۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==ساختار== ' به '==ساختار== ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[مظاهری، حسین]] ( | [[مظاهری، حسین]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره = | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
کتاب با مقدمه مركز مطالعات و تحقيقات اخلاقى در اشاره به نكاتى پيرامون مطالب، آغاز و مباحث در هفت فصل، در دو جلد، تنظيم شده كه طى آن، مسائل مربوط به جوانان بررسى و ارزيابى شده است.<ref>فهرست کتابهاى منتشرشده، اسفندماه سال 1377، ص48</ref> | کتاب با مقدمه مركز مطالعات و تحقيقات اخلاقى در اشاره به نكاتى پيرامون مطالب، آغاز و مباحث در هفت فصل، در دو جلد، تنظيم شده كه طى آن، مسائل مربوط به جوانان بررسى و ارزيابى شده است.<ref>فهرست کتابهاى منتشرشده، اسفندماه سال 1377، ص48</ref> | ||
نویسنده در ابتدا، به بحث و بررسى جوان و نيروهاى كنترلكننده وى پرداخته، پس از بيان مسئوليتهاى مختلفى كه جوانان بر عهده دارند، مسئله ازوداج و كار و كوشش جوانان را پيش كشيده و در نهايت، غرايز و تمايلات، عفت و غيرت و استقلال فكرى جوان را تشريح نموده است. | |||
جوان در دورانى بسرمىبرد كه سراپا احساسات است. تمام تمايلات و غرايزش بالفعل شده، تخيلها، آمال و آرزوها، وسوسهها و شبههها وجودش را فراگرفته و مهمتر اينكه غرور و جوانى هم بر او حكمفرما شده است. پس نيازمند نيروى كنترلكننده قوى است تا او را از سقوط و انحراف حتمى بازدارد و به راه سعادت هدايت كند. اين نيروى كنترلكننده، مجموعهاى از عوامل گوناگون است كه در اثر حاضر بهتفصيل به آنها پرداخته شده است. | جوان در دورانى بسرمىبرد كه سراپا احساسات است. تمام تمايلات و غرايزش بالفعل شده، تخيلها، آمال و آرزوها، وسوسهها و شبههها وجودش را فراگرفته و مهمتر اينكه غرور و جوانى هم بر او حكمفرما شده است. پس نيازمند نيروى كنترلكننده قوى است تا او را از سقوط و انحراف حتمى بازدارد و به راه سعادت هدايت كند. اين نيروى كنترلكننده، مجموعهاى از عوامل گوناگون است كه در اثر حاضر بهتفصيل به آنها پرداخته شده است. | ||
در بحث مسئوليت جوانان، چهار دسته مسئوليت بيان شده كه متوجه نوع بشر و | در بحث مسئوليت جوانان، چهار دسته مسئوليت بيان شده كه متوجه نوع بشر و بهویژه جوانان است: اول، مسئوليت جسمانى و مواظبت كامل از جسم و پيكره مادى؛ دوم، مسئوليت روحى كه در خصوص روح و بعد معنوى اوست و مايه امتياز انسان از ديگر حيوانات است؛ سوم، مسئوليت اجتماعى كه درباره اجتماع و جامعهاى است كه در آن زندگى مىكند و وظايف و مسئوليتهايى كه بايد آنها را به نحو احسن ايفا نمايد و چهارم، مسئوليت بندگى خداى متعالى است كه از مسئوليتهاى ديگر، مهمتر و مفيدتر است. ازدواج و موانع آن و كار شايسته و شرايط آن، از ديگر مباحثى است كه در اين کتاب مطرح شده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در جلد اول، فصل اول، جوان و نيروهاى كنترلكننده وى، مورد بررسى و ارزيابى قرار گرفته است. | در جلد اول، فصل اول، جوان و نيروهاى كنترلكننده وى، مورد بررسى و ارزيابى قرار گرفته است. نویسنده، معتقد است براى جلوگيرى از خطر انحراف و سقوط جوانان، بايد يك نيروى كنترلكننده وجود داشته باشد. به نظر وى، اين نيروى كنترلكننده، يك چيز نيست، بلكه مجموعهاى از عوامل گوناگون است كه بايد با هم به كار افتد و هماهنگ حركت كند تا جوان و ساير اقشار جامعه، با استفاده از آنها بتوانند راه خود را بيابند و از خطرها محفوظ بمانند. اين اجزا كه نویسنده بهصورت مفصل به تشريح و بررسى آنها پرداخته است، عبارتند از: عقل، وجدان اخلاقى، آداب و رسوم اجتماعى، احترام به قانون، انعطافپذيرى، نماز، ايمان عقلى و قلبى، تربيت خانوادگى، فرهنگى و اجتماعى.<ref>جلد اول، ص20</ref> | ||
نویسنده در بحث از عقل، به جوانان توصيه مىنمايد كه قبل از شروع به هر سخن و كارى، اول درباره آن فكر كنند و بينديشند كه آيا اين كار صلاح است يا نه؟.<ref>همان، ص24</ref> | |||
