دربند نامه جدید: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '== وضعيت==' به '==وضعيت==')
    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    خط ۶۲: خط ۶۲:
    در سده چهارم [[اصطخری، ابراهیم بن محمد|استخرى]] در ممالك و مسالك درباره دربند مى‌نويسد:
    در سده چهارم [[اصطخری، ابراهیم بن محمد|استخرى]] در ممالك و مسالك درباره دربند مى‌نويسد:


    «و اما بابالابواب شهرى است بر كناره درياى طبرستان مبنى و آن بزرگتر از اردبيل است با زراعت و خصب و راحت بسيار، و در نفس شهر ميوه كمتر مى‌باشد الا از مواضع و نواحى كه نزدیک آن است، در آن نقل مى‌كنند و لنگرهاى كشتى در ميانه آن مى‌باشد».
    «و اما بابالابواب شهرى است بر كناره درياى طبرستان مبنى و آن بزرگتر از اردبيل است با زراعت و خصب و راحت بسيار، و در نفس شهر ميوه كمتر مى‌باشد الا از مواضع و نواحى كه نزدیک آن است، در آن نقل مى‌كنند و لنگرهاى كشتى در ميانه آن مى‌باشد».


    از ميان جغرافى‌نويسان [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] در معجم‌البلدان و زكريا قزوينى در آثارالبلاد مفصل‌ترين مطالب را درباره دربند مى‌نويسند كه هر دو از نظر محتوايى بسيار بهم نزدیک ند كه از ميان آن دو نقل همه مطالب آثارالبلاد قزوينى به نقل از ترجمه محمد بن مراد بن عبدالرحمان در سده يازدهم هجرى خالى از فايده نيست:
    از ميان جغرافى‌نويسان [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] در معجم‌البلدان و زكريا قزوينى در آثارالبلاد مفصل‌ترين مطالب را درباره دربند مى‌نويسند كه هر دو از نظر محتوايى بسيار بهم نزدیک ند كه از ميان آن دو نقل همه مطالب آثارالبلاد قزوينى به نقل از ترجمه محمد بن مراد بن عبدالرحمان در سده يازدهم هجرى خالى از فايده نيست:

    نسخهٔ ‏۵ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۳۶

    دربند نامه جدید
    دربند نامه جدید
    پدیدآورانمحمد زاده، نوری (محقق)

    وزیر اف، میرزا حیدر (نويسنده)

    کیان‌فر، جمشید (محقق)
    ناشرمرکز پژوهشی ميراث مکتوب
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1386 ش
    چاپ1
    شابک978-964-8700-34-3
    موضوعدربند قفقاز - تاریخ
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DK‎‏ ‎‏11‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏4‎‏و‎‏4

    دربندنامه جديد، تأليف ميرزا حيدر وزير اُف نويسنده روسى است كه توسط جمشيد كيانفر به فارسى ترجمه و در يك مجلد منتشر شده است. به گفته نويسنده آنچه در كتب تواريخ قديمه ديده و خوانده در اين اثر درج و تأليف نموده و آثار و اخبار امم سالفه را ذكر كرده است.اهميت اثر حاضر، بخش پايانی آن است؛ به ويژه از آمدن پطر اول به دربند و توجه روس‌ها بدين شهر تاریخی، و وقايعي كه در تاريخ معاصر ايران منجر به جدا شدن اين شهر از ايران شد.

    ساختار

    كتاب؛ مشتمل بر يك پيش‌گفتار، 19 فقره و يك بخش تعليقات است. پيش‌گفتار كتاب حاوى مطالب مفيدى درباره كتاب است. مطالب فقرات از 733 سال پيش از ميلاد مسيح آغاز و تا زمان نادرشاه به ترتيب زمانى ادامه مى‌يابد. در بخش تعليقات نيز توضيحات مفيدى به قلم مترجم ارائه شده است.

    گزارش محتوا

    در پيش‌گفتار كتاب بر احياء نسخه‌هاى خطى به عنوان حامل فرهنگ پرمايه اسلام و ايران و كارنامه دانشمندان و نوابغ و هويتنامه ما ايرانيان تأكيد شده و چنين آمده است: «با همه كوشش‌هايى كه در سال‌هاى اخير براى شناسايى اين ذخاير مكتوب و تحقيق و تتبّع در آنها انجام گرفته و صدها كتاب و رساله ارزشمند انتشار يافته، هنوز كار ناكرده بسيار است و هزاران كتاب و رساله خطى موجود در كتابخانه‌هاى داخل و خارج كشور شناسانده و منتشر نشده است. بسيارى از متون نيز، اگر چه بارها به طبع رسيده، منطبق بر روش علمى نيست و به تحقيق و تصحيح مجدّد نياز دارد». در ادامه پيش‌گفتار، اثر حاضر به عنوان يك نمونه از اين رساله‌ها قلمداد شده است.

    دربند يا «باب الابواب» امروزه در محدوده جغرافيايى داغستان در روسيه قرار داد و روس‌ها از آن به دِربِنت ياد مى‌كنند و از شهرهاى صنعتى و مركز فرهنگى داغستان است. مؤلف بناي شهر دربند را به گشتاسب پادشاه افسانه‌اي و اسطوره‌اي نسبت مي‌دهد.

    از منظر تاريخى ناحيه اطراف دربند در ايام باستانى «آلبانيا» نام داشت و گردنه باريك بين دريا و كوه‌هاى قفقاز در محل دربند در ايام باستانى تنگه خزر يا دروازه خزر يا دروازه آلبانيا ناميده مى‌شد. گردنه دربند از روزگار باستان و هم در دوره اسلامى براى دفاع از حملات مهاجمين شمالى اهميت به سزائى داشت.

    تاريخ بناى دربند و مستحكم كردن گردنه دربند به درستى معلوم نيست، آن چه به طور يقين با تاريخ منطبق است، آنست كه پس از آن كه قباد ساسانى تجديد بناى شهر نمود، خسرو انوشيروان ديوارى به طول هفت فرسنگ از كوه به دريا، دربند را مستحكم كرد. بناى ديوار چنان افسانه‌اى شد كه برخى از مورخان و جغرافى‌نويسان آن را همان سدسكندر شمرده‌اند.

    از روزگار باستان و اين كه بناى شهر به دست چه كسى و در چه تاريخى بود، اطلاع چندانى در دست نيست؛ اما شهر دربند را معمولا با شهر باستانى آلبانا پايتخت آلبانيا يكى شمرده‌اند كه بعد به ارّان شهرت يافت.

    بيشترين اطلاعات ما درباره دربند از دوره اسلامى است و از سال 22ق نخستين بار مسلمانان به دربند رسيدند، در اين ايام دربند در اختيار ايرانيان بود و نظاميان ايرانى از اين شهر به دفاع برخاستند، نيرويى كه در گذشته با خزران به منازعه مى‌پرداختند.

    براساس نوشته مورخان اسلامى در زمان خليفه دوم سپاهى به سردارى سراقة بن عمرو به معاونت عبدالرحمان بن ربيعه، كه اين هر دو به ذو النور/ذو النون مشهور بودند، دربند را فتح نمودند.

    در سال‌هاى بعد؛ يعنى سال 30 و 31ق دربنديان و خزران بر سپاه مسلمين شوريدند. اين شورش‌ها پيوسته ادامه داشت تا اين كه در سال 91ق وليد بن عبدالملك خليفه اموى عموى خود محمد بن مروان مشهور به ابوسلمه را از فرمانروايى ارمنستان و جزيره عزل كرد و برادرش مسلمة بن عبدالملك را به جاى او برگزيد و مسلمه در مملكت آذربايجان به جنگ تركان و خزران رفت و تا دربند پيشروى و شهرها و قلعه‌ها را فتح كرد.

    با ضعف خلفاى عباسى در سده چهارم شروانشاهان بر دربند تسلط يافتند و امراى دربند مدتى را به دست نشاندگى و مقطعى را به استقلال حكومت مى‌كردند.

    در عصر ايلخانان مغول دربند گاه در تصرف شروانشاهان و زمانى حكام مستقل بر دربند حكم مى‌راندند، گر چه اميرتيمور گوركان در يورش هفت ساله خود به ايران، دربند را تسخير كرد؛ اما چنانكه در همين رساله آمده آن را به شروانشاهان واگذاشت.

    در دوره تركمانان، شيخ جنيد و شيخ حيدر هر يك چند نوبت به دربند و قلمرو شروانشاهان لشكر كشيده با آنان جنگيديد. گر چه شيخ حيدر به دست تركمانان آق قوينلو كه به كمك شروانشاه آمده بود، كشته شد؛ اما فرزندش شاه اسماعيل بنيانگذار سلسله صفويه در 915ق دربند و شروان را تسخير كرد و از اين تاريخ دربند تابع حاكم شروان بود تا اين كه در 986ق دربند به دست تركان عثمانى افتاد، و شاه عباس صفوى به سال 1015ق آن را از تركان بازستاند.

    در اواخر سلسله صفويه، پطركبير در سال 1136ق بر دربند دست يافت؛ ولى نادرشاه افشار آن جا را در 1147ق به ايران برگرداند، بعد از نادرشاه، دربند يك چند استقلالى يافت، ليكن در ايام حكومت فتحعلى‌خان باكوئى و پسرش شيخ عليخان به دست روس‌ها افتاد و سرانجام به موجب عهدنامه گلستان جزو قلمرو روسيه تزارى شد.

    اكثر جغرافى‌نويسان درباره بابالابواب يا دربند مطالبى نوشته‌اند. صاحب حدودالعالم در سده چهارم از اين شهر به دربند خزران ياد كرده و مى‌نويسد:

    «شهرى است بر كران دريا، ميان اين شهر و بر دريا زنجيرى كشيده‌اند عظيم، چنانك هيچ كشتى اندر نتوان آمدن، مگر به دستورى، و اين زنجير اندر ديوارها بسته است محكم، كى از سنگ و ارزيز كرده‌اند. و از وى جامه كتان و زعفران خيزد و آن جا بندگان افتد از هر جنسى از آن كافران كى پيوسته اويند».

    در سده چهارم استخرى در ممالك و مسالك درباره دربند مى‌نويسد:

    «و اما بابالابواب شهرى است بر كناره درياى طبرستان مبنى و آن بزرگتر از اردبيل است با زراعت و خصب و راحت بسيار، و در نفس شهر ميوه كمتر مى‌باشد الا از مواضع و نواحى كه نزدیک آن است، در آن نقل مى‌كنند و لنگرهاى كشتى در ميانه آن مى‌باشد».

    از ميان جغرافى‌نويسان ياقوت حموى در معجم‌البلدان و زكريا قزوينى در آثارالبلاد مفصل‌ترين مطالب را درباره دربند مى‌نويسند كه هر دو از نظر محتوايى بسيار بهم نزدیک ند كه از ميان آن دو نقل همه مطالب آثارالبلاد قزوينى به نقل از ترجمه محمد بن مراد بن عبدالرحمان در سده يازدهم هجرى خالى از فايده نيست:

    «باب‌الابواب مدينه‌اى است، عجيبه بر كنار بحر خزر بنايش همه از سنگ است. آب دريا به ديوارش مى‌رسد. طول آن دو ثلث فرسنگ و عرض آن يك تير پرتاب. بر آن درياهاى است از آهن. و آن را برج‌هايى است بلند و بر هر برجى مسجدى است از براى جمعى از ارباب سعادت كه به تحصيل علوم دينى اشتغال مى‌نمايند. و بر بالاى قلعه نگهبانان‌اند كه از ورود دشمن آگاه باشند».

    از ديگر جغرافى‌نويسان محمدتقى حكيم در اواخر سده سيزدهم و اوايل سده چهاردهم به دربند توجه داشته و در كتاب گنج دانش خود؛ همچون قزوينى و حموى مفصل به شرح باب الابواب يا دربند پرداخته، و به طور تقريبى نوشته جميع جغرافيانويسان گذشته را به طور پراكنده، در اثر خود جمع كرده و مطالب تازه‌اى از سياحان به ويژه روسى در كتاب خود آورده كه جالب توجه و خواندنى است.

    وضعيت

    در ابتداى اثر فهرست مطالب و در انتها نيز تعليقات به قلم جمشيد كيانفر و نمايه عام به ترتيب حروف الفبا آمده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.