دیوان ناصری کاشانی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (لینک درون متنی)
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۴۸: خط ۴۸:
    # صنایع لفظی و معنوی در اشعار وی: استفاده و به‎کارگیری انواع آرایه‎ها و صنایع لفظی و معنوی در سروده‎های ناصری، بیانگر تسلط کامل او بر صناعات ادبی، به‎خصوص تشبیه، استعاره و تلمیح است:
    # صنایع لفظی و معنوی در اشعار وی: استفاده و به‎کارگیری انواع آرایه‎ها و صنایع لفظی و معنوی در سروده‎های ناصری، بیانگر تسلط کامل او بر صناعات ادبی، به‎خصوص تشبیه، استعاره و تلمیح است:
    #:مثالی از استعاره:
    #:مثالی از استعاره:
    #:'''نهال دلارام را داد خم     ز نرگس به گلبرگ تر داد نم'''
    {{شعر}}
    #:{{ب|''نهال دلارام را داد خم''|2=''ز نرگس به گلبرگ تر داد نم'''{{پایان شعر}}
    #:صنعت ترصیع:  
    #:صنعت ترصیع:  
    #:'''خنیاگر باغ است به هر شاخه قناری     رامشگر راغ است به هر گوشه کبوتر'''
    {{شعر}}
    #:{{ب|''خنیاگر باغ است به هر شاخه قناری''|2=''رامشگر راغ است به هر گوشه کبوتر'''{{پایان شعر}}
    #:صنعت عکس:
    #:صنعت عکس:
    #:'''چو افراخت آن قامت نازنین   زمین آسمان، آسمان شد زمین'''
    {{شعر}}
    #:{{ب|''چو افراخت آن قامت نازنین''|2=''زمین آسمان، آسمان شد زمین'''{{پایان شعر}}
    # نوآوری: ترکیب‎آفرینی، آوردن مضامین جدید و تازه در قصاید و دیگر اشعار وی به‎راستی اعجاب‎انگیز است؛ به‎طور مثال برای طلوع خورشید می‎گوید:
    # نوآوری: ترکیب‎آفرینی، آوردن مضامین جدید و تازه در قصاید و دیگر اشعار وی به‎راستی اعجاب‎انگیز است؛ به‎طور مثال برای طلوع خورشید می‎گوید:
    #:'''یکی طفل طلایی‎مو به مکتب‎خانه گردون     فروشست از سیاهی لوح گیتی را ز آب زر'''
    {{شعر}}
    #:{{ب|''یکی طفل طلایی‎مو به مکتب‎خانه گردون''|2='' فروشست از سیاهی لوح گیتی را ز آب زر'''{{پایان شعر}}
    #:و یا
    #:و یا
    #:'''به‎ناگه کور شد اسفندیار لیل را دیده   تو گفتی تیر خور جست از کمان پور زال زر'''<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های یازده و دوازده</ref>.
    {{شعر}}
    #:{{ب|''به‎ناگه کور شد اسفندیار لیل را دیده''|2=''تو گفتی تیر خور جست از کمان پور زال زر'''{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های یازده و دوازده</ref>.
    # آشنایی وی به زبان عربی و قرآن بسیار افزون و در حد محققان علوم دینی و مذهبی بوده است
    # آشنایی وی به زبان عربی و قرآن بسیار افزون و در حد محققان علوم دینی و مذهبی بوده است
    # در آیینه‎زاران مذاهب و ادیان الهی، به‎ویژه آئین اسلام و کیش زردشت و کتاب اوستا و گاته‎های آن تفحصی بسزا داشته و جبلّت را با فروغ شریعت نورانی ساخته است.
    # در آیینه‎زاران مذاهب و ادیان الهی، به‎ویژه آئین اسلام و کیش زردشت و کتاب اوستا و گاته‎های آن تفحصی بسزا داشته و جبلّت را با فروغ شریعت نورانی ساخته است.
    # ناصری علاوه بر قصیده‎سرایی در سرودن مسمطات، آن‎هم در مدح و منقبت ائمه هدی و معصومین خاندان ولا، استادی مسلم و سخن‎پردازی مفخّم است. وی در سرودن مسمطات بر آن بوده تا از قوافی سخت و بسیار دشوار بهره گیرد. اگرچه استفاده از قوافی و واژه‎های مهجور در این روزگار شاعران را به‎راستی کاری ناصواب است، اما به‎هرحال این غنای طبع، معیاری بر تبحر و ذوق زخار ناصری در آفرینش مسمطات است؛ به‎طوری‎که سروده‎های او مسمطات منوچهری را به ذهن متبادر می‎کند؛ برای مثال بشنوید:
    # ناصری علاوه بر قصیده‎سرایی در سرودن مسمطات، آن‎هم در مدح و منقبت ائمه هدی و معصومین خاندان ولا، استادی مسلم و سخن‎پردازی مفخّم است. وی در سرودن مسمطات بر آن بوده تا از قوافی سخت و بسیار دشوار بهره گیرد. اگرچه استفاده از قوافی و واژه‎های مهجور در این روزگار شاعران را به‎راستی کاری ناصواب است، اما به‎هرحال این غنای طبع، معیاری بر تبحر و ذوق زخار ناصری در آفرینش مسمطات است؛ به‎طوری‎که سروده‎های او مسمطات منوچهری را به ذهن متبادر می‎کند؛ برای مثال بشنوید:
    '''صبح چو از باختر، چهره نمود آفتاب   ریخت به هر روزنی، آقچه و زر ناب'''
    {{شعر}}
    '''ماه ز خجلت نهفت، رخ به ورای حجاب   گشت عیان آفتاب، گشت نهان ماهتاب'''
    {{ب|''صبح چو از باختر، چهره نمود آفتاب''|2=''ریخت به هر روزنی، آقچه و زر ناب'''
    '''ها، هله ساقی بیار، بهر صبوحی شراب   ای خد تو چون بهار، وی رخ تو، همچو عید'''
    {{ب|''ماه ز خجلت نهفت، رخ به ورای حجاب''|2=''گشت عیان آفتاب، گشت نهان ماهتاب'''
    '''ای که بود حسن تو، مایه عیش و ملال     موی تو، شام فراق، روی تو، صبح وصال'''
    {{ب|''ها، هله ساقی بیار، بهر صبوحی شراب''|2=''ای خد تو چون بهار، وی رخ تو، همچو عید'''
    '''لعل تو، شهد مراد، چشم تو، سحر حلال   گیسوی مشکین، کمند، ابروی سیمین، هلال'''
    {{ب|''ای که بود حسن تو، مایه عیش و ملال''|2=''موی تو، شام فراق، روی تو، صبح وصال'''
    '''زاهد نیکوخصال، دید اگر آن جمال   سبحه طاعت گسست، جامه طاقت درید'''
    {{ب|''لعل تو، شهد مراد، چشم تو، سحر حلال''|2=''گیسوی مشکین، کمند، ابروی سیمین، هلال'''
    '''خیز و نگارا بریز، باده گلگون به جام     تا شکند رنگ او، رونق ماه تمام'''
    {{ب|''زاهد نیکوخصال، دید اگر آن جمال''|2=''سبحه طاعت گسست، جامه طاقت درید'''
    '''زانکه برد زنگ غم، از دل، شرب مدام     خاصه ز دست جوان، ویژه به هنگام بام'''
    {{ب|''خیز و نگارا بریز، باده گلگون به جام''|2=''تا شکند رنگ او، رونق ماه تمام'''
    '''وقت صبوح است هان ای مه رومی‎غلام   گیر، به دفع خمار بر کف، جام نبید'''<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های سیزده و چهارده</ref>.
    {{ب|''زانکه برد زنگ غم، از دل، شرب مدام''|2=''خاصه ز دست جوان، ویژه به هنگام بام'''
    {{ب|''وقت صبوح است هان ای مه رومی‎غلام''|2=''گیر، به دفع خمار بر کف، جام نبید'''{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های سیزده و چهارده</ref>.


    ناصری در ابیاتی خود را با رشیدالدین وطواط و عنصری برابر و بلکه والاتر دانسته است<ref>ر.ک: همان، صفحه چهارده</ref>. او در قصیده‎ای عالی، خود را از مداحی دیگران همانند برخی از شاعران متملق و مدح‎سرا مبرا ساخته و گفته است من به‎جز مدح خاندان عصمت و طهارت(ع) مدح دیگری را نمی‎گویم و به‎تصریح، مداحی سلاطین و حکمرانان را تقبیح کرده است:
    ناصری در ابیاتی خود را با رشیدالدین وطواط و عنصری برابر و بلکه والاتر دانسته است<ref>ر.ک: همان، صفحه چهارده</ref>. او در قصیده‎ای عالی، خود را از مداحی دیگران همانند برخی از شاعران متملق و مدح‎سرا مبرا ساخته و گفته است من به‎جز مدح خاندان عصمت و طهارت(ع) مدح دیگری را نمی‎گویم و به‎تصریح، مداحی سلاطین و حکمرانان را تقبیح کرده است:
    '''من نه فردوسی که بیند عارفم از هر کرانه     نیست کالایی به غیر از وصف گرد سیستانم'''
    {{شعر}}
    '''من نیم خاقانی آن استاد کامل کاهل معنی     مدح‎خوان یابند، اندر حضرت شاه اخستانم'''
    {{ب|''من نه فردوسی که بیند عارفم از هر کرانه''|2=''نیست کالایی به غیر از وصف گرد سیستانم'''
    '''پادشاهی را ثنا گویم که چون گویم ثنایش   آید از اجزای هستی، مرحبا با صد زبانم'''
    {{ب|''من نیم خاقانی آن استاد کامل کاهل معنی''|2=''مدح‎خوان یابند، اندر حضرت شاه اخستانم'''
    '''فاش‎تر گویم، چرا باید سخن سربسته گفتن     از دل و جان، مدح‎گوی خسرو لب‎تشنگانم'''<ref>ر.ک: همان، صفحه پانزده</ref>.
    {{ب|''پادشاهی را ثنا گویم که چون گویم ثنایش''|2=''آید از اجزای هستی، مرحبا با صد زبانم'''
    {{ب|''فاش‎تر گویم، چرا باید سخن سربسته گفتن ''|2=''از دل و جان، مدح‎گوی خسرو لب‎تشنگانم'''{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه پانزده</ref>.


    مدح ائمه اطهار(ع)، به‎ویژه آخرین پیام‎آور نور حضرت محمد(ص) و امیر مؤمنان علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، از خصوصیات بارز قصاید و مسمطات اوست. در پاره‎ای از قصاید که در مدح امامان همام سروده است، مدح را عاقبت به شرح مصائب ایشان می‎کشاند؛ حتی گاه در تولد آن بزرگواران پس از اظهار شادمانی و مسرت، بلادرنگ از وقایع مصیب‎بار آنان دم می‎زند که مورد اخیر بیشتر در قصایدی که برای امام حسین(ع) سروده، به چشم می‎خورد. ناصری از بدو نوجوانی به سرودن شعر پرداخته و در آغاز جوانی به پختگی شعری رسیده است . دلیل بر این گفتار قصیده‎ای است که در بیست‎وچهار سالگی در مدح امام عصر(عج) سروده است:
    مدح ائمه اطهار(ع)، به‎ویژه آخرین پیام‎آور نور حضرت محمد(ص) و امیر مؤمنان علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، از خصوصیات بارز قصاید و مسمطات اوست. در پاره‎ای از قصاید که در مدح امامان همام سروده است، مدح را عاقبت به شرح مصائب ایشان می‎کشاند؛ حتی گاه در تولد آن بزرگواران پس از اظهار شادمانی و مسرت، بلادرنگ از وقایع مصیب‎بار آنان دم می‎زند که مورد اخیر بیشتر در قصایدی که برای امام حسین(ع) سروده، به چشم می‎خورد. ناصری از بدو نوجوانی به سرودن شعر پرداخته و در آغاز جوانی به پختگی شعری رسیده است . دلیل بر این گفتار قصیده‎ای است که در بیست‎وچهار سالگی در مدح امام عصر(عج) سروده است:
    '''مدح تو را ناصری چگونه سراید     وصف تو بحری است بی‎کرانه و پایان'''
    {{شعر}}
    '''بیست‎وچهارم ز عمر رفته و گفتم   مدح تو را و نبی به شیوه حسّان'''
    {{ب|''مدح تو را ناصری چگونه سراید''|2=''وصف تو بحری است بی‎کرانه و پایان'''
    '''از نعَمَت نانکی است چشمه خورشید   وز کرمت، فرغری است لجه عمّان'''<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های پانزده و شانزده</ref>.
    {{ب|''بیست‎وچهارم ز عمر رفته و گفتم''|2=''مدح تو را و نبی به شیوه حسّان'''
    {{ب|''از نعَمَت نانکی است چشمه خورشید''|2=''وز کرمت، فرغری است لجه عمّان'''{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، صفحه‎های پانزده و شانزده</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    خط ۱۰۲: خط ۱۱۰:
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]


    [[رده:قربانی-باقی زاده]]
    [[رده: 25 شهریور الی 24 مهر]]
    [[رده:سال97-25شهریور الی24 مهر]]
    [[رده:سال97-25شهریور الی24 مهر]]

    نسخهٔ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۸:۱۲

    ‏دیوان ناصری کاشانی
    دیوان ناصری کاشانی
    پدیدآورانناصري کاشاني، حسن (نويسنده) صائم کاشاني، علي‌اصغر (مصحح)
    عنوان‌های دیگرديوان ناصري کاشاني ديوان
    ناشرتالار کتاب
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1380ش ,
    موضوعشعر فارسي - قرن 14
    زبانفارسي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏‎‏PIR‎‏ ‎‏7892‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9

    دیوان ناصری کاشانی به تصحیح، توضیح و مقدمه سید علی‎اصغر صائم کاشانی، کتابی است در یک جلد با موضوع ادبیات و اشعار فارسی. در این اثر، مجموعه اشعار حسن ناصری کاشانی (1222-1316) به‎ترتیب، قصاید، غزلیات، مسمطات و مثنوی‎ها (و در پایان ماده تاریخ و سروده‎اش در وفات نحوی) ارائه شده است.

    ساختار

    کتاب، دارای مقدمه ناشر، پیشگفتار و محتوای اشعار (به‎ترتیب، قصاید، غزلیات، مسمطات و مثنوی‎ها) است.

    گزارش محتوا

    در میان انواع شعر، طبع ناصری بیشتر به سرودن قصیده و مسمط گرایش داشته است[۱].

    قصیده از قصد اشتقاق یافته و شاعر در سرودن آن مفاهیم و معانی معینی را قصد می‎کند[۲].

    «قصیده‎سرایان گذشته غالبا قصاید خود را با مقدمه‎ای مشتمل بر وصف معشوق و هجران یار و توصیف بهار و خزان یا مفاخره و شکوائیه آغاز و سپس با مناسبتی لطیف که آن را تخلص، یعنی خلاصی یافتن از مقدمه و پیش‎درآمد می‎گویند، به بیان مقصود می‎پرداخته‎اند که مرحوم ناصری دقیقا به اقبال و اقتفای قصیده‎سرایان نامدار گذشته الحق قصایدی از خود برجای نهاده که در اوج انسجام و استحکام است»[۳].

    قصاید ناصری از حیث طبیعت و ماهیت و مفاهیم و معانی عالی و صور تخیل و کنایات و مجازات گوناگون بشکوهی و سختگی و استعارات متراکم و عظمت و فخامت یادآور چکامه‎سرایان سبک ترکستانی یا خراسانی است[۴].

    برخی از ویژگی‎های قصاید او را چنین می‎توان برشمرد:

    1. تسلط بر واژه‎ها: «به‎کارگیری و استخدام کلمات مهجور و غریبی مانند «چالیش» به معنی ناز و خرام و جنگ و جدال، «بیغاره‎زن»، یعنی طعنه‎زن و ملامتگر، «غیث»، به معنی باران، ابری که از آن باران ببارد، «اعتق»، یعنی عاتق‎تر و «عاتق»، به معنی رها، آزاد، «آقچه»، یعنی سکه زر یا سیم، «آخشیجان»، به معنی عنصر هریک از عناصر چهارگانه، «کسمه»، یعنی مویی چند که زنان از سر زلف خود پیچ و خم داده و بر رخسار گذارند، «مخیم»، خیمه‎گاه، اردوگاه، معسکر و امثال آن و نیز استفاده از قوافی بسیار مشکل در قصاید مطول نشانگر تسلط او بر ادبیات کهن و شعر کلاسیک است»[۵].
    2. احاطه بی‎بدیل وی بر داستان‎های شاهنامه: تلمیحات فراوان او در قصایدش بر اشعار و افسانه‎های فردوسی دلیل بر این مدعاست[۶].
    3. اطلاع دقیق از علوم موسیقی، هیئت و نجوم.
    4. صنایع لفظی و معنوی در اشعار وی: استفاده و به‎کارگیری انواع آرایه‎ها و صنایع لفظی و معنوی در سروده‎های ناصری، بیانگر تسلط کامل او بر صناعات ادبی، به‎خصوص تشبیه، استعاره و تلمیح است:
      مثالی از استعاره:
    1. {{ب|نهال دلارام را داد خم|2=ز نرگس به گلبرگ تر داد نم'
    صنعت ترصیع:
    1. {{ب|خنیاگر باغ است به هر شاخه قناری|2=رامشگر راغ است به هر گوشه کبوتر'
    صنعت عکس:
    1. {{ب|چو افراخت آن قامت نازنین|2=زمین آسمان، آسمان شد زمین'
  • نوآوری: ترکیب‎آفرینی، آوردن مضامین جدید و تازه در قصاید و دیگر اشعار وی به‎راستی اعجاب‎انگیز است؛ به‎طور مثال برای طلوع خورشید می‎گوید:
    1. {{ب|یکی طفل طلایی‎مو به مکتب‎خانه گردون|2= فروشست از سیاهی لوح گیتی را ز آب زر'
    و یا
    1. {{ب|به‎ناگه کور شد اسفندیار لیل را دیده|2=تو گفتی تیر خور جست از کمان پور زال زر'

    [۷].

  • آشنایی وی به زبان عربی و قرآن بسیار افزون و در حد محققان علوم دینی و مذهبی بوده است
  • در آیینه‎زاران مذاهب و ادیان الهی، به‎ویژه آئین اسلام و کیش زردشت و کتاب اوستا و گاته‎های آن تفحصی بسزا داشته و جبلّت را با فروغ شریعت نورانی ساخته است.
  • ناصری علاوه بر قصیده‎سرایی در سرودن مسمطات، آن‎هم در مدح و منقبت ائمه هدی و معصومین خاندان ولا، استادی مسلم و سخن‎پردازی مفخّم است. وی در سرودن مسمطات بر آن بوده تا از قوافی سخت و بسیار دشوار بهره گیرد. اگرچه استفاده از قوافی و واژه‎های مهجور در این روزگار شاعران را به‎راستی کاری ناصواب است، اما به‎هرحال این غنای طبع، معیاری بر تبحر و ذوق زخار ناصری در آفرینش مسمطات است؛ به‎طوری‎که سروده‎های او مسمطات منوچهری را به ذهن متبادر می‎کند؛ برای مثال بشنوید:
  • {{ب|صبح چو از باختر، چهره نمود آفتاب|2=ریخت به هر روزنی، آقچه و زر ناب' {{ب|ماه ز خجلت نهفت، رخ به ورای حجاب|2=گشت عیان آفتاب، گشت نهان ماهتاب' {{ب|ها، هله ساقی بیار، بهر صبوحی شراب|2=ای خد تو چون بهار، وی رخ تو، همچو عید' {{ب|ای که بود حسن تو، مایه عیش و ملال|2=موی تو، شام فراق، روی تو، صبح وصال' {{ب|لعل تو، شهد مراد، چشم تو، سحر حلال|2=گیسوی مشکین، کمند، ابروی سیمین، هلال' {{ب|زاهد نیکوخصال، دید اگر آن جمال|2=سبحه طاعت گسست، جامه طاقت درید' {{ب|خیز و نگارا بریز، باده گلگون به جام|2=تا شکند رنگ او، رونق ماه تمام' {{ب|زانکه برد زنگ غم، از دل، شرب مدام|2=خاصه ز دست جوان، ویژه به هنگام بام' {{ب|وقت صبوح است هان ای مه رومی‎غلام|2=گیر، به دفع خمار بر کف، جام نبید'

    [۸].

    ناصری در ابیاتی خود را با رشیدالدین وطواط و عنصری برابر و بلکه والاتر دانسته است[۹]. او در قصیده‎ای عالی، خود را از مداحی دیگران همانند برخی از شاعران متملق و مدح‎سرا مبرا ساخته و گفته است من به‎جز مدح خاندان عصمت و طهارت(ع) مدح دیگری را نمی‎گویم و به‎تصریح، مداحی سلاطین و حکمرانان را تقبیح کرده است:

    {{ب|من نه فردوسی که بیند عارفم از هر کرانه|2=نیست کالایی به غیر از وصف گرد سیستانم' {{ب|من نیم خاقانی آن استاد کامل کاهل معنی|2=مدح‎خوان یابند، اندر حضرت شاه اخستانم' {{ب|پادشاهی را ثنا گویم که چون گویم ثنایش|2=آید از اجزای هستی، مرحبا با صد زبانم' {{ب|فاش‎تر گویم، چرا باید سخن سربسته گفتن |2=از دل و جان، مدح‎گوی خسرو لب‎تشنگانم'

    [۱۰].

    مدح ائمه اطهار(ع)، به‎ویژه آخرین پیام‎آور نور حضرت محمد(ص) و امیر مؤمنان علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، از خصوصیات بارز قصاید و مسمطات اوست. در پاره‎ای از قصاید که در مدح امامان همام سروده است، مدح را عاقبت به شرح مصائب ایشان می‎کشاند؛ حتی گاه در تولد آن بزرگواران پس از اظهار شادمانی و مسرت، بلادرنگ از وقایع مصیب‎بار آنان دم می‎زند که مورد اخیر بیشتر در قصایدی که برای امام حسین(ع) سروده، به چشم می‎خورد. ناصری از بدو نوجوانی به سرودن شعر پرداخته و در آغاز جوانی به پختگی شعری رسیده است . دلیل بر این گفتار قصیده‎ای است که در بیست‎وچهار سالگی در مدح امام عصر(عج) سروده است:

    {{ب|مدح تو را ناصری چگونه سراید|2=وصف تو بحری است بی‎کرانه و پایان' {{ب|بیست‎وچهارم ز عمر رفته و گفتم|2=مدح تو را و نبی به شیوه حسّان' {{ب|از نعَمَت نانکی است چشمه خورشید|2=وز کرمت، فرغری است لجه عمّان'

    [۱۱].

    وضعیت کتاب

    تصویر شاعر در صفحه سه کتاب آمده است. فهرست مطالب در انتهای اثر ذکر شده است. پاورقی‎های کتاب، حاوی مطالب مفیدی در توضیح برخی واژگان به‎کاررفته در اشعار است.

    پانویس

    1. ر.ک: پیشگفتار کتاب، صفحه هفت
    2. ر.ک: همان، صفحه نه
    3. همان، صفحات نه و ده
    4. ر.ک: همان، صفحه ده
    5. همان
    6. ر.ک: همان، صفحه ده و یازده
    7. ر.ک: همان، صفحه‎های یازده و دوازده
    8. ر.ک: همان، صفحه‎های سیزده و چهارده
    9. ر.ک: همان، صفحه چهارده
    10. ر.ک: همان، صفحه پانزده
    11. ر.ک: همان، صفحه‎های پانزده و شانزده

    منابع مقاله

    پیشگفتار کتاب.

    وابسته‌ها