ابن صلاح، عثمان بن عبدالرحمن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '==پانویس== <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
وی در شهرزور نزد پدرش صلاح كه يكى از مشايخ بزرگ كُرد بود، به فراگيرى فقه پرداخت. سپس براى ادامه تحصيل عازم موصل شد و در آنجا از عبيدالله بن سمين، نصر بن سلامه هيتى، محمود بن على موصلى، عبدالمحسن بن طوسى و ديگران استماع حديث كرد. وى همچنين در بغداد از ابواحمد بن سُكَينه و ابوحفص عمر بن طبرزد؛ در همدان از ابوالفضل ابن مُعَرَّم؛ در نيشابور از منصور بن عبدالمنعم ابن فُراوى، مؤيّد بن محمد طوسى و ديگران؛ در مرو از ابوالمظفر ابن سمعانى؛ در دمشق از قاضى عبدالصمد ابن حَرَستانى، موفقالدين ابن قدامه مَقدِسى، فخرالدين ابن عساكر و [[ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی|سبط ابن جوزى]]؛ در حلب از ابومحمد ابن علوان (الاستاذ) و در حران از عبدالقادر رُهاوى حديث شنيد. | وی در شهرزور نزد پدرش صلاح كه يكى از مشايخ بزرگ كُرد بود، به فراگيرى فقه پرداخت. سپس براى ادامه تحصيل عازم موصل شد و در آنجا از عبيدالله بن سمين، نصر بن سلامه هيتى، محمود بن على موصلى، عبدالمحسن بن طوسى و ديگران استماع حديث كرد. وى همچنين در بغداد از ابواحمد بن سُكَينه و ابوحفص عمر بن طبرزد؛ در همدان از ابوالفضل ابن مُعَرَّم؛ در نيشابور از منصور بن عبدالمنعم ابن فُراوى، مؤيّد بن محمد طوسى و ديگران؛ در مرو از ابوالمظفر ابن سمعانى؛ در دمشق از قاضى عبدالصمد ابن حَرَستانى، موفقالدين ابن قدامه مَقدِسى، فخرالدين ابن عساكر و [[ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی|سبط ابن جوزى]]؛ در حلب از ابومحمد ابن علوان (الاستاذ) و در حران از عبدالقادر رُهاوى حديث شنيد. | ||
وى مدتى در بيتالمقدس در مدرسه ناصريه (صلاحيه) به تدريس پرداخت و پس از آنكه ديوارهاى شهر به فرمان مُظَّم | وى مدتى در بيتالمقدس در مدرسه ناصريه (صلاحيه) به تدريس پرداخت و پس از آنكه ديوارهاى شهر به فرمان مُظَّم ویران شد، به دمشق آمد و در مدرسه رَواحيه مشغول تدريس شد. با تأسيس دارالحديث اشرفيه مسئوليت تدريس آن به عهده وى نهاده شد و چندى بعد تدريس مدرسه شاميه صغرى را نيز پذيرفت و وظايف خود را در هر سه مدرسه بىكم و كاست انجام مىداد. | ||
گروه بسيارى از وى فقه و حديث آموختند كه از مشهورترين آنان مىتوان ابوشامه مقدسى و [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] را نام برد. نام ديگر شاگردان و | گروه بسيارى از وى فقه و حديث آموختند كه از مشهورترين آنان مىتوان ابوشامه مقدسى و [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] را نام برد. نام ديگر شاگردان و راویان وى را [[ذهبى]] در «سير» آورده است. | ||
ابن صلاح گذشته از علوم حديث و فقه در برخى علوم ديگر چون تفسير نيز صاحب اطلاع بود. وى گرايش سَلَفى داشت و با | ابن صلاح گذشته از علوم حديث و فقه در برخى علوم ديگر چون تفسير نيز صاحب اطلاع بود. وى گرايش سَلَفى داشت و با تأویل مخالف بود. نسبت به فلسفه و منطق بدبين بود و اعتقاد داشت كه فلسفه مايه سفاهت، كوتاه فكرى، الحاد و انحراف از دين است و احكام شرعى و مباحث دينى هيچ نيازى به قواعد و اصطلاحات منطق ندارد. لذا وظيفه سلطان مىدانست كه با طايفه فيلسوفان و اهل منطق به شدت برخورد كند و آنان را از مدارس اخراج نمايد و از آنجا كه بر زمامداران آن عصر نفوذ داشت و فتاواى او مبناى عمل به شمار مىرفت، اجازه نمىداد در دمشق منطق و فلسفه تدريس شود. از اين رو، حتى غزالى را كه با وى هم مذهب بود، به سبب آنكه آموختن منطق را به عنوان مقدمه علوم ضرورى مىدانست، سرزنش كرده است. | ||
نسخهٔ ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۳:۱۴
نام | ابن صلاح، عثمان بن عبدالرحمن |
---|---|
نامهای دیگر | ابن الصلاح، عثمان بن عبدالرحمن
ابن الصلاح الشهرزوری شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن عثمان شهروزی |
نام پدر | عبدالرحمان |
متولد | 577ق |
محل تولد | قریهای در شهر زور در عراق كنونى |
رحلت | 643 ق |
اساتید | محمود بن على موصلى، عبدالمحسن بن طوسى، موفقالدين ابن قدامه مَقدِسى، فخرالدين ابن عساكر |
برخی آثار | مقدمة ابن الصلاح في علوم الحدیث |
کد مؤلف | AUTHORCODE11162AUTHORCODE |
ابن صَلاح، تقىالدين ابوعمرو عثمان بن عبدالرحمان بن عثمان ابن موسى بن ابىنصر نصرى شَهرزورى محدث، مفسر و فقيه شافعى بود. وى در شَرَخان (قريهاى در نزدیک ى شهر زور در عراق كنونى) در سال 577ق به دنيا آمد.
کسب علم و دانش
وی در شهرزور نزد پدرش صلاح كه يكى از مشايخ بزرگ كُرد بود، به فراگيرى فقه پرداخت. سپس براى ادامه تحصيل عازم موصل شد و در آنجا از عبيدالله بن سمين، نصر بن سلامه هيتى، محمود بن على موصلى، عبدالمحسن بن طوسى و ديگران استماع حديث كرد. وى همچنين در بغداد از ابواحمد بن سُكَينه و ابوحفص عمر بن طبرزد؛ در همدان از ابوالفضل ابن مُعَرَّم؛ در نيشابور از منصور بن عبدالمنعم ابن فُراوى، مؤيّد بن محمد طوسى و ديگران؛ در مرو از ابوالمظفر ابن سمعانى؛ در دمشق از قاضى عبدالصمد ابن حَرَستانى، موفقالدين ابن قدامه مَقدِسى، فخرالدين ابن عساكر و سبط ابن جوزى؛ در حلب از ابومحمد ابن علوان (الاستاذ) و در حران از عبدالقادر رُهاوى حديث شنيد.
وى مدتى در بيتالمقدس در مدرسه ناصريه (صلاحيه) به تدريس پرداخت و پس از آنكه ديوارهاى شهر به فرمان مُظَّم ویران شد، به دمشق آمد و در مدرسه رَواحيه مشغول تدريس شد. با تأسيس دارالحديث اشرفيه مسئوليت تدريس آن به عهده وى نهاده شد و چندى بعد تدريس مدرسه شاميه صغرى را نيز پذيرفت و وظايف خود را در هر سه مدرسه بىكم و كاست انجام مىداد.
گروه بسيارى از وى فقه و حديث آموختند كه از مشهورترين آنان مىتوان ابوشامه مقدسى و ابن خلكان را نام برد. نام ديگر شاگردان و راویان وى را ذهبى در «سير» آورده است.
ابن صلاح گذشته از علوم حديث و فقه در برخى علوم ديگر چون تفسير نيز صاحب اطلاع بود. وى گرايش سَلَفى داشت و با تأویل مخالف بود. نسبت به فلسفه و منطق بدبين بود و اعتقاد داشت كه فلسفه مايه سفاهت، كوتاه فكرى، الحاد و انحراف از دين است و احكام شرعى و مباحث دينى هيچ نيازى به قواعد و اصطلاحات منطق ندارد. لذا وظيفه سلطان مىدانست كه با طايفه فيلسوفان و اهل منطق به شدت برخورد كند و آنان را از مدارس اخراج نمايد و از آنجا كه بر زمامداران آن عصر نفوذ داشت و فتاواى او مبناى عمل به شمار مىرفت، اجازه نمىداد در دمشق منطق و فلسفه تدريس شود. از اين رو، حتى غزالى را كه با وى هم مذهب بود، به سبب آنكه آموختن منطق را به عنوان مقدمه علوم ضرورى مىدانست، سرزنش كرده است.
آثار
- ادب المفتى و المستفتى
- حليه الامام الشافعى
- فتاوى ابن صلاح
- اقصى الامل و الشوق في علوم حديث الرسول(ص) يا معرفه انواع علوم الحديث، كه از مهمترين تأليفات در علم حديث محسوب مىشود و با عنوان مقدمه في علوم الحديث به چاپ رسيده است.
- الاحاديث في فضل الاسكندريه و عسقلان
- الامالى
- انوار اللمعه في الجمع بين الصحاح السبعه
- رساله في صلاة الرغائب
- شرح مشكل الوسيط يا اشكالات على الوسيط
- شرح الورقات في الاصول
- صله الناسك في صفه المناسك
- صيانه من الاخلال و الغلط و حمايته من الاسقاط و السقط يا شرح مسلم بن الحجاج.
وفات
وى سرانجام در 25 ربيع الثانى 643ق در شهر دمشق ديده از جهان فروبست. در تشييع پيكر او جماعت كثيرى شركت جستند و در مساجد جامع دمشق بر او نماز گزاردند. مردم تا باب الفرج همراه جنازه حركت كردند و در آنجا بار ديگر بر او نماز خواندند و به سبب آنكه شهر در محاصره خوارزمشاهيان بود، 10 تن از ياران وى مسلحانه جنازه او را به بيرون از شهر منتقل ساختند و در مقابر صوفيه به خاک سپردند[۱]>.
پانویس
- ↑ عابدی، محسن: ج4، ص116-117
منابع مقاله
عابدی، محسن، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377