الفخري في الآداب السلطانية و الدول الإسلامية: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
    جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '==وابسته‌ها==')
    خط ۷۷: خط ۷۷:
    #[[:noormags:55227|مهدوی دامغانی، محمود، ««ابن الطقطقا» و کتاب «الفخري»، 660-‌709ق/1262-‌1309م»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: مطالعات اسلامی، شماره 14، بهار 1354]].
    #[[:noormags:55227|مهدوی دامغانی، محمود، ««ابن الطقطقا» و کتاب «الفخري»، 660-‌709ق/1262-‌1309م»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: مطالعات اسلامی، شماره 14، بهار 1354]].


    == وابسته‌ها ==  
    ==وابسته‌ها==  
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]

    نسخهٔ ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۲۶

    الفخري في الآداب السلطانية و الدول الإسلامية
    الفخري في الآداب السلطانية و الدول الإسلامية
    پدیدآورانابن طقطقی، محمد بن علی (نويسنده)


    مايو، عبدالقادر محمد (محقق)
    ناشردار القلم العربي
    مکان نشرسوريه - حلب
    چاپ1
    موضوعاسلام - تاريخ - متون قدیمی تا قرن 14

    پادشاهي - متون قدیمی تا قرن 14

    خلافت - تاريخ - متون قديم تا قرن 14

    کشور داري - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانعربي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DS‎‏ ‎‏38‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ف‎‏3‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الفخري في الآداب السلطانية و الدول الإسلامية، اثر محمد بن علی بن طباطبا، معروف به ابن طقطقی، کتابی است در آداب سلطنت و شرح‌ حال خلفا از ابوبکر تا مستعصم، آخرین خلیفه عباسی که به زبان عربی نوشته شده و با تحقیق عبدالقادر محمد مایو و با مراجعه احمد عبدالله فرهود عرضه شده است.

    این کتاب در سال 701ق، به نام فخرالدین‌ بن عیسی بن ابراهیم‌، حاکم‌ مغولی موصل‌ به رشته تحریر درآمده است[۱].

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از محقق و نویسنده آغاز شده و مطالب، دارای دو بخش تقریبا مجزا است. بخش‌ نخست مشتمل است بر سیاست مدن یا آداب سلطانی و سیاست‌ ملک‌داری که با نثری ساده و سبکی جالب‌، یعنی توأم با ذکر حکایات، اشعار، امثال و حکم و پاره‌ای‌ از پندهای بزرگان‌ و با مضمون و محتوایی عمیق و تأمل‌برانگیز به رشته تحریر درآمده‌ است. بخش دوم، در واقع تاریخ دولت‌های اسلامی و به‌عبارت‌دیگر، تاریخ خلفا و وزرا از خلفای راشدین‌ تا وزارت‌ مؤیدالدین بن علقمی است که با همان سبک و سیاق نوشته شده‌ است[۲].

    گزارش محتوا

    در مقدمه محقق، توضیحات مختصری پیرامون کتاب و نویسنده آن ارائه گردیده است[۳].

    نویسنده، کتاب خود را‌ با‌ بیان «فضیلت‌ دانش و کتاب» و ضرورت‌ توجه پادشاهان به «انواع دانش و رو نمودن آنها به کتاب‌هایی که از فهم‌های عالی تراوش نموده»، آغاز کرده است. اگرچه او دانش را برای مردم‌ عادی نیز زینت می‌داند،‌ اما این زینت را برای پادشاهان کمال می‌داند؛ زیرا: «دانش، پادشاهان را بیش از مردم عادی زینت می‌بخشد و هرگاه‌ پادشاه دانشمند‌ باشد، در‌ حقیقت‌ دانشمند پادشاه است». مطابق این‌ رأی اگر بنا بر این باشد که حکیم حاکم گردد‌، پس‌ باید حاکم، مدام حکمت‌ اندوزد و این جز از راه‌ همنشینی‌ با‌ کتاب حاصل نگردد، اما تنها کتاب‌هایی‌ برای پادشاهان سودمند می‌افتد که «مشتمل بر آداب‌ سلطنت و سیره‌های‌ تاریخی‌ از نوع اخبار ظریف و آثار عجیب باشد». در این سخن، سیاست، تابع تاریخ گردیده‌ و با‌ آن پیوند ناگسستنی‌ یافته و ازاین‌رو معرفت تاریخی، برجسته گردیده و جایگاه والا و رفیعی‌ یافته‌ است. در‌ این خصوص ابن طقطقی درست در ادامه همان سخن‌ به نکته نغز و ظریفی‌ اشاره‌ کرده‌ است و آن اینکه «وزرا، در روزگار قدیم‌ دوست نمی‌داشتند که پادشاهان به هیچ‌یک از تواریخ‌ و اخبار وقوف‌ یابند». به‌راستی چرا وزرا، علی‌رغم اینکه خود صاحب فضیلت و اهل معرفت بوده‌اند‌ و عموما‌ خود بر تواریخ گذشته وقوف داشته‌اند، با پادشاهان چنین می‌کرده‌اند[۴].

    پاسخ این پرسش را ابن طقطقی به‌طور‌ پراکنده‌ در لابه‌لای داستان‌ها و حکایاتی که نقل می‌کند، به‌نوعی بیان کرده است. شاید‌ خلاصه‌ کلام‌ او‌ این باشد که وزرا بیش از آن‌که پادشاهان را عالم بخواهند، بیشتر سرگرم می‌خواسته‌اند؛ چراکه تنها در‌ این‌ صورت‌ پادشاهان را بر وزرا نیاز می‌افتاد و اینان می‌توانستند با فضیلت و دانش‌ و معرفت خود به رتق و فتق امور بپردازند و چنین بر پادشاهان القا کنند که آنان در اداره امور‌ ناچار‌ از رأی و تدبیر وزرایند و اما این رأی و تدبیر با‌ کسب «معرفت‌ تاریخی» حاصل شدنی است. ازاین‌روست که ابن طقطقی به‌طور‌ مکرر‌ به‌ اهل سیاست، مزایا و فواید تواریخ از جمله‌ تاریخ‌ خود را یادآور شده است. او می‌نویسد: «هرکس با امر سیاست و تدبیر امور مردم سروکار‌ دارد، بدین کتاب نیازمند است». در‌ جایی‌ دیگر ضمن‌ مقایسه‌ اثر‌ خود‌ با آثار حماسی، بر رجحان اثرش بر‌ آنها‌ این‌چنین تأکید می‌ورزد: «این کتاب، هم آنچه را که گفته شد(حماسه‌ها) در بر دارد و هم‌ خواننده را به‌ قواعد‌ سیاست و وسایل ریاست راهنمایی می‌کند» و در‌ چند سطر بعد، باز به‌گونه‌ای‌ دیگر‌ به اهمیت اثرش اشاره می‌کند: «این‌ کتاب‌ خرد‌ را نیرو و ذهن را تندی، هوش را درخشندگی می‌بخشد و مطالب آن خاطر هوشمند را همچون‌ سنگ‌ تیغ است برای فولاد». ابن طقطقی‌ اشاره‌ و تأکید مکرر بر‌ ارزش‌ و فواید این کتاب‌ را‌ از باب‌ مبالغه ندانسته و شائبه هرگونه گزافه‌گویی را با صراحت نفی‌ کرده است[۵].

    علاوه بر موارد‌ پیش‌گفته، یک نکته مهم دیگر در‌ مقدمه‌ تاریخ‌ فخری دارای‌ برجستگی‌ خاصی‌ است و آن بیان‌ صریح شیوه و نوع‌ تاریخ‌نگاری است که ابن طقطقی در اثر خود آن را در‌ عمل‌ به کار بسته‌ است. او می‌نویسد من در‌ این‌ کتاب‌ خود‌ را‌ به این امر‌ ملتزم‌ ساخته‌ام که: «در گفتار خود جز به حق نگرایم و جز با عدل و انصاف سخن‌ نگویم و خواهش دل‌ را‌ نپذیرم و‌ از مقتضای محیط و چگونگی پرورش‌ و تربیت‌ پیروی‌ نکنم و‌ خود‌ را‌ با‌ این‌گونه امور اجنبی پنداشته، از آن دوری گزینم»[۶].

    این معیارها و اصول اساسی در تاریخ‌نویسی که از سوی ابن طقطقی‌ در مقدمه و پیش از آغاز دو بخش اصلی‌ کتاب طرح شده، با متن اصلی‌ کتاب به محک تجربه آزموده شد و به‌یقین پایبندی او به بندبند فقره‌ پیش‌گفته مسلم و معلوم گردید. بنابراین در خصوص تاریخ‌نویسی ابن‌ طقطقی می‌توان یادآور‌ این‌ نکات شد:

    1. ابن طقطقی در تاریخ‌نویسی، تابع واقع‌بینی و واقع‌نگری صرف‌ می‌باشد.
    2. او در سیاست مصلحت‌اندیشی به‌غایت عمل‌گرا و نفع‌گراست.
    3. تاریخ‌نگاری او گویای آن است که مورخ اگر‌ حق‌ پیشه کند، می‌تواند فارغ از مقتضیات و شرایطی که در آن پرورش یافته، به داوری‌ بنشیند و گاه خلاف آنچه که شرایط بر او حکم‌ می‌کند،‌ بیان کند.
    4. تاریخ‌نگاری او نشانگر آن‌ است‌ که مورخ اگر اهل عدل و انصاف باشد، می‌تواند حتی باورهای دینی خود را نادیده بگیرد و از ورای‌ تعلقات دینی، به قضاوت در امور بنشیند؛‌ چنان‌که‌ خود او علی‌رغم تعصب‌ در‌ تشیع، از‌ باورهای شیعی خود چشم پوشیده و واقع‌گرایی تاریخی را در تاریخ‌نگاری ملاک عمل قرار داده است[۷].

    به نظر می‌رسد که بخش‌ نخست کتاب - ‌در‌ امور‌ سلطنت و سیاست ملک‌داری - ‌یک نوشته‌ صرفا سیاسی و در واقع یک سیاست‌نامه است. بخش دوم که درباره‌ دولت‌های اسلامی است، مروری بر‌ تاریخ خلفا و عمدتاً وزرا است که‌ این مورد اخیر در ذیل‌ سیاست‌نامه‌ها‌ قرار‌ می‌گیرد. اصولا برای درک‌ بهتر جایگاه این اثر، می‌بایستی آن را در کنار دیگر آثار مشابه که در مجموع، تاریخ ‌‌اندیشه‌ دوران اسلامی را می‌سازد، ملاحظه کرد. یکی از محققان برجسته که تاریخ اندیشه سیاسی این دوران‌ را‌ به‌طور‌ عمیق و همه‌جانبه مورد تعمق قرار داده است‌، به سه جریان در تاریخ‌ اندیشه سیاسی در دوران اسلامی‌ قائل است: «سیاست‌نامه‌نویسی»؛ «فلسفه سیاسی» و «شریعت‌نامه‌نویسی». از دید او سیاست‌نامه‌های دوران اسلامی را بایستی‌ ادامه سنت‌ اندرزنامه‌نویسی‌ دوران‌ ساسانیان دانست. نویسندگان سیاست‌نامه‌ها، بی‌آنکه اهل تفکر فلسفی باشند، به تأمل در روابط و مناسبات سیاسی‌ جامعه پرداخته‌اند. وی با تأکید بر اینکه مهم‌ترین جریان‌ اندیشه سیاسی در دوره اسلامی سیاست‌نامه‌نویسی است، سیاست‌نامه‌های‌ این دوران را به‌طور‌ عمده با پنج گرایش اصلی از یکدیگر متمایز می‌کند: نوشته‌های سیاسی‌؛ تاریخ الوزراء؛ کتاب‌های تاریخی؛ برخی نوشته‌های عرفانی و متون ادبی[۸].

    به نظر می‌رسد اگر تاریخ فخری را با این پنج گرایش تطبیق کنیم، به‌طور مسلم‌ بخش نخست این اثر در گرایش اول و دومین‌ بخش آن در گرایش دوم‌ قرار می‌گیرد؛ بنابراین اثر حاضر، هم‌ سیاست‌نامه است و هم تاریخ الوزراء که نوشته‌هایی است مربوط به‌ سیرت و تاریخ وزیران[۹].

    یکی از ویژگی‌های کتاب، روانی و سادگی عبارت‌های بخش تاریخی آن است؛ این در شرایطی است که عبارت‌های مقدمه نسبتا مفصل آن، تا حدودی عبارت فصل اول کتاب و (آداب فرمانروایی)، از توانایی بالای مؤلف در نگارش به سبک فنی و مصنوع حکایت دارد؛ بااین‌وجود، نویسنده به‌جز در مقدمه که سبک مصنوع را مقتضای حال دانسته و نیز در فصل اول که به مقتضای لحن لطیفه‌گویی و نکته‌سنجی، تا حدودی از این سبک پیروی کرده، در بخش تاریخی کتاب که بیش از سه‌چهارم متن را در بر گرفته، این سبک را تعمدا کنار گذاشته و از سبک ساده و روان‌نویسی متین و محکمی پیروی کرده است[۱۰].

    وضعیت کتاب

    این کتاب، دو مرتبه در سال‌های 1317 و 1345ق، در مصر، بدون هیچ‌گونه مقدمه و تعلیق و یک مرتبه در سال 1386ق، در بیروت چاپ شده است. تنها امتیاز چاپ بیروت بر چاپ قاهره، فهرست اسامی اشخاص و اعلام جغرافیایی است[۱۱].

    «تجارب السلف»، ترجمه فارسی کتاب «الفخري» است که‌ هندوشاه بن سنجد بن عبدالله بن صاحبی نـخجوانی، آن را با کاستن‌ها و افزودن‌هایی، بـه فـارسی‌ درآورده‌ و این کار را به سال 724ق، به‌ پایان برده است[۱۲].

    فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده است. در پاورقی‌ها علاوه بر ذکر اختلاف چاپ‌های کتاب، به تعریف و توضیح برخی از اعلام و مطالب مذکور در متن پرداخته شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: صالحی، نصرالله، 1378، ص19
    2. ر.ک: همان
    3. ر.ک: مقدمه، ص5-‌8
    4. ر.ک: صالحی، نصرالله، 1378، ص19-‌20
    5. ر.ک: همان، ص20
    6. ر.ک: همان
    7. ر.ک: همان
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: همان
    10. ر.ک: دشتی، محمد، 1382، ص66
    11. ر.ک: مهدوی دامغانی، محمود، 1354، ص161
    12. ر.ک: صالحی، نصرالله، 1378، پی‌نوشت ص23

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. صالحی، نصرالله، «نقد و بررسی: تاریخ‌نگری، تاریخ‌نگاری و اندیشه‌های سیاسی ابن طقطقی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 26، آذر 1387.
    3. دشتی، محمد، «کتاب‌شناسی الفخري (قسمت دوم)»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: تاریخ اسلام در آیینه پژوهش، پیش‌شماره 3، پاییز 1382.
    4. مهدوی دامغانی، محمود، ««ابن الطقطقا» و کتاب «الفخري»، 660-‌709ق/1262-‌1309م»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: مطالعات اسلامی، شماره 14، بهار 1354.

    وابسته‌ها