دیوان رشید یاسمی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '==پانویس== <references />' به '==پانویس== <references/>') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references/> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
نسخهٔ ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۱۵
دیوان رشید یاسمی | |
---|---|
پدیدآوران | رشيد ياسمي، غلامرضا (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | ديوان رشيد ياسمي |
ناشر | امير کبير |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1362ش , |
موضوع | شعر فارسي - قرن 14 |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 8060 /د9 |
دیوان رشید یاسمی، مجموعه منقطعات، قصاید، غزلیات و قطعههای غلامرضا رشید یاسمی است، به زبان پارسی.
ساختار
کتاب، مشتمل است بر: مقدمه ناشر (به قلم ریاحی)، مقدمه استاد جلالالدین همایی، چند شعر در سوگ رشید یاسمی، منقطعات (1-40)، قطعات (41-92)، غزلیات (93-116) و قطعهها (117-136).
گزارش محتوا
دیوان رشید یاسمی، در میان آثار او از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا او «از نخستین گویندگان معاصر ایران است که لزوم تجدد و نوخواهی و التفات به مضامین بکر و تازه را در شعر احساس کرد و بدان جامه عمل پوشاند»[۱].
شعر او خصوصیات یک شعر خوب را داراست؛ چون شعر رشید اخلاقی است و میتواند روشنگر و هدایتگر باشد[۲].
«شعر خوب بنا به نقل مرحوم بهار «آن است که خوب تهییج کرده و خوب فهمیده شود و خوب به حافظه سپرده شود و خوب ترجمه شود و این نمیشود مگر اینکه در گفتن آن شعر اخلاق ساده عالی، حس و هیجان شدید و سلیقه کافی بهکار رفته باشد» و ما به هنگام مطالعه اشعار رشید به چنین خصوصیاتی برمیخوریم...»[۳].
شعر رشید، بهخاطر آشنایی وی با ادبیات خارجی، از تجددخواهی اشعار دوران خودش دور نبوده و ازاینرو نوآوریهایی در مضمون و محتوا را با خود دارد. همچنین به علت تتبع شاعر در متون ادبی قدیم ایران، اشعار او رگههایی از سبک شاعران قدیم پارسی را هم دارد. این دو عامل سبب نوسان سبک شعری رشید شده است[۴].
در مقدمه ناشر درباره ادوار شعری رشید چنین نوشته شده: «در آغاز شاعری، رشید برای ایجاد روش تازه دست به آزمایشهای مختلفی در صورت قالب سخن زد و به جهت وصول به این هدف اقدام به ترجمههایی از اشعار شعرای خارجی نظیر لافونتن، کریلف و شارل لوکو و... کرد و با وجود کوشش زیاد در این راه که بتواند افکار جدید را با زبان نو و تازه ارائه دهد چندان توفیقی نیافت و زبان شعری او در این دوره با زبان شاعران گذشته امتیازی نداشت و از طرفی چون مانند بعضی از شعرای معاصر خود درگیر مبارزات سیاسی نبود، دیوانش از اینگونه اشعار خالی است، ولیکن از روح وطن که در شعر تمام شعرای این دوره که از ابتدای مشروطیت در ایران بالا گرفته تهی نمیباشد و نیز «شوق وطن»، «بیستون»، «آسمانپیما»، نمونههایی بر این مدعاست. در اشعار بعدی رشید به سبک شعری خود که سبکی حد فاصل میان ادبیات گذشته و شعر امروز است، دست مییابد و در این راه باید او را همشیوه و همزبان سه شاعر دیگر عصر بیداری (بهار، ایرج، پروین) شمرد. اشعار او در این مقطع از نظر صورت و معنی دارای زیبایی مخصوص به خود است. رشید در دوره کمال سخنش، مثل هر شاعر واقعی کوشیده است زیباییهای تازهای را بیابد و ببیند و بستاید و پیوسته سعی و تلاشش بر این بوده که از تکلفات و صنایع بدیعی بیمورد دوری کند؛ بهعبارتدیگر شعر رشید تلفیقی از ذوق و اندیشه است و خواندن هر قطعه شعرش انسان را به تفکر وامیدارد. دردهای عادی و فردی در شعر او چنان تعمیم مییابد که بیانگر درد تمام انسانها میگردد»[۵].
محتوای اشعار رشید در قالب الفاظ اصیل و تراشخورده بیان شده و از کلمات مبتذل و عامیانه در شعرش استفاده نکرده است[۶].
«رشید برای بیان افکار خود از کلیه قالبهای معمول شعری استفاده کرده است؛ بهخصوص نوعی که بیشتر جنبه ابتکار داشته و خود آن را «منقطعات» نامیده است و آن نوعی ترکیببند است که از امتیاز ویژهای برخوردار است و شاعر در این اقدام توفیق زیادی به دست آورده است»[۷].
از غزلیات اوست که در 1312ش، سروده شده:
ما را به گفتن آری وز ناز لب ببندی | شوق وصال بخشی، پای طلب ببندی | |
روزی اگر گشایم من بر لب تو چشمی | لب را ز کین بخایی، چشم از غضب ببندی | |
زان دو سیاه جادو رنگی دوصد برآری | دست بسی مشعبد زین بوالعجب ببندی | |
بالی اگر ببخشی دامی به ره گذاری | بزمی اگر بچینی دست طرب ببندی | |
هر ساعت این قفس را بر ما شکستهبالان | بی علتی گشایی، پس بی سبب ببندی | |
دست دعا ستاند کامی که تو نبخشی | آه سحر گشاید راهی که شب ببندی | |
گلزار خاطر تو شد پایمال اوهام | آن به رشید کاین در بر بیادب ببندی |
[۸].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده است. پاورقیهای کتاب انگشتشمارند. رونوشتی از تصویر شاعر در صفحه ده مقدمه ناشر کتاب ارائه شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه ناشر و متن کتاب.