نسوی، محمد بن احمد: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'برخي' به 'برخی'
جز (جایگزینی متن - '</div> '''' به '</div> '''')
جز (جایگزینی متن - 'برخي' به 'برخی')
خط ۵۰: خط ۵۰:
به گزارش خود نسوى، وى، پس از انتصاب، در نزد سلطان مقامى رفيع يافت. از جمله يادآور مى‌شود، هنگامى كه سلطان جلال‌الدين براى بار دوم به فتح گرجستان رفت، در كنار رود ارس به بيمارى سختى دچار شد و از حركت بازماند. به اين لحاظ سلطان فرمان داد كه به همراه واليان «سرمارى» - در جنوب درياچ گوگچه - به سرمارى رود تا در آن جا مكتوبات سلطان را كه مى‌رسد با حضور او بگشايند و وى رسولانى را كه از «ملوك شام و روم و گُرج» مى‌رسد، بپذيرد. همچنين در ماموريت‌هاى مهم غالبا وى از سوى سلطان عهده‌دار آن مى‌شد.
به گزارش خود نسوى، وى، پس از انتصاب، در نزد سلطان مقامى رفيع يافت. از جمله يادآور مى‌شود، هنگامى كه سلطان جلال‌الدين براى بار دوم به فتح گرجستان رفت، در كنار رود ارس به بيمارى سختى دچار شد و از حركت بازماند. به اين لحاظ سلطان فرمان داد كه به همراه واليان «سرمارى» - در جنوب درياچ گوگچه - به سرمارى رود تا در آن جا مكتوبات سلطان را كه مى‌رسد با حضور او بگشايند و وى رسولانى را كه از «ملوك شام و روم و گُرج» مى‌رسد، بپذيرد. همچنين در ماموريت‌هاى مهم غالبا وى از سوى سلطان عهده‌دار آن مى‌شد.


نسوى در آخرين روزهاى اقامت سلطان جلال‌الدين در نزديكى شهر آمد (ميافارقين) در كنار او بود. وى گزارش داده است: شبى كه سپاه سلطان گرفتار حمل مغولان شد، چون به كار كتابت مشغول بود، تا صبح بيدار مانده بود و در اواخر شب پس از اندكى خواب، غلامش او را بيدار كرد و فرياد برآورد كه «برخيز كه رستخيز برخاست». نسوى شرح واقع گريز خود و جان بدر بردنش را شرح داده است. وى سه روز در غارى پنهان گشته، بعد به شهر آمِد رفته است. به دليل شهربندان بودن شهر، دو ماه در آمِد سكونت گزيد. سپس به اربل رفت و پس از مشقات فراوان به آذربايجان بازگشت. به نوشت او، در اين ايام بليّات فراوان ديد و مدتى بعد به آمِد بازگشت و در اين جا از مرگ سلطان جلال‌الدين اطمينان يافت. نسوى در ميافارقين، در درگاه ملك مظفر ايوبى مقيم شد و در حدود 632 تا 639.ق در آن جا به نگارش كتاب «نفثه‌المصدور» و بخش‌هايى از كتاب «سيرت جلال‌الدين» مشغول گرديد. مى‌دانيم كه وى در 639.ق فصول پايانى «سيرت جلال‌الدين» را مى‌نوشت. در حدود همين سال‌ها به خدمت بركه‌خان خوارزمى درآمد و سمت وزارت او را يافت. حسام‌الدين بركه‌خان از امراى سلطان جلال‌الدين بود كه پس از مرگ سلطان، در بلاد روم كرّ و فرى نمود و از سوى سلطان كيقباد سلجوقى، آماسيه را به اقطاع گرفت.
نسوى در آخرين روزهاى اقامت سلطان جلال‌الدين در نزديكى شهر آمد (ميافارقين) در كنار او بود. وى گزارش داده است: شبى كه سپاه سلطان گرفتار حمل مغولان شد، چون به كار كتابت مشغول بود، تا صبح بيدار مانده بود و در اواخر شب پس از اندكى خواب، غلامش او را بيدار كرد و فرياد برآورد كه «برخیز كه رستخيز برخاست». نسوى شرح واقع گريز خود و جان بدر بردنش را شرح داده است. وى سه روز در غارى پنهان گشته، بعد به شهر آمِد رفته است. به دليل شهربندان بودن شهر، دو ماه در آمِد سكونت گزيد. سپس به اربل رفت و پس از مشقات فراوان به آذربايجان بازگشت. به نوشت او، در اين ايام بليّات فراوان ديد و مدتى بعد به آمِد بازگشت و در اين جا از مرگ سلطان جلال‌الدين اطمينان يافت. نسوى در ميافارقين، در درگاه ملك مظفر ايوبى مقيم شد و در حدود 632 تا 639.ق در آن جا به نگارش كتاب «نفثه‌المصدور» و بخش‌هايى از كتاب «سيرت جلال‌الدين» مشغول گرديد. مى‌دانيم كه وى در 639.ق فصول پايانى «سيرت جلال‌الدين» را مى‌نوشت. در حدود همين سال‌ها به خدمت بركه‌خان خوارزمى درآمد و سمت وزارت او را يافت. حسام‌الدين بركه‌خان از امراى سلطان جلال‌الدين بود كه پس از مرگ سلطان، در بلاد روم كرّ و فرى نمود و از سوى سلطان كيقباد سلجوقى، آماسيه را به اقطاع گرفت.


مينوى، به نقل از حاشى مصطفى جواد بر شرح حال غياث‌الدين پيرشاه و به استناد نسخ خطى «الدرالمكنون»، گزارش دومى را نيز مبنى بر پيوستن نسوى پس از مرگ سلطان جلال‌الدين، به خدمت ملك مظفر غازى پسر ملك عادل صاحب آمِد، ارائه داده است. براساس اين گزارش، نسوى پس از مرگ بركه‌خان، به نزد الناصر الاصغر يوسف بن العزيز الايوبى، صاحب حلب، رفته و در آن جا مقامى بلند يافته است. او از جانب الناصر به سفارت به نزد مغولان نيز رفته است. بر اساس اين روايت، نسوى پس از بازگشت در 647.ق در حلب درگذشت.
مينوى، به نقل از حاشى مصطفى جواد بر شرح حال غياث‌الدين پيرشاه و به استناد نسخ خطى «الدرالمكنون»، گزارش دومى را نيز مبنى بر پيوستن نسوى پس از مرگ سلطان جلال‌الدين، به خدمت ملك مظفر غازى پسر ملك عادل صاحب آمِد، ارائه داده است. براساس اين گزارش، نسوى پس از مرگ بركه‌خان، به نزد الناصر الاصغر يوسف بن العزيز الايوبى، صاحب حلب، رفته و در آن جا مقامى بلند يافته است. او از جانب الناصر به سفارت به نزد مغولان نيز رفته است. بر اساس اين روايت، نسوى پس از بازگشت در 647.ق در حلب درگذشت.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش