۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== ساختار == ' به '==ساختار== ') |
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
||
| خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
چنانچه مؤلف مىگويد: «گمان مبر كه نسبت به اصول و قواعد فرقهاى خاصّ از متصوّفه، حكماى اشراقى يا مشّائى تعصّب دارم، بلكه در يك دستم برهان قاطع و در دستى ديگر قطعيات شرع است و در مقابل ديدگانم اينكه واجبالوجود در صفات و افعال برترين است. به اين دليلهاى قطعى چنگ مىزنم، گرچه با هيچ يك از يافتههاى گروههاى ياد شده سازگار نباشد.» | چنانچه مؤلف مىگويد: «گمان مبر كه نسبت به اصول و قواعد فرقهاى خاصّ از متصوّفه، حكماى اشراقى يا مشّائى تعصّب دارم، بلكه در يك دستم برهان قاطع و در دستى ديگر قطعيات شرع است و در مقابل ديدگانم اينكه واجبالوجود در صفات و افعال برترين است. به اين دليلهاى قطعى چنگ مىزنم، گرچه با هيچ يك از يافتههاى گروههاى ياد شده سازگار نباشد.» | ||
همان گونه كه كاتب در سطور پايانى تصريح دارد، اين نسخه نيمى از كتاب است و نيم ديگر بايد در مجلّد ديگر نوشته مىشده كه گويا چنين توفيقى | همان گونه كه كاتب در سطور پايانى تصريح دارد، اين نسخه نيمى از كتاب است و نيم ديگر بايد در مجلّد ديگر نوشته مىشده كه گويا چنين توفيقى برایش حاصل نشده است. | ||
در هر لمعه با مسائلى فلسفى روبرو هستيم كه حكيم نراقى با تحليلى زيبا و عميق به تفصيل از آنها سخن مىگويد، اگر چه در برخى موارد وى بسط كلام را ضايع نمودن وقت مىداند، در پارهاى مسائل، براى نمونه در وحدت وجود، گفتار عرفا نيز مورد نقد و بررسى وى قرار گرفته است، و حكيم نراقى در بيان آراء حكما و عرفا، ابتدا عين گفتار اساطين فن در حوزه فلسفه و عرفان را مطرح نموده، سپس به بررسى آنها مىپردازد. | در هر لمعه با مسائلى فلسفى روبرو هستيم كه حكيم نراقى با تحليلى زيبا و عميق به تفصيل از آنها سخن مىگويد، اگر چه در برخى موارد وى بسط كلام را ضايع نمودن وقت مىداند، در پارهاى مسائل، براى نمونه در وحدت وجود، گفتار عرفا نيز مورد نقد و بررسى وى قرار گرفته است، و حكيم نراقى در بيان آراء حكما و عرفا، ابتدا عين گفتار اساطين فن در حوزه فلسفه و عرفان را مطرح نموده، سپس به بررسى آنها مىپردازد. | ||
| خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
در اللمعات العرشيه، مبانى مشايى، همچون انحصار تشكيك در مفهوم عالم وجود و تباين وجودات و امثال اينها، حضورى چشمگير و تاثيرگذار دارند؛ اما از سويى ديگر در مسائل كلى و اساسى چون نحوه صدور كثرت از وحدت و امثال آن، راى مشايين مورد پذيرش واقع نشده و با استفاده از قواعد اشراقى، طرحى نو در انداخته است. | در اللمعات العرشيه، مبانى مشايى، همچون انحصار تشكيك در مفهوم عالم وجود و تباين وجودات و امثال اينها، حضورى چشمگير و تاثيرگذار دارند؛ اما از سويى ديگر در مسائل كلى و اساسى چون نحوه صدور كثرت از وحدت و امثال آن، راى مشايين مورد پذيرش واقع نشده و با استفاده از قواعد اشراقى، طرحى نو در انداخته است. | ||
حكيم نراقى در راى فلسفى خويش، پايبند به شريعت بوده و التزام و پيروى از ظواهر شريعت را برخود لازم دانسته است، چنانچه در باب غرض در فعل حق بيان مىكند كه غرض در فعل حق موافق قواعد عقليه نبوده، اما چون ظواهر شريعت ضرورى است، | حكيم نراقى در راى فلسفى خويش، پايبند به شريعت بوده و التزام و پيروى از ظواهر شريعت را برخود لازم دانسته است، چنانچه در باب غرض در فعل حق بيان مىكند كه غرض در فعل حق موافق قواعد عقليه نبوده، اما چون ظواهر شريعت ضرورى است، بنابراین فعل واجب داراى غايت بوده، لكن اين چينى نيست كه حق تعالى به واسطه آن غايت استكمال پيدا كند، بلكه ممكنات به واسطه فعل حق نقع برده و غايت حق مصلحت غير را تامين مىكند. | ||
حكيم نراقى در لمعات عرشيه تلاش فراوانى در وفاق آراء كرده است. و در بسيارى از موارد، كلماتى را كه در ظاهر مخالف عقل و شرع مىنمايد، تاويل كرده و بر محملى صحيح مىنمايد، چنان كه گفتارى چون «ان الممكنات امور اعتباريه» و يا «ان الممكنات شوون الحق و ارتباطاته و اعتبارته» و يا «ان الحق باطن الخلق و الخلق ظاره»، را با يك تاويل فلسفى معقول جلوه داده، تا پذيرش آن براى اذهان فلسفى دشوار نباشد. | حكيم نراقى در لمعات عرشيه تلاش فراوانى در وفاق آراء كرده است. و در بسيارى از موارد، كلماتى را كه در ظاهر مخالف عقل و شرع مىنمايد، تاويل كرده و بر محملى صحيح مىنمايد، چنان كه گفتارى چون «ان الممكنات امور اعتباريه» و يا «ان الممكنات شوون الحق و ارتباطاته و اعتبارته» و يا «ان الحق باطن الخلق و الخلق ظاره»، را با يك تاويل فلسفى معقول جلوه داده، تا پذيرش آن براى اذهان فلسفى دشوار نباشد. | ||
ویرایش