ابن فارس، احمد بن فارس: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
جز (جایگزینی متن - 'شيعيان' به 'شیعیان ') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
دربارهى مذهب ابن فارس نيز چون بسيارى ديگر از مشاهير اختلاف است. گفتهاند كه وى شافعى بود؛ اما پس از اقامت در رى به مذهب مالك درآمد. توجيه خود وى در باب اين تغيير مذهب قابل تأمل است: چون در رى هيچ كس را پيرو مالك نديدم، غيرتم به جوش آمد و به مذهب او درآمدم؛ اما اين توجيه دربارهى تغيير مذهب او كه ظاهراً بسيار مقيد به دين بوده است، چندان راست نمىآيد، به ویژه آنكه اين تغيير مذهب درست در زمانى صورت گرفته است كه وى در كنف حمايت خاندانى شيعى مذهب درآمده و با [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] كه خود سخت پاى بند اين مذهب بود، دوستى يافته بود. از سوى ديگر قاضى عياض به نقل از گروهى از مغربیانى كه با ابن فارس ديدار كرده بودهاند، مالكى بودن وى را قطعى دانسته؛ اما گفته است كه برخى از مشرقيان او را به دليل شرحى كه بر مختصر مرنى نوشته است، شافعى دانستهاند. اين مطلب را برخى ديگر از مآخذ نيز تأييد كردهاند؛ اما به رغم اين گفتهها، طوسى و به پيروى از او [[ابن شهرآشوب، محمد بن علی|ابن شهر آشوب]] او را در شمار | دربارهى مذهب ابن فارس نيز چون بسيارى ديگر از مشاهير اختلاف است. گفتهاند كه وى شافعى بود؛ اما پس از اقامت در رى به مذهب مالك درآمد. توجيه خود وى در باب اين تغيير مذهب قابل تأمل است: چون در رى هيچ كس را پيرو مالك نديدم، غيرتم به جوش آمد و به مذهب او درآمدم؛ اما اين توجيه دربارهى تغيير مذهب او كه ظاهراً بسيار مقيد به دين بوده است، چندان راست نمىآيد، به ویژه آنكه اين تغيير مذهب درست در زمانى صورت گرفته است كه وى در كنف حمايت خاندانى شيعى مذهب درآمده و با [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] كه خود سخت پاى بند اين مذهب بود، دوستى يافته بود. از سوى ديگر قاضى عياض به نقل از گروهى از مغربیانى كه با ابن فارس ديدار كرده بودهاند، مالكى بودن وى را قطعى دانسته؛ اما گفته است كه برخى از مشرقيان او را به دليل شرحى كه بر مختصر مرنى نوشته است، شافعى دانستهاند. اين مطلب را برخى ديگر از مآخذ نيز تأييد كردهاند؛ اما به رغم اين گفتهها، طوسى و به پيروى از او [[ابن شهرآشوب، محمد بن علی|ابن شهر آشوب]] او را در شمار شیعیان دانستهاند و رافعى در ادامهى يكى از مجالس املاى او، روايتى از امام هشتم شیعیان (ع) از او نقل كرده و در جاى ديگر به کتابى كه وى در معنى «آل» تأليف كرده، اشاره كرده است. | ||
برخى اشارات ديگر نيز دربارهى شيعه بودن وى موجود است، از جمله اينكه گفتهاند، وى از استادان [[شيخ صدوق]] بوده و [[شيخ صدوق]] در [[كمالالدين و تمام النعمة (انتشارات اسلامیه)|اكمال الدين]] خود به اين موضوع اشاره كرده است. همچنين حديثى مربوط به رؤيت امام دوازدهم(ع) نيز به وى منسوب است. بنابر آنچه گفته شد، هيچ دليل قانع كنندهاى برای تعيين قطعى مذهب او در دست نيست. از اين رو، اصحاب هر مذهب كوشيدهاند اين دانشمند بزرگ را به جرگهى همكيشان خویش وارد كنند. | برخى اشارات ديگر نيز دربارهى شيعه بودن وى موجود است، از جمله اينكه گفتهاند، وى از استادان [[شيخ صدوق]] بوده و [[شيخ صدوق]] در [[كمالالدين و تمام النعمة (انتشارات اسلامیه)|اكمال الدين]] خود به اين موضوع اشاره كرده است. همچنين حديثى مربوط به رؤيت امام دوازدهم(ع) نيز به وى منسوب است. بنابر آنچه گفته شد، هيچ دليل قانع كنندهاى برای تعيين قطعى مذهب او در دست نيست. از اين رو، اصحاب هر مذهب كوشيدهاند اين دانشمند بزرگ را به جرگهى همكيشان خویش وارد كنند. |
نسخهٔ ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۲۰:۵۶
نام | ابن فارس، احمد بن فارس |
---|---|
نامهای دیگر | ابن فارس، ابوالحسین احمد
ابن فارس، ابوالحسین احمد بن فارس ابن فارس القزوینی، احمد بن فارس رازی، احمد بن فارس ابوالحسن احمد بن فارس بن زکریا |
نام پدر | فارس |
متولد | سده 4 |
محل تولد | قزوین |
رحلت | 395 ق |
اساتید | زکریا بن فارس، ابوسعید سیرافی، |
برخی آثار | معجم مقاییس اللغة |
کد مؤلف | AUTHORCODE339AUTHORCODE |
اِبْن فارِس، ابوالحسين احمد بن فارس بن زكريا بن حبيب، نحوى، لغوى، اديب، شاعر و يكى از چهرههاى درخشان ادب عربى در سدهى 4ق سال و محل تولد او به درستى روشن نيست؛ اما ظاهراً در يكى از روستاهاى قزوین به دنيا آمده است. نخستين آگاهى ما دربارهى زندگى او از آغاز تحصيلات اوست. وى در قزوین نزد پدرش زكريا بن فارس كه فقيهى شافعى مذهب و دانشمندى اهل لغت و ادب بود، دانش آموخت و چندى بعد از ايشان کتاب اصلاح المنطق ابن سكّيت را روايت كرد. در موارد ديگرى نيز از پدر خود روايت كرده است.
وى از آغاز تشنهى آموختن بود و چنانكه پيداست، در اين راه از هيچ كوششى فروگذار نكرد. آوازهى هر استادى را در هرجا كه شنيد، به سوى وى شتافت؛ در قزوین، همدان، زنجان، ميانه، اصفهان و بغداد به تحصيل پرداخت و استادان بسيار ديد، به گونهاى كه اكنون نام بيش از 30 تن از استادان او در دست است كه معروفترين آنها اينانند:
ابوالفضل محمد بن عميد، على بن ابراهيم بن سلمهى قطان، ابوالقاسم سليمان ابن احمد بن ايوب طبرانى، ابوسعيد سيرافى و گروهى ديگر.
چند تن از چهرههاى بزرگ ادبى و سياسى در سدهى 4ق از شاگردان او بودهاند. نخستين آنها بديع الزمان همدانى پايهگذار فن مقامهنویسى است كه گفتهاند، اين فن را از وى آموخت، صاحب بن عباد وزير دانشمند و ادب دوست ديلميان از ديگر شاگردان او بود، ابوالفتح ابن عميد، فرزند ابوالفضل ابن عميد كه جانشين پدر در مقام وزارت شد، ابوطالب مجدالدوله. زهير عبدالمحسن سلطان فهرستى نسبتاً جامع از شاگردان وى فراهم آورده است.
برخى از جنبههاى شخصيت ابن فارس نيز قابل تأمل است، وى به امور دنيا سخت بىاعتنا بود و به همين سبب همواره از رفتار هم روزگاران خویش شكوه داشت و چندان بخشنده بود كه گاه حتى جامه و فرش خانهى خویش را به نيازمندان مىبخشيد. ابن انبارى داستان جالبى در اين باره نقل كرده است.
همهى شهرت ابن فارس مرهون تأليفات او در زمينهى لغت است؛ اما ثعالبى او را داراى ذوق شاعرانه نيز دانسته و ابن خلكان از اشعار فراوان و زيباى وى ياد كرده و ياقوت 12 قطعه از سرودههاى او را شامل 45 بيت آورده است. برخى از سرودههاى او نيز به عنوان ضربالمثل در نوشتههاى غير ادبى نقل شده است.
مذهب
دربارهى مذهب ابن فارس نيز چون بسيارى ديگر از مشاهير اختلاف است. گفتهاند كه وى شافعى بود؛ اما پس از اقامت در رى به مذهب مالك درآمد. توجيه خود وى در باب اين تغيير مذهب قابل تأمل است: چون در رى هيچ كس را پيرو مالك نديدم، غيرتم به جوش آمد و به مذهب او درآمدم؛ اما اين توجيه دربارهى تغيير مذهب او كه ظاهراً بسيار مقيد به دين بوده است، چندان راست نمىآيد، به ویژه آنكه اين تغيير مذهب درست در زمانى صورت گرفته است كه وى در كنف حمايت خاندانى شيعى مذهب درآمده و با صاحب بن عباد كه خود سخت پاى بند اين مذهب بود، دوستى يافته بود. از سوى ديگر قاضى عياض به نقل از گروهى از مغربیانى كه با ابن فارس ديدار كرده بودهاند، مالكى بودن وى را قطعى دانسته؛ اما گفته است كه برخى از مشرقيان او را به دليل شرحى كه بر مختصر مرنى نوشته است، شافعى دانستهاند. اين مطلب را برخى ديگر از مآخذ نيز تأييد كردهاند؛ اما به رغم اين گفتهها، طوسى و به پيروى از او ابن شهر آشوب او را در شمار شیعیان دانستهاند و رافعى در ادامهى يكى از مجالس املاى او، روايتى از امام هشتم شیعیان (ع) از او نقل كرده و در جاى ديگر به کتابى كه وى در معنى «آل» تأليف كرده، اشاره كرده است.
برخى اشارات ديگر نيز دربارهى شيعه بودن وى موجود است، از جمله اينكه گفتهاند، وى از استادان شيخ صدوق بوده و شيخ صدوق در اكمال الدين خود به اين موضوع اشاره كرده است. همچنين حديثى مربوط به رؤيت امام دوازدهم(ع) نيز به وى منسوب است. بنابر آنچه گفته شد، هيچ دليل قانع كنندهاى برای تعيين قطعى مذهب او در دست نيست. از اين رو، اصحاب هر مذهب كوشيدهاند اين دانشمند بزرگ را به جرگهى همكيشان خویش وارد كنند.
آثار
الف - چاپى: 1. ابيات الاستشهاد؛ 2. الاتباع و المزاوجهى؛ 3. اوجز السير لخير البشر4. تمام فصيح الكلام؛ 5. کتاب ثلاثهى 6. الحور العين،؛ 7. الخضارهى،؛ 8. ذم الخطأ في الشعر،؛ 9. الصاحبى في فقه اللغهى و سنن العرب و كلامها.؛ 10. کتاب فتيافقيه العرب؛ 11. الفرق بين الانسان و غيره من الحيوان في اشياء من الخَلق و الخُلق، 12. اللامات؛ 13. متخيَّر الالفاظ؛ 14. المجمل في اللغه؛ 15. المذكر و المونث؛ 16. مقالهى في اسماء اعضاء الانسان يا خلق الانسان؛ 17. مقالهى كَلاّ و ماجاء منها في کتابالله.؛ 18. مقاييس اللغه يا معجم مقاييس اللغه،؛ 19. النيروز.
ب - خطى: 1. اخلاق النبى(ص).؛ 2. الانواء،؛ 3. تفسير اسماء النبى(ص). 4. حليهى الفقهاء، 5. رسالهى في فرائض العرب،؛ 6. رسالهى في المعاريض؛ 7. شرح ديوان الحماسهى ابوتمام؛ 8. فوائد الفاظ القرآن.9. قصص النهار و سمرالليل؛ 10. اليشكريات.
ج آثار يافت نشده: 1. اشتقاق اسماء البلدان،؛ 2. اصول الفقه؛ 3. الاضداد؛ 4. الافراد، كه همان الوجوه و النظائر؛ 5. الامالى؛ 6. الامثلهى الاسجاع؛ 7. الانتصار لثعلب؛ 8. التاج؛ 9. الثياب و الحلى و يا الشيات و الحلى؛ 10. جامع التأویل في تفسير القرآن؛ 11. الجوابات؛ 12. الحبير المُذهَب؛ 13. الحَجَر؛ 14. الحماسهى المحدثهى؛ 15. دارات العرب؛ 16. ذم الغيبهى؛ 17. دو وذات؛ 18. رسالهى في ما و انواعها؛ 19. رسالهى مختصهى بالفرق بين الوعد و الوعيد؛ 20. شرح رسالهى ابوهلال عسكرى 21. شرح رسالهى الزهرى الى عبدالملك بن مروان؛ 22. علل الغريب المصنف؛ 23. العم و الخال؛ 24. غريب اعراب القرآن؛ 25. الفريدهى و الخريدهى؛ 26. فضل الصلوهى على النبى؛ 27. کتاب الميرهى؛ 28. كفايهى المتعلمين في اختلاف النحویين؛ 29. ماجاء في اخلاق المؤمنين؛ 30. مأخذ العلم؛ 31. المحصل في النحو؛ 32. محنهى الاريب؛ 33. المدخل الى علم النحت؛ 34. المسائل الخمس؛ 35. المعاش و الكسب؛ 36. مقدمهى الفرائض؛ 37. مقدمهى في النحو؛ 38. الموازنهى؛ 39. نقد الشعر، كه احتمالاً همان خضارهى است؛ 40. يواقيت الحكم.