خاطرات مدرسه ما: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه ها' به 'ه‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'متاسفانه' به 'متأسفانه')
جز (جایگزینی متن - 'ه ها' به 'ه‌ها')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۷۶: خط ۷۶:


== کلاس پنجم ==
== کلاس پنجم ==
'''- من در مسابقات فوتبال شرکت کردم، خط دفاع بودم. وقتی که با یکی از بچه ها منو تعویض کردن، تیم ما دو گل خورد اما ما امید خودمان را از دست ندادیم و بدون ناراحتی به بازی ادامه دادیم. یکی از بچه ها ناخواسته به تیم خودمان گل زد اما بعد یک گل به تیم حریف زد اما چه سود در نهایت تیم حریف اول شد. ماهم به آن ها  گفتیم هر شکستی مقدمه یک پیروزی است.           متین محمودزاده – پنجم خرد'''
'''- من در مسابقات فوتبال شرکت کردم، خط دفاع بودم. وقتی که با یکی از بچه‌ها منو تعویض کردن، تیم ما دو گل خورد اما ما امید خودمان را از دست ندادیم و بدون ناراحتی به بازی ادامه دادیم. یکی از بچه‌ها ناخواسته به تیم خودمان گل زد اما بعد یک گل به تیم حریف زد اما چه سود در نهایت تیم حریف اول شد. ماهم به آن ها  گفتیم هر شکستی مقدمه یک پیروزی است.           متین محمودزاده – پنجم خرد'''


'''- خاطره من از جایی آغاز شد که من توی حیاط مدرسه خیلی شیطون بودم و همیشه آقای دهقانی یا خانم ناظم به من تذكر مي‌دادند. از آقای دهقانی ممنون هستم همچنین از خانم ناظم. پس از چند روز با بهترین دوستم شهبازی به حیاط رفتیم و بازی کردیم.یک روز از طرف مدرسه برای روز درخت کاری به ما گفتند هر یکی یک نهال تهیه کنیم. فردایش به پارک جنگلی رفتم و میان انبوه درخت‌ها می گشتیم و نهال هم می کاشتیم. در اینجا دلم می خواهد ازهمه آموزگاران گرامی که بی سوادی را از ذهن ما می پرانند و با سوادی برای ذهن ما می آورند سپاسگزاری کنم. ابولپور تنبل بود اما حالا خیلی درس خوان شده است. اسدی هم بیش تر از ابولپور درسش خوب شده است. یادم هست که مشقم را نمی‌نوشتم و هميشه جریمه  مي شدم و سالاری بهترین دوست خوب من بود.                    مهدی ولی زاده – پنجم انديشه'''
'''- خاطره من از جایی آغاز شد که من توی حیاط مدرسه خیلی شیطون بودم و همیشه آقای دهقانی یا خانم ناظم به من تذكر مي‌دادند. از آقای دهقانی ممنون هستم همچنین از خانم ناظم. پس از چند روز با بهترین دوستم شهبازی به حیاط رفتیم و بازی کردیم.یک روز از طرف مدرسه برای روز درخت کاری به ما گفتند هر یکی یک نهال تهیه کنیم. فردایش به پارک جنگلی رفتم و میان انبوه درخت‌ها می گشتیم و نهال هم می کاشتیم. در اینجا دلم می خواهد ازهمه آموزگاران گرامی که بی سوادی را از ذهن ما می پرانند و با سوادی برای ذهن ما می آورند سپاسگزاری کنم. ابولپور تنبل بود اما حالا خیلی درس خوان شده است. اسدی هم بیش تر از ابولپور درسش خوب شده است. یادم هست که مشقم را نمی‌نوشتم و هميشه جریمه  مي شدم و سالاری بهترین دوست خوب من بود.                    مهدی ولی زاده – پنجم انديشه'''
خط ۸۳: خط ۸۳:
'''- یادمه آخرین اردویی که داشتیم، پارک جنگلی بود.آن روز با بهترین دوستم محمد رضا رحیمی بودم و خیلی به من خوش گذشت. رحیمی هم یک پلاستیک پر آجیل آورده بود همه را  خوردیم و زیر آفتاب گرم و داغ کلی بازی کردیم. وقت  ناهار که شد رحیمی نفری یک نان بزرگ، دو ورق کالباس و یک سس به هر یکی داد. آقای دهقانی معلم پرورشی خیلی جوسازی می کرد، خیلی خوب بود، خوش گذشت و آخر سر هم موقع برگشتن توی مینی بوس حسابی پوست تخمه به همدیگر پرت کردیم و کلی خندیدیم آن روز. روز با صفائی بود.              امیر حسین هلالی – ششم دانا'''
'''- یادمه آخرین اردویی که داشتیم، پارک جنگلی بود.آن روز با بهترین دوستم محمد رضا رحیمی بودم و خیلی به من خوش گذشت. رحیمی هم یک پلاستیک پر آجیل آورده بود همه را  خوردیم و زیر آفتاب گرم و داغ کلی بازی کردیم. وقت  ناهار که شد رحیمی نفری یک نان بزرگ، دو ورق کالباس و یک سس به هر یکی داد. آقای دهقانی معلم پرورشی خیلی جوسازی می کرد، خیلی خوب بود، خوش گذشت و آخر سر هم موقع برگشتن توی مینی بوس حسابی پوست تخمه به همدیگر پرت کردیم و کلی خندیدیم آن روز. روز با صفائی بود.              امیر حسین هلالی – ششم دانا'''


'''- یکی از بهترین خاطرات من مسابقات فوتبال بود که به مناسبت دهه ی فجر برگزار شد. از ساعت دو تا هفت و نیم مسابقه داشتیم. مرحله اول بردیم ولی متأسفانه در مرحله دوم باختیم. اما من در مسابقه ی طناب کشی اول شدم و جایزه گرفتم. آن روز خیلی خوش گذشت و آن را فراموش نمی کنم. یکی از روزهای سه شنبه همراه بچه های کلاس رفتیم بیرون از مدرسه چون می خواستیم رئیس جمهور جناب آقای حسن روحانی که به بندر عباس می آمدند را ببینیم. روز گرمی بود و همه زیر آفتاب داشتیم می سوختیم. اما ارزش داشت چون بالاخره رئیس جمهور آمد و ایشان را دیدیم و دست تکان دادیم. این یکی از بهترین اتفاق های دوران سال تحصیلی  من بود. روز خوبی بود حتی در کلاس تقویتی خاطره ی خوبی دارم که امیدوارم تکرار شود.               رضا فرح بخش- ششم توانا'''
'''- یکی از بهترین خاطرات من مسابقات فوتبال بود که به مناسبت دهه ی فجر برگزار شد. از ساعت دو تا هفت و نیم مسابقه داشتیم. مرحله اول بردیم ولی متأسفانه در مرحله دوم باختیم. اما من در مسابقه ی طناب کشی اول شدم و جایزه گرفتم. آن روز خیلی خوش گذشت و آن را فراموش نمی کنم. یکی از روزهای سه شنبه همراه بچه‌های کلاس رفتیم بیرون از مدرسه چون می خواستیم رئیس جمهور جناب آقای حسن روحانی که به بندر عباس می آمدند را ببینیم. روز گرمی بود و همه زیر آفتاب داشتیم می سوختیم. اما ارزش داشت چون بالاخره رئیس جمهور آمد و ایشان را دیدیم و دست تکان دادیم. این یکی از بهترین اتفاق های دوران سال تحصیلی  من بود. روز خوبی بود حتی در کلاس تقویتی خاطره ی خوبی دارم که امیدوارم تکرار شود.               رضا فرح بخش- ششم توانا'''


== خاطرات بی نام و نشان ==
== خاطرات بی نام و نشان ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش