۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR24506J1.jpg | عنوان =دیوان نثار شیرازی | عنوانهای د...» ایجاد کرد) |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''دیوان نثار شیرازی'''، مجموعه اشعار محمد بن | '''دیوان نثار شیرازی'''، مجموعه اشعار [[نثار شيرازي، محمد بن عليبابا|محمد بن علیبابا]]، متخلص به [[نثار شيرازي، محمد بن عليبابا|نثار شیرازی]] است که با تنظیم و تصحیح [[طاووسي، محمود|محمود طاووسی]]، به چاپ رسیده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
در مقدمه، ابتدا شرح حال نویسنده ذکر گردیده و در ادامه، به بیان ویژگیهای شعر وی و چاپ کتاب، پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان23-32</ref>. | در مقدمه، ابتدا شرح حال نویسنده ذکر گردیده و در ادامه، به بیان ویژگیهای شعر وی و چاپ کتاب، پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان23-32</ref>. | ||
نثار در شعر بیشتر قصیدهسراست؛ بهطوریکه در دیوان حاضر، حدود یکصد قصیده از وی آمده است؛ درحالیکه تنها نوزوده غزل دارد. قصاید وی همچنانکه رسم شاعران دوره قاجاریه است، بیشتر در مدح پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) و ائمه اطهار(ع) و یا ستایش بزرگان روزگار شاعر است<ref>ر.ک: مقدمه، ص26</ref>. | نثار در شعر بیشتر قصیدهسراست؛ بهطوریکه در دیوان حاضر، حدود یکصد قصیده از وی آمده است؛ درحالیکه تنها نوزوده غزل دارد. قصاید وی همچنانکه رسم شاعران دوره قاجاریه است، بیشتر در مدح پیامبر(ص) و [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] و ائمه اطهار(ع) و یا ستایش بزرگان روزگار شاعر است<ref>ر.ک: مقدمه، ص26</ref>. | ||
پس از قصیده، طبع وی بیشتر تمایل به قطعه دارد، اما چند مثنوی کوتاه و تعدادی مخمس و ترکیببند و ترجیعبند و مطایبه و هجونامه نیز دارد. از لحاظ مطایبه و هجو، نثار از معدود شاعرانی است که در این کار، ید طولایی دارد و به هیچکس رحم نکرده است؛ از وزیر مملکت فارس «مستشارالدوله» گرفته تا امام جمعه وقت و متولی آستانه حضرت شاهچراغ، همه را با تیغ برنده هجو خود، مورد انتقاد و هجوم قرار داده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | پس از قصیده، طبع وی بیشتر تمایل به قطعه دارد، اما چند مثنوی کوتاه و تعدادی مخمس و ترکیببند و ترجیعبند و مطایبه و هجونامه نیز دارد. از لحاظ مطایبه و هجو، نثار از معدود شاعرانی است که در این کار، ید طولایی دارد و به هیچکس رحم نکرده است؛ از وزیر مملکت فارس «مستشارالدوله» گرفته تا امام جمعه وقت و متولی آستانه حضرت شاهچراغ، همه را با تیغ برنده هجو خود، مورد انتقاد و هجوم قرار داده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
در شعرهای نثار بسیاری از وقایع فارس مورد بحث قرار گرفته که از نظر بررسی اوضاع اجتماعی آن روزگار منطقه، مفید فواید بسیار تاریخی است. قصیدهای درباره قحطی و کمبود و گرانی گندم و نان و اعتراض و آشوب مردم به انتصاب قوامالملک شیرازی به پیشکاری حکومت نظامالسلطنه صاحب اختیار دارد که نتیجه آن اعتراضها، بهطوریکه در شعر صراحت دارد، به عزل و اخراج قوامالملک از فارس منتهی میشود و اقدام حکومت به وارد کردن گندم برای مبارزه با قحطی. این قصیده که با مطلع: | در شعرهای نثار بسیاری از وقایع فارس مورد بحث قرار گرفته که از نظر بررسی اوضاع اجتماعی آن روزگار منطقه، مفید فواید بسیار تاریخی است. قصیدهای درباره قحطی و کمبود و گرانی گندم و نان و اعتراض و آشوب مردم به انتصاب قوامالملک شیرازی به پیشکاری حکومت نظامالسلطنه صاحب اختیار دارد که نتیجه آن اعتراضها، بهطوریکه در شعر صراحت دارد، به عزل و اخراج قوامالملک از فارس منتهی میشود و اقدام حکومت به وارد کردن گندم برای مبارزه با قحطی. این قصیده که با مطلع: | ||
'''راستی را کس نمیداند که میر کامکار از کجا برد این همه تدبیر و حکمت را بهکار ''' | '''راستی را کس نمیداند که میر کامکار از کجا برد این همه تدبیر و حکمت را بهکار ''' | ||
و سرانجام: | و سرانجام: | ||
'''هم قوامالملک را چندی برای مصلحت کرد در امر حکومت از تفضل پیشکار''' | '''هم قوامالملک را چندی برای مصلحت کرد در امر حکومت از تفضل پیشکار''' | ||
'''این خبر چون منتشر گردید از غیرت فتاد در روان خاص و عام شهر از هر سو شرار''' | '''این خبر چون منتشر گردید از غیرت فتاد در روان خاص و عام شهر از هر سو شرار''' | ||
که این قصیده در یکصدوسه بیت جریان آن وقایع را بازگو میکند<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | که این قصیده در یکصدوسه بیت جریان آن وقایع را بازگو میکند<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | ||
نثار گاهی در قصیدههای خود، تنها به ذکر وقایع بسنده نمیکند و نهتنها از حکومت، که به انتقاد از شاه نیز میپردازد. در قصیدهای نسبت به انتصاب بیمورد حکمرانانی چون مستشارالملک پرداخته، وی را مبرزالوزرا خوانده و به شکلی بسیار گویا، به پادشاه اعتراض کرده است: | نثار گاهی در قصیدههای خود، تنها به ذکر وقایع بسنده نمیکند و نهتنها از حکومت، که به انتقاد از شاه نیز میپردازد. در قصیدهای نسبت به انتصاب بیمورد حکمرانانی چون مستشارالملک پرداخته، وی را مبرزالوزرا خوانده و به شکلی بسیار گویا، به پادشاه اعتراض کرده است: | ||
'''وزیر مملکت فارس مستشارالملک اگر به مسند جم تکیه کرده است رواست''' | '''وزیر مملکت فارس مستشارالملک اگر به مسند جم تکیه کرده است رواست''' | ||
و ادامه میدهد: | و ادامه میدهد: | ||
'''چه مستراح به ملک و چه متشار به ملک به ملک حاصل هر دو عفونت است و وباست''' | '''چه مستراح به ملک و چه متشار به ملک به ملک حاصل هر دو عفونت است و وباست''' | ||
'''تو شاه بین که مر او را وزیر خواند و نگفت که هر سفیه نه اندرخور وزارت ماست''' | '''تو شاه بین که مر او را وزیر خواند و نگفت که هر سفیه نه اندرخور وزارت ماست''' | ||
مشام شاه گرفته است ورنه میفهمید که این کثافت سربسته مبرزالوزراست | |||
مشام شاه گرفته است ورنه میفهمید که این کثافت سربسته مبرزالوزراست | |||
این شعر سی بیت میباشد<ref>ر.ک: همان</ref>. | این شعر سی بیت میباشد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در جایی دیگر و انتقادی دیگر، به شاه معترض میشود که چرا در مدت یک سال، دو حاکم را در فارس منصوب و عزل میکند؛ درحالیکه هنوز مرکب امضای انتصاب نخستین، خشک نشده است: | در جایی دیگر و انتقادی دیگر، به شاه معترض میشود که چرا در مدت یک سال، دو حاکم را در فارس منصوب و عزل میکند؛ درحالیکه هنوز مرکب امضای انتصاب نخستین، خشک نشده است: | ||
'''زکارهای شه و وضع ملکداری او دلم شکسته شد و خاطرم ز غصه ملول''' | '''زکارهای شه و وضع ملکداری او دلم شکسته شد و خاطرم ز غصه ملول''' | ||
'''کس از ملوک ندیدم چو او که در شش ماه کند دو حاکم منصوب خویش را معزول''' | '''کس از ملوک ندیدم چو او که در شش ماه کند دو حاکم منصوب خویش را معزول''' | ||
'''همه خرابی ملک و همه تباهی خلق ز نیت بد سلطان بود به نزد عقول''' | '''همه خرابی ملک و همه تباهی خلق ز نیت بد سلطان بود به نزد عقول''' | ||
'''ملک شبان و رعیت رمه است و دشمن گرگ رمه به حفظ شبان است روز و شب مشغول''' | '''ملک شبان و رعیت رمه است و دشمن گرگ رمه به حفظ شبان است روز و شب مشغول''' | ||
'''شبان این رمه را در هلاک رمه خویش چو گرگ گرسنه بینم همی حریص و عجول''' | '''شبان این رمه را در هلاک رمه خویش چو گرگ گرسنه بینم همی حریص و عجول''' | ||
خواننده خوب میداند که در آن عصر استبداد، کسی که شاه را «گرگ گرسنه» به این صراحت بخواند، باید از جان خویش گذشته باشد و از این قبیل سخنان تند و انتقادی و متهورانه در دیوان نثار کم نیست و همین سخنان بوده که سبب بیاعتنایی حکام و دربار نسبت به وی گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص27-28</ref>. | خواننده خوب میداند که در آن عصر استبداد، کسی که شاه را «گرگ گرسنه» به این صراحت بخواند، باید از جان خویش گذشته باشد و از این قبیل سخنان تند و انتقادی و متهورانه در دیوان نثار کم نیست و همین سخنان بوده که سبب بیاعتنایی حکام و دربار نسبت به وی گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص27-28</ref>. | ||
ویرایش