شرفالدین، سید عبدالحسین: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در سال 1310ق، بههمراه مادر، همسر و برادرش رخت سفر به عراق بربست و در پی توصيه پدربزرگش آيتالله سيد هادی صدر و ديگر آشنايانش، بههمراه خانوادهاش به سامرا رفت. شرفالدين پس از گفتگو و تبادل نظر با دايی فرزانه و عالم خود آيتالله [[صدر، حسن|سيد حسن صدر]]، تحصيلات فقهی و اصولی خويش را در نزد دو استاد معروف حوزه علميه سامرا، شيخ حسن كربلايی (متوفی 1322ق) و شيخ باقر حيدر (متوفی 1333ق) آغاز كرد. همچنين هر صبح جمعه، وی با شور و رغبت وصفناپذيری، پای درس اخلاق حكيم الهی آيتالله شيخ فتحعلی سلطانآبادی حضور میيافت و دل عطشناكش را از آن سرچمشه عشق حق سيراب میساخت. | در سال 1310ق، بههمراه مادر، همسر و برادرش رخت سفر به عراق بربست و در پی توصيه پدربزرگش آيتالله سيد هادی صدر و ديگر آشنايانش، بههمراه خانوادهاش به سامرا رفت. شرفالدين پس از گفتگو و تبادل نظر با دايی فرزانه و عالم خود آيتالله [[صدر، حسن|سيد حسن صدر]]، تحصيلات فقهی و اصولی خويش را در نزد دو استاد معروف حوزه علميه سامرا، شيخ حسن كربلايی (متوفی 1322ق) و شيخ باقر حيدر (متوفی 1333ق) آغاز كرد. همچنين هر صبح جمعه، وی با شور و رغبت وصفناپذيری، پای درس اخلاق حكيم الهی آيتالله شيخ فتحعلی سلطانآبادی حضور میيافت و دل عطشناكش را از آن سرچمشه عشق حق سيراب میساخت. | ||
پس از گذشت يك سال و در هنگامی كه مرجع تقليد شیعیان | پس از گذشت يك سال و در هنگامی كه مرجع تقليد شیعیان جهان [[میرزای شیرازی، محمدحسن بن محمود|آيتالله ميرزای شيرازی]] بنا به عللی سامرا را به قصد نجف ترك كرد، شرفالدين نيز با ديگر عالمان و مدرسان حوزه عمليه سامرا، راهی نجف، ديار عشق و قبله طالبان علم شد. وی برای تحصيل دورههای عالی فقه، اصول، حديث، كلام و... سالها پای درس عالمان و فقيهان بزرگ حوزه علميه نجف، از جمله: | ||
# آقا رضا اصفهانی (متوفی 1322ق)؛ | # آقا رضا اصفهانی (متوفی 1322ق)؛ | ||
# شيخ محمدطه نجف (متوفی 1323ق)؛ | # شيخ محمدطه نجف (متوفی 1323ق)؛ | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
«شيعه و سنی را روز نخست، سياست (و مطامع سياسی)، از هم جدا كرده است و اكنون نيز بايد سياست (و مصالح سياسی اسلام و مسلمانان) آن دو را در كنار هم بنشاند و متحدشان كند». | «شيعه و سنی را روز نخست، سياست (و مطامع سياسی)، از هم جدا كرده است و اكنون نيز بايد سياست (و مصالح سياسی اسلام و مسلمانان) آن دو را در كنار هم بنشاند و متحدشان كند». | ||
شرفالدين مدتی در مصر ماند، سپس بر آن شد تا در نزدیک ترين نقطه لبنان حضور يابد و از نزدیک | شرفالدين مدتی در مصر ماند، سپس بر آن شد تا در نزدیک ترين نقطه لبنان حضور يابد و از نزدیک برای آزادی كشور و ملتش تلاشی شايسته را به انجام رساند. | ||
وقتی وارد بيروت شد، فرانسویان خواستند مقدمات عزيمت او را به شهر صور زودتر فراهم كنند، ولی شرفالدين در بيروت توقف كرد تا برای آزادی ديگر مبارزان و آزادیخواهان مهاجر، تبعيدی و متواری، با حاكمان مذاكره و گفتگو كند. بههرتقدير، با آزادی و بازگشت ديگر مبارزان و آزادیخواهان موافقت به عمل آمد و شرفالدين با خيالی آسوده، آهنگ صور كرد. | وقتی وارد بيروت شد، فرانسویان خواستند مقدمات عزيمت او را به شهر صور زودتر فراهم كنند، ولی شرفالدين در بيروت توقف كرد تا برای آزادی ديگر مبارزان و آزادیخواهان مهاجر، تبعيدی و متواری، با حاكمان مذاكره و گفتگو كند. بههرتقدير، با آزادی و بازگشت ديگر مبارزان و آزادیخواهان موافقت به عمل آمد و شرفالدين با خيالی آسوده، آهنگ صور كرد. | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
در واپسين روزهای سال 1355ق، مقارن 1315ش، شرفالدين از عراق راهی ايران شد تا مرقد هشتمين پيشوای شیعیان ، [[امام رضا(ع)|حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا(ع)]] را زيارت كند. در تهران عده زيادی از علما، روحانیون و شخصيتهای علمی و دينی از او استقبال كردند. همچنين مردم ديندار و عالمان شهر به ديدار و زيارت او شتافتند و به اكرام و احترامش همت گماشتند. | در واپسين روزهای سال 1355ق، مقارن 1315ش، شرفالدين از عراق راهی ايران شد تا مرقد هشتمين پيشوای شیعیان ، [[امام رضا(ع)|حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا(ع)]] را زيارت كند. در تهران عده زيادی از علما، روحانیون و شخصيتهای علمی و دينی از او استقبال كردند. همچنين مردم ديندار و عالمان شهر به ديدار و زيارت او شتافتند و به اكرام و احترامش همت گماشتند. | ||
شرفالدين از تهران به قم عزيمت كرد تا مرقد پاك حضرت فاطمه معصومه(ع)، دخت والاگهر امام موسی كاظم(ع) را زيارت كند و از نزدیک | شرفالدين از تهران به قم عزيمت كرد تا مرقد پاك حضرت فاطمه معصومه(ع)، دخت والاگهر امام موسی كاظم(ع) را زيارت كند و از نزدیک با حوزه علميه و علما و فقهای قم كه بهسختی تحت فشار اختناق و استبداد رضاخانی بودند، آشنا شود. پس از اين زيارت و ديدار، رخت سفر به ديار خراسان كشيد و عازم شهر شهادت، مشهد مقدس شد و بوسه به آستان قدس [[امام رضا(ع)|حضرت امام رضا(ع)]]<nowiki/>زد... و به آرزوی ديرين خويش دست يافت. سفر شرفالدين به ايران، نزدیک به يك ماه طول كشيد و در اوايل سال 1356ق، به وطن خود بازگشت. | ||
==سرچشمه هدايت == | ==سرچشمه هدايت == | ||
خط ۲۳۶: | خط ۲۳۶: | ||
[[ابوهریره]] | [[ابوهریره]] | ||
[[النص و الاجتهاد: متن و تفسیر]] | [[النص و الاجتهاد: متن و تفسیر]] | ||
[[راه راست]] | [[راه راست]] |
نسخهٔ ۶ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۰:۵۳
نام | شرفالدین، عبدالحسین |
---|---|
نامهای دیگر | جبل عاملی، عبد الحسین
شرفالدین عاملی، عبد الحسین عاملی، عبد الحسین شرفالدین عبد الحسین شرف الدین موسوی، شرف الدین موسوی، عبد الحسین شرفالدین موسوی جبلعاملی، عبد الحسین عاملی، شرفالدین |
نام پدر | سيد يوسف شرفالدين |
متولد | 1873م / ۱۲۹۰ق |
محل تولد | کاظمین |
رحلت | 1336 ش یا ۸ جمادیالثانی ۱۳۷۷ ه.ق یا 1958م |
اساتید | آقا رضا اصفهانی، شيخ محمدطه نجفی، آخوند خراسانی، ميرزا حسين نوری، سید محمدکاظم طباطبائی یزدی |
برخی آثار | المراجعات، الفصول المهمة، النص و الاجتهاد |
کد مؤلف | AUTHORCODE199AUTHORCODE |
سيد عبدالحسين شرفالدين (1290-1377ق)، فقیه، اصولی، ادیب، محدث و مجتهد و مدافع تقریب مذاهب
در يكی از روزهای سال 1290ق، در شهر كاظمين ديده به جهان گشود. وی در دامان پرمهر مادر پاكدامن و مهربانش، «زهرا صدر» و تحت نظارت پدر عالم و روحانیاش، «سيد يوسف شرفالدين» پرورش يافت.
تحصيلات
يكساله بود كه پدرش تصميم گرفت برای گذراندن مراحل عالی تحصيل به نجف اشرف مهاجرت كند و به اين ترتيب، سيد عبدالحسين بههمراه پدر و مادر، راهی آن ديار شد. شش سال داشت كه در نجف اشرف به مكتبخانه رفت تا قرآن را از معلمان متدين و عالم فراگيرد.
در هشتسالگی و پس از بازگشت خانواده به جبل عامل، در محضر پدر عالم و روحانی خود، به خواندن ادبيات عرب پرداخت و سالها به فراگيری صرف، نحو، لغت، معانی، بيان، بديع، شعر، انشاء، تاريخ و خط مشغول شد و با تمرين و ممارست معلوماتش را به كمال رسانيد. پس از آنكه در ادبيات، منطق و اصول فقه معلومات لازم و ضروری را كسب كرد، در محضر پدر به تحصيل فقه پرداخت و با عزمی جزم كتابهای فقهی «نجاة العباد»، «المختصر النافع في الفقه الإمامية» و «شرائع الإسلام» را بهنحو شايستهای فراگرفت.
سيد علاوه بر اين كتابها در زمينههای ادبيات، تاريخ، تفسير، فقه، اصول، منطق، اخلاق، اعتقادات و... با شور و شوق جوشانی به مطالعات دامنهدار و عميقی دست زد، استعداد درخشان خويش را پروراند و به دانستنیهای سرشاری نائل آمد. در همين سالها بود كه وی به پيشنهاد پدر و مادر، با دختر عموی خويش پيمان زناشويی بست.
اساتيد
در سال 1310ق، بههمراه مادر، همسر و برادرش رخت سفر به عراق بربست و در پی توصيه پدربزرگش آيتالله سيد هادی صدر و ديگر آشنايانش، بههمراه خانوادهاش به سامرا رفت. شرفالدين پس از گفتگو و تبادل نظر با دايی فرزانه و عالم خود آيتالله سيد حسن صدر، تحصيلات فقهی و اصولی خويش را در نزد دو استاد معروف حوزه علميه سامرا، شيخ حسن كربلايی (متوفی 1322ق) و شيخ باقر حيدر (متوفی 1333ق) آغاز كرد. همچنين هر صبح جمعه، وی با شور و رغبت وصفناپذيری، پای درس اخلاق حكيم الهی آيتالله شيخ فتحعلی سلطانآبادی حضور میيافت و دل عطشناكش را از آن سرچمشه عشق حق سيراب میساخت.
پس از گذشت يك سال و در هنگامی كه مرجع تقليد شیعیان جهان آيتالله ميرزای شيرازی بنا به عللی سامرا را به قصد نجف ترك كرد، شرفالدين نيز با ديگر عالمان و مدرسان حوزه عمليه سامرا، راهی نجف، ديار عشق و قبله طالبان علم شد. وی برای تحصيل دورههای عالی فقه، اصول، حديث، كلام و... سالها پای درس عالمان و فقيهان بزرگ حوزه علميه نجف، از جمله:
- آقا رضا اصفهانی (متوفی 1322ق)؛
- شيخ محمدطه نجف (متوفی 1323ق)؛
- آخوند خراسانى (متوفی 1329ق)؛غ
- شيخالشريعه اصفهانی (متوفی 1303ق)؛
- شيخ عبدالله مازندرانی (متوفی 1330ق)؛
- سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (متوفی 1337ق)؛
- میرزا حسین نوری (متوفی 1320ق).
مرجعيت
شرفالدين پس از دوازده سال تحصيل، تحقيق و مناظرات علمی و اعتقادی و در نهايت شوق و تلاش و پشتكار ويژه طلبگی، به مرتبه بلند فقاهت و اجتهاد دست يافت و از سوی فقهای طراز اول نجف، صاحب اجازات و تأييدات اجتهادی شد و در سی و دو سالگی، اجتهاد مطلق او مورد قبول و تأييد همه مجتهدان بزرگ حوزه علميه نجف، كاظمين، كربلا و سامرا قرار گرفت. او در اين مدت، در كنار تحصيلات علمی و فقهی، با جديت تمام به فعاليتهای ادبی و تلاش در جهت تسلط كامل بر رموز بلاغت، صنايع ادبی و شيوههای سخنوری، نويسندگی و بحث دست زد و در اين فنون نيز ممتاز گشت. وی در تاريخ نهم ربيعالأول سال 1322ق، همراه با خانوادهاش، نجف اشرف را ترك كرد و از راه دمشق رهسپار جبل عامل شد و در ميان امواج خروشان احساسات و عواطف پاك هموطنانش، به وطن قدم نهاد. ابتدا در «شحور» اقامت كرد و در كنار پدر بزرگوارش به ارشاد مردم و تدريس، تعليم و تربيت نسل جوان همت گماشت. پس از سه سال، به دعوت مردم «صور»، راهی آنجا شد. وی با تأسيس حسينيه صور، آنجا را به مركزی برای برگزاری برنامههای گوناگون دينی و اجتماعی تبديل كرد.
منادی وحدت
شرفالدين، بهمثابه عالمی آگاه به زمان، روشنبين و آشنا به حقايق اصيل مكتب آسمانی اسلام، از روزگار جوانی، از اوضاع نابسامان و آشفته آن روز جوامع اسلامی و اختلافات بيهوده و تأسفبار مسلمانان رنج میبرد. او نهتنها به اصلاح و سازندگی جوامع شيعی میانديشيد، بلكه از آغاز اقدامهای اجتماعی و دينی خود، در انديشه اصلاح و عزتبخشی به همه ممالك اسلامی و ايجاد اتحاد و برادری در بين فرقههای مختلف مسلمانان بود. وی نيم قرن تمام با همه توان علمی و معنویاش و با قلم، بيان و عمل صادقانهاش، در متحد ساختن امت محمد(ص) كوشيد و از هيچ سعی و تلاشی دريغ نورزيد.
نخستين گام بلند و سنگين وی در راه وحدت امت اسلامی، تأليف كتاب گرانقدر «الفصول المهمة في تأليف الأمة» بود كه در سال 1327ق، در شهر صور به زيور طبع درآمد. از اين تاريخ تا پايان عمر (1377ق)، همواره به دنبال تحقق اين آرمان الهی خويش حركت كرد و به نتايج درخشان و ثمربخشی دست يافت.
در اواخر سال 1329ق، برای ديدار از مصر و آشنايی با علمای دينی، دانشمندان، متفكران و نويسندگان آن ديار و مساعد كردن زمينه ايجاد اتحاد ملت اسلام، راهی آن ديار شد. وی دريافته بود كه بهترين نقطه حركتش دانشگاه «الأزهر»، بزرگترين مركز علمی و دينی مسلمانان اهل سنت است.
دست تقدير، شرفالدين را با مفتی بزرگ و استاد معروف دانشگاه الأزهر، شيخ سليم بشری مالكی، آشنا كرد. ثمره اين آشنايی علمی و مذهبی، مباحثات و مكاتبات شورانگيز و شگفتیزايی بود كه در تاريخ اسلام میتواند در راه اتحاد ملل مسلمان و دست يافتن به حقايق و وقايع تاريخ، سرمشق عالمان و متفكران مسلمان باشد.
