عقائد الشيخية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>')
خط ۵۸: خط ۵۸:
نویسنده در جواب از مطالب فوق می‎گوید: با مراجعه به قرآن عظیم یقین حاصل می‎شود که فاعل این عالم و خالق و مدبر آن فقط خداوند است. روایات نیز این را تأیید می‎کنند. علاوه بر آن [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و دیگر ائمه فرموده‎اند: هرکس بگوید که ائمه به امر خداوند می‎آفرینند، یقیناً کافر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص45</ref>.
نویسنده در جواب از مطالب فوق می‎گوید: با مراجعه به قرآن عظیم یقین حاصل می‎شود که فاعل این عالم و خالق و مدبر آن فقط خداوند است. روایات نیز این را تأیید می‎کنند. علاوه بر آن [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و دیگر ائمه فرموده‎اند: هرکس بگوید که ائمه به امر خداوند می‎آفرینند، یقیناً کافر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص45</ref>.


[[احسائی، احمد بن زین‌الدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آل‎محمد(ص) معانی صفات الهی و وجه‎اللهی هستند که اولیای الهی‎ به آن متوجه می‎شوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهل‎بیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی می‎گوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته می‎شود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته می‎شود به معنای «یا الله» است...<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. به‎طور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمی‎گردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگ‎تر از این است که با عبارت یا اشاره‎ای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.
[[احسائی، احمد بن زین‌الدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آل‎محمد(ص) معانی صفات الهی و وجه‎اللهی هستند که اولیای الهی‎ به آن متوجه می‎شوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهل‎بیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی می‎گوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته می‎شود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته می‎شود به معنای «یا الله» است..<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. به‎طور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمی‎گردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگ‎تر از این است که با عبارت یا اشاره‎ای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.


آنان می‎گویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموخته‎اند. این اعتقاد نه‎تنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) می‎گیرد<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. خداوند در این‎باره می‎فرماید: '''وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كنْتُمْ صٰادِقِينَ قٰالُوا سُبْحٰانَك لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّك أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكيمُ''' (بقره: 31-32) (و خدا همه نام‎ها [یِ موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نام‎های ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید. گفتند: تو از هر عیب و نقصی منزّهی، ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموخته‎ای نیست، یقیناً تویی که بسیار دانا و حکیمی)<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>.
آنان می‎گویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموخته‎اند. این اعتقاد نه‎تنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) می‎گیرد<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. خداوند در این‎باره می‎فرماید: '''وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كنْتُمْ صٰادِقِينَ قٰالُوا سُبْحٰانَك لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّك أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكيمُ''' (بقره: 31-32) (و خدا همه نام‎ها [یِ موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نام‎های ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید. گفتند: تو از هر عیب و نقصی منزّهی، ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموخته‎ای نیست، یقیناً تویی که بسیار دانا و حکیمی)<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش