حکایت از «تنافس در دنیا» دارد و معیارهاى معنوى کمتر مورد توجه بوده است؛ گویى مىخواستند میراثى تقسیم کنند و هرکدام مدعى سهمى بودند و پسازآن، ابوبکر و عمر چنان سرگرم رایزنى با افراد با نفوذ براى بیعت و خارج نمودن مخالفان از صحنه بودند که حتى فرصت شرکت در دفن پیامبر(ص) را نیافتند[۱۲]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع مورد استفاده نویسنده، در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع[۱۳]، به توضیح برخی از مطالب متن ازجمله ترجمه برخی از روات پرداخته شده است[۱۴]
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.