۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان') |
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
}} | }} | ||
'''الفوائد الرجالية'''، از آثار [[محمدمهدى مجتهد كجورى شيرازى]] است كه نويسنده در آن، برخى از مباحث مهم علم رجال و درايه را بهصورت تحقيقى توضيح داده است. اين اثر را [[محمدكاظم رحمان ستايش]] تصحيح كرده و | '''الفوائد الرجالية'''، از آثار [[محمدمهدى مجتهد كجورى شيرازى]] است كه نويسنده در آن، برخى از مباحث مهم علم رجال و درايه را بهصورت تحقيقى توضيح داده است. اين اثر را [[محمدكاظم رحمان ستايش]] تصحيح كرده و برایش مقدمهاى عالمانه نوشته است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
#:و از برخى نقل شده كه كتاب آن است كه مبوب و مفصل باشد، ولى اصل، مجمع اخبار و آثار است. اما اين تفاوت مردود شده با اين مطلب كه بسيارى از اصول نيز مبوب است.<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref> | #:و از برخى نقل شده كه كتاب آن است كه مبوب و مفصل باشد، ولى اصل، مجمع اخبار و آثار است. اما اين تفاوت مردود شده با اين مطلب كه بسيارى از اصول نيز مبوب است.<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref> | ||
#«... اما «يحيى» اشتراكش، با نام پدرش مشخص مىشود و اما از شرح حالش خبرى نداريم جز اينكه از اصحاب [[امام رضا(ع)]] است بنا بر آنچه كه از [[رجال شیخ طوسی|رجال شيخ]] حكايت شده است. بله البته اين مطلب نتيجه مىدهد كه او واقفى نيست و از اينكه [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] و شيخ، بسيار از او روايت نقل كردهاند، توجه به او فهميده مىشود».<ref>ر.ک: همان، ص145</ref> | #«... اما «يحيى» اشتراكش، با نام پدرش مشخص مىشود و اما از شرح حالش خبرى نداريم جز اينكه از اصحاب [[امام رضا(ع)]] است بنا بر آنچه كه از [[رجال شیخ طوسی|رجال شيخ]] حكايت شده است. بله البته اين مطلب نتيجه مىدهد كه او واقفى نيست و از اينكه [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] و شيخ، بسيار از او روايت نقل كردهاند، توجه به او فهميده مىشود».<ref>ر.ک: همان، ص145</ref> | ||
#«... فالصحابي من لقي النبي(ص) مؤمناً به و مات على الإسلام و إن تخللت رِدته»؛ يعنى: «... صحابى كسى است كه پيامبر(ص) را ملاقات كرده و به او ايمان آورده و در حال اسلام از دنيا رفته، هرچند ارتدادى نيز در اين بين، | #«... فالصحابي من لقي النبي(ص) مؤمناً به و مات على الإسلام و إن تخللت رِدته»؛ يعنى: «... صحابى كسى است كه پيامبر(ص) را ملاقات كرده و به او ايمان آورده و در حال اسلام از دنيا رفته، هرچند ارتدادى نيز در اين بين، برایش رخ داده باشد». منظور از ديدار، اعم است از مجالست، مماشات و رسيدن يكى از آن دو به يكديگر، هرچند پيامبر(ص) او را نديده باشد و تعبير به ملاقات بهتر از تعبير رؤيت و ديدار است؛ زيرا اگر تعبير رؤيت بياوريم، ابنأممكتوم كه كور بود، از تعريف صحابى خارج مىشود، باآنكه بدون هيچ اختلافى او صحابى شمرده مىشود. با قيد ايمان احتراز شده است از كسى كه پيامبر(ص) را در حال كفر ملاقات كرده، هرچند بعدش مسلمان شده يا در حال ايمان ملاقات كرده، ولى ايمانش به ساير انبياء بوده نه به او و با قيد «الموت على الإسلام» احتراز شده از كسى كه مرتد شده و در حال ارتداد مرده، مانند عبداللَّه بن جحش و... و با قول ما: «و إن تخللت ردته»، كسى كه در حيات پيامبر(ص) و بعدش به اسلام بازگشته چه بار دوم ملاقات كرده چه نكرده، داخل شد. البته با اشكالى كه در اين فرض اخير هست و خلافى كه در بسيارى از آن قيود وجود دارد؛ چون برخى، عدم تخلل ارتداد و برخى روايت كردن و بعضى كثرت مجالست و طول صحبت و برخى اقامت يك يا دو ساله و جنگيدن يك بار و دو بار همراه با او(ص) و... را شرط كردهاند. البته صحابه و يار پيامبر(ص) بودن درجات و مراتب بسيارى دارد، بر طبق تقدم در اسلام و هجرت و ملازمت و جنگيدن همراه با او و كشته شدن زير پرچمش و روايت كردن از او و مكالمه با او و مشاهده او؛ هرچند همگى در شرافت صحابى بودن شريكند. | ||
و صحابى بودن با تواتر و استفاضه و شهرت و خبر دادن افراد ثقه ثابت مىشود. و حكم آنها (صحابه) از جهت عدالت، در نزد ما همانند ساير مردم است و افضل آنان حضرت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] و دو فرزندش حسن(ع) و حسين(ع) هستند. [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] اولين كسى است كه اسلام آورد و آخرين صحابى از نظر مرگ بهطور مطلق ابوالطفيل عامر بن واثله است كه سال صد هجرى درگذشت».<ref>ر.ک: همان، ص227</ref> | و صحابى بودن با تواتر و استفاضه و شهرت و خبر دادن افراد ثقه ثابت مىشود. و حكم آنها (صحابه) از جهت عدالت، در نزد ما همانند ساير مردم است و افضل آنان حضرت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] و دو فرزندش حسن(ع) و حسين(ع) هستند. [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] اولين كسى است كه اسلام آورد و آخرين صحابى از نظر مرگ بهطور مطلق ابوالطفيل عامر بن واثله است كه سال صد هجرى درگذشت».<ref>ر.ک: همان، ص227</ref> |
ویرایش