وى بر اين باور است كه اين عقل مىباشد كه جلوى احساسات مفرط را گرفته و آن را كنترل مىكند؛ عقل است كه جلوى غرور علمى بىجا را گرفته و آن را به حد اعتدال رسانده و تمايلات و غرايز سركش و بيچارهكننده جلوگيرى كرده و آن را در راه صلاح به كار مىبرد؛ ازاينرو، شكر نعمت بزرگى چون عقل ايجاب مىكند كه به بهترين وجه از آن استفاده شده و در همه مراحل و شئون زندگى، به كار برده شود.<ref>همان، ص25</ref> | وى بر اين باور است كه اين عقل مىباشد كه جلوى احساسات مفرط را گرفته و آن را كنترل مىكند؛ عقل است كه جلوى غرور علمى بىجا را گرفته و آن را به حد اعتدال رسانده و تمايلات و غرايز سركش و بيچارهكننده جلوگيرى كرده و آن را در راه صلاح به كار مىبرد؛ ازاينرو، شكر نعمت بزرگى چون عقل ايجاب مىكند كه به بهترين وجه از آن استفاده شده و در همه مراحل و شئون زندگى، به كار برده شود.<ref>همان، ص25</ref> | ||
در فصل دوم، مسئوليتهاى جوانان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. | در فصل دوم، مسئوليتهاى جوانان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. نویسنده براى تبيين بيشتر اين مسئوليتها، آنها را به چهار دسته زير تقسيم و بهصورت جداگانه، به تشريح و توضيح هريك از آنها پرداخته است: | ||
الف)- مسئوليت جسمانى: به اعتقاد | الف)- مسئوليت جسمانى: به اعتقاد نویسنده، اولين مسئوليتى كه متوجه نوع بشر و خصوصا جوانان است، مسئوليت جسمانى و مواظبت كامل از جسم و پيكره مادى است؛ جسمى كه از نظر اسلام، حامل پرتویى از روح الهى و بالاترين و ارزندهترين متاعها و كالاهاست.<ref>همان، ص90</ref> | ||
ب)- مسئوليت روحى: همان | ب)- مسئوليت روحى: همان ویژگى خاصى كه به اعتقاد نویسنده، مايه امتياز انسان از ساير حيوانات است و او را در جايگاه برترى قرار مىدهد. نویسنده به اين نكته اشاره دارد كه اگر انسان و بهویژه جوان، ارتباطش را با خالق هستى و اوامر و نواهى او حفظ كرد و با تقواى الهى مأنوس شد و در خدمت به خلق خدا و خشنودى ائمه(ع) كوشش نمود، روح خالى از هر رنگ و شكل او، يك هویت انسانى پذيرفته و جلا پيدا مىكند، اما اگر داراى اعمالى زشت و ناپسند شده و ارتباطى هم با خداوند نداشته و با خلق خدا هم بدرفتارى كند و با طاغوت و شياطين رابطه داشته باشد، اينها نيز به روح او رنگ داده و از آن صورت مىسازد.<ref>همان، ص112</ref> | ||
ج)- مسئوليت اجتماعى: به باور | ج)- مسئوليت اجتماعى: به باور نویسنده، همانگونه كه انسانها نسبت به جسم و جنبه مادى و در رابطه با روح و بعد معنوى خود مسئوليت دارند، در ارتباط با اجتماع و جامعهاى كه در آن بسرمىبرند و زندگى مىكنند نيز وظايف و مسئوليتهايى دارند كه بايد آنها را به نحو احسن ايفا نمايند و از آن مواظبت كامل داشته باشند.<ref>همان، ص117</ref> | ||
د)- مسئوليت عبوديت و بندگى: مسئوليتى است كه | د)- مسئوليت عبوديت و بندگى: مسئوليتى است كه نویسنده آن را مهمترين و مفيدترين مسئوليت دانسته است؛ زيرا به اعتقاد وى، رابطه انسان با خدايش را در بر مىگيرد و اينكه چگونه يك انسان بايد در پيشگاه معبودش بندگى كند و اظهار عبوديت نمايد.<ref>همان، ص124</ref> | ||
در فصل سوم، مسئله ازدواج مورد بحث قرار گرفته است. از جمله مسائلى كه در اسلام، فوقالعاده بر روى آن تأكيد و پافشارى شده، ازدواج و ايجاد كانونى پر از مهر و محبت بين زن و شوهر است كه داراى اثرات و ثمرات بسيار ارزنده و مفيدى است.<ref>همان، ص135</ref> | در فصل سوم، مسئله ازدواج مورد بحث قرار گرفته است. از جمله مسائلى كه در اسلام، فوقالعاده بر روى آن تأكيد و پافشارى شده، ازدواج و ايجاد كانونى پر از مهر و محبت بين زن و شوهر است كه داراى اثرات و ثمرات بسيار ارزنده و مفيدى است.<ref>همان، ص135</ref> | ||
در آخرين فصل اين جلد، به كار و كوشش از ديدگاه قرآن نگريسته شده است. | در آخرين فصل اين جلد، به كار و كوشش از ديدگاه قرآن نگريسته شده است. نویسنده براى اين مسئله، نقش زيربنايى و اصلى در سعادت جوانان، بلكه سعادت و كمال در هر زمينهاى قائل است.<ref>همان، ص175</ref> | ||
به اعتقاد | به اعتقاد نویسنده اگر نگاهى به قرآن بيندازيم، خواهيم ديد كه در بيش از پانصد آيه به تلاش و فعاليت در ابعاد مختلف آن اشاره، سفارش و تأكيد فرموده است.<ref>همان</ref> | ||
در جلد دوم، فصل پنجم، غرايز و تمايلات جوان، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. | در جلد دوم، فصل پنجم، غرايز و تمايلات جوان، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. نویسنده معتقد است اگر نگاهى به ساختمان وجودى و طبيعت و فطرت انسان بيندازيم، اين مطلب بهخوبى آشكار است كه هر انسانى به جهت تداوم حيات مادى و معنوى خود، داراى يك سلسله تمايلات، خواستهها و غرايزى است كه با اطفاء و برآورده كردن آنها، مىتواند به يك زندگى آرام، بىدغدغه و راحت دست يابد.<ref>جلد دوم، ص15</ref> | ||
به باور | به باور نویسنده، از ميان همه غرايز، تمايلات و شهواتى كه در وجود ماست و مختص به انسان و نوع بشر مىباشد، غريزه مذهب داراى حساسيتى ویژه و جايگاهى فوقالعاده و رفيع است كه نه تنها انسان را از ديگر موجودات عالم ممتاز كرده و جدا مىسازد، بلكه حاكى از وجود توان و لياقتى بسيار ارزشمند در درون اوست.<ref>همان، 16</ref> | ||
غريزه مذهب، دوستيابى، علميابى و | غريزه مذهب، دوستيابى، علميابى و علمجویى، از جمله غرايزى هستند كه به بحث كشيده شدهاند. | ||
در فصل ششم، از عفت و غيرت بحث به ميان آمده است. به اعتقاد | در فصل ششم، از عفت و غيرت بحث به ميان آمده است. به اعتقاد نویسنده، از ميان كلمات و واژههايى كه داراى قداست و ارزش مثبت بالايى هستند، دو كلمه عفت و غيرت، از ارزش ویژهاى برخوردارند. اين دو كلمه كه حاصل دو صفت از صفات برجسته و خوب انسانى هستند، دارندگان خود را به درجهاى از اعتبار و ارزش مثبت مىرسانند كه در نزد همه داراى ارج و قرب افزون بر ديگران جلوه مىكنند و با چشم ديگرى در ميان مردم ديده مىشوند.<ref>همان، ص158</ref> | ||
وى اين دو واژه را چنين تعريف كرده است: «عفت، عبارت است از پارسايى، پاكدامنى و خودنگهدارى از آلودگى به حرام و دورى از شهواتى كه باعث لكهدار شدن جسم و روح مىگردد و غيرت، به حالت و صفتى گفته مىشود كه يك فرد بهواسطه آن به پاسدارى و نگهبانى از ناموس و آنچه ارزشهاى او شمرده مىشود، تهييج و | وى اين دو واژه را چنين تعريف كرده است: «عفت، عبارت است از پارسايى، پاكدامنى و خودنگهدارى از آلودگى به حرام و دورى از شهواتى كه باعث لكهدار شدن جسم و روح مىگردد و غيرت، به حالت و صفتى گفته مىشود كه يك فرد بهواسطه آن به پاسدارى و نگهبانى از ناموس و آنچه ارزشهاى او شمرده مىشود، تهييج و تشویق مىگردد».<ref>همان، ص158</ref> | ||
سلطه ظالمان و بيگانگان، از بين رفتن اصالت خانوادگى و تزلزل نظام خانواده، از جمله آفات بىعفتى و بىغيرتى هستند كه به تشريح و توضيح آنان پرداخته شده است. | سلطه ظالمان و بيگانگان، از بين رفتن اصالت خانوادگى و تزلزل نظام خانواده، از جمله آفات بىعفتى و بىغيرتى هستند كه به تشريح و توضيح آنان پرداخته شده است. | ||
استقلال فكرى، مبحثى است كه در آخرين فصل، به آن پرداخته شده است. | استقلال فكرى، مبحثى است كه در آخرين فصل، به آن پرداخته شده است. نویسنده در اين فصل، به اثبات اين مسئله پرداخته كه يكى از روشهاى متداول و سابقهدار استعمارگران اين است كه وقتى مىخواهند بر فرد يا جامعهاى تسلط يابند و سرمايههاى مادى و معنوى آنها را به يغما ببرند، در اولين قدم، استقلال فكرىشان را سلب مىكنند و آنان را با انديشه، تفكر و تعقل، بيگانه مىسازند.<ref>همان، ص180</ref> | ||
==وضعيت کتاب== | ==وضعيت کتاب== | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
در پاورقىها، علاوه بر ذكر منابع، به تشريح و توضيح بيشتر مطالب و كلمات متن، پرداخته شده است. | در پاورقىها، علاوه بر ذكر منابع، به تشريح و توضيح بيشتر مطالب و كلمات متن، پرداخته شده است. | ||
== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش