هرم هستی: تحلیلی از مبادی هستی شناسی تطبیقی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =') |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE17597AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE17597AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =2 | | چاپ =2 | ||
| تعداد جلد =1 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = |
نسخهٔ ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۳۴
هرم هستی: تحلیلی از مبادی هستیشناسی تطبیقی | |
---|---|
پدیدآوران | حائری یزدی، مهدی(نويسنده) |
عنوانهای دیگر | تحليلي از مبادي هستي شناسي تطبيقي |
ناشر | موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ايران |
مکان نشر | ايران - تهران |
چاپ | 2 |
موضوع | هستي شناسي هستي شناسي (فلسفهاسلامی) |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BD 318 /ف2ح2 |
هرم هستی: تحلیلی از مبادی هستیشناسی تطبیقی نوشته مهدی حائری یزدی، پژوهشی تطبیقی و مستند است، در جهت مقایسه و تطبیق مبادی هستیشناسی اسلامی و غربی و نقد مبانی فلسفی غرب.
کتاب هرم هستی، از آثار برجسته در حوزه متافیزیک به شمار میرود و از محتوای اثر چنین برداشت میشود که مرحوم حائری سعی زیادی نموده تا بتواند با مقایسه برخی مباحث فلسفه اسلامی با مباحث مطرح در متافیزیک غربی، عمق و اصالت فلسفه اسلامی را نشان دهد. بدون تردید، این اثر در زمان حیات ایشان و در زمانهای که مباحث فلسفی و متافیزیکی غربی، حضور تازه و متفاوتی را در فرهنگ و جامعه ما تجربه میکردند، از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است[۱].
ساختار
کتاب دارای یک مقدمه و دوازده بخش است.
گزارش محتوا
نویسنده نظریه «هرم هستی»، ابتدا در رساله دکترای خود مطرح میکند، رسالهای که در خصوص علم حضوری که یکی از مهمترین مباحث معرفتشناسی است، نگاشته شده و در دانشگاه تورنتو کانادا دفاع شده است. در هرم هستی، مرحوم حائری بر این باور است که هستیشناسی، دانش برترین و برترین دانشهای انسانی، به معنای فراگیرترین دانشها به لحاظ خصوصیت مفهوم وجود است[۲].
مرحوم حائری یزدی، به بخشبندی ویژهای در بحث از هستی قائل بودند که به عبارت بود از «اطلاق قسمی» و «اطلاق مقسمی» او «وجود مطلق» و «مطلق وجود» را متمایز از یکدیگر دانسته و بر مبنای این شناسایی، معتقد بود که بسیاری از مشکلات فلسفه شرق و غرب آسان شده و راه اندیشه هستی را برای استنباط و درک واقعیت یکتایی هستی همواره ساخته است[۳].
ایشان در هرم هستی بر این باور است که مراتب متفاوت هستی در هرم انتولوژیک توحیدی ایشان، در عین اختلاف و کثرت و گوناگونیها و میناگریهای ظهور و تجلیات از یکسو و اختلاف در شدت و ضعف و پیشی و پسی از سوی دیگر، همه از یک وحدت ناگسستنی و اینهمانی عینی و تحققی سرچشمه میگیرد. نظریه هندسی هرم هستی و انتولوژی توحیدی زیربنای تمام تحلیلهای دیگر مرحوم حائری در مباحث جهانشناسی و جامعهشناسی و حقوق بشر و انسانشناسی و سیاست مدرن و مباحث نفس است و لذا از اهمیت بنیادی در میان آثار ایشان برخوردار است[۴].
مرحوم حائری در ذیل بحث از قاعده الواحد و ارتباط آن با نظریه هرم هستی، با تفکیک علیت از صدور، بحث هیوم در خصوص علت و معلول را بحثی در حیطه نخست یعنی علیت میداند نه در حیطه بحث از صدور و افاضه. این تفکیک برای بحث از نظریه هرم هستی از اهمیت بسیاری برخوردار است. گذشته از این، برای مرحوم حائری، یکی از انگیزههای تألیف هرم هستی، فقدان این تصور است که وجود دارای مراتب است. ایشان بر این باور است که این تمایز در فلسفه غرب بهخوبی مطرح نشده است. ازاینرو در بخشهای ابتدایی این کتاب، کیفیت تصور فیلسوفان غرب از مفهوم وجود مطرح میشود و بدین نتیجه رهنمون میشود که اندیشمندان غربی تقسیمات ارسطویی درباره وجود اشتباه بزرگی کردهاند و بر اساس این اشتباه بزرگ تاریخی، نتایج مختلف و بعضاً پارادوکسیکالی در هستیشناسی گرفتهاند[۵].
از نظر وی، برهان صدیقین بهترین و اطمینانبخشترین روشی است که میتواند انسان را به حقیقت ارتباط میان خالق و مخلوق آگاه سازد. علاوه بر این، بهواسطه این برهان میتوان نظریه هرم هستی یا مخروط وجود را که سازگار با رویکرد وحدت وجود در فلسفه است ارائه نمود. ایشان با بهرهگیری از روش جدول ارزشی که یکی از مباحث مهم در منطق جدید است، تلاش میکند تا به نتیجه روشن و یقینیای در برهان صدیقین دست پیدا کند[۶].
مؤلف در مقدمه کتاب پیرامون بیهمتایی فلسفه اسلامی سخن به میان آورده، هستیشناسی از دیدگاه اسلام را یک دیدگاه ویژه تلقی میکند که از سوی ابنسینا با مهارتی بینظیر طرحریزی شده و به صدرالدین شیرازی و مسلک زیر بنایی اصالت الوجود منتهی گردیده است، در دیدگاه فلسفه اسلامی، حقیقت هستی و معنی و مفهوم آن بهگونهای تفسیر شده که در عین وحدت و حفظ یگانگی، این حقیقت مانند حقیقت نور از بخشی از کثرات همچون شدت و ضعف و بیشی و کمی و... برخوردار است؛ و همچنان که یک پدیده طبیعی افزایش و تکامل طبیعی مییابد بدون اینکه هویت عینی خود را از دست بدهد، به همین نحو حقیقت هستی نیز یک واحد عینی و شخصی است که میتواند در تمام مراحل متفاوت خود گسترش یافته و از نوع کثرات هر چند بهصورت نامتناهی باشد، به یگانگی و هویت شخصی و عینی حقیقت آن آسیبی وارد سازد[۷].
نگارنده در بخش نخست کتاب، بحث هستیشناسی را به میان آورده و شناخت هستی را سرسلسله علوم و مبدأ المبادی همه شناختها معرفی میکند و بیان میدارد که قبل از ورود در بررسی تطبیقی باید از مشرب حکمای اسلامی در این مبحث اطلاع بیشتری داشته باشیم تا بعد با یک شناخت بهتر و عمیقتر مکاتب غرب را بتوانیم بررسی نماییم و مصطلحات آن را بفهمیم که چه هستند و چه میخواهند بگویند.
در بحث بعدی مؤلف در مورد تقسیمات ارسطویی از هستی، بیان میدارد که ارسطو معتقد است جوهر یک مصداق از مصادیق و انقسامات وجود است ولی فلاسفه غرب میگویند که در کلمات ارسطو وجود، تعریف به جوهر شده است و گاهی در خود کلام ارسطو هم از نظر حکمای غرب اختلاف است، زیرا بعضی وقتها او میگوید وجود مستقل، جوهر است و گاهی وجود را مثال میزند به وجود در شیء دیگر، مثل وجود اعراض که در شیء دیگر است. نگارنده پس از جمعبندی بحث، مطالب بیان شده را مقدمهای میداند برای این نکته که اقسام و مصادیق عینی وجود غیر از خود مفهوم و تعریف مفهوم وجود است، اقسام وجود را حکمای اسلامی بدین گونه تفصیل دادهاند:
- وجود محلولی مستقل؛
- وحود ناعتی (رابطی)؛
- وجود رابط محض.
حکمای اسلامی این اقسام را تعریف میکنند که در حقیقت در اینجا وجود به معنای وجود است یعنی ماهیاتی که متلبس به وجود شده و میشوند و لباس وجود پوشیده و میپوشند، از این سه قسم خارج نیستند[۸].
مبحث بعدی از بخش اول در موضوع بیان معنای «استی» است که نویسنده پس از بیان مقدماتی بر این باور است که سلسله موجودات دارای دو جنبه هستند و مثل حیوانی که دو زیستی است اینها هم وجود محلولی دارند مثل وجودات جواهر و هم وجود رابط دارند؛ یعنی است، در این موارد دو حالت پیدا میکند گاهی به معنای هستی است که آن به معنای وجود محلولی است و به شکل اسم مستقل به کار میرود و شما هست را بهطور مستقل در نظر میگیرید آنهم بهصورت تجربی نه تجردی؛ و گاهی همان وجود را برای موضوعش صفت قرار میدهید و حالت استی پیدا میکند؛ خلاصه اینکه اعراض هم هستی دارند و هم استی و هستی آنها در حقیقت همان استی است (الاعراض وجودها فی انفسها عین وجودها لغیرها).
در ادامه مؤلف به مبحث وجود رابط و سخنان فیلسوفانی چون صدرالمتألهین و ابنسینا و تفتازانی در مورد وجود رابط اشاره میکند و معنای رابطه در هستیها را تشریح میکند و در نهایت به موضوع تقسیمات هستی بازگشت کرده و پس از تبیین نظرات حکمای اسلامی در مورد انواع وجود، به نظرات حکمای غربی پیرامون این موضوع میپردازد.
کانت مدعی است وجود یک محلول نیست و اصولاً وجود محلولی را منکر میشود و این یکی از شعارهای فلسفه کانت است که میگوید وجود محلول نیست و مقصودش از بیان این جمله این است که وجود چیزی را به شیء اضافه نمیکند و محلول حقیقی آنچنان چیزی است که شیء را بر موضوع آن هم در خارج از ذهن علاوه کند و پیشرفتی در شیء به وجود آورد[۹].
در بخش دوم از کتاب مؤلف به مقایسه انتولوژی غربی و هستیشناسی اسلامی پرداخته و سخنان و باورهای حکمای اسلامی و تفاوتهای آن را با نظریات غربی مطرح میکند، البته در بحث وجود محلولی نظریه کانت مبنی بر اینکه وجود محلولی در خارج بر ماهیت نمیافزاید را موردقبول فلاسفه اسلامی میداند؛ و در فلسفه اسلامی این مطلب بهعنوان یک اصل مسلم پذیرفته شده که وجود در حمل شایع صناعی عین ماهیت در خارج از ذهن است[۱۰].
بخش سوم از کتاب پیرامون برهان صدیقین از طریق منطق صورت است و مصنف در خلال مباحث خویش بهنقد دیدگاههای کانت میپردازد. مؤلف انگیزه خود را از طرح این بحث این میداند که بتوانیم شناخت رابطه انتولوژیک خود و جهان با آفریدگار هستی را جستجو کنیم و بفهمیم وابستگی موجودیت ما با هستی مطلق چیست.
به عقیده ایشان بهترین و اطمینانبخشترین روشی که میتواند ما را از این رابطه انتولوژیک آگاه سازد این است که ما از برهان صدیقین که حکمت اسلامی برای اثبات مبدأ وجود اقامه کرده است آغاز کنیم و سپس بهسوی ارائه مخروط وجود که منطبق با مشرب فیلسوفانه وحدت وجود است پیش روی کنیم [۱۱].
در بخش چهارم مؤلف پیرامون هستی، سخنانی مطرح مینماید سپس تناقضاتی چند در فلسفه هگل را مطرح میکند.
مؤلف از هستیهای تجربی سخن به میان آورده؛ در رابطه با مسائل آنتولوژی تئوری راسل بیارتباط با آنتولوژی اسلامی نیست. تئوری راسل هرچند که راجع به وجودات شخصیه است ولی محتوای تئوری و ابعاد حاصله از آن خیلی بیشتر از آن است که در آغاز طرح شده است. مؤلف ضمن اینکه تئوری راسل را تجزیهوتحلیل میکند، این تئوری را با فلسفه اسلامی مقایسه میکند.
نگارنده در این بخش در باب رابطه میان کلی و جزئی بیان میدارد که رابطه بین کلی طبیعی و افراد، یک رابطه خاصی است که معیارش حمل شایع صناعی است و با رابطه بین کل و جزء فرق دارد. در فلسفه غرب هنوز هم در منطق ریاضی کلی طبیعی را کلاس میگویند و افراد کلی طبیعی را اعضای کلاس میگویند که این از نظر فلسفه اسلامی غلط فاحشی است[۱۲].
بخش پنج از کتاب درباره مخروط وجود، در فلسفه اسلامی است و بهعبارتدیگر هدف از این بخش اثبات وحدت وجود اسلامی به زبان فلسفی است تا آنچه به شهود عرفان مشهود است از راه عقل نیز مدلل گردد. وحدت وجود در فلسفه اسلامی غیر از وحدت وجود در عرفان اسلامی است.
از نظر مصنف نفسالأمر همان «ماهیت من حیث هی» است که موضوع برای ضرورت ذاتی منطقی است[۱۳].
بخش ششم در مورد قواعد انتولوژی توحیدی است. مؤلف در بحث تقابل وحدت و کثرت بیان میدارد که آنجا که واحد است کثیر نیست و آنجا که کثرت است وحدت راهی ندارد و ما که به وحدت واجبالوجود اعتقاد داریم و موحد هستیم در توحید هیچ نوع کثرتی قائل نیستیم؛ کثرت را کسانی قائلند که ثنویت را قبول دارند و مشرکینند که به الهههای بسیار قائل هستند[۱۴].
نگارنده در بخش هفتم کتاب به بررسی انتولوژی کانت پرداخته و سپس آنتولوزی کانت را با اپیستمولوژی که فلسفه علم اسلامی باشد مقایسه کرده است که البته این دو در بسیاری از جهات با هم مشابهت دارند. سپس به موضوع معقولات ثانیه پرداخته شده که بر دو قسم میباشند: معقولات ثانیه بهاصطلاح حکیم و معقولات ثانیه بهاصطلاح منطق؛ مصنف به تشریح معقولات ثانیه بهاصطلاح حکیم پرداخته و بیان میدارد که این قسم از معقولات، عروضش در ذهن است و اتصافش در خارج است و بهاینعلت بهاصطلاح حکیم اینگونه معقولات در خارج مثل امکان، حمل بر وجود میشوند؛ در ادامه به مقابله و تطبیق نظریات کانت در این زمینه با فلسفه اسلامی میپردازد[۱۵].
بخش هشتم و بخش اصلی این نوشتار در موضوع هرم هستی است. هرم هستی نمایشدهنده سیستم وحدت وجود انتقادی است که نگارنده بر اساس قواعد فلسفی، منطقی، ریاضی اثبات کرده است که راه خرد و اندیشه را با سیر و سلوک رهروات حق هم آهنگ سازد. تز هرم هستی خلاصه بخشی از تز دکتری نگارنده است که پیرامون علم حضوری در دانشگاه تورنتو کانادا در سال 1978 زیر نظر هفت تن از مشهورترین فلاسفه معاصر به تصویب رسیده است[۱۶].
نگارنده در بخشهای نهایی کتاب به موضوعاتی چون کلی طبیعی، حمل اینهمانی، فرد بالذات، امکان به معنای فقر اشاره کرده و مباحث خود را به پایان میبرد[۱۷].
وضعیت کتاب
در ابتدای کتاب فهرست مطالب ذکر شده است.
در پاورقیها توضیح برخی از مطالب و ابهامات کتاب آمده است.
پانویس
- ↑ احمدی زاده، حسن، ص13
- ↑ همان، ص5-6
- ↑ همان، ص6
- ↑ همان
- ↑ همان، ص7
- ↑ همان، ص8
- ↑ ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه نه
- ↑ ر.ک: همان، ص2-6
- ↑ ر.ک: همان، ص6-21
- ↑ ر.ک: همان، ص24-39
- ↑ ر.ک: همان، ص40-72
- ↑ ر.ک: همان، ص74-98
- ↑ ر.ک: همان، ص100-128
- ↑ ر.ک: همان، ص100-128
- ↑ ر.ک: همان، ص154-172
- ↑ ر.ک: همان، 173
- ↑ ر.ک: همان، ص200-300