بيست و پنج سال بعد از آن واقعه، در سال 1355ق، شرفالدين مجموعه مكاتبات خود و شيخ سليم را كه 112 نامه بود، بههمراه مقدمهای روشنگر، بهصورت كتابیبا نام «المراجعات»، در شهر صيدا به چاپ رساند.
از ويژگیهای اين كتاب، كاربرد واژههای نو و پرمعنا، جملات كوتاه و آهنگين، تعبيرات بديع و دلنشين و پربار كردن مطالب از اشعار و امثال عرب، افزون بر جنبههای علمی و استدلالی كتاب است كه اين اثر را در نوع خود بینظير ساخته است. در مصر، شرفالدين ضمن مكاتبه با شيخ سليم بشری، با ديگر عالمان و دانشوران اهل سنت نيز ملاقات و مباحثات علمی، دينی و فلسفی داشت و بزرگان آنان مانند شيخ محمد نجيب، شيخ محمد سلموطی، شيخ محمد عبده و شيخ عبدالكريم الكتانی ادريسی، با نوشتن اجازات و تأييدات علمی، مقام علمی و فكری شرفالدين را گرامی داشتند و از او تجليل كردند.
مبارزات علامه
در اواخر سال 1330ق، وی پس از انجام رسالت خويش و فتح دلهای مخالفان، از مصر عازم لبنان شد. در آن زمان، مردم لبنان نيز بسان ديگر مردم سرزمينهای اسلامی، خواستار استقلال كشورشان و رهايی از زير سلطه عثمانیها بودند. برای اولين بار و با تأييد حركت گروههای استقلالطلب، شرفالدين وارد ميدان مبارزات سياسی و درگيریهای اجتماعی شد. در دوران جنگهای استقلال لبنان، وی در كنار مردم ماند و رهبری دينی و سياسی و پناه دادن به مردم بیپناه جبل عامل را تقبل كرد. او برای شكل دادن به قيام همگانی و هماهنگ كردن حركتهای ضد فرانسوی در سرتاسر كشور، علما و رهبران جبل عامل را برای تشكيل يك كنگره عمومی در شهر «وادی الحجير» - در مرز لبنان و سوريه - فراخواند و در ضمن سخنرانی در اين كنگره، عليه فرانسویان فتوای جهاد داد.
در پی جستجوی فرانسویان برای دستگيری شرفالدين، وی ابتدا به جبل عامل و سپس به دمشق هجرت كرد و در اجتماعات سياسی، علمی و دينی دمشق حضور يافت. چون آوازه علمی و سياسیاش آفاق كشورهای اسلامی را پر كرده بود، هر جا میرفت قدر میديد و بر صدر مینشست. او علما، دانشمندان، سياستمداران، روشنفكران و مبارزان را راهنمايی میكرد و راه درست مبارزات سياسی را به آنان نشان میداد. فرانسویان كه به شرفالدين دست نيافتند، خانه و كتابخانهاش را آتش زدند و بسياری از آثار خطی او را سوزاندند.!
شرفالدين علاوه بر فعاليتهای سياسی و اجتماعی در دمشق، به اوضاع تبعيديان مسلمان لبنانی و غير لبنانی رسيدگی میكرد. او و ديگر مبارزان لبنانی، مدتی را در دمشق گذراندند، تا اينكه فرانسویان توطئهطلب و تجاوزكار، دامنه تجاوزات خود را گسترش دادند و خاک سوريه را نيز اشغال كردند. شرفالدين بههمراه خانوادهاش به فلسطين رفت و در شهر «حيفا» سكنی گزيد. چندی بعد در سال 1338ق، با لباس مبدل و برای دومين بار عازم مصر شد. وی علاوه بر حضور در مساجد و محافل علمی، سياسی و ادبی، هر روز با افراد و گروههای مختلفی ديدار و گفتگو میكرد و اكثر سخنانش در نشريات آن روز مصر به چاپ میرسيد.
در يكی از سخنرانیهای پرشور خود جمله پرمحتوا و عميقی گفت كه حقيقت وحدت اسلامی را بيان میكرد. سيد رشيد رضا، عالم و نويسنده مشهور مصری كه در آن محفل حضور داشت، آن جمله را با خط درشتی در مجله خود «المنار» چاپ كرد و آن جمله اين بود:
«شيعه و سنی را روز نخست، سياست (و مطامع سياسی)، از هم جدا كرده است و اكنون نيز بايد سياست (و مصالح سياسی اسلام و مسلمانان) آن دو را در كنار هم بنشاند و متحدشان كند». شرفالدين مدتی در مصر ماند، سپس بر آن شد تا در نزدیک ترين نقطه لبنان حضور يابد و از نزدیک برای آزادی كشور و ملتش تلاشی شايسته را به انجام رساند.
وقتی وارد بيروت شد، فرانسویان خواستند مقدمات عزيمت او را به شهر صور زودتر فراهم كنند، ولی شرفالدين در بيروت توقف كرد تا برای آزادی ديگر مبارزان و آزادیخواهان مهاجر، تبعيدی و متواری، با حاكمان مذاكره و گفتگو كند. بههرتقدير، با آزادی و بازگشت ديگر مبارزان و آزادیخواهان موافقت به عمل آمد و شرفالدين با خيالی آسوده، آهنگ صور كرد.
روز بازگشت شرفالدين به وطن، از ايام بهيادماندنی تاريخ لبنان است. مردم مبارز و مسلمانی كه حدود يك سال از نعمت حضور عينی رهبر دينی و انقلابیخود محروم بودند، به هنگام بازگشت شكوهمند او، تمام احساسات درونی خويش را با شور و هيجان و تظاهرات و شعر و خطابه اظهار میكردند.
شرفالدين مردانه با استيلای بيگانگان غربی به مخالفت برخاست و تا خروج آخرين عمال آنان از لبنان و به رسميت شناختن استقلال اين كشور در سال 1945م، مبارزه كرد. در دورانی كه او با سلطه فرانسه در لبنان مبارزه میكرد، فلسطين تحت سيطره انگلستان قرار داشت و هنوز مسئله فلسطين بهصورتی كه بعد از سال 1948م، مطرح شد، درنيامده بود، ولی زمينه آن آماده میشد. در آن دوران، شرفالدين مهاجرت يهوديان جهان به خاک فلسطين را برای آينده آن كشور خطرناك میدانست و به همين جهت، همواره خطر يهوديان صهيونيست را برای فلسطين تذكر میداد.
مسافرتهای علامه
حج سال 1340ق، از باشكوهترين مراسم حج بود كه تاريخ به ياد دارد. حضور شرفالدين در اين كنگره عظيم جهانی مسلمانان، جلوه و صفای ديگری به آن داده بود. به تقاضای ملك حسين، نماز جماعت به امامت يك عالم شيعه در مسجد الحرام برگزار میشد.
پس از پايان مراسم حج، شرفالدين با هموطنانش و در ميان مشايعت، احترام و اكرام دولتمردان عربستان، به جبل عامل عزيمت كرد. در اواخر سال 1355ق، پا در ركاب سفر نهاد و به عراق رفت. ابتدا وارد بغداد شد و سپس برای زيارت امامان معصوم(ع) عازم نجف، كاظمين، سامرا و كربلا گرديد.
در واپسين روزهای سال 1355ق، مقارن 1315ش، شرفالدين از عراق راهی ايران شد تا مرقد هشتمين پيشوای شیعیان ، حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا(ع) را زيارت كند. در تهران عده زيادی از علما، روحانیون و شخصيتهای علمی و دينی از او استقبال كردند. همچنين مردم ديندار و عالمان شهر به ديدار و زيارت او شتافتند و به اكرام و احترامش همت گماشتند.
شرفالدين از تهران به قم عزيمت كرد تا مرقد پاك حضرت فاطمه معصومه(ع)، دخت والاگهر امام موسی كاظم(ع) را زيارت كند و از نزدیک با حوزه علميه و علما و فقهای قم كه بهسختی تحت فشار اختناق و استبداد رضاخانی بودند، آشنا شود. پس از اين زيارت و ديدار، رخت سفر به ديار خراسان كشيد و عازم شهر شهادت، مشهد مقدس شد و بوسه به آستان قدس حضرت امام رضا(ع)زد... و به آرزوی ديرين خويش دست يافت. سفر شرفالدين به ايران، نزدیک به يك ماه طول كشيد و در اوايل سال 1356ق، به وطن خود بازگشت.
سرچشمه هدايت
شرفالدين برای مقابله با وضع آشفته و نابسامان فرهنگی و آموزشی در لبنان كه در اثر گسترش و تحكيم سلطه خيانتآميز استعمارگران غربی در اين ديار به وجود آمده بود، تصميم به اصلاح دستگاههای آموزش و پرورش جامعه خود گرفت. وی تصميم گرفت مدرسهای در صور بسازد. در اين كار از تمام كسانی كه امكان كمك مادی داشتند، دعوت به همكاری كرد.
ابتدا در سال 1357ق، مدرسهای ابتدايی برای آموزش و پرورش دانشآموزان مسلمان با نام «المدرسة الجعفرية» بنا نهاد. اين مدرسه بهطور رايگان اداره میشد و علاوه بر تعليم درسهای جديد، از درسهای معارف و اخلاق اسلامی نيز بهره میجست.
شرفالدين در مقام يك مصلح دلسوز و آگاه، باشگاه مجلل و زيبای «نادی الإمام الصادق(ع)» را تأسيس كرد تا بدين طريق از شركت جوانان در محافل دشمنان و بدخواهان جلوگيری كند. علاوه بر آن، مسجدی در نزدیک ی مدرسه جعفريه و باشگاه امام صادق(ع) ساخت تا دانشآموزان و كسانی كه به باشگاه میآيند، فرايض دينی خود را در مسجد انجام دهند. شرفالدين خوب میدانست كه دختران امروز، مادران فردايند و در تربيت فرزندان مسلمان نقشی اساسی دارند. با احساس اين نياز و پس از تهيه مقدمات، در سال 1361ق، مدرسه دخترانه «الزهراء» را تأسيس كرد. پس از مدتی، مخالفان سياسی او كه از دستنشاندگان فرانسه بودند، با توسل به زور و كمك دولت وابسته لبنان و سربازان دولتی، مدرسه الزهراء را بستند، اما شرفالدين بدون هيچ ترس و يأسی، كلاسهای آن سال را در خانه خود برپا كرد و تا آخر ادامه داد و سال بعد، مجددا مدرسه بازگشايی شد و در كنار مدرسه جعفريه، كار خود را آغاز كرد. بعدها دانشكده جعفريه را نيز تأسيس كرد.
شرفالدين به اندازه توان مادی خويش همواره در جهت رفع نياز فقرا و مستمندان میكوشيد. خانهاش در صور پناهگاه تهيدستان و حاجتمندان بود. وی در ادامه راه اصلاح و سازندگی اجتماعی خويش، مؤسسه خيريهای را به نام «انجمن نيكوكاری و احسان» به همين منظور در سال 1365ق، تأسيس كرد. تأسيس اين مؤسسه از كارهای بسيار درخشان، كارساز و اساسی شرفالدين در سالهای آخر عمرش بود.
اجتهاد در مقابل نص
كار علمی و تحقيقی مهم ديگری كه شرفالدين در واپسين سالهای عمرش به انجام آن موفق شد، نوشتن كتاب مشهور و شگفتانگيز «النص و الاجتهاد» بود. اين كتاب يكی ديگر از آثار وحدتآفرين شرفالدين است.
در اين كتاب، وی حدود صد مورد اجتهاد در مقابل نص (اعمال نظر شخصی در مقابل كلام صريح پيامبر) را كه خلفا، حاكمان و برخی از بستگان آنان، در زمان رسول خدا يا بعد از رحلت آن حضرت مرتكب شدند، بر اساس كتابهای معتبر اهل سنت برمیشمارد و در مورد هريك، نظريات علمی، تحقيقی و منتقدانه خود را بيان میكند. نوشتن چنين كتاب ارزشمندی، در ادامه راه اصلاح و سازندگی فرهنگی امت جدش، آخرين كار جاودان و حسن ختام يك عمر تلاش او برای خوشبختی و سعادت و وحدت مسلمانان جهان محسوب میشود.
وفات
شرفالدين هيچگاه ناتوانیهای جسمی و بيماریهای مربوط به دوران سالخوردگی را بهانه قرار نداد و شانه از زير بار مسئوليتهای شرعی و اجتماعی خالی نكرد. هنگامی كه در بيمارستان بيروت بستری بود، هر روز مردم بسياری از اقشار مختلف و از همه شهرهای لبنان، برای عيادتش میآمدند.
روزها در بيم و اميد و اضطراب میگذشت تا اينكه در صبح روز دوشنه 8 جمادیالثانی سال 1377ق، آن شعله فروزان و آن چشم هميشه بيدار، پس از 87 سال درخشش خيرهكننده خاموش شد. خبر درگذشت شرفالدين در دنيای اسلام، انعكاس غمانگيزی داشت و مردم صور برای هميشه در حسرت ديدن دوباره آن چهره درخشان الهی و اميد دلها، سوختند.
سرانجام دو روز پس از وفات و تشييع مجلل و چشمگير در بيروت، بغداد، كاظمين و نجف، پيكر پاك شرفالدين در سمت جنوبی صحن امام على(ع) و مجاور آرامگاه استادش، فقيه بزرگ سيد محمدكاظم يزدی به خاک سپرده شد.
آثار
- الفصول المهمة؛
- الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء؛
- المراجعات؛
- النص و الاجتهاد؛
- أبوهريرة؛
- المجالس الفاخرة في ماتم العترة الطاهرة؛
- فلسفة الميثاق و الولاية؛
- أجوبة مسائل جارالله؛
- مسائل فقهية؛
- كلمة حول الرؤية؛
- إلی المجمع العلمي العربي بدمشق؛
- ثبت الأثبات في سلسله الرواة؛
- مؤلفوا الشيعة في صدر الإسلام؛
- زينب الكبری؛
- بغية الراغبين في أحوال آل شرفالدين.
منابع مقاله
گلشن ابرار، تهيه و تدوين: جمعی از پژوهشگران حوزه علميه قم، زير نظر: پژوهشكده باقرالعلوم وابسته به سازمان تبليغات اسلامی، قم، نشر معروف، ج 2، ص 654، چاپ اول، تابستان 1379.
وابستهها
المسح علی الأرجل أو غسلها في الوضوء
الکلمة الغراء في تفضيل الزهراء عليهاالسلام و عقيلة الوحي
المراجعات رهبری امام علی(ع) در قرآن و سنت
گفت و شنودهای مذهبی حق جو و حق شناس
إلی المجمع العلمي العربي بدمشق
مقدمة المجالس الفاخرة في ماتم العترة الطاهرة
موسوعة الإمام السید عبدالحسین شرفالدین
تلاش حق: حضرت علامه سید شرفالدین موسوی کی المراجعات کا خلاصه
سخني شيوا در برتري حضرت زهراء(س)
مناظرات شيعه و سني (ترجمه المراجعات)
مناظره دو رهبر مذهبی، مذهب و رهبر ما (ترجمه کتاب المراجعات)
الـمسح علي الأرجل أو غسلها في الوضوء
الفصول المهمة في تأليف الأمة و يليه الکلمة الغراء في تفضيل الزهراء عليهاالسلام
رهبري امام علي(ع) در قرآن و سنت (ترجمه المراجعات سال 1382 ش)
رؤية الله و فلسفة الميثاق و الولاية
سوکنامه امام حسين و يارانش، به انضمام گزيده اي از سيره مقدس پيامبر و امام علي(ع)
المراجعات (أبحاث جديدة في أصول المذهب و الإمامة العامة)
در راه تفاهم مسلمانان (ترجمه: الفصول المهمه)