استناد نهجالبلاغة (ترجمه عطاردی): تفاوت میان نسخهها
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR03410J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۸ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۶
نام کتاب | استناد نهج البلاغة |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | عرشی، امتیاز علیخان (نويسنده)
عطاردی قوچانی، عزیزالله (مقدمهنويس) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 38/085 /ع4الف5 |
موضوع | علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهج البلاغه - ماخذ
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهج البلاغه - نقد و تفسیر |
ناشر | مطبعه الحيدري |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | |
کد اتوماسیون | 3410 |
معرفى اجمالى:
«ترجمه استناد نهجالبلاغه»، برگردان عربى اثر گرانمايه امتياز عليخان عرشى، محقق و كتابشناس نامدار هندى است كه به وسيله عزيرالله عطاردى انجام شده است. نويسنده در اين كتاب استنادات و مدارك نهجالبلاغه را مورد بررسى قرار داده است. اين اثر در عين حجم اندكش، كتابى بسيار سودمند و باارزش است كه به عنوان يك كتاب مرجع، مورد استفاده تأليفات پس از آن، قرار گرفته است.
ساختار:
شيوه نگارش كتاب بدينترتيب است كه وى نخست به چگونگى جمعآورى نهجالبلاغه و اثبات استناد كلمات نهجالبلاغه به حضرت امير مباحثى را مطرح مىكند و از پارهاى شبهات، كه نهجالبلاغه را به ديگران منسوب مىكند، پاسخ مىگويد. سپس مدارك خطبهها، نامهها، نهجالبلاغه را از منابع شيعى و سنى كه پيش از سيدرضى نگارش شده، معرفى مىكند.
گزارش محتوا:
يكى از شبهات درباره نهجالبلاغه اين است كه سيدرضى اسناد خطب و رسائل را ذكر نكرده، از اينرو اعتبار آن با ترديد مواجه است؛ لذا برخى مىگويند، نهجالبلاغه كتابى است، مرسل و قابل استناد فقهى نيست و سخنانى از اين دست.
پژوهشگران عرصه نهجالبلاغه كوششهاى عالمانه و ارجمندى را در پاسخ اين پرسش به انجام رساندهاند، آنان مصادر نهجالبلاغه را پيش از سيد رضى و پس از آن استخراج كرده و نشان دادهاند. از جمله اين آثار، كتاب حاضر است. نويسنده در اين اثر نخست در چگونگى جمعآورى نهجالبلاغه و اثبات استناد كلمات نهجالبلاغه به حضرت امير مباحثى را مطرح مىكند و از پارهاى شبهات، كه نهجالبلاغه را به ديگران منسوب مىكند، پاسخ مىگويد. پس از آن مدارك نهجالبلاغه را از منابع شيعى و سنى كه پيش از سيدرضى نگارش شده، معرفى مىكند.
نويسنده در ابتداى مطالبش به منابع مختلف استناد كرده و شبهه عدم صدور نهجالبلاغه از امام على(ع) را سخنى گزاف مىداند؛ به عنوان مثال: ابن ابىالحديد در شرح خطبه «شقشقية» به روايت از استادش ابوالخير مصدق بن شبيب واسطى (605ق/ 1208م) چنين گويد: «اين خطبه [شقشقيه] را بر ابو محمد عبداللّه بن احمد معروف به ابنالخشاب خواندم... و به او گفتم: آيا تو بر اين گمان هستى كه اين خطبه ساختگى است و از آن على(ع) نيست، ابنالخشاب گفت: به خدا نه، من بر اين باورم كه اين كلام از على(ع) مىباشد، هم چنان كه در صداقت و راستى تو يقين دارم. واسطى گفت: كه به ابنالخشاب گفتم: گروهى بر اين زعم هستند كه اين خطبه از پرداختههاى رضى رحمهاللّه تعالى باشد، ابنالخشاب گفت: كلام رضى و غير رضى را كى توانايى چنين دم روحانى و اسلوب باشد ما بر رسائل رضى آگاهيم و سبك و روش نگارش او را در نظم و نثر سنجيدهايم و اين كلام در مقايسه با آن كلام در هيچ مورد قابل خلط و تشابه نيست».
ابن ابىالحديد در جاى ديگر گويد: «گروهى از پيروان هوى و هوس بر اين گمانند كه بخش عمده «نهجالبلاغه» ساخته و پرداخته جمعى از سخندانان شيعى مىباشد و كلامى نو است و چه بسا بخشى از آن را از ساختهها و تراوشات خامه سيد رضى و ديگران دانستهاند. اما اين گروه، مردم متعصبى هستند كه عصبيت چشم دل آنان را نابينا گردانيده و از راه استوار و طريق مستقيم منحرف گشتهاند و از روى كجروى و قلت معرفت و عدم آشنايى به سخن سنجى به بيراهه رفتهاند».
برخ از ادلهاى كه نويسنده در صحت نهجالبلاغه ذكر كرده است؛ به طور خلاصه عبارت است از:
1- سبك و شيوه كلام: هر كس اندكى ادب عربى را چشيده باشد و تجربه كرده باشد، با تأمّلى در نهجالبلاغه درمىيابد كه اين عبارتها چيزى نيست كه از يك شاعر و سخنور عادى برآيد و براى كسى جز امير سخنوران عرب ميسّر شود.
2- همگنى و همنواختى درونى:همنواختى و سازگارى درونى در يك مجموعه خود، يكى از مهمترين دلايل اعتبار و اصالت آن است.
3- همنواختى مضمونى با ديگر احاديث: بسيارى از آنچه در نهجالبلاغه در زمينههاى گوناگون كلامى، اخلاقى، اجتماعى و ديگر زمينهها آمده با آنچه در همين خصوص از رسول خدا(ص) و يا از ديگر امامان(ع) روايت شده، داراى نوعى همسويى و همگنى مشخص و مشهود است و اين خود گواهى ديگر بر اين حقيقت مىشود كه آنچه در نهجالبلاغه آمده از همان سرچشمهاى است كه ديگر روايات معصومين از آنجاست.
4- اعتبار تاريخى روايات مذكور در نهجالبلاغه: آنچه در نهجالبلاغه آمده، پيش و پس از اين كتاب در ديگر منابع شيعه و سنّى نيز ديده مىشود. تلاش سيدرضى براى گردآورى سخنان على(ع) تنها يك نمونه از سلسله تلاشهاى نامورانى است كه پيش از او نيز درصدد اين مهم برآمده بودند.
به هر روى نويسنده به بررسى سند يك يك خطبهها، نامهها و كلمات قصار نهجالبلاغه پرداخته و در آنها نشان هر يك روايت به صورت مستقل در چندين كتاب يا رساله ارائه شده است.
پاسخ به شبهات از ديگر بخشهاى خواندنى كتاب است كه نويسنده با دقت و درايت آنها را سامان داده است. از جمله شبهاتى كه امتياز علىخان درصدد پاسخ به آن برآمده «وجود كلمه وصىّ و وصايت در نهجالبلاغه» است. وى در پاسخ بدين شبهه به همين بسنده مىكند كه اين دو واژه نه واژههايى پديد آمده يا معنا يافته در عصر سيد رضى، بلكه واژههايى است كه در عصر وحى كاربرد و معنا داشته است. مراجعهاى اندك به آيات قرآن، احاديث نبوى مشتمل بر اين واژهها، اشعار شاعران غيرشيعى و يا شيعى، خواننده را از هر توضيحى در اين خصوص بىنياز خواهد ساخت.
گروهى ديگر كوشيدهاند كه طولانى بودن خطبهها را دليلى بر نادرستى انتساب به مولاى متّقيان جلوه دهند، اما واقعيت اين است كه كوتاهى يا بلندى يك گفتار نه مىتواند، دليلى بر درستى انتساب آن به يك سخنور باشد و نه دليلى بر نادرستى انتساب آن، به ويژه آن كه خطبه از امير سخنوران و ميداندار فصاحت و بلاغت رسيده باشد كه مىداند كجا جاى كوتاه گفتن و كجا جاى طولانى گفتن است.
از ديگر شبههايى كه به آنها پاسخ داده شده: وجود عبارتهاى حاكى از علم به غيب، انتساب برخى از جملهها و خطبهها به ديگران و عدم استشهاد به عبارتهاى نهجالبلاغه در كتب پيشين است.
روش تحقيق نويسنده كتاب حاضر بر اساس زير است:
الف: بحث در جمع و گردآورى نهجالبلاغه.
ب: اقوال و اظهار نظر مورخان و اختلاف نظر ايشان درباره گرد آورنده نهجالبلاغه.
ج: رد اقوال مورخانى كه نهجالبلاغه را از تأليفات شريف مرتضى مىدانند.
د: استناد به آثار شريف رضى براى اثبات انتساب كتاب «نهجالبلاغه» به او.
ه: بررسى اقوال محققان كه با شريف مرتضى و شريف رضى معاصر بودهاند.
و: بررسى اسناد و مدارك «نهجالبلاغه» از منابع شيعى و سنى كه پيش از سيد رضى بوده است.
ز: نام راويان و ناقلان سخنان امام(ع).
ناگفته نماند، چنانچه از مطالب اين كتاب برمىآيد، مؤلف محترم توفيق دسترسى و مراجعه مستقيم بر بعضى از منابع را نداشته است و لذا آنها را بواسطه نقل كرده است.
مؤلف در پايان كتاب با تواضع خاص عالمان و فروتنى مردم شريف هند مىگويد: «هرگز مدعى آن نيستم كه با اين كوشش مختصر تمام اطراف و جوانب موضوع را فرا گرفتهام. اما با كوششى كه در اين راه صرف كردهام، سر آن داشتهام كه تا مرز امكان حقيقت را بيابم، اميد آن كه پس از اتمام از بررسى مدارك «نهجالبلاغه» فراغتى بيابم و به تحقيق در جنبه درائى آن بپردازم».
منابع مقاله:
مقدمه و متن كتاب
پیوندها