آثار الشيعة الإمامية: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'فارسى' به 'فارسی') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
ب) وزراى اخشيديه؛ سرسلسله دولت اخشيدى مصر محمد بن طغج است كه از قبل الراضى باللّه عباسى در مصر حكومت مىنمود و همينكه سلطنت عباسى رو بضعف نهاد و هريك از امراء درصدد سركشى و ياغىگرى برآمدند، محمد بن طفج حاكم مصر نيز در سال 327ق اعلان استقلال داد و خليفه از ناچارى استقلال وى را پذيرفته او را به لقب اخشيد ملقب نمود. اخشيد از القاب ملوك فرغانه و به معناى پادشاه پادشاهان است. محمد بن طفج نيز از همان خاندان بوده و مدت حكومت او تا سال 334ق دوام يافت و بعد از او پسرش ابوالقاسم انوجور بن اخشيد تا سال 349ق سلطنت نمود تا اينكه آخرين پادشاه اخشيديه است تا سال 362ق حكومت كرد.<ref>همان، ص41</ref> | ب) وزراى اخشيديه؛ سرسلسله دولت اخشيدى مصر محمد بن طغج است كه از قبل الراضى باللّه عباسى در مصر حكومت مىنمود و همينكه سلطنت عباسى رو بضعف نهاد و هريك از امراء درصدد سركشى و ياغىگرى برآمدند، محمد بن طفج حاكم مصر نيز در سال 327ق اعلان استقلال داد و خليفه از ناچارى استقلال وى را پذيرفته او را به لقب اخشيد ملقب نمود. اخشيد از القاب ملوك فرغانه و به معناى پادشاه پادشاهان است. محمد بن طفج نيز از همان خاندان بوده و مدت حكومت او تا سال 334ق دوام يافت و بعد از او پسرش ابوالقاسم انوجور بن اخشيد تا سال 349ق سلطنت نمود تا اينكه آخرين پادشاه اخشيديه است تا سال 362ق حكومت كرد.<ref>همان، ص41</ref> | ||
جعفر بن فضل فراتى كه ظاهراً شيعه امامى اثنیعشر ى بوده است از وزراى نامى اخشيدىها مىباشد و اگرچه به نظر نویسنده نص صريح تاريخى به تشيع وى در دست نيست ولى نظر به تشيع اجداد او خاندان فرات وزراء دولت عباسى و توجه شخصى جعفر بن فضل باشراف مدينه كه از امراى شیعیان | جعفر بن فضل فراتى كه ظاهراً شيعه امامى اثنیعشر ى بوده است از وزراى نامى اخشيدىها مىباشد و اگرچه به نظر نویسنده نص صريح تاريخى به تشيع وى در دست نيست ولى نظر به تشيع اجداد او خاندان فرات وزراء دولت عباسى و توجه شخصى جعفر بن فضل باشراف مدينه كه از امراى شیعیان بودهاند و تجليل اشراف مدينه از جنازه جعفر مىتوان او را شيعه امامى اثنیعشر ى دانست.<ref>همان</ref> | ||
ج) وزراى فاطميه در مصر؛ دولت فاطميه يا عبيديه (منسوب به عبيداللّه بن مهدى مؤسس اين سلسله) در بلاد مراكش و مصر حكومت و استيلاء داشتند. سرسلسله آنان عبيداللّه بن مهدى و آخرين پادشاه آن العاضد لدين اللّه بن يوسف است. ظهور اين سلطنت در مراكش اتفاق افتاد و در ايام سلطنت چهارمين پادشاه اين سلسله، المغرلدين اللّه بن المنصور مملكت مصر بدستيارى سردار نامى جوهر در سال 358ق مسخر اين خاندان گرديد. بهطور كلى چهارده تن از خلفاى فاطمى در افريقا حكومت نمودهاند كه ده نفر از آنها بر مصر نيز استيلاء داشتهاند ابتداء ظهورشان در افريقا سنه 296ق و در سال 567ق حكومتشان منقرض گرديد و مملكت مصر بهدست اكراد ايوبى افتاد.<ref>همان، ص42-43</ref> | ج) وزراى فاطميه در مصر؛ دولت فاطميه يا عبيديه (منسوب به عبيداللّه بن مهدى مؤسس اين سلسله) در بلاد مراكش و مصر حكومت و استيلاء داشتند. سرسلسله آنان عبيداللّه بن مهدى و آخرين پادشاه آن العاضد لدين اللّه بن يوسف است. ظهور اين سلطنت در مراكش اتفاق افتاد و در ايام سلطنت چهارمين پادشاه اين سلسله، المغرلدين اللّه بن المنصور مملكت مصر بدستيارى سردار نامى جوهر در سال 358ق مسخر اين خاندان گرديد. بهطور كلى چهارده تن از خلفاى فاطمى در افريقا حكومت نمودهاند كه ده نفر از آنها بر مصر نيز استيلاء داشتهاند ابتداء ظهورشان در افريقا سنه 296ق و در سال 567ق حكومتشان منقرض گرديد و مملكت مصر بهدست اكراد ايوبى افتاد.<ref>همان، ص42-43</ref> |
نسخهٔ ۵ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۵۶
آثار الشيعة الامامية | |
---|---|
پدیدآوران | جواهرالکلام، عبدالعزیز (نویسنده) نواده محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) جواهر کلام، علی (مترجم) ع مو زاده مؤلف |
ناشر | مطبعه مجلس |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1307 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | شیعه امامیه - تاریخ شیعه امامیه - عقاید |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 4 |
کد کنگره | BP 211/5 /ص2آ2 |
آثار الشيعة الإمامية اثر عبدالعزيز جواهر الكلام، از نوادگان محمدحسن نجفی مشهور به صاحب جواهر است. این کتاب راجع به عقايد، افكار، آثار و شرح حال بزرگان علمى و سياسى شيعه از ابتداى تشكيل اين مذهب تا عصر حاضر كه به زبان عربى نوشته شده است.
اصل كتاب داراى بيست جزء مىباشد كه اثر حاضر، جزء چهارم و قسمت سوم از تاريخ سياسى اماميه آن است كه شامل تاريخ سياسى مذهب تشيع راجع به حالات وزراء و امراء نامى آن در دربارهاى شيعى و غيرشيعى در ايران، عراق، عرب، سوريه، مصر، هند و... از ابتداى تشكيل وزارت و امارت در اسلام تا انقراض سلسله زنديه در ايران مىباشد كه به قلم على جواهر الكلام به فارسی ترجمه شده است.
انگيزه نویسنده از تأليف اين اثر، آن بوده كه ايرانيان از طرز تشكيل مذهب شيعه و شاهكارهاى نوابغ خود در رهايى و استخلاص از چنگال اجانب بيخبر نباشند.[۱]
ساختار
كتاب با دو مقدمه از مترجم و نویسنده آغاز و مطالب در دو باب و هر باب در چندين فصل، تنظيم شده است.
اين اثر يكى از مهمترين منابع تاريخى ايران بعد از اسلام محسوب مىگردد زيرا در تأليف آن، بهقدر توانائى راجع به صحت اسناد و مدارك، جمعآورى اطلاعات مفيد و تقليد و پيروى از تأليفات جديد علمى، سعى و اهتمام بهعمل آمده است.[۲]
گزارش محتوا
در مقدمه مترجم، به جايگاه كتاب و نحوه ترجمه آن، اشاره گرديده است.[۳]
نویسنده در مقدمه، ضمن بيان مقام شيعه در عالم سياست و معارف، رویه خود در تأليف كتاب را ذكر و در ادامه، به بيان موضوع بيست جزء كتاب پرداخته است.[۴]
نویسنده باب اول كتاب را با ذكر مقدمهاى در تاريخ نهضت علمى و ادبى ايرانيان و تأثير آن در آداب و سياست عرب آغاز كرده است. مطالب اين باب در حالات وزراء بوده و مشتمل بر سه فصل زير است:
فصل اول، در حالات وزرائى است كه در دربارهاى مخالف مذهب خود وزارت نمودهاند كه عبارتند از:
الف) وزراى عباسيان در عراق؛ از جمله: خالد بن برمك وزير سفاح و منصور، يحيى بن خالد بن برمك وزير هارون، فضل بن يحيى وزير هارون.[۵]
ب) وزراى اخشيديه؛ سرسلسله دولت اخشيدى مصر محمد بن طغج است كه از قبل الراضى باللّه عباسى در مصر حكومت مىنمود و همينكه سلطنت عباسى رو بضعف نهاد و هريك از امراء درصدد سركشى و ياغىگرى برآمدند، محمد بن طفج حاكم مصر نيز در سال 327ق اعلان استقلال داد و خليفه از ناچارى استقلال وى را پذيرفته او را به لقب اخشيد ملقب نمود. اخشيد از القاب ملوك فرغانه و به معناى پادشاه پادشاهان است. محمد بن طفج نيز از همان خاندان بوده و مدت حكومت او تا سال 334ق دوام يافت و بعد از او پسرش ابوالقاسم انوجور بن اخشيد تا سال 349ق سلطنت نمود تا اينكه آخرين پادشاه اخشيديه است تا سال 362ق حكومت كرد.[۶]
جعفر بن فضل فراتى كه ظاهراً شيعه امامى اثنیعشر ى بوده است از وزراى نامى اخشيدىها مىباشد و اگرچه به نظر نویسنده نص صريح تاريخى به تشيع وى در دست نيست ولى نظر به تشيع اجداد او خاندان فرات وزراء دولت عباسى و توجه شخصى جعفر بن فضل باشراف مدينه كه از امراى شیعیان بودهاند و تجليل اشراف مدينه از جنازه جعفر مىتوان او را شيعه امامى اثنیعشر ى دانست.[۷]
ج) وزراى فاطميه در مصر؛ دولت فاطميه يا عبيديه (منسوب به عبيداللّه بن مهدى مؤسس اين سلسله) در بلاد مراكش و مصر حكومت و استيلاء داشتند. سرسلسله آنان عبيداللّه بن مهدى و آخرين پادشاه آن العاضد لدين اللّه بن يوسف است. ظهور اين سلطنت در مراكش اتفاق افتاد و در ايام سلطنت چهارمين پادشاه اين سلسله، المغرلدين اللّه بن المنصور مملكت مصر بدستيارى سردار نامى جوهر در سال 358ق مسخر اين خاندان گرديد. بهطور كلى چهارده تن از خلفاى فاطمى در افريقا حكومت نمودهاند كه ده نفر از آنها بر مصر نيز استيلاء داشتهاند ابتداء ظهورشان در افريقا سنه 296ق و در سال 567ق حكومتشان منقرض گرديد و مملكت مصر بهدست اكراد ايوبى افتاد.[۸]
ج) وزراى دولت سلجوقيه و مغول در ايران؛ كه از آن جملهاند: ابونصر عميد كندرى و ابومنصور بن حسين آبى وزير طغرل، تاج الملك ابوالغنائم قمى وزير ملكشاه.[۹]
فصل دوم، در حالات وزرائى است كه در دربارهاى موافق مذهب و سياست خود وزارت نمودهاند. مانند وزراى آل بویه- صفویه- زنديه- عادلشاهيه و قطبشاهيه.[۱۰]
فصل سوم، در حالات رجال روحانى شيعه است كه تقريباً جزء وزراء بوده و در امور سياسى شركت نمودهاند.[۱۱]
باب دوم، در حالات امراء بوده و مشتمل بر سه فصل زير است:
فصل اول، در حالات امراء شيعه از صحابه و تابعين در ايام خلافت حضرت على(ع) است از جمله: ابوابراهيم مالك اشتر امير مصر، قيس بن سعد بن عباده امير مصر، سعدى بن سعد بن عباده انصارى امير يمن، محمد بن ابوبكر امير مصر، عثمان بن حنيف امير بصره.[۱۲]
فصل دوم، در حالات امراء دوره سلاطين مخالف مذهب شيعه مانند امراى بنى عباس، امراى مصر و شام، امراى عثمانى در بعلبك، امراى مغول و امراى سلاطين غير شيعى هند است. از جمله اين افراد هستند: على بن يقطين كوفى امير سفاح و منصور، عبدالله نجاشى امير منصور بر اهواز و آل طاهر امراى مأمون.[۱۳]
فصل سوم، در حالات امراء دوره سلاطين موافق مذهب شيعه مانند امراء بنى حمدان، امراى كاكویه، امراى ايلخانى، امراى سربداريه و امراى صفویه.[۱۴]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در انتهاى كتاب آمده است.
مترجم گاه با اجازه و تصویب مؤلف از ترجمه بخشى از مطالب كتاب صرفنظر نموده است؛ مثلاً از شرح حال نقباء صرفنظر نموده به ذكر حالات صدور و شيخالاسلامهاى معاصر سلاطين صفویه پرداخته است.[۱۵]
پاورقىها بيشتر به ذكر منابع -و البته در بسيارى از موارد بدون ذكر صفحه- اختصاص يافته است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.