۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً') |
جز (جایگزینی متن - 'كتابها' به 'کتابها') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
باب سوّم: | باب سوّم: | ||
باب سوّم رساله دربارۀ صفات باريتعالى بحث مىكند و مشتمل بر دوازده فصل مىباشد در فصل اوّل ثابت مىكند كه باريتعالى علّت موجب نيست بلكه قادر مختار است.در فصل دوّم از راه اينكه افعال خداوند درنهايت خوبى و حكمت است عالم بودن وى را اثبات مىكند در فصل سوّم حيات الهى مورد بررسى قرار مىگيرد كه متوقّف برعلم و قدرت است سپس مريد بودن و متكلّم بودن خداوند ثابت مىشود چون ناگوئى برخدا نقص است و نقص بر خداوند محال است لازم به ذكر است كه در اين رساله دربارۀ قديم و حادث بودن كلام الهى سخنى به ميان نمىآورد ولى ظاهرا در كتاب «مسائل پنجگانه» در اين باب مطالبى دارد فصل ششم دربارۀ سميع و بصير بودن خداوند است زيرا ناشنوايى و نابينايى نقص به شمار مىرود و نقص براى خدا محال است در فصل بعدى علم، قدرت و حيات باريتعالى را قديم دانسته و بر آن برهان اقامه مىكند [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در يكى از | باب سوّم رساله دربارۀ صفات باريتعالى بحث مىكند و مشتمل بر دوازده فصل مىباشد در فصل اوّل ثابت مىكند كه باريتعالى علّت موجب نيست بلكه قادر مختار است.در فصل دوّم از راه اينكه افعال خداوند درنهايت خوبى و حكمت است عالم بودن وى را اثبات مىكند در فصل سوّم حيات الهى مورد بررسى قرار مىگيرد كه متوقّف برعلم و قدرت است سپس مريد بودن و متكلّم بودن خداوند ثابت مىشود چون ناگوئى برخدا نقص است و نقص بر خداوند محال است لازم به ذكر است كه در اين رساله دربارۀ قديم و حادث بودن كلام الهى سخنى به ميان نمىآورد ولى ظاهرا در كتاب «مسائل پنجگانه» در اين باب مطالبى دارد فصل ششم دربارۀ سميع و بصير بودن خداوند است زيرا ناشنوايى و نابينايى نقص به شمار مىرود و نقص براى خدا محال است در فصل بعدى علم، قدرت و حيات باريتعالى را قديم دانسته و بر آن برهان اقامه مىكند [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در يكى از کتابهاى خود سخت بر اشاعره حمله مىكند كه اينان قائل به قدماى ثمانيه هستند كه صفات الهى را زايد بر ذات مىدانند در فصل هشتم مذهب ابوعلى و ابوهاشم در رابطه با محدث بودن اراده باريتعالى ابطال مىشود كرّاميان گروهى هستند كه ذات باريتعالى را محلّ حوادث مىدانندلذا در فصل يازدهم قول آنها بشدت نفى مىشود و در فصل دوازدهم محدث بودن صفات هم رد مىشود. | ||
باب چهارم: | باب چهارم: | ||
باب چهارم رساله در افعال باريتعالى است و شامل شش فصل مىباشد در فصل اوّل ثابت مىشود كه خداوند متعال فقط موجد افعال انسانهاست در اينجا سؤالى مطرح مىشود كه اگر انسان موجد افعال خود نباشد برايناساس اگر خداوند وى را به كارى امر فرمايد دراينصورت وى قادر به انجام آن نخواهد بود چون موجد فعل نيست پس ظلم بوجود خواهد آمد.در جواب گفته مىشود كه درست است انسان موجد افعال خودش نيست ولى براى وى كسب هست يعنى سنّت الهى براين اساس استوار است كه چون بنده عزم به طاعت كند در وى مىآفريند و چون تصميم بر انجام معصيت كند نيز در وى بيافريند و امر و نهى نيز از مقولۀ كسب است نه ايجاد پس ظلمى لازم نمىآيد همانطوريكه مشاهده مىشود [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] چون از گروه اشعرى بشمار مىآيد لذا مسلك جبرى دارد هرچند در برخى از | باب چهارم رساله در افعال باريتعالى است و شامل شش فصل مىباشد در فصل اوّل ثابت مىشود كه خداوند متعال فقط موجد افعال انسانهاست در اينجا سؤالى مطرح مىشود كه اگر انسان موجد افعال خود نباشد برايناساس اگر خداوند وى را به كارى امر فرمايد دراينصورت وى قادر به انجام آن نخواهد بود چون موجد فعل نيست پس ظلم بوجود خواهد آمد.در جواب گفته مىشود كه درست است انسان موجد افعال خودش نيست ولى براى وى كسب هست يعنى سنّت الهى براين اساس استوار است كه چون بنده عزم به طاعت كند در وى مىآفريند و چون تصميم بر انجام معصيت كند نيز در وى بيافريند و امر و نهى نيز از مقولۀ كسب است نه ايجاد پس ظلمى لازم نمىآيد همانطوريكه مشاهده مىشود [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] چون از گروه اشعرى بشمار مىآيد لذا مسلك جبرى دارد هرچند در برخى از کتابهاى خود مكتب اماميه را حق مىداند مثلاًدر جايى مىگويد: «الحق ما قاله بعض ائمةالدين من انّه لا جبر و لا تفويض و لكن امر بين الامرين» در فصل دوّم حسن و قبح عقلى را مردود دانسته و آنرا صرفا شرعى مىداند سپس وجوب و اعتراض بر خداى متعال نفى مىشود چون او موجد افعال همه بندگان است آنگاه در قالب يك برهان غرض داشتن افعال باريتعالى تنزيه مىشود در فصل پنجم بيان مىشود كه نظام هستى فقط با قضا و قدر الهى اراده مىشود و بالاخره در فصل ششم ثنويّت واجبالوجود بشدّت ابطال شده و حكايت لطيفى دراينباره آورده مىشود. | ||
باب پنجم: | باب پنجم: |
ویرایش