۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
در سه مقدمه محقق، پيرامون تاريخ يمن، كتاب و موضوع آن و شرح مختصرى از زندگى مؤلف توضيحاتى بيان شده است | در سه مقدمه محقق، پيرامون تاريخ يمن، كتاب و موضوع آن و شرح مختصرى از زندگى مؤلف توضيحاتى بيان شده است <ref>مقدمه، ص9 الى22</ref>. | ||
مؤلف در مقدمه، مطالبى پيرامون علم تاريخ و اهميت آن و تاريخ كوتاهى از شهر يمن بيان نموده و در پايان، ابواب و فصول كتاب را مورد بررسى قرار داده است | مؤلف در مقدمه، مطالبى پيرامون علم تاريخ و اهميت آن و تاريخ كوتاهى از شهر يمن بيان نموده و در پايان، ابواب و فصول كتاب را مورد بررسى قرار داده است <ref>متن، ص27</ref>. | ||
باب اول، پيرامون يمن و كسانى كه بر يمن، صنعا و عدن حكومت كردهاند مىباشد. اين باب داراى ده فصل است. | باب اول، پيرامون يمن و كسانى كه بر يمن، صنعا و عدن حكومت كردهاند مىباشد. اين باب داراى ده فصل است. | ||
اولين فصل، در مورد فضليت يمن و آن چه به يمن تعلق دارد مىباشد | اولين فصل، در مورد فضليت يمن و آن چه به يمن تعلق دارد مىباشد <ref>متن، ص36</ref>.نويسنده، بيان نموده كه يمن، سرزمين مباركى بوده و داراى فضل و بركات فراوانى است. در فضيلت اين سرزمين، اخبار و آثار فراوانى وارد شده است. <ref>متن، ص36</ref>. وى برخى از اين اخبار وارده را بيان نموده است، مانند اين خبر از پيامبر(ص) كه فرموده: هنگامى كه فتنه به شما روى آورد بر شما باد بر يمن، بدرستى كه آن سرزمين مباركى است. <ref>متن، ص 38</ref>. | ||
مؤلف، در فصلى ديگر جريان اسلام آوردن اهل يمن را ذكر مىنمايد. وى معتقد است كه اجماع علما بر اين است كه اهل يمن در زمان پيامبر(ص) ايمان آوردند. بدين صورت كه ايشان شخصى را به نام «ابى امى مخزومى» به سوى حارث بن عبدكلال ارسال نمود و او و قومش را به اسلام دعوت كرد و آنان نيز تسليم اسلام شدند. همچنين افراد ديگرى را به قسمتهاى ديگر يمن فرستاد و آنان را دعوت به اسلام و يكتاپرستى نمود كه آنان نيز قبول كردند. | مؤلف، در فصلى ديگر جريان اسلام آوردن اهل يمن را ذكر مىنمايد. وى معتقد است كه اجماع علما بر اين است كه اهل يمن در زمان پيامبر(ص) ايمان آوردند. بدين صورت كه ايشان شخصى را به نام «ابى امى مخزومى» به سوى حارث بن عبدكلال ارسال نمود و او و قومش را به اسلام دعوت كرد و آنان نيز تسليم اسلام شدند. همچنين افراد ديگرى را به قسمتهاى ديگر يمن فرستاد و آنان را دعوت به اسلام و يكتاپرستى نمود كه آنان نيز قبول كردند. <ref>متن، ص48</ref>. | ||
نويسنده، در چند فصل به بيان و شرح عمال و كارگزاران، در زمان پيامبر(ص)، در دوران بنى اميه و در زمان دولت عباسيون پرداخته و مطالبى را در اين زمينه شرح و توضيح داده است. (فصول دوم تا پنجم). | نويسنده، در چند فصل به بيان و شرح عمال و كارگزاران، در زمان پيامبر(ص)، در دوران بنى اميه و در زمان دولت عباسيون پرداخته و مطالبى را در اين زمينه شرح و توضيح داده است. (فصول دوم تا پنجم). | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
وى وضعيت يمن و بلاد مختلف آن را در زمانها و حكومتهاى مختلف بيان نموده و نحوه به قدرت رسيدن هر كدام را ذكر كرده است. | وى وضعيت يمن و بلاد مختلف آن را در زمانها و حكومتهاى مختلف بيان نموده و نحوه به قدرت رسيدن هر كدام را ذكر كرده است. | ||
آخرين فصل باب اول، در مورد دولت و حكومت آل زريع و تسلط يافتن آنها بر عدن بوده كه مؤلف اين واقعه را به صورت كامل و مفصل بيان نموده است | آخرين فصل باب اول، در مورد دولت و حكومت آل زريع و تسلط يافتن آنها بر عدن بوده كه مؤلف اين واقعه را به صورت كامل و مفصل بيان نموده است <ref>متن، ص 258</ref>. | ||
باب دوم، در مورد شهر زبيد، امراء، ملوك و وزراء اين منطقه مىباشد و مشتمل بر هيجده فصل بوده كه برخى از آنها مفصل و برخى بسيار مختصر و كوتاه است | باب دوم، در مورد شهر زبيد، امراء، ملوك و وزراء اين منطقه مىباشد و مشتمل بر هيجده فصل بوده كه برخى از آنها مفصل و برخى بسيار مختصر و كوتاه است <ref>متن، ص273</ref>. | ||
نويسنده، در مورد شهر زبيد، توضيحاتى ذكر نموده و آن را شرح داده است. وى بيان كرده كه اين شهر به شكل دايره بوده و به صورت عجيبى ميان دريا و كوه وضع شده است. در جنوب اين شهر سرزمين مباركى به نام «زبيد» وجود دارد كه رسول خدا(ص) براى بركت آن دعا نمود. | نويسنده، در مورد شهر زبيد، توضيحاتى ذكر نموده و آن را شرح داده است. وى بيان كرده كه اين شهر به شكل دايره بوده و به صورت عجيبى ميان دريا و كوه وضع شده است. در جنوب اين شهر سرزمين مباركى به نام «زبيد» وجود دارد كه رسول خدا(ص) براى بركت آن دعا نمود. <ref>متن، ص275</ref>. | ||
مؤلف، يكى از فصول اين باب را به دولت بنى ايوب اختصاص داده و به صورت كامل در مورد آنان توضيح داده است. وى بيان نموده كه اولين كسى كه از بنى ايوب داخل در يمن شد، سلطان شمسالدوله توران شاه بن ايوب بوده و سپس اين جريان را از زبان مورخين بيان كرده است. | مؤلف، يكى از فصول اين باب را به دولت بنى ايوب اختصاص داده و به صورت كامل در مورد آنان توضيح داده است. وى بيان نموده كه اولين كسى كه از بنى ايوب داخل در يمن شد، سلطان شمسالدوله توران شاه بن ايوب بوده و سپس اين جريان را از زبان مورخين بيان كرده است. <ref>متن، ص319</ref>. | ||
نويسنده در فصول ديگر اين باب جريان به قدرت رسيدن حكومتهاى مختلف را در سرزمين يمن شرح داده است. عناوين برخى از فصول باب دوم عبارت است از: | نويسنده در فصول ديگر اين باب جريان به قدرت رسيدن حكومتهاى مختلف را در سرزمين يمن شرح داده است. عناوين برخى از فصول باب دوم عبارت است از: | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
دولت بنى رسول و قيام آنان؛ ملك مظفر بن منصور رسولى؛ قيام ملك مؤيد داوود بن مظفر؛ دولت ملك مجاهد على بن مؤيد؛ دولت ملك افضل بن مجاهد؛ دولت ملك بن اشرف اسماعيل بن افضل؛ قيام ملك منصور عبدالله بن احمد. | دولت بنى رسول و قيام آنان؛ ملك مظفر بن منصور رسولى؛ قيام ملك مؤيد داوود بن مظفر؛ دولت ملك مجاهد على بن مؤيد؛ دولت ملك افضل بن مجاهد؛ دولت ملك بن اشرف اسماعيل بن افضل؛ قيام ملك منصور عبدالله بن احمد. | ||
باب سوم، پيرامون خلفاى بنى طاهر است كه مشتمل بر سه فصل مىباشد | باب سوم، پيرامون خلفاى بنى طاهر است كه مشتمل بر سه فصل مىباشد<ref>متن، ص493</ref>. نويسنده، در فصل اول مطالبى پيرامون دولت ملك مجاهد شمسالدين على بن طاهر و برادرش صلاحالدين عامر بيان كرده است. وى ذكر نموده كه ملك مجاهد على بن طاهر در شب جمعه، بيست و سوم ماه رجب از سال 858ق با تعدادى از لشكريانش وارد عدن شد و برادرش صلاحالدين عامر با بقيه لشكر، صبح روز بعد وارد آن شهر شدند <ref>متن، ص494</ref>. | ||
نويسنده، بر اين نظر است اين كه اين دو برادر كه از بنى طاهر بودند، در شهر عدن كارهاى اصلاحى زيادى از جمله ساخت مدارس مختلف، انجام دادند. | نويسنده، بر اين نظر است اين كه اين دو برادر كه از بنى طاهر بودند، در شهر عدن كارهاى اصلاحى زيادى از جمله ساخت مدارس مختلف، انجام دادند. <ref>متن، ص513</ref>. | ||
فصل دوم، در مورد دولت ملك منصور تاجالدين عبدالوهاب، فرزند داوود بن طاهر است. وى پس از مرگ ملك مجاهد به حكومت رسيد. او از برادرانش شجاعتر و با لياقتتر بوده و ملك مجاهد در هنگام بيمارى به خلافت او اشاره نمود. ملك منصور پس از مرگ ملك مجاهد كه عمويش نيز بود، شبانه و مخفيانه وارد عدن شده و حكومت را به دست گرفت. | فصل دوم، در مورد دولت ملك منصور تاجالدين عبدالوهاب، فرزند داوود بن طاهر است. وى پس از مرگ ملك مجاهد به حكومت رسيد. او از برادرانش شجاعتر و با لياقتتر بوده و ملك مجاهد در هنگام بيمارى به خلافت او اشاره نمود. ملك منصور پس از مرگ ملك مجاهد كه عمويش نيز بود، شبانه و مخفيانه وارد عدن شده و حكومت را به دست گرفت. <ref>متن، ص516</ref>. | ||
فصل پايانى از باب سوم در مورد حكومت ملك ظافر عبدالوهاب بن داوود بن طاهر است. نويسنده، با تجليل از او ياد كرده و القابى مانند سلطان بن سلطان، قرالعين، صلاحالدنيا و الدين و بقى خلفاء الراشدين به او نسبت داده است | فصل پايانى از باب سوم در مورد حكومت ملك ظافر عبدالوهاب بن داوود بن طاهر است. نويسنده، با تجليل از او ياد كرده و القابى مانند سلطان بن سلطان، قرالعين، صلاحالدنيا و الدين و بقى خلفاء الراشدين به او نسبت داده است <ref>متن، ص526</ref>. | ||
مؤلف، نحوه به حكومت رسيدن و كارهاى او را در مدت خلافت به صورت كامل شرح داده است. | مؤلف، نحوه به حكومت رسيدن و كارهاى او را در مدت خلافت به صورت كامل شرح داده است. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
فهرست مطالب، اعلام، قبائل، شهرها، مواضع، مراجع و مصادر، در پايان كتاب بيان شده است. محقق، توضيحات را به صورت كامل در پاورقى ذكر نموده است. | فهرست مطالب، اعلام، قبائل، شهرها، مواضع، مراجع و مصادر، در پايان كتاب بيان شده است. محقق، توضيحات را به صورت كامل در پاورقى ذكر نموده است. | ||
==پانويس == | |||
<references /> | |||
== منابع:== | == منابع:== | ||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. |
ویرایش