شرح نهجالبلاغه (محمد عبده): تفاوت میان نسخهها
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ نهج البلاغة را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به شرح نهج البلاغة (محمد عبده) منتقل کرد) |
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ شرح نهج البلاغة (محمد عبده) را به شرح نهجالبلاغة (محمد عبده) منتقل کرد) |
نسخهٔ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۹
نام کتاب | نهج البلاغة |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | عبده، محمد (شارح)
عبدالحمید، محمد محییالدین (محقق) علی بن ابیطالب (ع)، امام اول (نويسنده) شریف الرضی، محمد بن حسین (گردآورنده) |
زبان | فارسی
عربی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | مطبعه الاستقامه |
مکان نشر | قاهره - مصر |
سال نشر | |
کد اتوماسیون | 3472 |
معرفى اجمالى
«شرح نهجالبلاغه»، تأليف محمد عبده نويسنده مصرى؛ از جمله شروحى است كه بيشتر به جنبههاى ادبى نهجالبلاغه پرداخته است. اين شرح نشانهاى از تساهل مذهبى نويسنده و دلبستگى او به وحدت مسلمانان است.
ساختار:
كتاب، همچون نهجالبلاغه در سه جزء تدوين شده است با اين اختلاف كه در جزء اول تا خطبه 117 و در جزء دوم مابقى خطبهها آمده است. بخش نامهها و حكمتها نيز يك جا در جزء سوم شرح شده است. شرح مطالب جداى از متن و با ذكر شماره در پاورقى آمده است.
گزارش محتوا:
سيد رضى عنوانى را براى نهجالبلاغه برگزيد كه مناسبترين عنوان بود. عبده در مقدمهاى كه بر شرح خود بر نهجالبلاغه نوشته است، درباره اين عنوان مىنويسد: «اين كتاب جليل، مجموعهاى است، از سخنان سيد و مولاى ما اميرمؤمنان على بنابى طالب كرمالله وجهه كه سيد شريف رضى از سخنان متفرق آن حضرت گزينش و گردآورى كرده و نام آن را نهجالبلاغه نهاده است، و من اسمى مناسبتر و شايستهتر از اين اسم كه دلالت بر معناى آن بكند، سراغ ندارم و بيشتر از آنچه اين اسم بر آن دلالت دارد، نمىتوانم آن را توصيف كنم.»
محمد عبده مىگويد: «از مطالعه نهجالبلاغه، دولت فصاحت وصولت بلاغت، در نظرم مجسم گشت و به يقين دانستم كه مدير اين دولت و قهرمان اين صولت و پرچمدار پيروزمندش على بن ابىطالب(ع) است، و افكار واهى كسانى كه در [انتساب نهجالبلاغه به علىعليهالسلام] شك و شبهه كردهاند، در نظرم دريده گشت و خيالات باطل و افكار فاسد آنها نابود شد».
در ميان علماى معاصر اهل سنت، شيخ محمد عبده مصرى مفتى اسبق مصر و از شاگردان سيد جمالالدين اسدآبادى، در پى آشنايى با نهجالبلاغه توسط سيد، و به ترغيب او، با تأمل در مضامين و معارف آن، كوشيد تا اين كتاب را به جامعه مصر معرفى كند. او در مقدمه خود بر نهجالبلاغه مىنويسد، اصلاً اين كتاب را نمىشناخته و نسبت به آن آگاهى نداشته است؛ اما هنگامى كه از وطن دور بوده بر اثر برخوردى، با اين كتاب آشنا شده، آن را مطالعه كرده و سخت در شگفتى فرورفته است و احساس مىكند كه به گوهرى گرانبها دست يافته است. بر اين اساس تصميم مىگيرد تا با انتشار نهجالبلاغه آن را به توده مردم عرب معرفى كند.
شرح شيخ محمد عبده، بيشتر حاوى الفاظ مشكل و واژگان غريب نهجالبلاغه است. با اين همه، اين شرح در جهان عرب از شهرت بسزايى برخوردار بوده و بارها در مصر، لبنان و ايران تجديد چاپ شده است.
عبده پس از تأمل در محتواى نهجالبلاغه، شكوه بلاغت و صولت فصاحت را دز آن مىبيند و احساس مىكند كه چگونه با فصاحت و بلاغتى بىمانند و با استدلالهاى منطقى و قاطع، با اوهام و ترديدها به نبرد برخاسته است. وى پس از ذكر مطالبى در همين زمينه، مىگويد: اين كتاب گرانقدر، همان چيزى است كه سيد شريف رضى كه خداوند او را رحمت كناد، از سخنان سيد و سروز ما، اميرالمؤمنين على بن ابيطالب(ع) كه خداوند راه او را گرامى دارد، برگزيده و پراكندههاى آن را گردآورده و به اين نام(نهجالبلاغه) ناميده است. من هيچ اسمى را برازندهتر از اين اسم سراغ ندارم كه بدين گونه بر محتواى كتاب دلالت كند. شيخ محمد در بيان اين كه چرا به شرح يا تعليقه كتاب شريف نهجالبلاغه پرداخته، گفته است: بايد دانست كه به علت دور بودن زمان ايرادى آن كلمات نسبت به زمان ما و جداشدن و بيگانه گرديدن مردم هم عصر ما از زبان اصيل عربى، گاهى الفاظى در نهجالبلاغه مىيابيم كه به نظرمان غريب و نادر مىآيد، نه وحشى و گريزان از ذهن، و نيز تركيبى غليظ و محكم؛ اما نه همراه با تعقيد و پيچيدگى. اين امر موجب شد كه براى پارهاى از مفردات آن شرحى به عنوان تعليقه و حاشيه بنويسم و بعضى از جملهها را تفسير نمايم و قسمتهايى از اشارات آن را باز نمايم و به همان اندازه كه مورد احتياج است، بسنده كنم و تا جايى كه ممكن است در بيان خود ايجاز به كار برم.
سپس مىگويد: جمعى از علماى جليلالقدر به شرح كتاب نهجالبلاغه توجه و عنايت كردهاند؛ اما به دست آوردن آن شرحها، حتى يكى از آنها، براى من ميسر نشد، جز مطالب پراكندهاى كه از محتواى كتابهاى ديگر نقل شده بود؛ پس اگر سخن من با سخن يكى از آنان موافق افتاد، اين امرى اتفاقى بوده است و اگر مخالف در نظر آمد، خود گمان كردهام كه در آن سخن راه درست را پيمودهام. گذشته از اين، من تعليقه خود را شرحس در شمار شرحها به حساب نمىآورم و آن را كتابى در ميان كتابها نياوردهام. جز اين نيست كه آن حاشيهاى است، بر نهجالبلاغه و نشانه و نقشى در اطراف و صفحات آن است.
عبده پس از ذكر مطالبى ديگر، گفته است: هيچ كس از اهل لغت عربى نيست كه معتقد نباشد كه سخن امام على بن ابيطالب(ع) بعد از كلام خداىتعالى و كلام پيامبر(ص)، شريفترين و بليغترين كلام است و از نظر مواد و ريشههاى كلام عربى پربار و از جهت اسلوب و روش و از لحاظ معانى بلند، بالاترين و جامعترين كلام است. ملاحظه مىشود كه عبده مىگويد، حتى يكى از شرحهاى نهجالبلاغه را نديدهام و اگر سخن من با سخن يكى از آنان موافق به نظر آمد، امرى اتفاقى بوده است، در حالىكه در شرح عبده عباراتى و مطالبى ذكر شده كه عيناً در شرح ابن ابىالحديد يافته مىشود. محيىالدين عبدالحميد، كتابشناس و محقق و مصحح معروف كتاب در مصر، در مقدمه خود بر نهجالبلاغه چاپ مصر، در اينباره گفته است: «شرح شيخ محمد عبده، بهترين شرحهاى نهجالبلاغه است كه با كمى حجمش بر بيشتر آن چه در شرحهاى طولانى آمده، مشتمل است و اين كه عبده مدعى شده است كه هيچ يك از شروح را نديده؛ در حالى كه بسيارى از مطالبى كه ذكر كرده، عيناً همانهايى است كه در شرح ابن ابىالحديد ديده مىشود. در چاپ اول شرح او هنوز به شرحهاى ديگر دسترسى پيدا نكرده بود. امال هنگام تجديد چاپ آن در مصر، به شرح ابن ابىالحديد دست يافته بود و از آن در اين چاپ و چاپهاى ديگر بسيار بهره برده است».
اين سخن محيىالدين از دو جهت قابل دقت است: يكى اين كه آيا در چاپ اول شرح عبده در بيروت، جملهها و عباراتى از ابن ابىالحديد يافته مىشود يا نه؟ ديگر اين كه پس از دست يافتن او به شرح ابن ابىالحديد و بهرههاى فراوانى كه از آن برده و عين عبارات را نقل كرده، چرا امانتدارى نكرده و نام ابن ابىالحديد را نبرده است؟
و اما اين گفته محيىالدين كه شرح عبده را بهترين شرحهاى نهجالبلاغه دانسته، مبالغهآميز به نظر مىرسد. كتاب شريف نهجالبلاغه از قديمالايام تا به امروز چندين بار شرح شده كه شمارى از آن شرحها، اكنون در دست نيست. از ميان شروحى كه قبل از شرح ابن ابىالحديد انجام يافته، شرح قطب راوندى به نام منهاجالبراعة است. و ديگر ترجمه و شرحگونهاى است، دقيق و صحيح در دو مجلد از مترجمى نامعلوم كه طبق نظر مصحح دقيق و دانشمند آن، از سبك انشاء و قرائن ديگرى حدس زده مىشود، از آثار قرن پنجم و ششم بوده باشد و نيز در آن اثرى از يكى از لهجههاى نواحى خراسان ديده مىشود. چند شرح ديگر هم بعد از شرح ابن ابىالحديد نوشته شده كه بايد ميان آنها و شرح عبده مقايسه شود و در اين مقال نمىگنجد.
در هر حال اگر چه سخن محيىالدين كه شرح عبده را بهترين شرح دانسته، مبالغه است؛ اما شايد بتوان گفت؛ از جمله بهترين شرحهاست؛ زيرا تقريباً حشو و زوائد ندارد. روان و سهلالوصول است. در مقابل ديگر شرحها فروتنى كرده و شرح خود را تعليقه يا حاشيه ناميده است. كمتر گرد تعصب گشته است، حتى در خطبه شقشقيه، هيچ اظهار نظرى نكرده، تنها در شرح «فيا عجبا بينا هو يستقيلها فى حياته». گفته است: «ابوبكر پس از بيعت، به مردم خطاب كرد و گفت: اقيلونى فلست بخيركم: مرا از خلافت معذور داريد، كه بهتر از شما نيستم و عبارت امام(ع) اشاره به همين است؛ ولى جمهور اهلتسنن مىگويند، ابوبكر چنين گفت: وليتكم و لست بخيركم: امير شما شدم و از شما بهتر نيستم». با توجه به اين كه سند خطبه شقشقيه و رسيده سلسله سند به ابنعباس، مسلم است و سخن اميرالمؤمنين(ع) هم به نوعى است كه هيچ كس ديگر قدرت انشاى مثل آن را ندارد، بنابراين در صحت صدور اين سخن از آن حضرت، هيچ جاى ترديدى نيست.
سخن آخر اين كه شيخ محمد عبده در مقدمه شرح خود، داستانى موهن درباره شريف مرتضى از ابوحامد محمد بن محمد اسفراينى، فقيه شاشفعى نقل كرده كه به احتمال قريب به يقين، جعلى و بىاساس است. از جمله دلايلى بر اين مدعا عبارت است از:
1-اسفراينى از مخالفان و معارضان علماى شيعه معاصر خود از قبيل شيخ مفيد و شريف مرتضى بوده است و در شرح حالى كه تاجالدين مشبكى، در كتاب طبقاتالشافعيّه آورده، داستانى از برخورد او با شيعه ذكر شده است. 2- سند داستان مورد نظر در مقدمه شرح عبده ذكر نشده است. 3- شخصيت و علو همّت و بزرگوارى شريف مرتضى به گونهاى كه در آثار او مشاهده مىشود و در شرح حال و چگونگى زندگى او و در برخورد با ديگران ثبت و ضبط است به نوعى است كه ساختگى بودن داستان مزبور را ثابت مىكند.
منابع مقاله:
1- مقدمه و متن كتاب
2- مقاله نگاهى به شرحهاى نهجالبلاغه، مصطفى بروجردى، مجله قبسات، بهار 1380، شماره 19
3- مقاله شيخ محمد عبده و شرح نهجالبلاغه، على اصغر فقيهى، مجله ميراث جاودان، سال هفتم، شماره 1 و 2، صفحات 103 - 105
پیوندها
مطالعه کتاب نهج البلاغة در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور