علم کلی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
    خط ۲۱: خط ۲۱:
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    '''‎علم کلی''' نوشته [[حائری یزدی، مهدی|مهدی حائری یزدی]]، کتابی است در موضوع علم فلسفه که نگارنده با دقتی ژرف به تحریر مسائل عالیه فلسفه همت گماشته است. این کتاب به زبان فارسی در زمان معاصر و در یک جلد به نگارش درآمده است.
    '''‎علم کلی''' نوشته [[حائری یزدی، مهدی|مهدی حائری یزدی]]، کتابی است در موضوع علم فلسفه که نگارنده با دقتی ژرف به تحریر مسائل عالیه فلسفه همت گماشته است. این کتاب به زبان فارسی در زمان معاصر و در یک جلد به نگارش درآمده است.



    نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۵۰

    علم کلی
    علم کلی
    پدیدآورانحائری یزدی، مهدی (نويسنده)
    ناشرحکمت
    مکان نشرايران - تهران
    چاپ1
    موضوعفلسفه فلسفه‌اسلامی
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏1347‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏8‎‏

    ‎علم کلی نوشته مهدی حائری یزدی، کتابی است در موضوع علم فلسفه که نگارنده با دقتی ژرف به تحریر مسائل عالیه فلسفه همت گماشته است. این کتاب به زبان فارسی در زمان معاصر و در یک جلد به نگارش درآمده است.

    ساختار

    کتاب دارای دو مقدمه‎ است که مقدمه دوم با عنوان «سرآغاز» آمده است.

    مطالب کتاب در ضمن بخش‎های متعدد مطرح‎ شده است. وجود و اقسام آن، اقسام امکان، اقسام حمل و اقسام علت از مباحث این کتاب است.

    گزارش محتوا

    کتاب با مقدمه‎ای در باب «فایده فلسفه» آغاز می‎شود و اینکه «انسان چه نیاز ذاتی و طبیعی به فلسفه دارد تا در راه به دست آوردن آن بذل جهد و صرف وقت نماید». او در سخنی کوتاه چنین پاسخ می‎دهد: به‎راستی فلسفه از حقیقت در هر مرتبه و درهرصورتی که هست بحث می‎کند و ماهیت آن درک حقیقت است لذا راهی برای تضعیف و انکار آن متصور نیست؛ زیرا انکار فلسفه محصولی از انکار درک و حقیقت خواهد بود؛ درحالی‎که نه حقیقت قابل‎انکار است و نه درک؛ و در واقع تعقل را که هسته مرکزی بشریت و فصل ممیز او از سایر حیوانات است نمی‎توان تعطیل کرد. تازه اگر کور باطنی هم در تاریکی‎های جهل، حق و حقیقت را انکار نماید صرف‎نظر از آنکه انکارش دلیل قطعی جهل و بی ادراکی است، همین انکار سند قاطع‎تری برای اثبات حقیقت که نقض مطلوب او است[۱].

    نگارنده در سرآغاز کتاب به طرح مبادی و مقدمات مباحث فلسفی و تبیین یک سری مفاهیم عام و کلی می‎پردازد. از جمله آن‎ها:

    1. تعریف فلسفه: فلسفه استکمال نفس به فراگرفتن حقایق جهان به همان ترتیبی که واقعیت ذاتی دارند است.
    2. موضوع فلسفه: به‎طورکلی موضوع هر علمی چیزی است که از عوارض ذاتیه آن بحث می‎شود و مقصود این است که مطالب هر علمی فقط پیرامون موضوع آن باید نفی و یا اثبات گردد.
    3. تقسیمات فلسفه: حکمت که توجه نفس انسانی به‎سوی کمالاتی است که در هر دو جانب علم و عمل برای وی امکان حصول دارد در بدو امر به حکمت علمی و حکمت نظری تقسیم شده و سپس هر یک به اقسام عدیده‎ای منقسم گردیده‎اند.
    4. فلسفه الهی به معنی عام: در میان مسائل و فنون حکمت نظری چون فلسفه الهی به معنی عام، عمومی‎تر و نزدیک‎تر به افهام و عقول است؛ امور عامه را در علم اعلی (فلسفه کلی) مانند کلیات علم طبیعی شمرده و گفته‎اند همان‎طور که در علم طبیعی مباحث کلی و عمومی همچون شکل طبیعی جسم و تناهی یا عدم‎تناهی ابعاد جسم و نظایر آن مقدم بر سایر مسائل طبیعیات است، در علم کلی نیز مطالب کلی و امور عامه طبعاً بر سایر مباحث فلسفه حق تقدم دارند، لذا فلسفه الهی به معنای عام را بر سایر فصول و مباحث مقدم ذکر کرده‎اند[۲].

    بخش اول از این نوشتار پیرامون مفهوم و حد و رسم وجود و ماهیت است. مفهوم وجود (هستی) یک مفهوم بدیهی‎التصور است که در درک آن کاملاً بی‎نیاز از تعریف و تشریح هستیم. ماهیت عبارت است از یک طبیعت کلیه که در پاسخ پرسش از حقیقت شیئی واقع می‎گردد مثلاً اگر از حقیقت زید سؤال شود در پاسخ گفته خواهد شد او انسان است بنابراین ماهیت زید انسان خواهد بود.

    از جمله نکات مهم مذکور در این بخش ذکر ادله اصاله الوجود است:

    چون وجود مبدأ و منبع هر خیر و کمالی است ناگزیر باید اصالت و حقیقت داشته باشد و اگر اعتباری می‎بود یک مفهوم اعتباری چگونه می‎توانست مبدأ آثار و خیرات و کمالات بوده باشد.

    اگر وجود اصالت نداشته باشد به‎هیچ‎وجه وحدت و اتحاد بین دو چیز ممکن نخواهد بود و بالنتیجه میان موضوع و محمول حمل نشاید.

    از دیگر مباحث مطرح شده در بخش صرف الوجود حق‎تعالی است. حق از نظر مفهوم لغوی به معنی ثبوت است و به همین دلیل به ذات حق‎تعالی حق گفته می‎شود زیرا ثبوت ذات احدیت کامل‎ترین و بالاترین اتحاد ثبوتی است که لایق و سزاوار آن ساحت قدس ربوبی است و ثبوت و حقانیت او از هر گونه نقص و امکان و عدم و عدمی، مبری و منزه است و جمله «و یحق الله الحق» نیز این معنی را تأکید می‎کند زیرا مقصود این است که خداوند تمام حقایق را ثبوت و وجود می‎بخشد[۳].

    بخش بعدی کتاب در ارتباط با وجود ذهنی است که مؤلف با تشریح و بیان معنای وجود ذهنی و ادله وجود آن به اثبات این مهم می‎پردازد. سپس در مورد وجود ذهنی تعبیر به معمایی بسیار دشوار می‎کند که این بحث در میان مباحث دقیق فلسفه با اهمیت خاصی جلوه‎گر شده و میدان مبارزه آراء و انظار فلاسفه قرار گرفته است. نگارنده پس از طرح این معما به بیان جواب آن رو آورده است و نظریه ملاصدرا در این بحث را مطرح می‎کند و بیان می‎دارد که صدرالمتألهین که معمولاً در بیشتر مباحث حکمت طریقه پیشوا و افکار متعالی و بدیعی را از خود به نمایش می‎گذارد، در این مسئله نیز شاهکاری از خود بنیان نهاده است؛ وی نظریه خود را در وجود ذهنی و حل معمای آن با یک مقدمه منطقی اثبات می‎کند. این مقدمه نه‎تنها در اینجا بلکه در بسیاری از مسائل حساسیت دارد.

    موضوع دیگر موردبحث در این بخش در مورد یکی از ویژگی‎های وجود است و آن اینکه وجود، جوهر یا عرض نیست. حقیقت وجود جوهر نیست، برای آنکه جوهر ماهیتی است که اگر در عرصه هستی وجود خارجی بیاید به موضوع موجود تعلق نمی‎پذیرد و وجود ماهیت نیست تا مشمول این تعریف گردد؛ و همچنین عرض نیست برای آنکه عرض به‎طورکلی در محل موجود تحقق می‎یابد درصورتی‎که شخصیت وجود هرگز به موضوعی بستگی ندارد بلکه باید گفت موجودیت هر موضوعی در پرتو نور وجود میسر است[۴].

    موضوع بخش بعدی امکان است. امکان یکی از اصطلاحات متداول در فلسفه است که به معانی مختلفی آورده شده است:

    1. امکان عام یا عامی: به معنای سلب ضرورت جهت مخالف قضیه؛
    2. امکان خاص: به معنای سلب ضرورت طرفین مخالف و موافق؛
    3. امکان اخص: این عنوان بر سلب ضرورت ذاتی و وصفی و وقتی صادق است بدین قرار که اگر مفهوم وصفی را با ذات و طبیعت کلی مقایسه نمودیم و نتیجه مقایسه این شد که هرگونه ایجاب و اقتضایی میان آن طبیعت و وصف منتفی است یعنی نه ضرورت ذاتی و نه وقتی و نه وصفی دارد، آنگاه امکان اخص تحقق می‎یابد؛
    4. امکان استعدادی: استعداد ازآن‎جهت که زمینه کمالات و ترقیات موردنظر است امکان استعدادی نامیده می‎شود؛
    5. امکان وقوعی: چیزی است که از فرض وقوع آن محال لازم نیاید در مقابل محال وقوعی؛
    6. امکان بالقیاس: مفهوم این امکان تنها موردی که هیچ علاقه طبیعی و ذاتی بین دو شیء وجود ندارد صادق است زیرا سلب ضرورت وجود یا عدم شیء از طرف شیء دیگر تفسیر صحیح امکان بالقیاس است؛
    7. و...[۵].

    حدوث و قدم را در علم فلسفه می‎توان به مسبوقیت به غیر و عدم مسبوقیت به غیر تفسیر کرد و چون وجود و عدم در هر یک از مراتب وجود نحوه خاص و دارای عنوان مخصوصی است حدوث و قدم نیز قهراً در هر جا رنگ مخصوصی به خود می‎گیرد.

    از جمله مباحث این بخش موضوع حدوث دهری است. حدوث دهری عبارت است از مسبوقیت وجودی که در سلسله طولیه جهان هستی قرار دارد به عدم قهری آن.

    اقسام سبق و لحوق از دیگر مباحث این بخش است. سبق و لحوق که تقدم و تأخر نیز نام دارد به اعتبار ملاکی که تقدم شیء را بر شیئی دیگر ایجاب می‎کند به اقسام مختلفی تقسیم می‎شود از جمله:

    1. تقدم و تأخر زمانی؛
    2. تقدم و تأخر رتبی؛
    3. تقدم و تأخر رتبی؛
    4. تقدم و تأخر بالشرف؛
    5. تقدم و تأخر بالطبع؛
    6. تقدم و تأخر بالعلیه؛
    7. تقدم و تأخر جوهری؛
    8. تقدم و تأخر بالحقیقه؛
    9. تقدم و تأخر دهری[۶].

    حمل و اقسام آن از جمله مباحثی است که نویسنده به‎طور مفصل در این کتاب به آن پرداخته است. مؤلف بیان می‎دارد هر جا که اتحاد و هوهویت اتفاق بیافتد حمل صحیح و شایسته خواهد بود و هر جا کثرت و افتراق حاصل شود مغایرت و تقابل و در نهایت صحت سلب قطعیت می‎یابد[۷].

    از دیگر مباحث کتاب موضوع کثرت، مغایرت و تقابل است. نقطه مقابل وحدت، کثرت است که مغایرت از عوارض و متعلقات ذاتی آن است و دو شیئی متغایر که در جهت مخالف یکدیگر قرار دارند و اجتماع آن‎ها در محل واحد و در زمان واحد از جهت واحد ممکن نیست اصطلاحاً متقابلین گفته می‎شود و بدین ترتیب کثرت منشأ اصلی مغایرت و مغایرت مقسم انواع تقابل خواهد بود.

    ماهیت و لوازم آن موضوع بحث بعدی کتاب است. ماهیت که در پاسخ پرسش از گوهر شیء گفته می‎شود، کلمه‎ای است که در اصل از ما و هو ترکیب یافته و به‎صورت یک مصدر جعلی از حقیقت و ذات اشیاء با صرف‎نظر از وجود و لوازم آن حکایت می‎کند[۸].

    مؤلف مباحث اقسام کلی و اقسام علت را در بخش‎های بعدی کتاب به آن می‎پردازد.


    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است.

    اندک پاورقی‎های کتاب به توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب اختصاص یافته است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه ب
    2. ر.ک: سرآغاز، ص1-7
    3. ر.ک: همان، ص8-33
    4. ر.ک: همان، ص34-88
    5. ر.ک: همان، ص89-94
    6. ر.ک: همان، ص95-102
    7. ر.ک: همان، ص113-115
    8. ر.ک: همان، ص118-124

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها