تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =') |
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '==وابستهها==') |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
http://dilchilik.blogfa.com/post-56.aspx | http://dilchilik.blogfa.com/post-56.aspx | ||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
نسخهٔ ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۳۴
تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن نوزدهم ميلادي | |
---|---|
پدیدآوران | محمود، محمود (نويسنده) |
ناشر | اقبال |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1378ش |
چاپ | 7 |
شابک | 964-406-064-4 |
موضوع | 1.انگلستان - روابط خارجي - ايران - قرن 19م.
2.ايران - تاريخ - قاجاريان، 1193 - 1344ق. 3.ايران - روابط خارجي - انگلستان |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 8 |
کد کنگره | DSR 1324 /الف8م3 |
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، تألیف محمود محمود، یکی از مهم ترین کتب در حوزه تاریخ معاصر ایران است که به زبان فارسی نوشته شده است.
ساختار
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در نود و پنج فصل، در هشت جلد، تنظیم شده است.
این کتاب، از منابع اصلی تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم پس از رنسانس است؛ بااین حال به رغم اینکه نویسنده در مقدمه خود وقایع نگاری کتاب را از قرن سیزده عنوان میکند، به دلایل نامعلومی، کتاب با اشاره ای کوتاه به دوره مغولان و نگاهی اجمالی به تاریخ روابط دو کشور در دوره صفویه و زندیه شروع و از ابتدای دوره قاجار (قرن نوزدهم) شکل جدی و پرمحتوا به خود میگیرد.
گزارش محتوا
نویسنده در یادداشتی که بر این کتاب نوشته است، فعالیتهای علمی خود را چنین شرح میدهد: «از سال هزار و سیصد شمسی به این خیال افتادم که تاریخ روابط سیاسی دولت انگلیس را با ایران بنویسم؛ چه، مدتها بود به کتب نویسندگان انگلیسی آشنا شده بودم و آنها را مطالعه میکردم و مطالب آنها را در باب ایران یادداشت میکردم تا در موقع نوشتن تاریخ سیاسی از آنها استفاده کنم... در روزنامه شفق سرخ مقالات مفصلی راجع به سیاست دولت انگلیس در ایران، مصر و هندوستان و در روزنامه پیکان مقالاتی تحت عنوان «قربانیهای هند» انتشار دادم. مطالب تمام نشد ولی روزنامه برای همیشه تعطیل شد. «قربانیهای هند» در طرز سیاست دولت انگلیس بود که برای حفظ هندوستان. عده ای از ملل را در این راه قربانی کرده بودند«.[۱]
وی در ادامه به این مطلب اشاره میکند که: «از سال 1307ش برای تألیف تاریخ روابط سیاسی، پس از تنظیم یادداشتهای مورد اشاره، مشغول نوشتن شدم. وقایع، از نیمه دوم قرن سیزدهم میلادی مطابق اواخر قرن هفتم) در آن ایام ایران تحت لوای امرای مغول بوده و ارغون شاه نواده هلاکو در آن حکومت میکرد و ادوارد اول نیز پادشاه انگلستان بود(شروع و به معاهده سال 1907م روس و انگلیس و اثرات آن معاهده در ایران و اروپا و وقایع ایران در جنگ بین المللی اول، ختم میشود».[۲]
نویسنده در این کتاب، دست پنهان انگلستان در ایران را با استفاده از برخی منابع خارجی به تفصیل بیان کرده است. وی میگوید که ایران عهد نادر شاه و آقا محمدخان، دارای همه چیز بود. مردم تا اواخر قرن نوزدهم در رفاه بودند و هرکس حد خود را در سلسله مراتب نظام اجتماعی میشناخت و از آن تجاوز نمیکرد. انگلستان که اساسا بدخواه ایران بود، از روسها برای خوار و ذلیل کردن ایران سود جست و تمام اقدامات آنها را از پشت پرده هدایت میکرد.[۳]
محمود بر این اعتقاد است که از جنگهای ایران و روس، عهدنامه گلستان و ترکمنچای تا تأسیس قزاقخانه و بانک استقراضی و اشغال خاک ایران و کشتار مردم، زیر سر انگلیسیها بود. نویسنده بر این عقیده است که مشروطه را انگلیسیها به راه انداختند تا راه انعقاد قرارداد 1307ش را هموار نمایند. انگلیسیها ناصرالدین شاه را کشتند تا مظفرالدین شاه علیل و پیر و فرسوده را به جانشینی او بنشانند. محمدعلی شاه را برداشتند تا یک طفل نارس، تاج و تخت ایران را تصاحب کند.[۴]
نویسنده در فصل سی ام کتاب مینویسد: «در اواخر سلطنت فتحعلی شاه به واسطه نفوذ» عباس میرزا نایب السلطنه«یک عده رجال آذربایجان مصدر کار شدند و نایب السلطنه نیز از آنها حمایت میکرد. در مقابل اینها یک عده رجال درباری طهران وجود داشتند که آنها جداً مخالف رجال آذربایجانی بودند... در جزء عده آذربایجانیها آن کسانی بودند که اول در اطراف عباس میرزا بودند و پس از مرگ وی، دور محمد شاه را گرفتند و تا اوایل سلطنت ناصرالدین شاه هم اینها نفوذ داشتند و بعد از مرگ میرزا تقی خان امیر کبیر دوره آنها سپری شد و دیگر اسمی از آنها برده نمیشد. عمال دولت انگلیس در این مدت سر و سرشان با دسته درباری فارسی زبان بود و مخالف رجال آذربایجانی بودند. برعکس با دسته درباری طهرانی یا به قول خودشان» رجال فارسی زبان «هم افق و نسبت به آنها همیشه خوش بین بودند و خیلی هم سعی داشتند که اگر بتوانند دولتی از فارسی زبانها در جنوب تشکیل بدهند تا بدین وسیله مقاصد آنها بهتر به نتیجه برسد و ادعا کردند که عنصر خالص ایرانیهای فارسی زبان هستند و اینها هستند که جداً بر له انگلیسیها مشغول کارند».[۵]
نویسنده پیرامون سیاست انگلیس در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه، به این مطلب اشاره میکند که: محمد شاه در ششم ماه شوال 1264ش، در تهران وفات نمود. انگلیسیها به وسیله دکتر معالج او، اطلاع داشتند که شاه بیش از چند ساعت دیگر زنده نیست. این بود که توسط قاصد مخصوص خودشان، جریان را به تبریز نوشتند.[۶]
وی پیرامون میرزا تقی خان امیر نظام دید بسیار مثبتی داشته و در مورد دسیسه انگلیسیها در قتل او، چنین مینویسند: «انسان وقتی که تاریخ این سه سال واندی را که امیر نظام مصدر امور مملکت ایران بود مطالعه میکند، روحش شاد و قلبش از خوشحالی در درون سینه میطپد، ولی همین که به آخر روزگار او میرسد، به زمین و زمان نفرین میکند و از درون دل آه سوزناکی کشیده، مسببین این جنایت که ملتی را به ماتم او نشاندند، لعنت میگوید. بلی چنین بود سیاست جاهلانه سلسله قاجار که به تحریک عمال اجنبی با هر مرد باعزم ایرانی مخالف بودند و هر سیاستمدار ایران دوست و ملت خواه که به عرصه وجود میآمد، او را گرفتار و معدوم میکردند». او معتقد است که ایرانیها نباید قائم مقام فراهانی و میرزا تقی خان امیر نظام را هرگز فراموش کنند؛ زیرا این دو در نجات ملت ایران، بسیار کوشیدند و خدمات بسیاری برای ایران انجام دادند و به نظر او، از طرف خداوند مأمور برای نجات ملت ایران بودند، اما متأسفانه دست غدار داخلی، به تحریک دسایس خارجی، ریشه عمر آنها را قبل از آنکه به انجام مأموریتی که از جانب خداوند داشتند، موفق شوند، قطع نمود.[۷]
نویسنده در فصل چهلم، به معرفی میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی پرداخته است و معتقد است وی خدمات بزرگ و مساعدتهای مهمی نسبت به دولت انگلستان انجام داده و به قول سر هنری رالنسون، با معرفی و مساعدت و اصرار دولت انگلیس، به مقام صدارت دولت شاهنشاهی، رسیده است.[۸]
به نظر وی، در تاریخ صدر اعظمهای ایران، کمتر کسی مانند میرزا حسین خان سپهسالار دیده میشود که در مدت خیلی کوتاهی تا به مقامات عالی نایل آید و دارای اقتداراتی نظیر اقتدارات او باشد.[۹]
نویسنده در فصل چهل وهفتم نیز به دخالت انگلیس در جنگ روس و عثمانی اشاره کرده و مینویسند: «در موقع جنگ روس و عثمانی که دولت انگلیس خود را به طرف داری عثمانی معرفی نموده بود، سلطان عثمانی مأمور مخصوص به افغانستان فرستاد و از امیر شیرعلی خان تقاضا نمود دولت افغانستان نسبت به انگلیسیها مساعد باشد و با سیاست آن همراهی کند». امیر مزبور نیز روابط حسنه خود را با حکومت هندوستان محفوظ داشت. اما گویا روسها در این قسمت ساکت نبودند و سعی میکردند خیال دولت انگلیس را ناراحتت کنند که نتواند در مسائل بین روس و عثمانی، دخالت کند. به نظر نویسنده، به این علت بود که در موقع جنگ، روسها یک اقدام عملی کردند و آن این بود که امیر افغانستان را جلب نموده و از راه افغانستان، اسباب نگرانی خاطر اولیای امور انگلستان را فراهم آورند.[۱۰]
مؤلف در پایان جلد چهارم این کتاب، «امتیاز رژی» را با استفاده از چهار کتاب لرد گرزن، دکتر فوریه، ادوارد براون و ناظم الاسلام کرمانی تشریح میکند. به نظر مؤلف این چهار تن موضوع انحصار توتون و تنباکو را به طور روشن نوشتهاند؛ لذا با استناد به برخی از مطالب آنها داستان امتیاز را صرفاً به صورت نقل از آن منابع و بدون تحلیل مینگارد و در پایان این فصل به رساله اعتمادالسلطنه پیرامون توتون و تنباکوی ایران اشاره و مواردی را از آن نقل میکند.[۱۱]
در پایان میتوان چنین گفت که اثر حاضر، منبعی ارزشمند و گران بها در تحلیل و بررسی تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس میباشد.
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد، در ابتدای همان جلد آمده است.
در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع، به توضیح و تشریح برخی از مطالب متن پرداخته شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- برگرفته از پایگاه «گذری به تاریخ»، در تاریخ 6 خردادماه 1395، به آدرس:
http://fzkhalili.blogfa.com/post-6.aspx
- «تحلیل گفتمانی توهم توطئه در فرهنگ سیاسی»، برگرفته از پایگاه «زبان شناسان جوان»، در تاریخ 8 خردادماه 1395، به آدرس:
http://dilchilik.blogfa.com/post-56.aspx