رسالة في‌‌ الحدوث‌‌: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'صدرالدين شيرازي، محمد بن ابراهيم' به 'صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم')
    جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای')
    خط ۴۳: خط ۴۳:
    مؤلف، مقدمه‌‌ را با تسبيح‌‌ خداوند آغاز مى‌‌كند و در ضمن‌‌ آن، با عباراتى‌‌ شيوا و با به‌‌كارگيرى‌‌ صنعت‌‌ ادبى‌‌ «براعت‌‌ استهلال» از حدوث‌‌ و قدم‌‌ و ديگر معانى‌‌ مربوط به‌‌ آنها نام‌‌ مى‌‌برد و پس‌‌ از نثار درود بر پيامبر اسلام(ص) و خاندانش(ع)، به‌‌ بيان‌‌ كلياتى‌‌ درباره‌‌ مسئله‌‌ حدوث‌‌ عالم‌‌ مى‌‌پردازد. وى‌‌ ابتدا با دشوار خواندن‌‌ اين‌‌ مسئله، به‌‌ حيرت‌‌افزايى‌‌ و فطانت‌‌زدايى‌‌ آن‌‌ اشاره‌‌ كرده، مردم‌‌ را در برابر آن، در يكى‌‌ از دو جايگاه‌‌ مقلدان‌‌ سردرگم‌‌ و مجادلان‌‌ سرمست‌‌ مى‌‌بيند؛ سپس‌‌ به‌‌طور خلاصه‌‌ نظر چهار گروه‌‌ - دو گروه‌‌ از متكلمان‌‌ و دو گروه‌‌ از فيلسوفان‌‌ - را در باب‌‌ حدوث‌‌ جهان‌‌ نقل‌‌ مى‌‌كند و هريك‌‌ را به‌‌ نقد مى‌‌كشد<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ بيست‌‌وچهار</ref>
    مؤلف، مقدمه‌‌ را با تسبيح‌‌ خداوند آغاز مى‌‌كند و در ضمن‌‌ آن، با عباراتى‌‌ شيوا و با به‌‌كارگيرى‌‌ صنعت‌‌ ادبى‌‌ «براعت‌‌ استهلال» از حدوث‌‌ و قدم‌‌ و ديگر معانى‌‌ مربوط به‌‌ آنها نام‌‌ مى‌‌برد و پس‌‌ از نثار درود بر پيامبر اسلام(ص) و خاندانش(ع)، به‌‌ بيان‌‌ كلياتى‌‌ درباره‌‌ مسئله‌‌ حدوث‌‌ عالم‌‌ مى‌‌پردازد. وى‌‌ ابتدا با دشوار خواندن‌‌ اين‌‌ مسئله، به‌‌ حيرت‌‌افزايى‌‌ و فطانت‌‌زدايى‌‌ آن‌‌ اشاره‌‌ كرده، مردم‌‌ را در برابر آن، در يكى‌‌ از دو جايگاه‌‌ مقلدان‌‌ سردرگم‌‌ و مجادلان‌‌ سرمست‌‌ مى‌‌بيند؛ سپس‌‌ به‌‌طور خلاصه‌‌ نظر چهار گروه‌‌ - دو گروه‌‌ از متكلمان‌‌ و دو گروه‌‌ از فيلسوفان‌‌ - را در باب‌‌ حدوث‌‌ جهان‌‌ نقل‌‌ مى‌‌كند و هريك‌‌ را به‌‌ نقد مى‌‌كشد<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ بيست‌‌وچهار</ref>


    در انتهاى‌‌ مقدمه، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] اظهار مى‌‌دارد كه‌‌ چون‌‌ مسئله‌‌ حدوث‌‌ در نظرش‌‌ كاملاً واضح‌‌ و روشن‌‌ است، خود را مجاز نمى‌‌داند كه‌‌ از بيان‌‌ آن‌‌ چشم‌‌ بپوشد و بنابراين، طرح‌‌ اين‌‌ رساله‌‌ را بر پايه‌‌ چند اصل‌‌ عقلانى‌‌ تدارك‌‌ مى‌‌بيند، تا از آن‌‌ اصول، حدوث‌‌ عالم‌‌ را با تصوير جديدش‌‌ استنتاج‌‌ كند و در تأييد ديدگاه‌‌ خويش، بخش‌‌ پايانى‌‌ رساله‌‌ را نيز به‌‌ گفته‌‌هايى‌‌ از فيلسوفان‌‌ نخستين، همراه‌‌ با شرح‌‌ و بسط آنها، اختصاص‌‌ مى‌‌دهد<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ بيست‌‌وهشت</ref>
    در انتهاى‌‌ مقدمه، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] اظهار مى‌‌دارد كه‌‌ چون‌‌ مسئله‌‌ حدوث‌‌ در نظرش‌‌ كاملاً واضح‌‌ و روشن‌‌ است، خود را مجاز نمى‌‌داند كه‌‌ از بيان‌‌ آن‌‌ چشم‌‌ بپوشد و بنابراین، طرح‌‌ اين‌‌ رساله‌‌ را بر پايه‌‌ چند اصل‌‌ عقلانى‌‌ تدارك‌‌ مى‌‌بيند، تا از آن‌‌ اصول، حدوث‌‌ عالم‌‌ را با تصوير جديدش‌‌ استنتاج‌‌ كند و در تأييد ديدگاه‌‌ خويش، بخش‌‌ پايانى‌‌ رساله‌‌ را نيز به‌‌ گفته‌‌هايى‌‌ از فيلسوفان‌‌ نخستين، همراه‌‌ با شرح‌‌ و بسط آنها، اختصاص‌‌ مى‌‌دهد<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ بيست‌‌وهشت</ref>


    در فصل‌‌ اول‌‌ كتاب، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] ابتدا به‌‌ شرح‌‌ معناى‌‌ امكان‌‌ ماهوى‌‌ كه‌‌ صفتى‌‌ عدمى‌‌ است‌‌ مى‌‌پردازد و آن‌‌ را به‌‌ دو قسم‌‌ «امكان‌‌ ذاتى» و «امكان‌‌ استعدادى» تقسيم‌‌ مى‌‌كند و سپس‌‌ با بيان‌‌ اينكه‌‌ امكان‌‌ استعدادى‌‌ فقط وصف‌‌ كائنات‌‌ قرار مى‌‌گيرد و مبدعات‌‌ فقط به‌‌ امكان‌‌ ذاتى‌‌ متصف‌‌ مى‌‌شوند، توضيح‌‌ مى‌‌دهد كه‌‌ معناى‌‌ «امكان» در هر دو مورد يكسان‌‌ - يعنى‌‌ همان‌‌ «امكان‌‌ ماهوى» - است‌‌ و تفاوت‌‌ آن‌‌ دو به‌‌ امرى‌‌ خارج‌‌ از معناى‌‌ «امكان» بازمى‌‌گردد<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ بيست‌‌ونه</ref>
    در فصل‌‌ اول‌‌ كتاب، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] ابتدا به‌‌ شرح‌‌ معناى‌‌ امكان‌‌ ماهوى‌‌ كه‌‌ صفتى‌‌ عدمى‌‌ است‌‌ مى‌‌پردازد و آن‌‌ را به‌‌ دو قسم‌‌ «امكان‌‌ ذاتى» و «امكان‌‌ استعدادى» تقسيم‌‌ مى‌‌كند و سپس‌‌ با بيان‌‌ اينكه‌‌ امكان‌‌ استعدادى‌‌ فقط وصف‌‌ كائنات‌‌ قرار مى‌‌گيرد و مبدعات‌‌ فقط به‌‌ امكان‌‌ ذاتى‌‌ متصف‌‌ مى‌‌شوند، توضيح‌‌ مى‌‌دهد كه‌‌ معناى‌‌ «امكان» در هر دو مورد يكسان‌‌ - يعنى‌‌ همان‌‌ «امكان‌‌ ماهوى» - است‌‌ و تفاوت‌‌ آن‌‌ دو به‌‌ امرى‌‌ خارج‌‌ از معناى‌‌ «امكان» بازمى‌‌گردد<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ بيست‌‌ونه</ref>
    خط ۶۳: خط ۶۳:
    فصل‌‌ يازدهم‌‌ به‌‌ بحث‌‌ درباره‌‌ ربط حادث‌‌ به‌‌ قديم‌‌ اختصاص‌‌ يافته‌‌ است. در اين‌‌ فصل، وى‌‌ با تفصيل‌‌ بيشترى‌‌ به‌‌ بيان‌‌ اختلاف‌‌ نظر خود با ديگران‌‌ در تعيين‌‌ مصداق‌‌ واسطه‌‌ ارتباط بين‌‌ حادث‌‌ و قديم‌‌ پرداخته، سعى‌‌ مى‌‌كند ديدگاه‌‌ خويش‌‌ و جوانب‌‌ آن‌‌ را شفاف‌‌تر نمايد<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ چهل‌‌وشش‌‌ - چهل‌‌وهفت</ref>
    فصل‌‌ يازدهم‌‌ به‌‌ بحث‌‌ درباره‌‌ ربط حادث‌‌ به‌‌ قديم‌‌ اختصاص‌‌ يافته‌‌ است. در اين‌‌ فصل، وى‌‌ با تفصيل‌‌ بيشترى‌‌ به‌‌ بيان‌‌ اختلاف‌‌ نظر خود با ديگران‌‌ در تعيين‌‌ مصداق‌‌ واسطه‌‌ ارتباط بين‌‌ حادث‌‌ و قديم‌‌ پرداخته، سعى‌‌ مى‌‌كند ديدگاه‌‌ خويش‌‌ و جوانب‌‌ آن‌‌ را شفاف‌‌تر نمايد<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ چهل‌‌وشش‌‌ - چهل‌‌وهفت</ref>


    در فصل‌‌ دوازدهم‌‌ - كه‌‌ آخرين‌‌ فصل‌‌ رساله‌‌ حاضر است‌‌ - درباره‌‌ نحوه‌‌ وجود عقول‌‌ فعال‌‌ گفتگو مى‌‌كند؛ اينكه‌‌ اين‌‌ عقول‌‌ وجود مستقلى‌‌ از وجود خداوند نداشته، در ذات‌‌ الهى‌‌ ناپيدايند و بنابراين، براى‌‌ آنها سرمديتى‌‌ جداى‌‌ از سرمديت‌‌ ذات‌‌ حقّ‌‌ قابل‌‌ تصور نيست، تا در نتيجه‌‌ آن‌‌ تعدد قدما لازم‌‌ بيايد<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ پنجاه</ref>
    در فصل‌‌ دوازدهم‌‌ - كه‌‌ آخرين‌‌ فصل‌‌ رساله‌‌ حاضر است‌‌ - درباره‌‌ نحوه‌‌ وجود عقول‌‌ فعال‌‌ گفتگو مى‌‌كند؛ اينكه‌‌ اين‌‌ عقول‌‌ وجود مستقلى‌‌ از وجود خداوند نداشته، در ذات‌‌ الهى‌‌ ناپيدايند و بنابراین، براى‌‌ آنها سرمديتى‌‌ جداى‌‌ از سرمديت‌‌ ذات‌‌ حقّ‌‌ قابل‌‌ تصور نيست، تا در نتيجه‌‌ آن‌‌ تعدد قدما لازم‌‌ بيايد<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ پنجاه</ref>


    در تكمله‌‌ كوتاه‌‌ رساله‌‌ به‌‌ يك‌‌ مطلب‌‌ فرعى‌‌ درباره‌‌ غايت‌‌ حركت‌‌ افلاك‌‌ پرداخته، پس‌‌ از بيان‌‌ و نقد نظريه‌‌ قدما، ديدگاه‌‌ خود را به‌‌عنوان‌‌ يافته‌‌اى‌‌ نو و بر اساس‌‌ فرضيه‌‌ حركت‌‌ جوهرى‌‌ عرضه‌‌ مى‌‌دارد: افلاك‌‌ نيز همانند موجودات‌‌ عالم‌‌ عناصر در مسير پويايى‌‌ ذاتى‌‌ خود و براى‌‌ رسيدن‌‌ به‌‌ صورت‌‌ مفارق‌‌ محض، هر لحظه‌‌ به‌‌ زيور جوهرى‌‌ جديد و كمالى‌‌ تازه‌‌ آراسته‌‌ مى‌‌شوند كه‌‌ در لحظات‌‌ قبل‌‌ و بعد پيراسته‌‌ از آنند<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ پنجاه‌‌وسه</ref>
    در تكمله‌‌ كوتاه‌‌ رساله‌‌ به‌‌ يك‌‌ مطلب‌‌ فرعى‌‌ درباره‌‌ غايت‌‌ حركت‌‌ افلاك‌‌ پرداخته، پس‌‌ از بيان‌‌ و نقد نظريه‌‌ قدما، ديدگاه‌‌ خود را به‌‌عنوان‌‌ يافته‌‌اى‌‌ نو و بر اساس‌‌ فرضيه‌‌ حركت‌‌ جوهرى‌‌ عرضه‌‌ مى‌‌دارد: افلاك‌‌ نيز همانند موجودات‌‌ عالم‌‌ عناصر در مسير پويايى‌‌ ذاتى‌‌ خود و براى‌‌ رسيدن‌‌ به‌‌ صورت‌‌ مفارق‌‌ محض، هر لحظه‌‌ به‌‌ زيور جوهرى‌‌ جديد و كمالى‌‌ تازه‌‌ آراسته‌‌ مى‌‌شوند كه‌‌ در لحظات‌‌ قبل‌‌ و بعد پيراسته‌‌ از آنند<ref>ر.ک: همان، صفحه‌‌ پنجاه‌‌وسه</ref>

    نسخهٔ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۱۵

    رسالة في‌‌ الحدوث‌‌
    رسالة في‌‌ الحدوث‌‌
    پدیدآورانصدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (نويسنده)

    موسويان، حسين (محقق)

    خامنه‌ای، محمد (زير نظر)
    عنوان‌های دیگررساله في الحدوث العالم
    ناشربنياد حکمت اسلامی صدرا
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1378 ش
    چاپ1
    موضوع1.حدوث و قدم

    2.فلسفه اسلامی - متون قديمی تا قرن 14

    3.هستي شناسی (فلسفه اسلامی)
    زبانفارسی عربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏1078
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    رسالة في‌‌ الحدوث، از جمله‌‌ آثار صدرالدين‌‌ محمد شيرازى‌‌ (1050-979ق) مشهور به‌‌ ملاصدرا، در باب‌‌ يكى‌‌ از مهم‌‌ترين‌‌ مباحث‌‌ هستى‌‌شناسى، يعنى‌‌ «حدوث‌‌ عالم» يا «پيدايش‌‌ جهان» است. اين‌‌ اثر با تصحيح‌‌ و تحقيق‌‌ سيد حسين‌‌ موسويان‌‌ در يك‌‌ جلد منتشر شده‌‌ است.

    ساختار

    اين‌‌ رساله‌‌ داراى‌‌ يك‌‌ مقدمه، دوازده‌‌ فصل‌‌ و بخش‌‌هاى‌‌ پايانى‌‌ رساله‌‌ است‌‌ كه‌‌ عبارتند از يك‌‌ خاتمه، يك‌‌ تتمه‌‌ و يك‌‌ تكمله؛ كه‌‌ مجموعاً كمى‌‌ بيش‌‌ از يك‌‌سوم‌‌ اين‌‌ رساله‌‌ را تشكيل‌‌ مى‌‌دهند.

    گزارش‌‌ محتوا

    مسئله‌‌ «حدوث» براى‌‌ صدرالمتألهين‌‌ از دو جهت‌‌ اهميت‌‌ دارد: يكى‌‌ ماهيت‌‌ خود مسئله‌‌ است‌‌ كه‌‌ همواره‌‌ كانون‌‌ توجه‌‌ خردورزان‌‌ و دين‌‌انديشان‌‌ بوده‌‌ است‌‌ و ديگرى‌‌ چهره‌‌ ممتاز و تازه‌‌اى‌‌ است‌‌ كه‌‌ اين‌‌ مسئله‌‌ در پرتو مبانى‌‌ ويژه‌‌ حكمت‌‌ متعاليه‌‌ پيدا مى‌‌كند. در حوزه‌‌ فلسفه‌‌ و الهيات‌‌ اسلامى، شايد بتوان‌‌ گفت‌‌ كه‌‌ صدرالدين‌‌ شيرازى‌‌ سرآمد كسانى‌‌ است‌‌ كه‌‌ همسو با آموزه‌‌هاى‌‌ مكاتب‌‌ نوافلاطونى، تلاش‌‌ مى‌‌كند تا افكار فلسفى‌‌ بشر را بهره‌‌ور از يافته‌‌هاى‌‌ انبياى‌‌ الهى‌‌ نشان‌‌ دهد و بدين‌‌سان، دين‌‌ و فلسفه‌‌ را در مبدأ و مقصد يگانه‌‌ بنماياند[۱]

    صدرا معتقد است‌‌ كه‌‌ همه‌‌ اديان‌‌ الهى‌‌ و حكماى‌‌ پيشين‌‌ بر حدوث‌‌ عالم‌‌ اتفاق‌‌ دارند و مراد آنها از «حدوث» نيز «حدوث‌‌ زمانى» است‌‌ و اساساً «حدوث» را بدون‌‌ «زمان» نمى‌‌توان‌‌ فهميد. وى‌‌ تعبير «حدوث‌‌ ذاتى» را كه‌‌ فلاسفه‌‌ متأخر اسلامى‌‌ در تأويل‌‌ و تفسير متون‌‌ دينى‌‌ پيشنهاد كرده‌‌اند، نمى‌‌پسندد. اصطلاح‌‌ «حدوث‌‌ ذاتى» در نظر او مفهومى‌‌ بيش‌‌ از وابستگى‌‌ موجود ممكن‌‌ به‌‌ غير خود را نمى‌‌رساند و از معناى‌‌ حقيقى‌‌ «حدوث» بسيار به‌‌دور است‌‌[۲]

    مؤلف، مقدمه‌‌ را با تسبيح‌‌ خداوند آغاز مى‌‌كند و در ضمن‌‌ آن، با عباراتى‌‌ شيوا و با به‌‌كارگيرى‌‌ صنعت‌‌ ادبى‌‌ «براعت‌‌ استهلال» از حدوث‌‌ و قدم‌‌ و ديگر معانى‌‌ مربوط به‌‌ آنها نام‌‌ مى‌‌برد و پس‌‌ از نثار درود بر پيامبر اسلام(ص) و خاندانش(ع)، به‌‌ بيان‌‌ كلياتى‌‌ درباره‌‌ مسئله‌‌ حدوث‌‌ عالم‌‌ مى‌‌پردازد. وى‌‌ ابتدا با دشوار خواندن‌‌ اين‌‌ مسئله، به‌‌ حيرت‌‌افزايى‌‌ و فطانت‌‌زدايى‌‌ آن‌‌ اشاره‌‌ كرده، مردم‌‌ را در برابر آن، در يكى‌‌ از دو جايگاه‌‌ مقلدان‌‌ سردرگم‌‌ و مجادلان‌‌ سرمست‌‌ مى‌‌بيند؛ سپس‌‌ به‌‌طور خلاصه‌‌ نظر چهار گروه‌‌ - دو گروه‌‌ از متكلمان‌‌ و دو گروه‌‌ از فيلسوفان‌‌ - را در باب‌‌ حدوث‌‌ جهان‌‌ نقل‌‌ مى‌‌كند و هريك‌‌ را به‌‌ نقد مى‌‌كشد[۳]

    در انتهاى‌‌ مقدمه، ملاصدرا اظهار مى‌‌دارد كه‌‌ چون‌‌ مسئله‌‌ حدوث‌‌ در نظرش‌‌ كاملاً واضح‌‌ و روشن‌‌ است، خود را مجاز نمى‌‌داند كه‌‌ از بيان‌‌ آن‌‌ چشم‌‌ بپوشد و بنابراین، طرح‌‌ اين‌‌ رساله‌‌ را بر پايه‌‌ چند اصل‌‌ عقلانى‌‌ تدارك‌‌ مى‌‌بيند، تا از آن‌‌ اصول، حدوث‌‌ عالم‌‌ را با تصوير جديدش‌‌ استنتاج‌‌ كند و در تأييد ديدگاه‌‌ خويش، بخش‌‌ پايانى‌‌ رساله‌‌ را نيز به‌‌ گفته‌‌هايى‌‌ از فيلسوفان‌‌ نخستين، همراه‌‌ با شرح‌‌ و بسط آنها، اختصاص‌‌ مى‌‌دهد[۴]

    در فصل‌‌ اول‌‌ كتاب، ملاصدرا ابتدا به‌‌ شرح‌‌ معناى‌‌ امكان‌‌ ماهوى‌‌ كه‌‌ صفتى‌‌ عدمى‌‌ است‌‌ مى‌‌پردازد و آن‌‌ را به‌‌ دو قسم‌‌ «امكان‌‌ ذاتى» و «امكان‌‌ استعدادى» تقسيم‌‌ مى‌‌كند و سپس‌‌ با بيان‌‌ اينكه‌‌ امكان‌‌ استعدادى‌‌ فقط وصف‌‌ كائنات‌‌ قرار مى‌‌گيرد و مبدعات‌‌ فقط به‌‌ امكان‌‌ ذاتى‌‌ متصف‌‌ مى‌‌شوند، توضيح‌‌ مى‌‌دهد كه‌‌ معناى‌‌ «امكان» در هر دو مورد يكسان‌‌ - يعنى‌‌ همان‌‌ «امكان‌‌ ماهوى» - است‌‌ و تفاوت‌‌ آن‌‌ دو به‌‌ امرى‌‌ خارج‌‌ از معناى‌‌ «امكان» بازمى‌‌گردد[۵]

    در فصل‌‌ دوم، با برشمردن‌‌ معانى‌‌ «قوه» و «فعل»، نكاتى‌‌ روشن‌‌ و اصولى‌‌ را پى‌‌ريزى‌‌ مى‌‌كند تا در موضع‌‌ مناسب‌‌ آنها را به‌‌كار گيرد[۶]

    در فصل‌‌ سوم‌‌ كه‌‌ فصلى‌‌ كوتاه‌‌ است، با وام‌‌ گرفتن‌‌ اصطلاحات‌‌ «قوه» و «فعل» از فصل‌‌ قبل، به‌‌ تعريف‌‌ حركت‌‌ و سكون‌‌ مى‌‌پردازد[۷]

    فصل‌‌ چهارم‌‌ و پنجم، در رساله‌‌ حاضر داراى‌‌ اهميت‌‌ و جايگاه‌‌ ويژه‌‌اى‌‌ هستند؛ چه، در آنها صدرالمتألهين‌‌ به‌‌ تبيين‌‌ اصل‌‌ حركت‌‌ جوهرى‌‌ و تأكيد بر آن‌‌ مى‌‌پردازد، تا بر پايه‌‌ آن‌‌ تصوير تازه‌‌اى‌‌ از حدوث‌‌ عالم‌‌ ارائه‌‌ دهد[۸]

    فصل‌‌ ششم‌‌ و هفتم، حاوى‌‌ مطالبى‌‌ فرعى‌‌ است؛ مانند اينكه‌‌ در ميان‌‌ حركات‌‌ غير جوهرى، حركت‌‌ دورى‌‌ افلاك‌‌ در قدمت‌‌ و دوام‌‌ و تماميت‌‌ و شرف‌‌ بر ساير حركات، برترى‌‌ دارد[۹]

    در فصل‌‌ هشتم، صدرا ابتدا به‌‌ شيوه‌‌ فلسفه‌‌ رايج، به‌‌ اثبات‌‌ زمان‌‌ و بيان‌‌ نحوه‌‌ وجود آن‌‌ مى‌‌پردازد و در بين‌‌ آن‌‌ به‌‌مناسبت، نظريات‌‌ خويش‌‌ را ابراز مى‌‌دارد[۱۰]

    پس‌‌ از آنكه‌‌ در فصل‌‌ قبل‌‌ دانستيم‌‌ كه‌‌ علّت‌‌ اصلى‌‌ زمان، همانا ذات‌‌ بارى‌‌ تعالى‌‌ است، در فصل‌‌ نهم‌‌ ملاصدرا با تأكيد بر اينكه‌‌ جز بارى‌‌ تعالى، هيچ‌‌ چيز ديگرى‌‌ بر ذات‌‌ زمان‌‌ تقدم‌‌ ندارد، توضيح‌‌ مى‌‌دهد كه‌‌ اين‌‌ تقدم، تقدم‌‌ زمانى‌‌ نيست‌‌[۱۱]

    در فصل‌‌ دهم، نتيجه‌‌ و حاصل‌‌ مطالب‌‌ فصل‌‌هاى‌‌ پيشين‌‌ خلاصه‌‌ و بازگو شده‌‌ است‌‌[۱۲]

    فصل‌‌ يازدهم‌‌ به‌‌ بحث‌‌ درباره‌‌ ربط حادث‌‌ به‌‌ قديم‌‌ اختصاص‌‌ يافته‌‌ است. در اين‌‌ فصل، وى‌‌ با تفصيل‌‌ بيشترى‌‌ به‌‌ بيان‌‌ اختلاف‌‌ نظر خود با ديگران‌‌ در تعيين‌‌ مصداق‌‌ واسطه‌‌ ارتباط بين‌‌ حادث‌‌ و قديم‌‌ پرداخته، سعى‌‌ مى‌‌كند ديدگاه‌‌ خويش‌‌ و جوانب‌‌ آن‌‌ را شفاف‌‌تر نمايد[۱۳]

    در فصل‌‌ دوازدهم‌‌ - كه‌‌ آخرين‌‌ فصل‌‌ رساله‌‌ حاضر است‌‌ - درباره‌‌ نحوه‌‌ وجود عقول‌‌ فعال‌‌ گفتگو مى‌‌كند؛ اينكه‌‌ اين‌‌ عقول‌‌ وجود مستقلى‌‌ از وجود خداوند نداشته، در ذات‌‌ الهى‌‌ ناپيدايند و بنابراین، براى‌‌ آنها سرمديتى‌‌ جداى‌‌ از سرمديت‌‌ ذات‌‌ حقّ‌‌ قابل‌‌ تصور نيست، تا در نتيجه‌‌ آن‌‌ تعدد قدما لازم‌‌ بيايد[۱۴]

    در تكمله‌‌ كوتاه‌‌ رساله‌‌ به‌‌ يك‌‌ مطلب‌‌ فرعى‌‌ درباره‌‌ غايت‌‌ حركت‌‌ افلاك‌‌ پرداخته، پس‌‌ از بيان‌‌ و نقد نظريه‌‌ قدما، ديدگاه‌‌ خود را به‌‌عنوان‌‌ يافته‌‌اى‌‌ نو و بر اساس‌‌ فرضيه‌‌ حركت‌‌ جوهرى‌‌ عرضه‌‌ مى‌‌دارد: افلاك‌‌ نيز همانند موجودات‌‌ عالم‌‌ عناصر در مسير پويايى‌‌ ذاتى‌‌ خود و براى‌‌ رسيدن‌‌ به‌‌ صورت‌‌ مفارق‌‌ محض، هر لحظه‌‌ به‌‌ زيور جوهرى‌‌ جديد و كمالى‌‌ تازه‌‌ آراسته‌‌ مى‌‌شوند كه‌‌ در لحظات‌‌ قبل‌‌ و بعد پيراسته‌‌ از آنند[۱۵]

    وى‌‌ ابتدا در خاتمه‌‌ رساله، پس‌‌ از بيان‌‌ اينكه‌‌ منشأ نشر و رواج‌‌ حكمت، پيامبران‌‌ الهى‌‌ بودند، نه‌‌ روميان‌‌ و يونانيان، از هشت‌‌ فيلسوف‌‌ كه‌‌ آنها را استوانه‌‌هاى‌‌ حكمت‌‌ باستان‌‌ مى‌‌خواند، نام‌‌ مى‌‌برد و بر اين‌‌ باور است‌‌ كه‌‌ اينان‌‌ همگى‌‌ نور حكمت‌‌ را از چراغدان‌‌ نبوت‌‌ برگرفته‌‌اند. سپس‌‌ در تتمه‌‌ رساله‌‌ سخنان‌‌ فيلسوفان‌‌ ديگرى‌‌ - غير از آن‌‌ حكماى‌‌ هشت‌‌گانه‌‌ اصلى‌‌ - را بازمى‌‌گويد[۱۶]

    وضعيت‌‌ كتاب‌‌

    تصحيح‌‌ كتاب‌‌ از روى‌‌ هفت‌‌ نسخه‌‌ خطّى‌‌ انجام‌‌ پذيرفته‌‌ است‌‌[۱۷]واژه‌‌ يا واژه‌‌هايى‌‌ كه‌‌ در متن‌‌ رساله‌‌ داخل‌‌ دو قلاب‌‌ (][) قرار داده‌‌ شده‌‌اند، بيانگر آن‌‌ است‌‌ كه‌‌ در هيچ‌‌يك‌‌ از نسخه‌‌ها بدين‌‌صورت‌‌ نيامده‌‌ يا اصلاً وجود نداشته‌‌ است‌‌ و مصحح‌‌ آن‌‌ را به‌‌ استنباط خود و يا با مراجعه‌‌ به‌‌ منابع‌‌ سخنان‌‌ نقل‌‌شده، در متن‌‌ گنجانيده‌‌ است. البته‌‌ در چند مورد هم‌‌ - در انتهاى‌‌ رساله‌‌ - واژه‌‌هايى‌‌ چون‌‌ «تم»، «خطه‌‌ - قدس‌‌سره‌‌ -» و «...» را به‌‌ نيابت‌‌ از كاتب‌‌ نسخه‌‌ در ميان‌‌ دو قلاب‌‌ گذارده‌‌ است‌‌[۱۸]

    در پانوشت‌‌ها نيز، هر آنچه‌‌ را كه‌‌ غير از ضبط نسخه‌‌بدل‌‌ها است، يعنى‌‌ تعليقاتى‌‌ كه‌‌ شامل‌‌ تحقيقات، توضيحات، منابع‌‌ نقل‌‌ قولها و نشانى‌‌ آيات‌‌ و روايات‌‌ است، با استفاده‌‌ از قلمى‌‌ متفاوت‌‌ در ميان‌‌ دو قلاب‌‌ قرار داده‌‌ است؛ تا افزوده‌‌هاى‌‌ مصحح‌‌ كاملاً مشخص‌‌ و ممتاز گردد[۱۹]

    در پايان‌‌ نيز فهرست‌‌هاى‌‌ هشت‌‌گانه‌‌اى‌‌ را آورده‌‌ كه‌‌ مهم‌‌ترين‌‌ آنها فهرست‌‌ مفصل‌‌ اصطلاحات‌‌ و تعبيرات‌‌ است.

    پانويس

    1. ر.ک: مقدمه‌‌ مصحح، صفحه‌‌ چهارده‌‌ - پانزده
    2. ر.ک: همان، صفحه‌‌ شانزده
    3. ر.ک: همان، صفحه‌‌ بيست‌‌وچهار
    4. ر.ک: همان، صفحه‌‌ بيست‌‌وهشت
    5. ر.ک: همان، صفحه‌‌ بيست‌‌ونه
    6. ر.ک: همان، صفحه‌‌ سى‌‌ويك
    7. ر.ک: همان، صفحه‌‌ سى‌‌وسه
    8. ر.ک: همان، صفحه‌‌ سى‌‌وچهار
    9. ر.ک: همان، صفحه‌‌ چهل‌‌ - چهل‌‌ويك
    10. ر.ک: همان، صفحه‌‌ چهل‌‌ويك
    11. ر.ک: همان، صفحه‌‌ چهل‌‌وسه
    12. ر.ک: همان، صفحه‌‌ چهل‌‌وچهار
    13. ر.ک: همان، صفحه‌‌ چهل‌‌وشش‌‌ - چهل‌‌وهفت
    14. ر.ک: همان، صفحه‌‌ پنجاه
    15. ر.ک: همان، صفحه‌‌ پنجاه‌‌وسه
    16. ر.ک: همان
    17. ر.ک: همان، صفحه‌‌ پنجاه‌‌وهشت
    18. ر.ک: همان، صفحه‌‌ هفتادوپنج
    19. ر.ک: همان

    منابع‌‌ مقاله‌‌

    مقدمه‌‌ و متن‌‌ كتاب.

    وابسته‌ها