لبنان في عهد الأمراء الشهابيين: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (Hbaghizadeh@noornet.net صفحهٔ لبنان فی عهد الأمراء الشهابیین را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به لبنان فی عهد الأمراء الشهابيين منتقل کرد)
    (بدون تفاوت)

    نسخهٔ ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۲

    لبنان فی عهد الأمراء الشهابیین
    نام کتاب لبنان فی عهد الأمراء الشهابیین
    نام های دیگر کتاب و هو الجزء الثانی و الثالث من کتاب الغرر الحسان فی اخبار ابناء الزمان للامیر حیدر احمد الشهابی

    غرر الحسان فی اخبار ابناء الزمان. برگزیده

    پدیدآورندگان شهابی، حیدر احمد (نويسنده)

    رستم، اسد (محقق و مصحح)

    بستانی، فواد افرام (محقق و مصحح)

    زبان عربی
    کد کنگره ‏DS‎‏ ‎‏84‎‏ ‎‏/‎‏ش‎‏9‎‏ ‎‏غ‎‏401‎‏4
    موضوع لبنان - تاریخ - 1516 - 1918م.
    ناشر منشورات جامعة لبنانیة، قسم الدراسات التاریخیة
    مکان نشر بیروت - لبنان
    سال نشر 1969 م
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE14191AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى:

    «لبنان فى عهد الأمراء الشهابيين» اثر حيدر امير شهابى (م 1251ق) جزء دوم و سوم از كتاب غرر الحسان فى اخبار ابناء الزمان است كه در آن نويسنده به تاريخ‌نگارى وقايع زمان خود پرداخته است. كتاب حاضر در سه جلد بوده و به زبان عربى با تحقيق و اضافات دكتر أسد رستم و دكتر فؤاد افرام البستانى منتشر شده است.

    ساختار:

    كتاب حاضر گزارشى از اتفاقات و وقايع سياسى، اجتماعى، اقتصادى و همچنين حوادث طبيعى است كه در سرزمين لبنان به وقوع پيوسته است. در اين كتاب، نويسنده بخش اول را به تاريخ اسلام و مسائلى كه در آغاز دعوت رسول گرامى اسلام(ص) اتفاق افتاده اختصاص داده است. سپس حوادث گوناگون سرزمين لبنان، سوريه، فلسطين، خاورميانه و برخى كشورهاى اروپايى را در بخشهاى ديگر كتاب تا سال 1835م - كه چند سال قبل از وفات خود مى‌باشد- ادامه داده است.

    روش نويسنده در اين كتاب نيز همچون ساير كتابهاى تاريخ اسلام است، كه در ابتدا حوادث سال اول هجرت و اتفاقات صدر اسلام و قرنهاى اول هجرى را ذكر مى‌نمايد تا اينكه به نيمه نخست قرن سيزدهم مى‌رسد. علاوه بر اين، كتاب به سه بخش نيز تقسيم‌بندى مى‌شود، كه نويسنده بخش نخست را تا سال 1108ق (1696م)، و بخش دوم را تا حوادث سال 1234ق (1818م)، و بخش سوم و پايانى كتاب را تا حوادث آخر سال 1251ق (1835م) اختصاص مى‌دهد.

    همچنين منابع نويسنده در بخش اول، كتابهايى همچون: تاريخ طبرى، تاريخ مسعودى، تاريخ ابن العبرى، تاريخ ابن الحريرى، تاريخ ابن سباط، تاريخ گوليلموس، تاريخ بارونيوس، تاريخ صالح بن يحيى و تاريخ صفدى بوده است.

    وى براى نوشتن دو بخش ديگر كتاب، از منابع مختلف ديگرى همچون: يادداشت‌هاى روزانه شخصى خود، فرمانهاى رسمى و حكومتى و گزارشهاى ادارات گوناگون دولتى بهره برده است. افزون بر آن نويسنده از يادداشت‌ها و تاريخ‌نگارى‌هاى افرادى خارج از دستگاه حكومتى لبنان كه در فن تاريخ‌نويسى داراى مهارت كافى بوده است نيز بهره برده است، كه از آن جمله مى‌توان به افرادى هچمون: كشيش حنايا منير، كشيش روفائيل كرامة، كشيش قسطنطين طرابلسى، كشيش نقولا الترك، كشيش يوسف العورا، نويسنده تاريخ الجزار، نويسنده تاريخ جبرتى و تاريخ ابراهيم العورا فى اخبار سليمان پاشا و عبدالله پاشا اشاره نمود، كه هريك از اين منابع، در حد خود از اهميت فراوانى برخوردار مى‌باشد.

    آنچه كه از مطالعه نسخه‌هاى خطى كتاب به دست آمده اين است كه در پاره‌اى از اوقات خود نويسنده دست به تاليف مى‌برده است، و در ساير مواقع، مطالب را براى نسخه‌نويسان املا مى‌نمود. و به همين علت است كه در جاى‌جاى كتاب، غلطهاى املايى فراوانى به چشم مى‌خورد. علاوه بر آن، كتاب حاضر در نقل وقايع تاريخى از دقت فراوانى برخوردار نيست؛ به اين سبب كه مؤلف خود، مراجعه و تصحيح دوباره‌اى به دست‌نوشته‌هاى كتاب نداشته و از اين‌رو خواننده، در برخى از فصلها، با عدم تطابق كتاب با وقايع تاريخى و زمان آنها برخورد مى‌نمايد. براى نمونه مى‌توان به جنگى كه ميان أسعد پاشا و الأمير ملحم صورت گرفته اشاره نمود، كه در اين كتاب، تاريخ اين جنگ را هم سال 1157ق (1794م) و هم سال 1168ق (1754م) نگاشته‌اند. و همچنين تاريخ به قتل رسيدن احمد زرو تاجر را سال 1218ق (1803م) را ذكر كرده‌اند، در حالى‌كه تاريخ دقيق آن، سال 1216ق (1801م) است.

    اما با اين وجود، كتاب حاضر از مفصل‌ترين كتابهاى تاريخ معاصر لبنان است و بخشى از آن نيز در زمان وقوع حوادث گوناگون سياسى و اجتماعى به رشته تحرير درآمده است، و علاوه بر آن بسيارى از گزارشهاى تاريخى به ثبت رسيده در اين كتاب، بوسيله افراد و صاحب‌منصبان حكومتى كه از نزديك شاهد و ناظر اتفاقات بوده‌اند صورت گرفته است. از اين‌رو، موارد فوق را مى‌توان نقاط قوت كتاب برشمرد.

    نكته‌اى كه بايد به آن اشاره نمود آن است كه مصحّح، بخش اول كتاب كه دربردارنده تاريخ صدر اسلام است را چاپ ننموده است. و اينگونه دليل آورده كه: اين بخش در ساير كتابهاى تاريخى، به تفصيل در مورد آن سخن به ميان آمده است. از اين‌رو، فقط دو بخش پايانى اين كتاب كه از ايجاد و شروع حكومت سلسله شهابيين (1109ق) در لبنان آغاز مى‌شود را انتشار داده و در دسترس عموم قرار داده است.

    گزارش محتوا:

    نويسنده، بخش اول كتاب را از وقايع سال 1109ق آغاز مى‌نمايد. در آن سال، امير بشير شهابى از سلسله بنى‌شهاب بعد از وفات امير احمد المعنى كه والى منطقه صيداى لبنان از جانب حكومت عثمانى بود، به ولايت اين منطقه رسيد و زمام امور آن را از جانب ارسلان پاشا عثمانى به دست گرفت.

    در سال 1110ق فردى به نام مشرف بن على الصغير در منطقه بشارة كه يكى از مناطق جبل عامل لبنان بود، آهنگ جدايى و استقلال از دولت مركزى را نمود و عده‌اى از كارداران حكومتى را به قتل رساند، پس ارسلان پاشا والى جديد را مأمور مقابله با شورشيان نموده و اختيارات بيشترى نيز به وى تفويض كرد. دو سپاه در روستاى المزيرعه رودررو شده و پس از يك كارزار مختصر، لشكريان مشرف بن على الصغير شكست خورده و فرار نمودند، و مشرف بن على الصغير همراه با برادر خود به اسارت امير بشير شهابى درآمد و در زندان ارسلان پاشا محبوس گرديد.

    امير بشير شهابى، پس از اداى اين وظيفه كه به خوبى از عهده آن برآمده بود، در نزد ارسلان پاشا ارج و قرب بيشترى پيدا كرد و به ولايت اقليم‌هاى صفد، شومر، التفاح و شقيف نيز دست يافت و برادرزاده خود، كه امير منصور نام داشت را والى منطقه صفد گردانيد.

    اختلاف ميان صاحب‌منصبان و اميران مناطق لبنان و درگيرى‌هاى خانمان‌سوز كه به جز فقر و تنگدستى براى رعيت بيچاره هيچ ارمغانى ندارد، بخشهاى ديگر جلد اول كتاب را تشكيل مى‌دهد.

    نويسنده، جلد دوم كتاب را به نقل گزارشى از انقلاب كبير فرانسه و اسباب و علل آن آغاز مى‌نمايد. وى در اين‌باره مى‌نويسد:

    «در سال 1792م كه برابر با 1207ق است، مردم فرانسه كه از ظلم و ستم پادشاه خود (لوئيس شانزدهم) به ستوه آمده بودند بر ضد وى شورش نموده و خواستار آن شدند كه نظام حكومتى فرانسه، از پادشاهى به نظام جمهورى تغيير پيدا نمايد تا همه افراد كشور بتوانند در اداره امور آن مشاركت داشته باشند. از اين‌رو، عده عظيمى از آنها به كاخ سلطنتى حمله‌ور شده و آن را به تصرف خود درآوردند. لوئيس شانزدهم كه با ديدن جمعيت معترض و خشمگين، در دل او ترس و وحشت فراوانى ايجاد شده بود، از ترس جان خود به خواسته‌هاى مردم تن داد و دستور تشكيل مجلسى مشورتى با حضور افراد نخبه و ريش‌سفيد مردم فرانسه را صادر نمود، مشروط بر اينكه رأى و نظر وى مقدّم بر ديگران باشد. پس از چند روز، پادشاه فرانسه همراه با خانواده خود مخفيانه از شهر باريز (پاريس) فرار كرد و به سمت كشور اطريش كه امپراطور آن برادر همسرش بود گريخت. اين عكس‌العمل وى باعث شد تا شعله‌هاى خشم مردمى دوباره زبانه بكشد و حس انتقام‌جوئى از پادشاه شديدتر گردد. از اين‌رو عده فراوانى از آنها به جستجوى او پرداختند تا اينكه سرانجام لوئيس شانزدهم و خانواده او را در يكى از مهمانخانه‌هاى بين راهى يافته و آنها را دستگير نمودند. وى به مدت چهار ماه در زندان بود تا اينكه در سحرگاه روز پانزدهم دسامبر سال 1792م به قتل رسيد.

    اين اتفاق باعث خوشحالى مردم گرديد و جشن و سرور تا مدتهاى زيادى همه نواحى فرانسه را دربرگرفت، و آن روز را روز ملى خود قرار دادند. اما قدم دوم كه نظام حكومتى جديد آن را دنبال كرد به قتل رساندن و دستگير نمودن همه افرادى بود كه در دربار پادشاه و در دستگاه حكومتى وى نقشى داشته‌اند. از اين‌رو كشتارهاى متعددى صورت گرفت و كليساهاى زيادى نابود شده و كشيشان فراوانى به قتل رسيدند.

    نويسنده در ادامه مى‌افزايد: بعد از آنكه نظام جديد حكومتى در فرانسه به استقرار رسيد، دولتمردان و سياستمداران، نامه‌هايى را به كشورهاى همسايه خود (اسپانيا، ايتاليا، امپراطورى اطريش، واتيكان و امپراطورى عثمانى) نوشته و از آنها خواستند كه نظام حكومتى فرانسه را به رسميت شمرده و در غير اين‌صورت خود را براى جنگى سخت و خانمانسوز با فرانسويان آماده سازند. از ميان اين كشورها فقط امپراطورى عثمانى بود كه خود را همسو با حكومت جديد معرفى كرد، و ساير كشورها خود را براى نبردى ويرانگر با فرانسويان آماده نمودند. عاقبت، جنگ ميان اين دولتها و دولت جديد فرانسه درگرفت، اما با توجه به اينكه روحيه انقلابى فرانسويان هنوز در ميان آنها حفظ شده بود و از سويى ديگر، مردم ساير كشورها از ظلم و ستم نظام حكومتى كليسايى به ستوه آمده بودند، شهرها و مناطق مختلف، يكى‌يكى به تصرف فرانسويان درآمد و هنگامى كه به واتيكان حمله‌ور شدند نيز عده زيادى از مردم آن كشور هم‌رأى فرانسويان بودند، از اين‌رو واتيكان به تصرف آنها نيز درآمد و گنجينه‌هاى كليسا را به تصاحب خود درآورده و تا آنجا كه امكان داشت، به آيين مسيحيت اهانت نمودند.

    دولت انگليس نيز خود را آماده جنگ نمود. اما با توجه به اينكه بين فرانسه و دولت بريتانيا براى تصاحب منابع عظيم هند رقابت و درگيرى بود، فرانسويان در سال 1213ق به شهر اسكندريه مصر حمله‌ور شده تا از آنجا به سرزمين هندوستان برسند، عاقبت شهر اسكندريه بعد از يك درگيرى مختصر- به تصرف آنها نيز درآمد.

    مؤلف، در ادامه، اوضاع و احوال مردم مصر را بعد از اشغال مى‌نويسد كه بعد از استقرار ارتش فرانسه و درگيرى‌هاى اوليه و تاراج مايملك مردم، نظم و انظباط كم‌كم همه مناطق را دربرگرفت. و مردم به زندگى طبيعى خود بازگشتند. در اين زمان، صنعت چاپ در سرزمين مصر متولد شد به اين علت كه ارتش فرانسه به همراه خود دستگاه‌هاى چاپ فراوانى آورده بود و به بيشتر زبانهاى رايج آن دوران، كتاب چاپ مى‌نمودند. علاوه بر اين، فرمانده ارتش فرانسه، شهر اسكندريه را به قسمتهاى مختلفى تقسيم نمود و براى هر يك از بخشهاى شهر، حاكمى نظامى تعيين كرد و مسئوليت نظم و انظباط آن را به وى سپرد. آنها مردم را مجبور مى‌كردند كه روزانه هركسى جلو درب خانه‌اش را جارو كرده و آب بپاشد، تا اينكه تازگى و نظافت همه شهر را فراگيرد و اينكه شبها مى‌بايست بر روى ديوار هر خانه‌اى چراغى روشن باشد تا در شهر منظره‌اى زيبا و دلپذير شكل بگيرد.

    اما همه اين اقدامات براى فريب افكار عمومى بوده است و اهانت به مقدسات مسلمانان، ترويج شراب‌خوارى و لاأبالى‌گرى و تخريب مساجد به بهانه ساخت جاده- كم‌كم همه جا را فراگرفت. از اين رو اشغالگران فرانسوى، گهگاهى نيز با گروه‌هاى مسلح مسلمان درگير مى‌شدند و حكومت نظامى در بيشتر مناطق اسكندريه و مناطق اطراف آن شكل گرفت. بعد از اين وقايع عده زيادى از مسلمانان در جامع الازهر گرد هم آمدند تا چاره‌اى بينديشند و جارچى‌هاى زيادى در سطح شهر، مردم را دعوت به حضور در جامع الازهر مى‌نمودند. در اين حال، گزارش اجتماع مردم شهر و خشم آنها به گوش فرمانده فرانسوى يكى از مناطق رسيد، وى به اين فكر افتاد كه علت خشم مردم، مالياتى است كه دولت فرانسه به آنها تحميل نموده است مى‌باشد. از اين‌رو همراه با تعدادى چند از مشاوران خود براى آرام كردن مردم- به سوى جامع الازهر رهسپار گرديد. اما همه مناطق شهر از خيل عظيم مردم خشمگين موج مى‌زد و خطر از هر سو او را احاطه كرده بود تا اينكه عاقبت، يك شخص ترك‌زبان با چوبدستى ضربه سختى به پهلوى او زد و او را به قتل رساند. اين مسأله باعث شد تا احساسات مردم بيشتر تحريك شود، از اين‌رو به هر فرانسوى و هر خارجى ديگر- كه در شهر با وى روبرو مى‌شدند حمله‌ور شده و او را به قتل مى‌رساندند، و جنگ سختى بين طرفين آغاز شد. اين درگيرى سه شبانه‌روز به طول انجاميد، تا اينكه در روز چهارم سربازان فرانسوى، جامع الازهر را به تصرف خود درآوردند و افراد مسلح را به قتل رسانده تا اينكه بر اوضاع شهر مسلط گرديدند.

    لشكركشى فرانسويان به بلاد شام(سوريه، لبنان، اردن و فلسطين) و به تصرف درآوردن آنها، بخش ديگرى از جلد دوم كتاب را تشكيل مى‌دهد كه نويسنده، گزارشهاى مفصلى را در اين زمينه به رشته تحرير درآورده است.

    مى‌توان گفت كه جلد سوم كتاب اختصاص به سلسله شهابى دارد كه در آن نويسنده وقايع كشور لبنان در عهد اميران شهابى را نوشته است. كه از آن جمله:

    در سال (1225) سليمان پاشا(ى) عثمانى بنا به فرمانى، امير بشير شهابى را والى مادام‌العمر منطقه جبل‌الدروز لبنان نمود.

    از اتفاقات مهم اين سال، مى‌توان به وقوع خشكسالى كم‌نظير در اين منطقه اشاره كرد كه در آن، آب چشمه‌ها و چاه‌ها يكى‌يكى به خشكى گراييد و محصولات زراعى و باغى نيز از بين رفت. و آنچه كه هم در انبارها باقى مانده بود نيز توسط جانوران جونده‌اى همچون موشها كه به سان لشكر ملخها بود نيز تلف گرديد.

    وقوع جنگ ودرگيرى ميان امپراطورى عثمانى و دولت انگليس، از اتفاقات سال 1225ق نيز مى‌باشد. در اين سال ناپلئون بناپارت، خواهر امپراطور اطريش را به همسرى خود برگزيد و همسر اول خود را به بهانه عدم توانايى در باردارى و عقيم بودن، ترك نمود.

    جنگ و درگيرى بين مناطق مختلف لبنان، شيوع بيمارى و گرانى ارزاق، روابط بين‌الملل و اتفاقاتى كه در دربار امپراطورى عثمانى به وقوع پيوسته است، بخشهاى ديگر جلد سوم كتاب لبنان فى عهد الامراء الشهابيين را تشكيل مى‌دهد.

    وضعيت كتاب:

    فهارس اسامى اشخاص، قبائل و شعوب، اماكن و بلدان، و سال‌هاى هجرى و مقابل آن در انتهاى جلد سوم كتاب ذكر شده است. محققين كتاب در پاورقى‌هاى اندك كتاب بيشتر به اختلاف نسخ پرداخته‌اند.

    منابع مقاله:

    مقدمه و متن كتاب.


    پیوندها

    مطالعه کتاب لبنان فی عهد الأمراء الشهابیین در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور