شرحی الإشارات: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
شايد شرح [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اشارات را بتوان اولين شرح به حساب آورد كه در اكثر موارد از عهده غوامض و مشكلات آن برآمده و با عباراتى روشن و روان شرح داده است، اما او فقط به شرح نظريات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بسنده نكرده است، بلكه در بسيارى از موارد به نقد و نقض مطالب كتاب پرداخته و آنها را با سؤالهاى جدّى مواجه ساخته است؛ به خصوص در مسائل فلسفه اولى و آنجا كه قواعد فلسفى با عقايد اشعرى او در تعارض بوده چنان زبان به خردهگيرى باز كرده و در وارد كردن اشكال و اعتراض لجاجت به خرج داده و راه افراط پيموده كه جنبه ايراد و اشكال و تشكيك در شرح او بر جنبه ايضاح و تفسير سبقت گرفته است و به قول بعضى از نكتهپردازان شرح او را به جرح تبديل كرده است و شايد بهترين توصيف درباره كتاب او همان كلامیباشد كه [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در آغاز شرح خود آورده است كه «[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، با وجود اينكه شرح خوبى نوشته، ولى در رد صاحب كتاب راه مبالغه را پيموده است و در نقض قواعد او پاى را از حد اعتدال فراتر نهاده به طورى كه كوششهاى او جز قدح بر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] به بار نياورده است». | شايد شرح [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اشارات را بتوان اولين شرح به حساب آورد كه در اكثر موارد از عهده غوامض و مشكلات آن برآمده و با عباراتى روشن و روان شرح داده است، اما او فقط به شرح نظريات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بسنده نكرده است، بلكه در بسيارى از موارد به نقد و نقض مطالب كتاب پرداخته و آنها را با سؤالهاى جدّى مواجه ساخته است؛ به خصوص در مسائل فلسفه اولى و آنجا كه قواعد فلسفى با عقايد اشعرى او در تعارض بوده چنان زبان به خردهگيرى باز كرده و در وارد كردن اشكال و اعتراض لجاجت به خرج داده و راه افراط پيموده كه جنبه ايراد و اشكال و تشكيك در شرح او بر جنبه ايضاح و تفسير سبقت گرفته است و به قول بعضى از نكتهپردازان شرح او را به جرح تبديل كرده است و شايد بهترين توصيف درباره كتاب او همان كلامیباشد كه [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در آغاز شرح خود آورده است كه «[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، با وجود اينكه شرح خوبى نوشته، ولى در رد صاحب كتاب راه مبالغه را پيموده است و در نقض قواعد او پاى را از حد اعتدال فراتر نهاده به طورى كه كوششهاى او جز قدح بر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] به بار نياورده است». | ||
نسخهٔ ۲۸ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۸:۰۸
شرحی الإشارات | |
---|---|
پدیدآوران | ابنسینا، حسین بن عبدالله (نويسنده)
فخر رازی، محمد بن عمر (شارح) نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد (شارح) |
عنوانهای دیگر | الـاشارات و التنبیهات. شرح |
ناشر | کتابخانه عمومی آیتاللهمرعشی نجفی(ره) |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1363 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | ابن سینا، حسین بن عبدالله، 370 - 428ق. الاشارات و التنبیهات - نقد و تفسیر
عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 ما بعد الطبیعه - متون قدیمی تا قرن 14 منطق - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BBR 415 /ن6ش4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
شرح الفخر الرازي على الإشارات(شرحي الإشارات)، تأليف امام فخر رازى و به زبان عربى است. او در ابتداى شرح اشارات مىگويد: كتاب «الاشارات و التنبيهات»، تأليف شيخ الرئيس اگر چه حجم آن كوچك است، اما علم آن بسيار، اسم آن بزرگ، نظم آن پيچيده، فهم آن مشكل، داراى شگفتىهاى بزرگ، منطبق بر كلام صاحبان انديشههاى ناب، در بر دارنده نكتههاى عجيب و فوايد غريبى است كه اكثر آثار مبسوط از آنها خالى است و در كتابهاى طولانى چيزى از آنها يافت نمىشود و بسيارى از مردمان را ديدم كه براى تحقيق معانى آن به سوى آن روى آورده، از اسرار و مبانى آن بحث نموده، از غوامض و مشكلات آن جستوجو كرده و در فوايد و نكتههاى آن تأمل نمودهاند، سپس بعضى از ايشان را مشاهده كردم كه از آن با دست خالى برمىگردند بدون آنكه به چيزى كه مايه روشنى چشم آنها باشد دست يافته باشند.
من كه بخش شايستهاى از عمر خويش را در تتبع فصول و فهم نصوص و كشف اسرار و تعمق در ژرفاى اين كتاب صرف كردهام، تصميم گرفتم تا آن بهرهايى را كه بردهام براى راهنمايى پژوهندگان اين مطلب بزرگ و مقصد عالى بيان كنم. پس عنان عنايت را در اين شرح به تلخيص و ترتيب و تبويب و تهذيب آن با پرهيز از اطناب ممل و ايجاز مخل متوجه ساختم.
ساختار
كتاب، در دو جلد تنظيم شده است كه جلد اول آن مشتمل بر يك مقدمه از شارح و ده نهج و جلد دوم مشتمل بر ده نمط است. شارح، در هر نهج و نمطى فقرههايى از كلام بوعلى را نقل كرده و به شرح و بررسى آن پرداخته است.
گزارش محتوا
شايد شرح فخر رازى بر اشارات را بتوان اولين شرح به حساب آورد كه در اكثر موارد از عهده غوامض و مشكلات آن برآمده و با عباراتى روشن و روان شرح داده است، اما او فقط به شرح نظريات ابن سينا بسنده نكرده است، بلكه در بسيارى از موارد به نقد و نقض مطالب كتاب پرداخته و آنها را با سؤالهاى جدّى مواجه ساخته است؛ به خصوص در مسائل فلسفه اولى و آنجا كه قواعد فلسفى با عقايد اشعرى او در تعارض بوده چنان زبان به خردهگيرى باز كرده و در وارد كردن اشكال و اعتراض لجاجت به خرج داده و راه افراط پيموده كه جنبه ايراد و اشكال و تشكيك در شرح او بر جنبه ايضاح و تفسير سبقت گرفته است و به قول بعضى از نكتهپردازان شرح او را به جرح تبديل كرده است و شايد بهترين توصيف درباره كتاب او همان كلامیباشد كه خواجه نصيرالدين طوسى در آغاز شرح خود آورده است كه «فخر رازى، با وجود اينكه شرح خوبى نوشته، ولى در رد صاحب كتاب راه مبالغه را پيموده است و در نقض قواعد او پاى را از حد اعتدال فراتر نهاده به طورى كه كوششهاى او جز قدح بر ابن سينا به بار نياورده است».
در اين قسمت مناسب است به عنوان گزارشى از محتواى كتاب، به برخى از اشكالات فخر رازى بر اشارات بوعلى اشاره كنيم تا نوع برخورد وى با اين كتاب ارزشمند علمى معلوم گردد: شيخ الرئيس درباره دلالت التزامى، در فصل ششم از نهج اول، مىگويد: دلالت لفظ بر معنى يا به صورت تبعى و التزام است يا...، به اين صورت كه لفظ با دلالت مطابقى بر معنايى دلالت كند و آن معناى مطابقى معناى ديگرى لازم داشته باشد؛ نه آنكه آن معناى ديگر جزيى از معناى مطابقى لفظ باشد، بلكه با آن ملازم باشد و مصاحب، مانند دلالت لفظ سقف بر ديوار و... فخر رازى، دلالت التزامى را مورد تشكيك قرار داده، مىگويد: يك لفظ ممكن است داراى لوازم ذهنى نامتناهى باشد، حال يا لفظ بر همه اين لوازم نامتناهى دلالت دارد يا فقط بر لوازم بين و آشكار دلالت دارد كه قسم اول محال است، زيرا لازم مىآيد كه لفظ واحد، بر معانى غير متناهى دلالت كند و قسم دوم نيز باطل است، زيرا دلالت لفظ بر لازم واحدى ممكن است در نزد فردى آشكار باشد در حالى كه در نزد ديگرى آشكار نباشد، پس وقتى كه اين دلالت نزد اشخاص و احوال مختلف، متفاوت گرديد، اعتماد بر آن شايسته نيست.
از ديگر مواردى كه فخر رازى به مخالفت با بوعلى برخاسته، در تعريف عرض ذاتى است كه ابن سينا، در فصل پانزدهم از نهج اول، در تعريف ذاتى باب برهان، مطالبى را بيان مىكند و فخر رازى در ذيل آن مخالفت خود را اعلام مىدارد.
از موارد ديگرى كه مىتوان به مخالفت امام رازى اشاره كرد، تعريف ابن سينا از مانع اغيار نبودن فصل است و همينطور تعريف وى از جامع افراد نبودن حد است كه دو اشكال از سوى فخر به اين مطلب وارد شده است.
در فصل هفتم از نهج سوم اشارات، شيخ الرئيس، مطلبى دارد راجع به نياز قضيه به رابطه كه امام رازى معتقد است قضايايى كه محمول آنها اسم مشتق است نيازمند به رابطه نيستند.
از جمله مطالبى كه شارح با آن مخالفت نموده، اعتراضى است كه بر موجبه بودن قضيه معدوله و صدق قضيه سالبه بدون ثبوت موضوع دارد.
ابن سينا، در فصل اول نهج پنجم، مىگويد: شرط تحقق تقابل آن است كه هر آنچه در هر يك از دو قضيه رعايت مىشود، در ديگرى هم مراعات شود، به گونهاى كه اجزاى قضيه در هر يك از آن دو همان باشد كه در ديگرى موجود است تا اينكه موضوع، محمول، شرط، اضافه، جزء و كل، قوه و فعل، مكان و زمان و... مختلف و متفاوت نباشد، اما فخر رازى بر خلاف ابن سينا وجود همه وحدتهاى هشتگانه را در تحقق تناقض لازم ندانسته و معتقد است كه براى تحقق تناقض در قضايا، وحدت موضوع و محمول كافى است و ساير وحدتها به وحدت موضوع و محمول برمىگردند.
عكس نداشتن قضيه سالبهى مطلقه كليه و انتقادى كه فخر رازى از تعريف بوعلى در مورد قياس اقترانى مىكند، از ديگر اختلافات شارح با ماتن، در بخش منطق اشارات است.
در بخش فلسفه نيز مخالفتهاى مهمى با شيخ الرئيس دارد كه از آن جمله است: تشكيكى كه در اثبات هيولا دارد، بخثى كه بوعلى درباره جسم دارد و مىگويد: جسم، داراى حجم پيوسته است و بر اين جسم پيوسته گاهى انفصال و جدايى عارض مىشود و چيزى كه به خودى خود پيوسته است غير از چيزى است كه پذيراى پيوستگى و گسستگى است و... بنا بر اين قوه پذيراى اين دو وصف، چيزى غير از پيوسته بالفعل؛ يعنى هيئت و صورت آن جسم است، بلكه آن قوه غير از متصل بالذاتى است كه در هنگام انفصال، معدوم مىشود و متصل ديگرى به وجود مىآيد و...، لكن فخر رازى دو تقرير از برهان فصل و وصل ارائه مىكند كه هر دو مبتنى بر قاعده كل حادث مسبوق بامكان و بمادة مىباشد. وى پس از ايراد تشكيك بر برهان فصل و وصل، به اين حد قناعت نكرده، بلكه مىكوشد بر نفى هيولا برهان اقامه كند.
از ديگر مخالفتهاى فخر رازى در اين قسمت، مخالفت با اثبات تركب جسم از هيولا و صورت است كه در فصل ششم از طريق برهان فصل و وصل توسط بوعلى انجام شده است.
تشكيك در اثبات صور نوعيه كه در فصل هفدهم از نمط اول، مطرح است، از ديگر اشكالات شارح بر ماتن مىباشد؛ وى، پس از آنكه دليل اثبات صور نوعيّه را مورد تشكيك قرار داده جلوتر رفته و براى نفى آنها دو دليل اقامه مىكند.
شيخ الرئيس، در اوايل نمط چهارم اشارات، به تعريف علل چهارگانه و بيان احكام آنها مىپردازد. او در فصل هفتم از اين نمط، درباره علت غايى مىگويد: علت غايى كه معلول به خاطر آن انجام مىگيرد، با ماهيت و معناى خود، براى به كار انداختن علت فاعلى، علت است و در وجود خود، معلول علت فاعلى است، زيرا علت فاعلى، علت وجود غايت است نه علت عليت و علت ماهيت آن.
فخر رازى، بر عمومیت اين سخن شيخ كه «چون قواى طبيعى فاقد ادراك و شعورند، پس نمىتوان براى آنها غايتى در نظر گرفت تا علت فاعليت آنها باشد و...» ايراد مىگيرد.
در بحث زمان كه شيخ الرئيس، به اثبات وجود آن و بررسى ماهيت آن پرداخته است(وى از راه حدوث و قدم كه با حكمت الهى تناسب دارد، به اثبات آن پرداخته است)، فخر رازى اشكالاتى را بر آن وارد مىداند.
در قاعده «كل حادث مسبوق بامكان الوجود و بمادة» كه بوعلى مىگويد: «هر حادثى قبل از وجودش، ممكن الوجود است، پس امكان وجود براى آن حاصل است و اين امكان، غير از قادر بودن فاعل بر انجام فعل است و نيز امرى نيست كه به خودى خود معقول و داراى وجود لا فى موضوع باشد، بلكه يك معناى اضافى است كه نيازمند به موضوع است؛ بنا بر اين قوه وجود و همچنين ماده، بر وجود حادث سبقت دارند»، فخر رازى بعد از تقرير برهان ابن سينا، بر آن اشكال مىگيرد كه اولاً حادث، قبل از حدوث، نفى محض و عدم صرف است و اصلا امر متعيّن و متميّزى در كار نيست تا گفته شود يا واجب است يا ممكن يا ممتنع؛ هر حكمى محكوم عليه (موضوعى) لازم دارد. ثانيا بر فرض كه حادث، قبل از حدوث، ممكن باشد، مىگوييم: امكان، يك وصف ثبوتى نيست تا محتاج به محل و ماده باشد، بلكه دلايل بسيارى بر عدمى بودن آن وجود دارد. ثالثاً اين قاعده، در مورد عقول مفارقه و نفوس ناطقه نقض مىشود، زيرا اينها همه در نزد فلاسفه ممكن الوجودند و در عين حال مفارق از مادهاند و امكان آنها در ماده نيست، همچنين خود ماده ممكن الوجود است و به ماده ديگرى نيازمند نيست.
از ديگر اعتراضات فخر رازى در شرح اشارات، مىتوان به اعتراض وى بر قاعده «الحق ماهيّته انيّته»، اعتراض او بر ادله شيخ الرئيس مبنى بر نفى ماهيّت از واجب تعالى، ايرادهاى وى بر برهان توحيد، ايرادهاى وى بر استدلال شيخ الرئيس بر نفى تركيب از واجب تعالى، اعتراضش بر نفى حدّ از واجب تعالى كه شيخ الرئيس در خاتمه برهان بر نفى اجزاى عقلى از واجب تعالى، گفته است: «خدواند متعال داراى تعريف حدى نيست، چون داراى جنس و فصل نيست»، ايرادهاى او بر استدلالها و براهين بوعلى در مسئله مهم علم واجب، ايراد وى به قاعده «الواحد لا يصدر عنه الا الواحد» و... اشاره كرد. شدت اعتراض امام رازى به شيخ الرئيس، گاهى به حدى است كه استدلالهاى وى را از بافتههاى سست عنكبوت، سستتر خوانده است.